ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه
تصویر: نگری
نوشتههای مرتبط
جنبش وال استریت در «انسان شناسی و فرهنگ» (۱۲)
چکیده:
جنبش “وال استریت را اشغال کن” اساسا متوجه طبقه حاکمه اقتصادی است اما جنبش بدلیل مواجهه با ناکامی وسیع تر بیان دموکراتیک خواستها دچار اصطکاک شده است.
تظاهرکنندگان تحت عنوان “جنبش وال استریت را اشغال کن” به فعالیت می پردازند وصدای خود را به گوش دیگران می رسانند نه تنها صرفا به دلیل حس گسترده و مشترک نابرابری اقتصادی بلکه مهمتر از آن آنان نارضایی ها و آمال سیاسی خود را بیان می کنند. معترضان طیف وسیعی از اهالی مناطق فرودست منهتن تا شهروندان شهرهای بزرگ در سراسر ایالات متحده آمریکا را در بر می گیرند. آنان بوضوح نشان داده اند که علیه طمع سرمایه داران و نابرابری اقتصادی بطرزی واقعی و عمیق اعتراض دارند. اما آنچه حداقل به همان اندازه اهمیت دارد اعتراض معترضان علیه فقدان و یا ناکامی نمایندگی سیاسی است.
مسئله اساسی در مورد بی کفایتی سیاستمداران و یا حزبی خاص نیست ( با وجود آنکه این امر نیز حقیقت دارد) بلکه موضوع عمدتا در مورد نامناسب بودن نظام نمایندگی سیاسی بوده است. جنبش اعتراضی اخیر می تواند و بایستی به روند تغییر دموکراتیک قانون اساسی گذار کند.
چهره معترضان جنبش وال استریت را اشغال کن زمانی نمایان می شود که ما آن را در کنار سایر جنبش ها سالهای گذشته قرار دهیم. این جنبش های اعتراضی در کنار یکدیگر، چرخه ای از مبارزات را تشکیل می دهند. در بسیاری موارد، خطوط تاثیرگذاری آنها بر یکدیگر واضح است. جنبش وال استریت متاثر از اعتراض در میدان مرکزی در اسپانیا است که در ۱۵ مه آغاز شد و امتداد آن در اشغال میدان تحریر در قاهره در بهار نمایان شد. در توالی تظاهرات، بایستی مجموعه ای رویدادهای موازی را نیز اضافه نمود. هم چون رسیدن دامنه اعتراض به مجلس ایالتی ویسکانسین، اشغال میدان سینتاگما در آتن و چادرزنی شهروندان اسرائیل در خیابان برای تحقق عدالت اقتصادی. البته بسترهای اعتراضات متنوع یاد شده متفاوت از یکدیگر هستند و امکان رخ داد دوباره آنها در جاهای دیگر بسادگی میسر نیست. با این حال هر یک از جنبش های یاد شده ترجمان برخی عناصر مشترک در موقعیت های خاص خود هستند.
در میدان تحریر ماهیت سیاسی اعتراض و این حقیقت که معترضان نمی توانستند خواستهای خود را در چارچوب رژیم پیشین بیان کنند آشکار بود. خواست آنان این بود:” مبارک باید برود” خواستی که قدرتمندانه و به تنهایی سایر مسائل را تحت الشعاع قرار داده بود. پس از آن اعتراضات پورتا دل سو در مادرید و پلازا کاتالونیا در بارسلونا، بیانگر انتقادات سیاسی بودند که از پیچیدگی بیشتری برخوردارند. معترضان اسپانیایی در سطح وسیعی نارضایتی های اجتماعی و اقتصادی در مورد مسائلی چون وام، مسکن و آموزش داشتند اما اعتراض اصلی آنان به ناتوانی نظام سیاسی در حل این مشکلات بود.
برخلاف تظاهر دموکراسی عرضه شده توسط نظام نمایندگی حاضر، معترضان خواسته خود را در این شعار اصلی مطرح نمودند:”دموکراسی واقعی اکنون!” (Democracia real ya!)
جنبش وال استریت را اشغال کن بایستی بدرستی درک شود و سپس بعنوان توسعه و یا تغییر خواستهای سیاسی در نظر گرفته شود. پیام واضح معترضان آن بوده است که بانک داران و موسسات مالی راهی را پیش روی نمی گذارند:” آنچه برای وال استریت خوب است یقینا برای ایالات متحده ( و یا جهان) خوب نیست.
پرسشی اساسی بصورت ساده بایستی مطرح شود:آیا نظریه دموکراسی برپایه حکومت مردم بر شهر (Polis)، سیاست و بطور کلی بر حیات اقتصادی و اجتماعی شان نیست؟ در عوض به نظر می رسد که سیاست به ابزاری برای رسیدن به منافع مالی و اقتصادی تبدیل شده است.
با تاکید بر ماهیت سیاسی اعتراض معترضان وال استریت نمی توان خواستهای آنان را صرفا تا حد ستیز میان جمهوری خواهان و دمکرات ها و یا اقبال دولت اوباما تقلیل داد. در صورت ادامه و رشد جنبش وال استریت، این جنبش می تواند کاخ سفید و کنگره را وادار به حرکتی نوین نماید و ممکن است به موضوع اصلی در دور بعدی رقابت های انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده تبدیل شود.
با وجود آنکه جنبش های متفاوت از قاهره و تل آویو تا آتن و مادرید و امروز در نیویورک بطور مشترک نارضایتی ها از ساختار های نظام نمایندگی سیاسی را بیان می کنند آیا در پی آن آلترناتیوی را ارائه می نمایند؟ و دیگر آنکه “دموکراسی واقعی” مدنظر آنان چیست؟
ویژگی خاص این جنبش در آزمودن اعمال نوین دمکراتیک است. جنبش کنونی در شکلی توسعه یافته است که ما آن را “شکل جمعی و متکثر” می نامیم و مشخصه آن فعالیت از طریق جمعیت های متوالی و ساختارهای تصمیم گیری مشارکتی است. (و شایسته توجه است که جنبش وال استریت و بسیاری دیگر از تظاهرات صورت گرفته اغلب ریشه های عمیق در جنبش های اعتراضی ضد جهانی سازی دارند که سابقه آنها به اعتراضات سیاتل در سال ۱۹۹۹ و جنوا در سال ۲۰۰۱ باز می گردد.)
در این میان رسانه های اجتماعی چون فیس بوک و توئیتر نیز نقش مهمی ایفا نمودند. این شبکه های اجتماعی ابزارهای ایجاد جنبش ها نبوده اند، با این حال ابزار مناسبی در کمک به درک ساختار شبکه افقی و دموکراتیک تجربیات جنبش ها موثر واقع شده اند. توئیتر، بعبارت دیگر، نه تنها به منظور اعلام رویدادها که برای نظر سجی در مورد موضوعات مورد تصمیم گیری از بخش وسیعی از جمعیت موثر بوده است.
*مایکل هارت پروفسور در رشته ادبیات از دانشگاه دوک و آنتونی نگری پروفسور پیشین علوم سیاسی دانشگاه پادوا و دانشگاه پاریس ۸ بوده اند. در سالهای اخیر اکثر فعالیت های پژوهشی این دو زمینه انتشار کتب و مقالات عمدتا بصورت مشترک و در همکاری با یکدیگر بوده است.
Nozhan_etezad@mailfa.com
۱. منبع: www.foreignaffairs.com/…/the-fight-for-real-democracy-at-the-heart…