انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

چند تجربه همراهی و یک یادداشت!

سال ۱۳۷۵ بود. تازه تحصیلات دانشگاهی‌ام را در رشته‌ی کارگردانی فیلم به پایان رسانده بودم. ازدواج کرده بودم و با همه تلاشی که به خرج می‌دادم، تهیه کننده‌ای برای ساخت فیلم مستند پیدا نمی‌کردم. تنها سینمای جوان بود که با پرداخت بودجه‌ای ناچیز، شرایطی فراهم می‌کرد که فیلمی جمع وجور و دلی بسازی. اما شرایط و مکانی که در آن، در بین آدم های هم‌سن و سال و هم سلیقه بتوان بحث‌های علمی و نظری راه انداخت، از تجربه‌ها و خطاها و قوت‌ها گفت و شنید و آموخت و درعین حال همراهی کسانی را داشت که در عین حال که مستندساز حرفه‌ای هستند به تعلیم و آموزش و انتقال دانش و تجربه‌های عملی خود نیز علاقه‌مند باشند، وجود نداشت.
دهه‌ی هفتاد، دهه‌ی تلاش‌های بسیار ما برای به انجام رساندن دغدغه‌های شخصی در قالب فیلم هایی کوچک بود، در حالی که در همین دهه فیلم سازان حرفه ای مستند در محفل ها و فضاهای خودشان فیلم می‌ساختند و کمتر تلاشی برای کمک به نسل جوان مستندساز دیده می‌شد.

برای ما در آن دوره، فیلم سازی مستند فعالیت لذت بخشی بود برای خلق و شناخت و ثبت جهان اجتماعی-تاریخی مقابل دیدگانمان، اما در شرایطی بسیار سخت و در فرآیندی طولانی، پرفشار و استرس‌زا و بیشتر در دنیای تنهایی خودمان.

بسیار اتفاق می‌افتد که احساس نیاز کنیم به کسانی که همراهیمان کنند و نقش استاد و مشاوری قابل اعتماد و اتکا را داشته باشند تا تجربه، نگاه و نقد و نظرشان ما را آگاه کند، گره های کور فیلم‌هایمان باز شود و در ایده‌پردازی، طراحی ساختار و روایت و شکل بخشی امر واقع، هادی و راهنمایمان باشند.
ما بسیار نیاز داشتیم و کمتر می‌یافتیم. حال که به گذشته نگاه می‌کنم این نقیصه در بین آمار و ارقام دادن های بسیار مدیران دولتی برای دریافت جوایز جهانی و تولید ریز و درشت فیلم های کوتاه و مستند، کمتر به چشم آمد و بیشتر گم شد.

اما در نیمه‌ی دوم دهه هشتاد به همت انجمن مستندسازان سینمای ایران و یاری مرکز سینمای مستند و تجربی کارگاه‌های آموزشی مستندسازی شکل گرفت. این حرکت بعدها با کارگاه های حوزه هنری و انجمن سینمای جوانان، موسسه‌ی میراث فردا و دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران به صورت محدودتر پی گرفته شد. نسل نوجو و جوان علاقه‌مند به این فضای پرطراوت آموزشی وارد شدند. با یک برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری اساتید به یاری و همراهی فیلم سازان جوان آمدند و به آرامی این شکاف و گسست بین نسلی برای انتقال آموزه ها و تجربیات می‌رفت که ترمیم شود.

در کارگاهی به نام «فیلم مستند گزارشی» در انجمن مستندسازان از بین چهل مستندساز جوان که طرح داده بودند، ده فیلمساز انتخاب شدند که طی شش ماه هر کدام یک مستند ۲۶ دقیقه‌ای گزارشی ساختند. آنان را در این تجربه مشاورانی بین المللی و نیز مشاورانی از ایران- پیروز کلانتری، منوچهر مشیری، مهرداد اسکویی- همراهی می‌کردند و سعید رشتیان نیز به عنوان مجری طرح، این ده پروژه را از ایده تا فیلم نهایی ساماندهی و سازماندهی تولید کرد. فیلم‌های تولیدی پس از شش ماه سخت کاری، از موفق بودن این کارگاه حکایت داشت. در طی این مسیر من به عنوان یک مستندساز بسیار آموختم. فضای بده بستانی و آموزنده‌ی بی‌نظیری بود.

مشاوران بین المللی و ملی در کشاکش با فیلم‌سازان جوان مجموعه آنان را در راستای کشف و پردازش ایده‌ مرکزی، ساختار بخشی و انتخاب روایت مناسب نسبت به هر فیلم، هدایت می‌کردند و فیلمسازان نیز پرشور و فعال به کامل کردن گام به گام فیلم هایشان می‌پرداختند. گاه گاه در جریان جلسات کارگاه به یاد خودم و همدوره‌ای‌هایم می‌افتادم که چقدر در طلب فضاهای آموزشی- حرفه‌ای این چنینی بودند اما هیچ گونه دسترسی نبود. پس از طی این تجربه‌ی موفق، در جلسه‌ای به همراه پیروز کلانتری، منوچهر مشیری و من با سعید رشتیان مجری طرح مجموعه، ایشان پیشنهاد استمرار این کارگاه‌ها را در دفتر خودشان در پروژه‌ی آئینه فرهنگ مطرح کردند؛ ساخت مستندهای گزارشی در ارتباط با تاثیر چهره‌های فرهنگ و هنر معاصر ایران بر آدم‌ها و احوالات امروزی پیرامون ما. این ایده با استقبال گروه مشاورین مواجه شد. بخصوص برای من جذابیت بسیاری داشت تا از این مسیر امکانی ایجاد شود تا فیلمسازان مجموعه قبل، به استمرار در تولید و آموزش برسند و نیز فیلمسازان خلاق و پرشور دیگری نیز وارد این فضا شوند.
در طی این جلسات مسیر ایده تا فیلم نهایی را دوباره مدنظر قرار دادیم. هر فیلم‌ساز مطرح می‌کرد که ایده اش کدام است؟ مسأله‌اش چیست و چه پرسشی دارد؟ و اینکه چگونه وارد تحقیق می‌شود؟ در جلسات متعدد مشاوران و خود فیلمسازان به بسط و گسترش ایده‌ی اصلی، طراحی فیلم نامه و ساختار فیلم‌ها می‌پرداختند و گام به گام طرح ها و فیلم نامه ها شکل می‌گرفت و به سمت تولید هدایت می‌شد.
در این پروژه ها کمی بودجه قدری به فیلم سازان برای ساخت فیلم های مورد نظرشان فشار وارد آورد، اما برخی این فضا را کارگاهی آموزشی برای فعالیت حرفه‌ای آینده‌ی خود در نظر گرفتند و پرشور و فعال تمام تلاششان را به کار بستند. عده‌ای نیز که فیلمسازان حرفه‌ای بودند و چندین تجربه‌ی قبلی را در کارنامه‌ی مستند سازی‌شان داشتند سعی کردند در این کارگاه به تجربیات جدیدی در ارتباط با ساخت فیلم درباره شخصیت‌ها برای رسانه بپردازند. اما این جا ذکر این نکته خالی از فایده نیست که رسانه‌ای چون تلویزیون که باید مهم‌ترین تهیه‌کننده فیلم مستند باشد، بهتر است این تدبیر را بکار بندد که حمایت از پروژه‌های تولید فیلم کارگاهی با بودجه‌ای در خور و مناسب فیلم ها، در نهایت به رشد و بالنده‌تر شدن عرصه فیلم های مستند رسانه‌ای موفق خواهد انجامید و در صورت عدم حمایت لازم و مکفی، این تجربیات و تلاش‌ها عقیم خواهد ماند. چون فیلمسازان و نیز تهیه‌کننده با دریافت حداقل بودجه برای سازماندهی تولید فیلم‌ها دچار مشکل خواهند شد و دیگر از پروژه‌‌هایی این گونه استقبال نخواهند کرد.
اینک که نزدیک به هفتاد فیلم در این دفتر پس از ۲ سال کار پیوسته شکل گرفته، که من در چهار مجموعه از مجموعه های ساخته شده در این سازمان تولید به عنوان مشاور و همراه همکاری داشته و دارم، علاوه بر خوشحالی‌ام از شکل‌گیری خوب یک دفتر در بخش خصوصی در تهیه و تولید و سازماندهی بی‌وقفه و منظم ساخت مجموعه‌هایی برای تلویزیون- که برخی از فیلم‌ها نیز به خوبی در جشنواره‌های متعدد ملی نیز درخشیده‌اند- نمی‌توانم احساس خوبم را در این تجربه‌های کارگاهی جدید از شکل‌گیری شبکه‌ای از روابط دوستانه‌‌ی حرفه‌ای بین فیلمسازان مستند مجموعه‌ها ابراز نکنم. این اتفاق مرا امیدوار کرد که مستندسازان ما دیگر مثل گذشته، جزایر تک افتاده و جدا از هم نباید باشند بلکه با نشست‌ها و همدلی و گپ و گفت‌های علمی و تجربی پیرامون مستندسازی و زندگی روزمره و فرهنگ و تاریخ و مردم از این دست، همت کنند و در بین خود رابطه‌های قوی کاری و حرفه‌ای و دوستی به وجود بیاورند تا این روابط بتواند به تثبیت و استمرار فعالیت حرفه ایشان و نیز دیگر مستندسازان جوان این عرصه کمک کند.
طی این جلسات به عنوان مشاور شاهد بودم که فیلم‌سازان چگونه مهارت هایی مهم و ریشه‌ای را در خود نهادینه کردند. اینکه تحمل و بردباری‌شان را افزایش دهند و در بین جمع صمیمی نقاط قوت و ضعف فیلم‌ها را به یکدیگر بنمایانند و گاهی حملات سخت انتقادی را پذیرا باشند و به نتیجه‌ی شکل‌گیری اثر دل ببندند. تشویق به فعالیت جمعی و بیان ایده‌های فردی توسط فیلمسازان نسبت به فیلم‌های خود و یکدیگر از دیگر توجهات بود.
در ایران مدارس و دانشگاه های سینمایی در زمینه فیلمسازی مستند توان ویژه‌ای را از خود بروز نداده‌اند و ما در زمینه‌ی علمی و نظری مستندسازی در دانشگاه‌هایمان ضعف عمده‌ای داریم. از طرف دیگر رابطه‌ی استاد- شاگردی نیز که جذاب و آموزنده است در فیلمسازی مستند ما چندان جا نیفتاده و خیلی اتفاق نمی‌افتد، هر چند که در صورت شکل‌گیری این رابطه‌ی کاری، این شیوه‌‌ی همکاری نیز برای آموزش مستندساز جوان، محدودیت هایی علمی و آکادمیک دربردارد.
در این بین ایجاد و راه‌اندازی فضاهای کارگاه های آموزشی تولید فیلم مستند، مسیری است متفاوت که اگر هوشمندانه طراحی شود و یک اتاق فکر آن را مدیریت کند و در مسیر تولید فیلم‌ها از مستندسازان حمایت‌های نظری فنی و به خصوص مالی- متناسب با طراحی بودجه برای هر فیلم- صورت گیرد، می توان امیدوار بود که در آینده‌ای نه چندان دور فیلمسازانی حرفه‌ای تربیت شوند که بتوانند در فعالیت حرفه ای ‌شان تثبیت شوند، فیلم‌های جذاب بسازند، مردم را با طرح درست و منسجم ایده‌ها و روایت‌ها و برداشت‌های‌شان از امور واقع‌ پای تلویزیون‌ها و پرده‌های سینما بنشانند.
طرازی باشند که مدیران و مسئولین تلویزیون و دیگر سفارش دهندگان دولتی و خصوصی بتوانند فیلمساز مستند را از غیر فیلمساز تشخیص دهند و نیز بتوانند پس از گذراندن فرآیند طولانی آموزشی و حرفه‌ای مستندسازی، آنان که به آموزش و تعلیم علاقه‌مندند به عنوان مشاور یا معلم به کارگاه آموزشی خود بازگردند و برای نسل جدید که خواهد آمد، الگو، راهنما و چراغ راه باشند و به عنوان مشاور، فیلمسازان را در مسیر نه‌چندان کوتاه طراحی و تولید همراهی کنند و نوع همراهی خود را نیز به طور پیوسته و خلاق مورد بازبینی، تنظیم و توسعه قرار دهند.