در پژوهش اسطوره شناسی در سراسر جهان همواره پژوهشگران با تصورات ساده ای از “بغانگی” روبه رو می شوند. اما این تصورات در مراحل نخست فرهنگی کمتر موجوداتی خارق العاده با شخصیتی خاص هستند که منجر به هستی فوق طبیعی آنها شده باشد. برای همین در اسطوره شناسی موضوع بر سر الهیات در مفهوم جدید آن نیست، بلکه موضوع بیشتر “تجربه ی انسانی” است. تجربه ای که ناشی از پیوند تنگاتنگ میان بغان، آدمیان، جانوران و طبیعت است. حیات این عناصر از یکدیگر جدا نبود. از این رو اسطوره ها در جهت یابی و نظم این فضای پیچیده کمک کرده اند تا انسان جایگاه خود را در جهان تعریف کند.
امروزه “دریا” یا دیگر پدیده ها تعریف مشخص خود را در زندگی ما دارند. ولی در اسطوره های کهن، آنها اشکالی بودند که هستی متفاوتی با هستی آدمی داشتند و جنبه ای از دنیای فوق طبیعی را شکل می دادند و به واقعیتی دیگر تعلق داشتند. درست به همین دلیل مقدس و خارق العده بودند. واقعیت امروزی برای “دریا” تقدس قائل نیست اما مفهوم خارق العادگی را در کل پدیده ها درک می کند. واقعیتی که اسطوره ها از طریق داستانها بیان می کردند، بسیار پرتوان بود و از این رو با نیروی پنهانی خود تاثیرات بزرگی ایجاد می کرد. درک پیوند این نیروهای خارق العاده بود که کم کم راه را برای درک وحدانیت گشود. جالب اینجاست که اسطوره شناسان در فرهنگ های بدون خط یا باستان به انواع مختلفی از توحید آغازینی بر می خورند که معمولا با عنوان “ایزد برتر”، حضوری بیش از حضور “ایزدان” دارد (برای مثال نزد Pygmaen، Aborigin یا Fuegiden و …).
نوشتههای مرتبط
کافی است نگاهی به گورهای کشف شده ی پیش از تاریخ بیافکنیم، گورهایی که قدمتشان به دهها هزار سال پیش از میلاد می رسد. در این گورها ابزارهائی کشف شده اند که نشان از باور به جهان پس از مرگ دارند. این ابزارها به تجربه¬ی انسان از مرگ و ترس از نابودی محض اشاره دارند. استخوان جانوران در این گورها نشان از قربانی و همراهی آن در گذر انسان به جهان دیگر را دارد. چنین تجربه ای، اگرچه به صورت های دیگر، در یاد بشر موجود است. اسطوره شناسی به این گذشته های تاریک نور می افکند و می کوشد چگونگی روند تحولات فرهنگی را بررسی کند.
اسطوره ها داستان این تجربه ها هستند. داستانی که درباره ی خودش توضیحی نمی دهد، بلکه به انسان آموخته است که چگونه رفتار کند. آنها بیان حس ما هستند، چیزی فراتر از داستان سرگرم کننده، چیزی بیشتر از آنچه در نگاه اول به نظر می ایند. اسطوره رویدادی است که از تجربه ی ادراکی آدمی در ارتباط با موضوعی غیر قابل درک به بیان آمده است. بخش عمده ی نگاه امروزی ما تاریخی است و به دنبال رویدادهای کاملا واقعی است تا از این طریق حس خرسندی درک را برای خود داشته باشیم. اما اسطوره ها به شیوه ی دیگر این واقعیت ها را بیان می کنند. آنها بیانی هنری دارند و مشرف بر زمان اند و درست به همین دلیل همواره در حیات بی زمان آدمی قابل تکرارند و درک واقعیت های بی زمان را برای ما ممکن می سازند. آنها حاصل درک استعلائی آدمی از تجربه ی زیستی اند و به همین دلیل جاودان اند. اینجا صحبت از یک داستان اسطوره ای نیست، بلکه سخن بر سر ذهن اسطوره ای است که در الگوهای مختلف بیان می شود. اسطوره ها هرگز نخواسته اند تاریخ را بنویسند و یا رویدادها را توصیف کنند، آنها روح مسلط بر فرهنگ را با خود دارند. آنها حقایقی از زندگی آدمی را با خود دارند که فرهنگ با خود حمل می کنند و اشکال گوناگونی از آنها را به نمایش می گذارد. آنها تاثیر دارند، حس همبستگی ایجاد می کنند و در نظم اجتماعی نقش به سزایی ایفاء می کنند.
پس اسطوره ها داستان هایی خیالی نیستند که روزگاری صرف نادانی بشر گفته می شدند. آنها توصیفی نمادین از واقعیت هایی هستند که به همان صورت نمادین درک می شدند. این بیان نمادین، که در واقع سرآغاز بیان هنری است همچنان در زبان و اندیشه ی ما جای دارد و هنوز هم آنجا که بیان علمی قادر به توصیف واقعیت های بی زمان نیست، به کار گرفته می شود.
در اسطوره ها تفاوتی میان زندگی معنوی و دنیوی نبود. همه چیز و همه ی زندگی بخشی از دنیای “بغانه” بود، حتی بی ارزش ترین چیزها. در واقع همه چیز از طریق آیین ها با این دنیای بغانه ارتباط داشت.
آیین ها همانطور که ویکتور ترنر (Victor Turner)، انسان شناس نامی، مطرح می کند “زنجیره ای از فعالیت های کلیشه ای هستند، شامل حرکات، کلام و ابزار که برای اثر گذاشتن بر موجودات فوق طبیعی به سود اهداف و علائق اجراء کنندگان آیین ها طراحی شده اند”. برای ترنر ایین زبانی نمادین است که در آن شرکت کنندگان بسیاری از ایده ها، روابط میان چیزها و اعمال را بیان می کنند. او ابعاد گوناگون آیین را بخشی از بررسی و پژوهش در اسطوره ها می داند.
مطالعه ی آیین ها به عنوان بخش مهم و زنده ی اسطوره ها در پژوهش های دین شناسی به ویژه در رویکردهای پدیدارشناختی دین جایگاه ویژه ای دارد. پدیدار شناسی دین می کوشد با نظم و موضو ع بندی پدیده های اسطوره ای و دینی بر بنیاد مطالعات تطبیقی وسیع به چگونگی تحولات و تطورات این پدیده ها در تاریخ و اجتماع بپردازد.
پس اسطوره ها تنها به گذشته تعلق ندارند و در هر حوزه ای که کار کنیم، چه ادبیات، چه فلسفه و دین، چه جامعه شناسی، از درک آنها بی نیاز نیستیم. با درک اسطوره هاست که می توانیم نوری بر جنبه های گوناگون فرهنگی مان بتابانیم و خود و جامعه مان را بهتر بشناسیم. اما بدون اشنایی با روش های علمی اسطوره شناختی نه تنها نوری بر هیچ چیز نمی افکنیم، بلکه روز به روز پیچیدگی های فرهنگی مان را تاریک تر و بی معناتر می کنیم.
صفحه ی اسطوره شناسی در سایت انسان شناسی و فرهنگ کوشیده است تا حد امکان و توان به اهمیت و آشنایی این حوزه علمی در ایران همت گمارد. مسلم است که این کار ایراداتی داشته و دارد، اما آرزو داریم با جلب توجه علاقه مندانی که به سختی و دشواری این حوزه آگاهند، رویکردهایی تازه به برخی از مسائل فرهنگی به کار گرفته شود. در این راه از همه ی علاقه مندان خواهانیم تا با ما همراه و همکار شوند.
bmoktarian@yahoo.com