توضیح تصویر: «در شهر» از مجموعهی «بیدردسر»/ غزاله بحیرایی/ پرینت روی پوست قرص/ ۱۰۰ در ۱۵۰ سانتیمتر/ ۱۳۹۲
فضای عمومی همانطور که در شاخههای مختلف مطالعات شهری اعم از طراحی شهری، مرمت شهری، انسانشناسی، جامعهشناسی و… متفاوت تعریف میشود، بررسی آن وابسته به بستر اجتماعی در فرهنگهای گوناگون نیز است. به بیان دیگر، فضای عمومی شهر، مانند دیگر فضاهای موجود در آن، دارای ابعاد متفاوت کالبدی، فرهنگی و اجتماعی است که هر یک از این ابعاد دریچهای تازه به تعریف مفهوم فضای عمومی شهری میگشاید. با این وجود، آنچه در تمامی این تعاریف یکسان است، تقابل «فضای خصوصی» با «فضای عمومی»ست. به طور کلی، در فرهنگ انگلیسی آکسفورد (۱۹۹۳)، واژهی public به معنای «کلی، و در اکثر معانی، متضاد خصوصی به کار رفته است»، «متوقع یا متوجه مردم به مثابه یک کلیت» و در کنارش «در دسترس یا اشتراکی برای همهی مردم»، «با آزادی موجود یا انجام شدنی» و «ارائه شده یا مرتبط با دولت یا دولت محلی و مرکزی» (یعقوبی، تقوایی و مهدوینژاد ۱۳۹۶). در حوزه انسانشناسی شهری، شهر ترکیبی است از فضاهای خصوصی و فضاهای عمومی که به گونهای پیچیده در یکدیگر تداخل یافتهاند (فکوهی ۱۳۹۵، ۲۴۴). ارتباط میان فضاهای خصوصی و فضاهای عمومی در شهر و روستا با یکدیگر متفاوت است. در شهر، بر خلاف شیوهی زیستی روستایی، فضاهای عمومی و خصوصی در فاصلهی کمی از یکدیگر قرار گرفتهاند که این خود موجب تسریع جابهجایی میان این دو فضا میشود. به اعتقاد لوفور، از طریق فضا و در فضاست که تمام تجربیات اجتماعی شکل میگیرد. بنابراین تجربهی زندگی روزمرهی مردم در فضاهای شهری ایجاد میشود. همانگونه که هماهنگی کارکردهای فضاهای عمومی در شهر با فرم کالبدی آن و قشر استفاده کننده از آن در زندگی روزمره موثر است، سیستم نامگذاری بر این فضاها نیز با تاثیر مستقیم بر حافظهی کنشگران شهری نقش بسزایی در کیفیت تجربیات زیست شهری خواهد داشت.
ماگورو مارویاما که اصطلاح منظر ذهنی شهر را جعل کرد، آن را معادل جهانبینی عملی فرد یا اجتماع تعریف میکند: ساختاری از استدلال، شناخت، درک و مفهومپردازی (مارویاما، ۱۹۸۰). «منظر ذهنی شهر» ساختاری برای اندیشیدن به شهر است و به چیزی اشاره میکند که میان چشمانداز فیزیکی شهر و ادراکات دیداری و فرهنگی مردم از آن وجود دارد (Bianchini, 2006, 13-31) به باور جیمز دونالد، «محیط تصور شده» از یک شهر و «گفتمانها، نمادها، استعارهها و تخیلاتی که با آنها به تجربهی مدرن از زندگی شهری معنا میبخشیم»، همانقدر با علوم انسانی پیوند دارند که «اجسام تعینبخش محیط مادی» (دونالد ۱۹۹۳، ۴۲۲). تصورات شهری بر کردارها و تجربههای حسی و هیجانی متمرکز است، و بر اینکه خاطرهی جمعی بر تصور چگونه بودن شهر تاثیر میگذارد، و نیز به برساختهای اجتماعی متفاوت، و اغلب متناقض، از آیندهی شهر میپردازد (بیانچینی، ۲۰۰۶). به همین دلیل است که پاسداشت خاطرات جمعی در فضا به هر چه غنیتر شدن حس تعلق مکان شهروندان کمک شایانی میکند.
از نظر لوفور، «حق به شهر» درخواست به دسترسی تحول یافته به زندگی شهری است (کافمن و لباس، ۱۹۹۶، ۱۵۸). هاروی این مفهوم را بسط داده و اینگونه بیان میکند که «حق به شهر بسیار فراتر از آزادی فردی برای دسترسی به منابع شهری است؛ بلکه حق به تغییر شهر، برای ایجاد تغییر در خودمان است. این حق بیش از آنکه فردی باشد، اشتراکی است چراکه این تغییرات نیازمند یک قدرت جمعی برای بازشکلدهی به فرآیندهای شهری است. آزادی ساختن و بازسازی شهر و خودمان، به نظر من یکی از ارزشمندترین حقوق بشری است که بسیار مورد بیاعتنایی قرار گرفته است (هاروی، ۲۰۰۸). از همین رو میتوان گفت حق استفاده از شهر موجب تعامل انسان با فضای شهری خواهد شد. فضایی که در طول تاریخِ شکلگیری و گسترش خود به تدریج رمزگذاری فرهنگی شده و به مکانی نمادین و پر از معنا بدل گشته است. تعامل روزانهی افراد در فضاهای نمادین و معنادار باعث شکلگیری خاطرات فردی و جمعی شده و حس تعلق به مکان را در ابعاد مختلف به ارمغان میآورد. از نظر پیر سانسو امر تصور هر شهر خیالوارهای از امر واقع است. پس نمیتواند به دلخواه ساخته شده باشد (بیانچینی، ۲۰۰۶). وی در ادامه انگارهها و تصویرهای ذهنی شهر را با امر تصوری مرتبط دانسته و لازم میبیند که این فاکتورها از نظر فرهنگی همسان باشند (همان).
نوشتههای مرتبط
پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ نقطهی عطفی در جریان معماری و شهرسازی ایران بود. ما در این دوران با زیروروییِ گستردهای در حوزه خاطره و حافظه شهر روبرو شدیم که خود را عمدتا در نظامهای نامگذاری شهری نشان داد: تغییر نام فضاهای عمومی شهرها و فرآیندهای نامگذاری جدید که در واقع دگرگونی هویت شهری و حافظهی تاریخی شهر را به دنبال داشت، اقدامی سخت و پیچیده بود که نیاز به تامل بسیار بالا و در نظر داشتن چشماندازهای بسیار دوردست داشت که باشتاب و هیجانهای سالهای نخست انقلاب خوانایی نداشتند. هویت مکانی وابسته به عوامل متعددی از جمله پیشینهی تاریخی، روابط اجتماعی و نظامهای نشانهشناسی است. نشانهشناسی به نظر سوسور علم پژوهش نظامهای دلالت معنایی است. زبان یکی از این نظامهاست (احمدی،۱۳۹۱: ۱۲). به گفتهی لویی ژان کالوه زبانها در خارج از روابط تاریخی و اجتماعی، وجود خارجی ندارند و آنها را باید حاصل روابط اجتماعی دانست (فکوهی، ۱۳۸۹: ۶۷). شاید نخستین تغییر نامگذاری برجستهی فضای عمومی که در همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در رابطهای تنگاتنگ با گذار فرهنگی و اجتماعی آن دوره رخ داد، تغییر نام میدان و برج «شهیاد» به «آزادی» است. همانطور که مشخص است، دلیل انتخاب نام دوم دگرگونی بزرگ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن دوره است. واژهی «آزادی» در تقابلی روشن با «استبداد و بندگی» بر فضایی که از همان ابتدای انقلاب مکان گردهماییهای سیاسی بود، خوش نشست و با تداوم راهپیماییها در سالهای جنگ ایران و عراق مورد پذیرش اکثریت مردم قرار گرفت. به بیان دیگر، میدان آزادی به مثابهی یک متن به واسطهی فرهنگ ساختهی مردم و مردمِ ساختهی فرهنگ دچار دگرگونی معنایی گشته است (ساسانی، ۱۳۹۰). لازم به ذکر است که نام جدید میدان آزادی پیامدهایی از جنس دیگر نیز داشت. با «انقلابی شدن» میدان و «شاهنشاهیزدایی» از آن، پیوندهای این فضای عمومی با ایران باستان و حتی ایران اسلامی سست شد. در همین دوره با سیطرهی فضای جنگ، درون برج به عنوان یک فضای عمومی فرهنگی به حاشیه رفت و فضای باز میدان برجسته شد. پس از آن میتوان گفت که برج آزادی دیگر تداعیکنندهی ایران مدرن نبود (همان).
همخوانی نام و فضا و همچنین دلیل انتخاب نام جدید نکتهای است که میتواند مقبولیت ساکنان شهر را به دنبال داشته و یا به عدم پذیرش آن در کارکردهای روزمره بینجامد. علاوه بر این نکات، افزایش جمعیت در دههی شصت و بالا رفتن تعداد مهاجران از روستا به شهر، کلانشهرها از جمله تهران را با مشکلات زیادی مواجه کرد. کنشگران مهاجر، به ویژه روستاییانی که برای بار نخست با حافظهای تهی از خاطرهی شهری پا به شهر بزرگ گذاشته بودند، شهر را با تمام تغییرات ایجاد شده در آن به سادگی پذیرفتند. این در حالی بود که حس تعلق به مکان و خاطرات شهری ساکنان پیشین و کنونی شهر در فرآیند تغییر و تحولهای پیاپی مخدوش میشد. این گسست در جامعه باعث شد که با تغییر نظام نامگذاری، فضاهای عمومی از جمله میادین و خیابانها با دو اسم در اذهان عمومی بماند چراکه بخش گستردهای از ساکنان پیشین شهر و بومینشینان به دلیل پررنگ بودن حافظه و خاطرات ذهنی از شهر نام قدیم فضا را به نام جدید ترجیح میدادند. این در حالی بود که مهاجران تازهوارد و ثروتمندانی که با گسترش شهر و بالا رفتن نرخ زمین در مناطق بومینشین دارای خانههای اشرافی شده بودند، فضاها را تنها با نشانههای شهری از جمله تابلوهای شهرداری میشناختند. برای مثال، میتوان به دوگانگی فرهنگی محلهی رستمآباد ـ فرمانیه اشاره کرد. منطقهی رستم آباد (فرمانیهی کنونی) از منظر فرهنگی و در منظر ساکنان آن دارای دو فضای فرهنگی – هویتی مختلف بود. پیشینه و تاریخ، هویت «رستمآبادی» را برجسته کرده و ثروت و تجددگرایی به تقویت هویت «فرمانیهای» منجر شد. تضاد میان فرهنگ بومی و فرهنگ تازهوارد به جابهجایی متناوب تابلوهای نامگذاری محله انجامید به طوری که تابلوهای نصب شده توسط شهرداری که هویت رستمآبادی را تقویت میکرد، توسط ساکنان جدید خط خورده و به شکل دستنویس به «محلهی فرمانیه» تغییر مییافت (ساسانی، ۱۳۹۱).
با توجه به اهمیت تعامل شهروندان که در ارتباط مستقیم با حس تعلق مکان است، شاهدیم که امروزه در شهرهای معاصر ایران حس تعلق به مکان کمرنگ شده است چراکه نه تنها فضاهای عمومی گذشته با تغییر پیاپی نام مواجهاند، بلکه همچنان میبینیم که نظام نامگذاری فضاهای عمومی نوساز هم از منطق درستی پیروی نمیکند. چندی پیش صورت جلسههایی با عنوان «مصوبات کمیسیون نامگذاری و تغییر نام معابر و اماکن عمومی شهر تهران» در ماههای اسفند ۹۷ و فروردین ۹۸ در شهرداری تهران به تصویب رسید که بنابر آن نام برخی از معابر عمومی شهر تهران به اسامی مشاهیر ادب و فرهنگ ایران تغییر کرد. «خیابان ارغوان» واقع در شهید کلاهدوز به «هوشنگ ابتهاج»، «بلوار فلامک» واقع در شهرک قدس به «استاد محمدرضا شجریان» و خیابان «نیلوفر» واقع در اختیاریه به «استاد علی نصیریان» تغییر نام دادند. همین چند مثال از بین لیست بلند بالای تصویب شده اگرچه در نگاه اول کاری فرهنگی و مثبت به نظر میآید، اما موجب مخدوش شدن حافظهی شهری خواهد بود. استفاده از نام افرادی که در اعتلای فرهنگ ما نقش داشتهاند بیشک میتواند باعث بهبود کیفیت زندگی باشد به شرط آنکه نامگذاری برای فضاهای عمومی نوساز بوده و با کاربری فضای عمومی در همان حوزهی فرهنگی (موسیقی، ادبیات، سینما تئاتر و…) همخوانی داشته باشد. به بیان دیگر، تنها با ایجاد ارتباطات معنادار میان نظام نامگذاری، کاربری فضا و بستر اجتماعی میتوان انتظار داشت تا اسامی جدید فضاهای عمومی مورد پذیرش کنشگران شهری قرار گرفته و در میان اذهان عمومی جایگاه خود را تثبیت کنند.
با توجه به آنچه گفته شد، حال سوال این است که مایی که به دست خود تصویر و خاطره را از شهرهایمان و از بناها و روابط فضایی درون و میان آنها حذف میکنیم و شهر را به انبوهی از نامکان تبدیل میسازیم، چگونه میتوانیم تعاملات اجتماعی در شهر را افزایش داده و حس تعلق مردم به مکان و فضاهای شهری را تقویت کنیم؟
منابع:
• احمدی، بابک. ۱۳۹۱. ساختار و تاویل متن. تهران: نشر مرکز.
• بیانچینی، فرانکو. ۲۰۰۶. منظر ذهنی شهر: مفاهیم، بازنماییهای فرهنگی و کاربستهای سیاستگذارانه. به کوشش محمدعلی زکریایی. تهران: تیسا.
• شارعپور، محمد. ۱۳۹۵. حق به شهر و فضاهای عمومی شهری. فصلنامه تخصصی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری. ۱ (۲). ۵۱-۶۶.
• فکوهی، ناصر. ۱۳۸۳. انسانشناسی شهری. تهران: نشر نی. ۲۴۴.
• فکوهی، ناصر. ۱۳۸۹. گفتوگوهایی دربارهی انسان و فرهنگ. تهران:فرهنگ جاوید. ۶۷.
• فکوهی، ناصر. ۱۳۹۱. فرهنگ و زندگی روزمره. تهران: فرهنگ جاوید.
• ساسانی، فرهاد. ۱۳۹۱. نشانهشناسی مکان: مجموعه مقالات نقدهای ادبی ـ هنری، مجموعه مقالات هفتمین هماندیشی نشانهشناسی. مقالهی اول. پاکتچی، احمد. تحلیل نشانهشناختی هویت دوگانه در یک محلهی شهری و کارکرد آن: مطالعه موردی محلهی رستمآباد ـ فرمانیه. تهران: انتشارات سخن
• ساسانی، فرهاد. ۱۳۹۱. نشانهشناسی مکان: مجموعه مقالات نقدهای ادبی ـ هنری، مجموعه مقالات هفتمین هماندیشی نشانهشناسی. مقالهی دوم. ساسانی، فرهاد. فرآیند معناپردازی در برج آزادی. تهران: انتشارات سخن. ۶۹
• هاروی، دیوید؛ مریفیلد، اندی. ۱۳۹۱. حق به شهر: ریشههای شهری بحرانهای مالی. ترجمه خسرو کلانتری. تهران: انتشارات مهرویستا.
• یعقوبی، علیاکبر؛ علی اکبر تقوایی و محمدجواد مهدوینژاد. ۲۰۱۷. کاربرد متغیرهای زبانی در ارزیابی عملکرد فضاهای عمومی شهری. کنفرانس عمران، معماری و شهرسازی کشورهای جهان اسلام ایران – تبریز (پایتخت گردشگری کشورهای اسلام ۲۰۱۸). ۱-۱۰.
• Donald, James. 1993. Metropolis: The City as Text. In Social and Cultural Forms of Modernity, eds. Robert Bocock and KennethThompson. 418-61. Cambridge and Oxford: Politely Press. نقل در بیانچینی، فرانکو. ۲۰۰۶. منظر ذهنی شهر: مفاهیم، بازنماییهای فرهنگی و کاربستهای سیاستگذارانه. به کوشش محمدعلی زکریایی. تهران: تیسا، ۱۸.
• Kofman, E; Lebas, E. 1996. Writing on Cities. Oxford: Blackwell Publisher. نقل در شارعپور، محمد. ۱۳۹۵. حق به شهر و فضاهای عمومی شهری. فصلنامه تخصصی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری. ۱ (۲). ۵۷.
• Maroyama, Mgoroh. 1980. Minscape and Science Theories. In Current Anthropology 21: 589-608 نقل در بیانچینی، فرانکو. ۲۰۰۶. منظر ذهنی شهر: مفاهیم، بازنماییهای فرهنگی و کاربستهای سیاستگذارانه. به کوشش محمدعلی زکریایی. تهران: تیسا، ۱۷.