ژروم کارابل برگردان شهباز نخعی
حریفی که توسط حزب خودش هم نفی می شد، تحول جمعیتی مساعد، منابع مالی قابل ملاحظه؛ دموکرات ها همه برگ های برنده را برای کسب موفقیت در انتخابات ریاست جمهوری داشتند. ولی، آنها قربانی راهبرد فاجعه بار خود شدند و سرانجام شکست خوردند.
نوشتههای مرتبط
باراک اوباما در مصاحبه ای ٨ ماه پیش از انتخاب به ریاست جمهوری ایالات متحده درسال ٢٠٠٨ می گفت: «تغییری که رونالد ریگان در آمریکا به وجود آورد را نیکسون و بیل کلینتون نتوانستند ایجاد کنند». این هنرپیشه پیشین کشور را «در مسیری اساسا متفاوت انداخت» (١). پیام اوباما روشن بود: نشان دهد که او به خلاف خانم هیلاری کلینتون، رقیب اصلی اش در انتخابات مقدماتی حزب دموکرات یک «رییس جمهوری تغییر خواهد بود».
هشت سال بعد، در ایالات متحده هیچ چیز به طور بنیادین تغییر نیافته است. آقای اوباما که در بحبوحه شدیدترین بحران اقتصادی کشور پس از سال های دهه ١٩٣٠ به کاخ سفید راه یافت، در وهله اول کوشید مانع از فروپاشی کلی اقتصاد شود. او با آن که با طرح تقویت اقتصادی ٨٠٠ میلیارد دلاری خود از جزم ریاضت اقتصادی فاصله گرفت، سعی کرد که دیگر مبانی باورهای نئولیبرال را محترم شمارد و از انجام هرگونه اقدامی که به «اعتماد موسسات و شرکت ها » آسیب برساند خودداری کرد و به یاری نهادهای مالی، از جمله آنهایی که مسئول بحران بودند، شتافت.
هنگامی که درماه آوریل سال ٢٠١۵، خانم کلینتون نامزدی خود برای ریاست جمهوری را اعلام کرد، علایم هشدار دهنده کم نبود: دموکرات ها در انتخابات میان دوره ای سال های ٢٠١٠ و ٢٠١۴ به سختی شکست خورده بودند، وضعیت اقتصادی کم رمق بود و جنبش های «تی پارتی» در جناح راست و «اشغال وال استریت» در جناح چپ حاکی از نارضایتی جوشانی بود. بنابراین در فضایی آکنده از نارضایتی رشدیابنده بود که بانوی اول اسبق و سناتور و وزیر امورخارجه پیشین حکومت، که تجسم زنده حفظ وضعیت موجود بود، کارزار انتخاباتی خود را آغاز کرد.
او از حمایت تقریبا یکپارچه نخبگان حزب دموکرات –کادرهای دائمی حزب ، تامین کنندگان مالی، نمایندگان ویژه (اعضای کنگره یا شورای ملی حزب) – برخوردار بود و همه آنها از مدت ها پیش براین باور بودند که کاخ سفید حق اوست. آقای اوباما معاون خود جو بایدن را از نامزدی منصرف کرد و سپس به حمایت از خانم کلینتون در دوئل خشن علیه آقای برنی سندرز در انتخابات مقدماتی پرداخت. ضربه رعدآسای ٨ نوامبر نمی تواند جدا از تصمیم حزب دموکرات در حمایت از خانم کلینتون، به رغم فضای عمومی خشم مردمی، درک شود.
مشاوران خانم کلینتون از این که آقای ترامپ تنها مانع راه یابی او به کاخ سفید باشد خشنود بودند: او درطول مبارزات مرحله مقدماتی مطالب نژادپرستانه بسیاری گفته، بیگانه ستیز و جنسیت گرا بوده و خلق و خوی غیرقابل پیش بینی اش رای دهندگان را متقاعد کرده بود که او برای ریاست جمهوری «ساخته نشده» است – دستکم این چیزی بود که گروه های نظر دهنده دستچین شده توسط استراتژیست های دموکرات نشان می دادند… به خلاف آقایان ترامپ و سندرز، خانم کلینتون در انتخاب یک شعار دچار مشکل بود: او بیش از ٨۵ شعار متفاوت را آزمود و سرانجام بر شعار بی روح «اتحاد قدرت می آورد» (Stronger together ) روآورد (٢). نامزدی او آنقدر فاقد محتوا بود که در فوریه ٢٠١۶، جوئل بننسون، مشاور امور نظرسنجی در نامه ای انتقادی از جان پودستا مدیر کارزار انتخاباتی می پرسید: «آیا کمترین ایده ای درباره محتوای پیام اصلی او داریم (٣)؟».
درطول کارزار انتخاباتی سال ٢٠١٢، آقای اوباما رقیب جمهوری خواه خود ویلارد میت رامنی را به عنوان یک ثروتمند بی احساس مایل به منتقل کردن شغل آمریکاییان به خارج معرفی می کرد. این شیوه حمله به او امکان داد که به قدر کافی از آرای کارگران سفید پوست برای پیروزی در ایالت های پنسیلوانیا، ویسکانسین، اوهایو و میشیگان برخوردار شود. ایالت های صنعت زدایی شده «کمربند زنگ زده» که درحوالی دریاچه های بزرگ شمال قراردارند. آقای ترامپ، مولتی میلیاردری که هرگز در استخدام مهاجران غیرقانونی و اعمال فشار بر کارآفرینان خرد تردید نکرده بود نیز هدف مناسبی برای چنین حمله ای به نظر می رسید. اما، شرکت ها و درآمد های شخصی خانم کلینتون که با پول موسسات چند ملیتی تامین می شد – بین ژانویه ٢٠١٣ و ژانویه ٢٠١۵، او ٧.٢١ میلیون دلار برای ایراد ٩٢ سخنرانی، عمدتا برای مدیران موسسات بزرگ، دریافت کرده بود – و کارزار او نمی توانست چندان با منافع وال استریت که او را ازنظرمالی تامین می کرد، متفاوت باشد.
نقطه شکست هیلاری کلینتون دقیقا مشخص است
شاید با پی بردن به این که خانم کلینتون توان جلب نظر به حال خود رهاشدگان جهانی گری و صنعت زدایی را ندارد، گروه کارزار انتخاباتی او به راهبرد هویتی روآورد. او کوشید ائتلاف چند نژادی آقای اوباما را نوسازی نموده و هدفش را بر پنج گروه متمرکز نماید: آفریقایی – آمریکایی ها، لاتین تبارها، آسیایی تبارها، گروه سنی ٣۵-٢۵ ساله ها و زنان سفید پوست. این گزینه در یادداشتی از آقای پودستا به تاریخ ١٧ مارس ٢٠١۶ بازتاب یافته است. او نامزدهای بالقوه برای معاونت رییس جمهوری را مطرح و اعلام می کند که «نام ها را برحسب گروه های تقریبی تغذیه کننده کارزار برگزیده است».
نتیجه چنین راهبردی تنها می تواند مکملی برای فقدان پیام سیاسی باشد. البته گروه هایی که در موفقیت آقای اوباما نقش داشتند درسال ٢٠١۶ به خانم کلینتون رای داده اند، اما نسبت آنها کمتر از قبل بوده است: ٨٨ درصد سیاهان دربرابر ٩٣ درصد درسال ٢٠١٢، ۶۵ درصد لاتین تبارها، (دربرابر ٧١ درصد)، ۶۵ درصد آسیایی تبارها، (دربرابر ٧١ درصد) و ۵۵ درصد گروه سنی ٣۵-٢۵ ساله ها (دربرابر ۶٠ درصد). تنها استثنا زنان هستند که ۵۵ درصد آنها به خانم کلینتون رای داده اند که یک درصد افزایش نشان می دهد. آقای ترامپ ضد زن و متهم به آزار جنسی هم ۵٣ درصد مجموع آرای زنان سفید پوست و ۶٧ درصد آرای زنانی که مدرک دانشگاهی ندارند را کسب کرده است.
راهبردهای بسیج گروه های هدف گیری شده هم این خطر را داشت که درگروه های دیگر اثر معکوس ایجاد می کرد. آقای ترامپ ازاین امر بهره برد. درسطح ملی، ائتلاف چند نژادی خانم کلینتون نسبتا خوب عمل کرد زیرا او دومیلیون رای (۵) بیش از حریف خود به دست آورد. ولی انتخابات آمریکا ایالت به ایالت است و دراین زمینه، نقطه شکست خانم کلینتون دقیقا مشخص است. اوهایو، ویسکانسین، پنسیلوانیا و میشیگان که در مجموع ۶۴ انتخاب کننده بزرگ داشتند.
آقای ترامپ انتخابات را در این چهار ایالت «کمربند زنگ زده» برد زیرا پیامی روشن فرستاده بود. او با پشت کردن به باورهای جمهوری خواهان، بی وقفه به توافق های مبادله آزاد و انتقال کارخانه ها به خارج از کشور حمله کرد. او همچنین از حضور میلیون ها خارجی غیرقانونی در خاک آمریکا و ناتوانی کشور از حفاظت از مرزهایش انتقاد کرد و سرانجام حضور ایالات متحده درجنگ های بیهوده در عراق، لیبی و جاهای دیگر را به باد انتقاد گرفت. شعار «بازگرداندن عظمت آمریکا» و تاکیدهای بی وقفه بر « الویت با آمریکا» و تاکید مکرر بر «آمریکایی های فراموش شده» جامه ای بود که بر قامت جذب کارگران سفید پوست دوخته شده بود.
شماری از تحلیل گران نیز با دادن نسبت بیگانه ستیزی و نژادپرستی به طبقات سفید پوست مردمی در شکست خانم کلینتون مشارکت داشتند. اگرچه این عامل نقش داشته – پژوهش های متفاوت نشان داده که رای دهندگان آقای ترامپ بیش از دیگر نامزدها بیگانه ستیز هستند (۶) – اما باید به یاد داشت که یک آفریقایی- آمریکایی به نام باراک حسین اوباما درسال های ٢٠٠٨ و ٢٠١٢ دراین ۴ ایالت پیروز شده بود. او این پیروزی ها را غالبا با تفاوت رای قابل ملاحظه ای به دست آورده بود و درشماری از نواحی این ایالت ها اکثریت خیلی بزرگی از مردم، کارگران سفید پوست بودند.
امسال، شمار سیاه پوستانی که در هریک از این ایالت ها به نامزد دموکرات رای دادند کاهش یافت و ٧١ درصد از مردان سفید پوست فاقد مدرک دانشگاهی در پنسیلوانیا، ٧٠ درصد در اوهایو، ۶٩ درصد در ویسکانسین و ۶٨ درصد در میشیگان به آقای ترامپ رای دادند. در زنان سفید پوست بدون مدرک دانشگاهی هم وضع به همین ترتیب است: ۵٨ درصد آنان در پنسیلوانیا، ۵٧ درصد در میشیگان و ۵۵ درصد در اوهایو به آقای ترامپ رای دادند…
خانم کلینتون از برقراری تماس با این رای دهندگان غفلت کرد. او در طول کارزار انتخاباتی خود حتی یک بار هم به ویسکانسین نرفت و هرگز به نظر نیامد که دغدغه ای درمورد شرایط زندگی طبقه کارگر داشته باشد. طبقه ای که وضعش در چهل سال گذشته بی وقفه بدتر شده و بین ١٩٧۵ و ٢٠١۴ درآمد متوسط کارگران سفید پوست بدون مدرک دانشگاهی بیش از ٢٠ درصد سقوط کرده و تنها درسال های بین ٢٠٠٧ و ٢٠١۴ حدود ١۴ درصد کاهش داشته است.
قطع ارتباط بین طبقات مردمی سفید پوست و دموکرات ها ، فراتر از فقط مسئله اقتصادی است. این امر بُعدی فرهنگی نیز دارد که در رابطه با احساس (نه کاملا غیرقابل توجیه)ی است که شماری از کارگران سفید پوست دارند که توسط نخبگان مترقی به حساب نیامده اند. خانم کلینتون هنگامی در تشدید این احساس مشارکت کرد که در یک نشست جمع آوری پول در جامعه همجنس گرایان و دوجنس گراها (LGBT)ی نیویورک اظهارداشت: «می توان نیمی از هواداران ترامپ را در سبدی گذاشت که من آن را مردم منزجر کننده می نامم. آیا چنین نیست؟ آنها نژادپرست، جنسیت گرا، ضد همجنس گرا، بیگانه ستیز، اسلام ستیز و بسیاری از چیزهای دیگر هستند» و به این گفته ها افزود که آنها غیرقابل اصلاح هستند.
پوپولیسم راست علیه پوپولیسم چپ
پس از شکست ٨ نوامبر، جمهوری خواهان نه تنها به کاخ سفید، مجلس نمایندگان، سنا و (به زودی) دادگاه عالی دست می یابند، بلکه فرمانداری ٣١ ایالت از مجموع ۵٠ ایالت را نیز به دست می گیرند و ٣۵ مجلس سنای ایالتی و ٣٢ مجلس نمایندگان ایالتی نیز در کنترل ایشان است. با این حال، وضعیت سیاسی می تواند با سرعتی شگفت انگیز وارونه شود. پیروزی با برتری ٢٣ درصدی لیندن جانسون نامزد دموکرات دربرابر باری گلدواتر نامزد جمهوری خواه در انتخابات ریاست جمهوری سال ١٩۶۴، چهارسال بعد به موفقیت ریچارد نیکسون جمهوری خواه بدل شد…
در ایالات متحده مانند جاهای دیگر، ٢٠١۶ سال قیام « پوپولیستی» بود. بنابر نظر جان جودیس، پژوهشگر، جنبش هایی از این نوع حاصل « یک سیستم ردیابی سریع مشکلات اساسی مردم است که حزب های اصلی آنها را دست کم یا نادیده گرفته اند (٧)». او تاکید می کند که، پوپولیسم راست اساسا با پوپولیسم چپ متفاوت است. هردوی آنها از «مردم دربرابر نخبگان» دفاع می کنند، ولی راست چپ را متهم می کند که «به گروه سومی بیش ازحد توجه می کند که می توانند مهاجران، مسلمانان یا هواداران آفریقایی- آمریکایی ها باشند». با آقای ترامپ، روایت دست راستی پیروز شده است. اما، درحالی که این امر دربسیاری از کشورهای اروپایی صادق نیست، در آمریکا یک جایگزین مترقی موجه وجود داشت که در وجود نامزدی به نام آقای سندرز تجسم یافته بود…
١-
Chuck Raasch, « Obama aspires to a transformational presidency », USA Today, McLean (Virginie), 16 avril 2009.
٢-
Matt Flegenheimer, « When Hillary Clinton tested new slogans — ۸۵ of them », The New York Times, 19 octobre 2016.
٣-
Maureen Dowd, « Obama lobbies against obliteration by Trump », The New York Times, 12 novembre 2016.
۴-
« General election exit polls », CNN.com, 9 novembre 2016.
۵- نتایج دقیق رای گیری در ١٩ دسامبر مشخص خواهد شد.
۶-
Zack Beauchamp, « These 2 charts explain how racism helped fuel Trump’s victory », Vox, Washington, DC, 10 novembre 2016.
٧-
John Judis, The Populist Explosion. How the Great Recession Transformed American and European Politics, Columbia Global Report, New York, 2016.
انسان شناسی و فرهنگ ناشر رسمی مجله لوموند دیپلماتیک در ایران است
لوموند دیپلماتیک دسامبر ۲۰۱۶