«چهار ماه و سه هفته و دو روز» به کارگردانی کریستین منگیو و بازی آنامارکیا مارینکا و لورا واسیلیو و ولاد ایوانف در سال ۲۰۰۷ در کشور رومانی ساخته شده است و دارای جوایزی همچون جایزه نخل طلا و جایزه ویژه سینما از شصتمین جشنواره فیلم کن است. این فیلم در سال ۱۹۸۷ در زمان دیکتاتوری نیکلای چائوشسکو ساخته شده است . داستان فیلم در مورد دو دختر دانشجویی است که در خوابگاهی شلوغ زندگی میکنند و آغاز فیلم بهگونهای است که مخاطب پی میبرد این دو هماتاقی قصد سفری را دارند اما مشخص نیست این سفر به کجاست، تا که در اواسط فیلم مشخص میشود یکی از آنها به نام گابیتا باردار است و قصد سقط جنینش را دارد و دوستش، اوتلیا، در پی کمک به اوست. آنها برای سقط اتاقی در هتل میگیرند.
گابیتا شخصیتی متزلزل و ترسو دارد و خودش از عهده برنامهریزی برای سقط برنمیآید. دروغهایی میگوید که بعد از مواجهه دو دختر با مردی که میخواهد عمل سقط را انجام دهد مشخص میشود؛ او به مرد گفته است که دو ماهه باردار است و صورتی که داخل پنج ماه است، قرار بوده خودش برای قول و قرار خودش به دیدار مرد برود در حالیکه اوتلیا را میفرستد و همچنین اوتلیا را خواهر خودش معرفی میکند. درصورتیکه اوتلیا دختری شجاع و محکم است و حسابشده عمل میکند و از گفتار و رفتارهای غیرمنطقی دوستش گاهی عصبانی و کلافه میشود. و چهبسا این رفتارها برای مخاطب هم بسیار آزاردهنده است و مضطربش میکند. گابیتا به صورت تلفنی برای هتل اتاق رزرو میکند و هنگامی که اوتلیا برای تحویل هتل میرود اتاق رزرو نشده است و او مجبور میشود در هتل گرانتری اتاق بگیرد که باعث میشود برای سقط پول کم داشته باشند. ببه همان مردی که قرار است سقط را انجام دهد بابت دروغهایی که به او گفته شده عصبانی میشود و معتقد است سقط این جنین بیشتر میتواند او را به خطر بیندازد و شروع به هوچیگری میکند و این کشمکش و بازیدرآوردن تا جایی پیش میرود که میخواهد هتل را بدون سقط جنین ترک کند؛ فیلم هرچه بیشتر پیش میرود دلهره بیشتری در دل مخاطب ایجاد میکند و در این سکانسها حس نفرت را هم را به دلهره اضافه میکند، چرا که دو دختر هر کدام به نوبت با مرد رابطه جنسی برقرار میکنند تا بتوانند کمبود پول را جبران کنند. بعد از آن ببه کارش را انجام میدهد و توصیههای پزشکی را مانند اینکه که تا جنین نیامده است از جایش نباید تکان بخورد و غیره میکند و میرود و از این به بعد فضای سرد و سنگین فیلم هم بیشتر میشود. بارها مخاطب در فیلم در تعلیقی استرسآور قرار میگیرد و نگران سرانجام این کار میشود.
نوشتههای مرتبط
فیلم از ابتدا در هوایی مهآلود و گرفته زمستانی است و اتفاقات هرچه بیشتر پیش میرود بر این مهآلود بودن ماجرا میافزاید مانند سکس اجباری با ببه که هیچکدام فکر نمیکردند کارشان به اینجا برسد و اوتلیا آن را نتیجه بیفکریهای گابیتا میداند. سئوال مهمی که به وجود میآید این است که چرا اوتلیا حاضر است تا این اندازه به خاطر هماتاقیش خودش را به خطر بیندازد و تن به رابطه با ببه دهد؟
اوتلیا دوست پسری دارد به نام اد که او هم دانشجوست و ساکن همان شهر. درست برای همان شب او را به خانهشان دعوت میکند تا در دورهمی تولد مادرش شرکت داشته باشد، اوتلیا ابتدا برای نرفتن مقاومت میکند و سرانجام میپذیرد. به همین دلیل مجبور میشود گابیتا را در هتل تنها بگذارد. که این عمل بر تنش فیلم میافزاید و مخاطب را وادار میکند تا برگشتن اوتلیا نگران گابیتا باشد. در آن جمع دوستانه خانوادگی دوربین کلوز آپ است بر روی چهره خسته و غمگین اوتلیا. و صحبتهایی هم پیش میآید که او را آشفتهتر میکند، مثلا یکی از آقایان جمع به او میگوید که نباید در حضور پدر و مادر دوست پسرش سیگار بشکد، کار درستی نیست. در اتاق اد بحثی بین اوتلیا و اد صورت میگیرد و اوتلیا که تاکنون از فاش کردن این موضوع طفره میرفته است، حالا واقعیت را برای اد میگوید، و در مورد نگرانیاش از بارداری که ممکن است بعد از آخرین رابطه جنسیشان اتفاق افتاده باشد سخن میگوید. اد سعی میکند او را از امکان زندانی شدنشان به خاطر سقط بترساند. اوتلیا اعتراف میکند که به دوستش کمک کرده است تا جنینش را سقط کند تا اگر چنین اتفاقی برای خودش افتاد نیز گابیتا برای سقط به او یاری برساند، چرا که اعتمادی به کمک اد ندارد. زمانی که اد سعی میکند از صحبت کردن در مورد آخرین رابطه و احتمال بارداری بگذرد، اوتلیا میگوید زمانی که انجامش میدهی خجالت نمیکشی و حالا از صحبت کردن در موردش خجالت میکشی!
داستان فیلم، روایت تک خطی است بدون هیچ فلاش بکی که تنها در یک روز اتفاق میافتد. داستان مشخص است و پیچیدگی خاصی ندارد، اما جزئیات داستان به طور دقیق در کنار هم پیچیده شدهاند. کلوزآپهای فیلم که زیاد هم هستند آزاردهنده نیست و با فضا و معنای فیلم همخوانی دارد و موجب میشود مخاطب هم در سکوت، سنگینی فضا را حس کند و به فکر فرو رود. داستان بدون هیچ اغراقی فضایی واقعی از ماجرایی زنمحور را به تصویر میکشد و سرنوشت زنانه این دو دختر را مرکز توجه قرار میدهد. مردهای ماجرا یا نقشی انسانی ندارند مانند مردی که با گابیتا رابطه جنسی برقرار کرده است و مخاطب چیزی او نمیداند و صحبتی هم در فیلم نمیشود، گویی تنها نقشش باردار کردن بود. نه در کنار گابیتا میماند که جنین را نگه دارد و نه میماند تا کمک کند جنین را سقط کند و نه پولی بابت این ماجرا پرداخت میکند. رابطه جنسی صورت گرفته است، یک طرف ماجرا به کلی حذف میشود و طرف دیگر ماجرا باید بهاندازه خطراتی همچون زندان رفتن، بیآبرویی و فشار اجتماعی و حتی مرگ پیش رود. مرد دیگر اد است که چندان فرد مطمئنی نیست و نمیتوان به او اعتماد کرد و شاید هم اگر اوتلیا باردار شود به سرنوشت گابیتا دچار شود و طرف مقابلش محو شود. مرد سوم هم ببه است که آنها را وادار میکند تا تن به سکس به او دهند. فیلم حاکی از رنج زنانهای است که به دلیل سرنوشت زن در قدرت بارداری رخ میدهد، رابطه جنسی که در آن غلبه جنسی مرد بارز است و لذت از آن مرد است و رنج و تشویش و نگرانی و تنهایی و بحران از آن زن.
زمانی که اوتلیا به هتل برمیگردد جنین سقط شده است، لحظه مواجهه گابیتا با جنین از سکانسهای فوقالعاده فیلم است؛ موجود کوچکی که در حولهای خونین قرار دارد و این همه دردسر از آن او بوده است. اوتلیا او را در حوله میپیچد و در کیفش میگذارد تا آن را در آن ساعات دیروقت شب به درخواست اوتلیا در جایی دفن کند. راه رفتن اوتلیا در آن خیابانهای خلوت و تاریک و سرد و ساکت که تنها صدای پای و نفسش شنیده میشود و با جنینی کشته شده در کیفش، ترس و بلاتکلیفی و دلهره فیلم را به اوج میرساند، و مخاطب را در فضایی قرار میدهد که هر آن منتظر است واقعهای ناگوار برایش رخ دهد و یا به دست پلیس بیافتد. هرچند نمیتواند جنین را دفن کند اما میتواند رهایش کند و به هتل برگردد تا آرامش هم کمی به مخاطب بازگردد.
سکانس آخر فیلم هم جایی که دو دوست نیمه شب در رستوران هتل نشستهاند تا غذایی بخورند و نگاههای معناداری به هم دارند در حالیکه بکگراند این صحنه رقص و آواز مهمانان عروسی است که در تالار هتل برپاست، بر غنای فیلم افزود. زحمت و فشار و خستگی اوتلیا در این ماجرا کمتر از گابیتا نبوده است و گویی گابیتا نمیتواند این فداکاری دوستش را جبران کند مگر اینکه اوتلیا هم در چنین مخمصهای قرار بگیرد، شاید اوتلیا وامی سنگین به دوستش پرداخت کرد تا سر بزنگاه او هم این وام را برگرداند هرچند گابیتا به توانمندی و استواری دوستش نیست.