این عکس متعلق به کدام فیلم مستند و چه کسی است ؟ تاکید بر عکس به عنوان ارجاع به مفهوم آوازه خوان نه آواز ، به ویژه درفصلنامه های حرفه هنرمند ، عکس خبری و مجله های عکس وحتی دنیای تصویر وماهنامه فیلم و از قدیم تر ها در مجله های سینمایی، شواهد عینی دارد و عکاسان در کتاب های عکس بر تک تک عکس های مستند وشرایط عکاسی خود ، شرح ها نوشته اند . همچنان که اخیرا تقویمی را دیدم که به معرفی عکاسان سینما و شرح عکس های انتخابی آنها پرداخته بود .
جستجوی عکس و اسناد سینمای مستند از دغدغه های قدیمی من است . اما اعتقادم بر این است که این کاری تک نفره نیست . فکر می کردم که باید نهادینه شود تا بطور مشخص روی عکس مستند سازان کار کند ، بنابر این پروژه ” بنیاد عکس سینمای مستند ایران – چهره شاهدان ” را طراحی کردم که اینک در” سایت و… مستند” ، قرار دارد . منظورم از این طرح ، عنایت بر چهره شاهدان یا مستند سازان است . در خانه های شهر، بی شک عکسی از محمد قلی سیار مستند ساز دهه سی وجود دارد . اما چه کسی آن را برای این صفحه می فرستد؟ چه کسی می تواند بگوید که او در چه شرایطی فیلم های دریایی اش را می ساخت ؟ شخصیت هایی مثل خسرو سینایی و ناصر تقوایی شناخته شده تر از آنند که به کوشش ما نیازی داشته باشند و اغلب روایت های آنان را از کارهایشان شنیده ایم ولی شاید هنوز شرایط کار وتولید آثار آنها هم به دقت توصیف نشده باشد .در سینمای مستند ایران صد ها مستند ساز آمده اند و رفته اند و جز برخی آثار، چیزی از خود و شرایط کارشان نمی دانیم. در فیلم سینمای ایران مشروطیت تا سپنتا ،سینماگرانی مثل مرحوم روح انگیز سامی نژاد و یا حبیب الله مراد لحظاتی از زندگی خود را باز می آفرینند .ابراهیم مرادی در این فیلم به گفتگو با گذشته خود و تاریخ می نشیند. او محصول یک دورۀ دشوار است . در موزه سینمای ایران نیز عکس هایی از مستند سازان وشرایط وزمان ومکان کارشان وجود دارد که قدیمی ترین اش مربوط به میرزا ابراهیم خان و خانبابا معتضدی است . اما عکسی از ژرژ اسماعیلف سراغ ندارم. هرچند چیزهایی از زندگی اش تا اواخر دهه سی می دانیم . فیلمبردارهایی مثل رضا جلالی ، مرتضی پورصمدی و یا حتی فرهاد ورهرام و اسعد نقشبندی بسیاری از لحظات کار را به مدد دوربین عکاسی ثبت می کنند و یا تهیه کننده ای مثل مرحوم محمد رضا سرهنگی تهیه عکس ونگهداری آنهارا وظیفه خود می دانست . اما در بسیاری از فیلم های مستند ، دوربین حتی برای گرفتن عکس یادگاری حضور ندارد چه رسد به این که شاهدی بر لحظات تولید اثر باشد. شیوه گزینی ی فیلم ها نیز چنان است که شاهدی بر تولید خود نیست . البته فیلمهایی مثل زینت یکروز بخصوص و سالینجر خوانی در پارک شهر واکثر فیلمهای آقای احمد میراحسان ، شاهدی بر تولید اند . اما ورود این شیوه به سینمای مستند ایران ، سابقه چندانی دارد .
جمع آوری اطلاعات پشت صحنه سینمای مستند ایران و گفتگو با شاهدان می تواند کوششی دائم و تمام نشدنی فرض شود . تاکید این پروژه به پژوهش در انعکاس چهره شاهدان سینمای مستند ایران وشرح شرایط کار آنها ست . شرایطی که عکس نیز گوشه هایی از آن را منعکس می سازد . ما چگونه با دوربین های سنگین وفیلم وضبط صوت و دیجیتال با دولت ها و یا در بخش خصوصی کار می کردیم؟ عکس ها به عنوان خمیر مایه انسان شناسی تصویری ، بخشی از خاطرّۀ تاریخی ما شده اند . چگونه می توان بر عکس های دوره های مختلف ، برای آشکار سازی فضای تولید تأمل کرد ؟ ما اغلب می گوئیم که این عکس یا این فیلم در باره چیست اما منظورم این است که بگوئیم در باره چه هنرمندانی و محصول کدام شرایط تولیدی هم هست. چطور با این فیلم امرار معاش کردیم ، چگونه و چرا تشویق شدیم ، ضرر کردیم ، سود بردیم یا بازخواست شدیم؟
نوشتههای مرتبط
متاسفانه مستند سازان پیش از من و هم نسلانم به ویژه در تولید تلویزیون و سایر بخش های دولت، کمتر دوربین عکاسی به همراه خود می بردند. از سوی دیگر، فیلم های پشت صحنه نیز جایی برای نگهداری نداشته اند . ما چگونه خاطره حضور آنان را به مدد فریم به فریم فیلم هایشان می توانیم زنده سازیم ؟ این کار می تواند یک پروژه پژوهش مشارکتی فرض شود که از گرد آوری عکس و داده های جانبی و آنگاه تحلیل به مدد روش کیفی _ حتی مصاحبه _ پبش برود . فیلم های مستند ما محصول کدام ذهنیات و کدام شرایط اند ؟ چنین پژوهشی می تواند توسط هرکس با هر تصویری از شاهدان یعنی خود مستند ساز با آثارش و با آثار و زندگی مستند سازان تاریخ سینمای ایران و شرایط تولید آثار آنها صورت گیرد . این پژوهش تصویر مستند سازان را از گنجینه های شخصی بیرون می آورد و در دنیای همگانی اینترنت ، در معرض استفاده جهان ما قرار گیرد . هر عکس با عنایت بر نگره وتخصص محقق میتواند توصیفی و یا انتقادی فرض شود . بنابراین عکس محمل گفتگو هایی پایان ناپذیر است . این صفحه با چند مقاله و مقدمه در روش کار شروع شد ولی عکسی در کار نبود تا اینکه آن را با تصویر پشت صحنه از سازندگان فیلم از هامون تا هور العظیم آغاز کردم . مدتی بی پاسخ ماند . همایون امامی نیز تا کنون دو عکس برای این صفحه فرستاده است . همین توجه ، مرا به کشف صحنه ای کشاند که عکس بالا مر بوط به آن است ( که بزودی با مقاله ای تقدیم می شود ) .