سوفیا آ.کوتلاکی ترجمه ی یاسمن اوحدی
چکیده:
نوشتههای مرتبط
این مقاله ابتدا نگاهی به اندیشه های گافمن درباره “وجهه” دارد و سپس به فرمول بندی جدید نظریه او توسط بروان و لوینسن (۱۹۸۷-۱۹۷۸) در نظریه “ادب و احترام” می پردازد و در آخر برخی جنبه های نظام اجتماعی در جامعه ایرانی ها که ارتباط مستقیمی با تجزیه و تحلیل های من {محقق} از وجهه در زبان فارسی، که شامل دو جنبه مرتبط به هم یعنی شخصیت(pride) و احترام(honour) است را توصیف خواهد کرد.
ضبط داده های دو گروه از مکالمات روزمره عادی و مصاحبه با سخنوران بومی، من را متوجه پیشکشی ها و عبارت های تشکرآمیز، عوامل مهم و اساسی در بیان ادب و احترام تشریفاتی در زبان فارسی(تعارف) نمود و به تشریح این موضوع واداشت که برای هر دو جنبه وجهه و برای هر دو طرف گفتگو، چه شاخصه های اصولی و اساسی در اداره مکالمات و ارتباطات مؤدبانه و محترمانه در زبان فارسی وجود دارد.(کاربرد، استراتژی های ادب و احترام، زبان فارسی)
کلید واژگان: ادب و احترام، وجهه، زبان فارسی، تشکر، پیشنهاد دادن، امتناع، هنجاراجتماعی
Key words: Politeness, face, Persian, Thanking, Offering, Refusal, Social norm
۱.مقدمه:
این مقاله بر پایه مطالعه ای وسیع از ادب و احترام در زبان فارسی(koutlaki,1997) قرار دارد و به همین منظور آمار و اطلاعات گوناگونی را مورد بررسی قرار می دهد. از جمله: ضبط مکالمات غیر رسمی در تهران و لندن، مصاحبه با گویندگان بومی، یادداشت های میدانی و درک مستقیم خودم(محقق). من در این مطالعات به دنبال اثبات این قضیه هستم که نظریه براون و لوینسن تا چه اندازه در زبان فارسی کاربرد دارد تا در نهایت بتوانم یک چهارچوب مناسب برای مفروضات زبان فارسی طراحی کنم.
براون و لوینسن (۱۹۸۷) مدعی شدند که تعارفات، به صورت بالقوه وجهه شنونده را منفی می سازند زیرا این پیشنهادات نشان دهنده تمایل گوینده برای سر سپردن شنونده به او -خواسته یا ناخواسته- و درخواست شنونده از گوینده تا کارهایی را برایش انجام دهد، هستند و بدین ترتیب یک وام گیری که در آینده به نتیجه خواهد رسید صورت می گیرد.(بروان و لوینسن،۱۹۸۷) به عبارت دیگر عبارت های تشکرآمیز وجهه شنونده را با نشان دادن او در پذیرش یک وام گیری از گوینده، تخریب و بدین ترتیب تحقیرش می سازند.
بیشتر یافته های من از آشنایان، دوستان و اقوام و به طور خلاصه کسانی که به گونه ای میانشان نوعی رابطه و پیوند وجود دارد، گردآوری شده است. این مقاله به دنبال اثبات این فرض است که پیشنهادات و تشکرها، جهان شمول و یا با اعتبار جهانی یکسان نیستند و تلاش می کند این ادعا را از خلل تجزیه و تحلیل داده های زبان فارسی نشان دهد. در یک فرهنگ، جایی که پیوندهای داخلی در روابط اجتماعی نوعی هنجار محسوب می شود، گویندگان بومی، تعارفات و عبارت های تشکر آمیز (اغلب با رد کردن این تعارفات) را در قالب ارتقاء وجهه فرد، و نه تهدید آن، تجربه می کنند. زیرا از طریق آنهاست که گویندگان بومی به رسمیت شناختن خود و تبعیت شان از قوانین تصویب شده اجتماعی را بیان می کنند. بنابراین می توان گفت که در مقام ایرانی، پیشنهادات و عبارت های تشکرآمیز، در تضاد با فرضیات براون و لوینسن قرار می گیرد.
۲.روش:
ولفسون می گوید:” مشاهده مشارکتی طولانی مدت از یک گروه که محقق نیز به همان گروه تعلق دارد، بهترین راه جمع آوری داده هاست.”(Wolfson,1989) و برخی از بهترین اطلاعات درباره استفاده از زبان می تواند با این روش از این سو و آن سو جمع آوری شود. او همچنین اذعان می دارد که به غیر از دسترسی آسان، این روش ارزش های قابل ملاحظه ای در جلوگیری از خودآگاهی محقق در هنگام تحقیق، به منظور غلبه بر تناقض خودآگاهی مشاهده گر در میدان تحقیق، دارد.(لاباو،۱۹۶۶)
کاری که میلروی(Milroy,1987) انجام داد، نمونه ای از یک مطالعه موفق از پذیرفته شدن محقق به عنوان یکی از اعضای گروه در قالب دوست یک دوست، به شمار می آید. او در آغاز با یکی از اعضای بومی جامعه که به او پیشنهاد می کرد ابتدا به چه کسانی نزدیک شود، ارتباط برقرار می کرد. با این روش، نقش او، نه به عنوان یک محقق بلکه همراه با تداعی نام یک عضو بومی-که اهداف و نیات پژوهشگر را ضمانت می کند – تعریف می شد. بنابراین به نظر می رسد اعضای آن گروه خود را متعهد به کمک کردن به پژوهشگر می دانند، و این درحالی است که-محقق- به آگاهی از برخی حقوق و وظایف اعضاء بومی نیز احتیاج دارد.
در این تحقیق، من در نقش یک محقق که با لباس مبدل یک دوست تظاهر کند، حاضر نشدم. اما راه دیگری که در پیش گرفتم این بود که من به عنوان همراه خارجی فرد بومی حاضر شدم. دوست خانوادگی یا همسر یک دوست که اتفاقا در حال انجام مطالعاتی بر روی زبان آنها بود و احتیاج داشت تا برخی مکالماتی که به طور طبیعی رخ می داد و تعاملات بعد از آن -حالات طبیعی، و نه لزوما سازمان یافته- را ضبط کند. با وجود ارتباط مداوم با اکثر شرکت کنندگان و زندگی کردن با آنها برای یک مدت زمان قابل توجه-از مدت های پیش- و ضبط مجالس و نشست هایشان، من معتقدم شاخصه تناقض مشاهده گر، در عمل بی اهمیت و جزئی است.
من در لندن مکالمات معمولی و تعاملات اقوام و آشنایان، متخصصان و کارمندان ساده یک شرکت ایرانی (مردان و زنان حدودا ۴۵ تا ۳۰ ساله) که همه گویندگان فارسی زبان ایرانی بودند را هنگام غذا خوردن ضبط کردم. از تمام اطلاع رسان ها اجازه ضبط گفتگوهایشان گرفته شده بود و این روند در ضبط جلسات بعدی نیز صورت می گرفت.
در تهران، گویندگانی که مکالمات آنها را برای نمونه ضبط می کردم، در یک طیف سنی گسترده تر قرار داشتند. آنها اکثرا اعضای دایره گسترده خانواده، دوستان و آشنایان قدیمی همسرم بودند. همچنین این مکالمات شامل دو دسته از کسانی که من تا به حال ملاقاتشان نکرده بودم نیز می شود. دسته اول شامل: دو آهنگر، یک معلم دبستان، یک کارمند غیر دولتی، و چند تاجر آزاد، خانه دارها، یک منشی، دو مدرس دانشگاه، یک روزنامه نگار و تعدادی از کسانی که به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده و هنوز در جایی مشغول به کار نبودند می شود. دسته دوم نیز شامل بعضی از داده های ضبط شده که در میادین بازاری و تجاری صورت گرفته، می شود. این گروه شامل همسرم و یکی از دوستان او که فروشنده ای در بازار مرکزی تهران است و فروشندگان دیگر که از دوستان او بودند و همچنین تعداد کمی از تعاملات افرادی که غریبه بودند، می شود. در این راستا، تقریبا مکالمات ۶۰ نفر از اطلاع رسان ها به طور خودانگیخته، در یک طیف از میهمانی های غیر رسمی تا دید و بازدید های سال نو-یکی از رسوم ایرانی ها- برخی ملاقات های تصادفی و تعداد کمی از مبادلات تجاری در بازار مرکزی تهران را در بر می گیرد که تقریبا یک ترکیب مساوی از اطلاع رسان های زن و مرد از حدود ۲۰ ساله تا ۶۰ ساله را شامل در برمیگیرد.
علاوه بر ضبط مکالمات عادی و روزمره، من مصاحبه های غیررسمی بدون محدودیت و ساختار را با ۲۰ نفر از اطلاع رسان های فردی و ۱۰ نفر از دانشجویان دانشگاه از سه گروه EFL، را با تعداد زیادی مکالمات آنی و کوتاه که با چندی از گویندگان بومی صورت گرفت، تکمیل کردم. این مصاحبه ها که به زبان فارسی اداره می شدند، اطلاعات بسیار مفیدی را از دیدگاه های بومی درباره ادب و احترام که از توصیف چند مفهوم محلی مثل شخصیت و احترام به دست می آیند، استنباط می کردند. درحالیکه هر سؤال خود نقطه شروع یک موضوع بود، من از اطلاع رسان ها تقاضا می کردم تا به راحتی نکات، تفسیر و توضیح ها، ضرب المثل و…که فکر می کردند به موضوعات مورد بحث مرتبط است را بیان و به گفتگو اضافه کنند. این مکالمات طبق الگوی پرسش و پاسخ مصاحبه های رسمی انجام نمی گرفت. در آغاز من یک سؤال می پرسیدم اما پس از آن گفتگو به صورت یک مکالمه غیر رسمی جریان می یافت و اغلب من خودم وقتی که احساس می کردم در بین مشارکت کنندگان درباره موضوع قبلی کم و بیش صحبت شده، موضوعات دیگری را مطرح می کردم. من تصمیم گرفتم برای اطمینان از اینکه شاخه های دیگر موضوع که در پرسشنامه ام درج کرده بودم به میزان کافی مورد توجه و بررسی قرار گرفته اند، این کار را انجام دهم. عضوخودی و بومی بودن من، در بیشتر گروه های مورد مصاحبه، کمک خیلی بزرگی در توافق آنها برای ضبط مکالمات، با توجه به اینکه از قبل در بین زوج ها یا گروه هایی که با آنها مصاحبه می کردم حضور داشتم، محسوب می شد. بنابراین، من به تدریج مصاحبه ها را با اعضای خانواده بعد از یک وعده غذایی، با دوستان در حالیکه چای می نوشیدند، و با دانش آموزان یک کلاس زبان بعد از اتمام درس آنها، به پیش می بردم.
۳.گافمن:
گافمن(۱۹۵۹) وجهه یک فرد را بیشترین دارایی شخصی و مرکز امنیت و لذت او معرفی می کند که هرچند از طرف جامعه به او وام داده می شود، وی را به خود متوجه می سازد. مگر اینکه فرد خودش را در راه دیگری که ارزش آن را دارد، هدایت کند. یک شخص برای مدعی شدن و به دنبال آن حفظ وجهه خود، سعی می کند جایگاه خودش را در جامعه محاسبه نموده و به طور معمول از انجام دادن کنش ها یا شرکت در فعالیت هایی که نسبت به موقعیتش غیر استادانه و زشت خواهند بود، ممانعت کند. به عبارت دیگر زمانی که یک شخص تصویری از خودش را می پذیرد، از طریق وجهه اش آن را بیان می کند و از او انتظار می رود تا طبق آن زندگی کند و از رفتارهای مربوط به جایگاه بالاتر یا پایین تر، دوری کرده و غالبا رفتارهای دیگری را که ممکن است برای او ارزشمند باشند را اجرا کند. بنابراین یک شخص باید ضمانت کند که روند حوادث، یک ترتیب پرمعنی و مشخص را تقویت می کنند. به طوریکه آنچه به وسیله این رویدادها طرح ریزی و ابراز می شود، وجهه او را تأیید و تقویت سازد.
یک شخص برخی محدودیت ها در اعمال و رفتارش را به خاطر غرور(pride) و احترام(honour) خواهد پذیرفت (گافمن،from duty to him self،۱۹۶۷) که اگر با روشی که فرد در رابطه با جسم، عواطف و اشیاء مادی اش به کار می برد مرتبط باشد، موجب ارتقاء مرتبه و شأن او می شود. طبق نظریات گافمن :”پذیرش افتخارات و شهوت و ارتباط آنها با وجهه، هر انسانی را زندانی خویش می کند. این یک ساختار اجبار اجتماعی است، حتی با وجود آنکه هر انسانی ممکن است سلول یک نفری اش(تنهایی اش) را دوست داشته باشد.”(۱۹۶۷)
درهرحال، یک فرد، تنها با وجهه خویش در ارتباط نیست. از او به عنوان بخشی از احترام به خودش انتظار می رود که همزمان احساسات دیگران را نیز مورد توجه و ملاحظه قرار دهد و تلاش های خودانگیخته و مشتاقانه اش را برای حمایت از وجهه های دیگران، به خاطر همدلی عاطفی با آنها به کار برد. گافمن مکررا تأکید می کند که هر دو گرایش وجهه -گرایش تدافعی و حفظ وجهه خود و گرایش حمایتی و حفظ وجهه دیگران- حتی با وجود آنکه در هر زمان ممکن است یکی از آنها تسلط بیشتری بیابد، به طور پیوسته و به تکرار وجود دارند. این ارتباطات درون وجهه، از ظاهر برمیخیزد که گافمن آنها را اینگونه تعریف می کند: “کنش هایی که به وسیله یک فرد صورت می گیرد تا هر آنچه که انجام می دهد را با وجهه اش سازگار سازد.” او همچنین ادامه می دهد که: “وجهه ظاهری، برای خنثی کردن رویدادهای ضمنی به کار می رود.” یعنی وقایع و دلالت های نمادین مؤثری که وجهه را تهدید می کنند.”(۱۹۶۷)
براون و لوینسن :
براون و لوینسن این فرضیه را مطرح کردند که انحراف جنسی گریس(Grice) و ۴ اصل کلی برخاسته از آن، در ادامه فرضیات ادب و احترام قرار دارد. آنها وجود انگیزه هایی مانند مزاح، طنز، کنایه، طعنه و امثال آن در بررسی ادب و احترام را نیز تصدیق می کنند. همانطور که قبلا هم اشاره شد دیدگاه گافمن از وجهه دو مؤلفه دارد: وجهه منفی و وجهه مثبت. وجهه منفی اینگونه تعریف می شود: “خواسته و هدف هر عضو بالغ شایسته که کنش او توسط دیگران منع شود.(براون و لوینسن)” و” تمایل به داشتن آزادی عمل و انجام آن در زمان دلخواه و عدم منع دیگران از انجامش” در حالیکه وجهه مثبت شامل “تمایل هر عضو که هدف او حداقل برای برخی افراد دیگر مطلوب باشد و خواسته او(کنش، اکتساب و نتیجه های ارزشمند از آنها) نیز باید همیشه به همان میزان خوش آیند باشند.” وجهه در جریان تعامل برقرار کردن با دیگران می تواند تهدید شود و از بین برود و یا ارتقاء یابد. همچنین طبق توصیفات گافمن از وجهه، هر انسان منطقی سعی می کند به گونه ای با بالا بردن یا حفظ کردن وجهه خویش، خود را با وجهه طرف مقابل هماهنگ سازد تا به گونه ای با وجهه شخص مقابل همانند و همسان شود.
توضیحات گافمن از ساختار طبیعی تعامل تأثیر بسیار زیادی بر روی مفهوم “کنش های تهدید کننده وجهه”(Face Threatening Acts) در نظریه براون و لوینسن گذاشته است. گافمن معتقد است که توقف میان تعامل(مکالمه) نسبت به ایجاد وقفه میان نوبت ها در حین گفتگو، موجب بهتر شدن این ارتباط متقابل می شود. او همچنین می گوید این جنبه ساختاری مکالمه، نتیجه این واقعیت است که زمانی که یک عبارت ساخته می شود یا یک پیام بیان می شود، هر چیزی، هرچند بی اهمیت، می تواند موجب سردرگمی گوینده شده و شنونده و گوینده را به مخاطره بیندازد. به این معنا که اگر گوینده احساس کند مخاطب-دریافت کننده پیام- نمی خواهد به او گوش فرا دهد و یا به او فکر کند، تصور می کند مورد بی احترامی قرار گرفته است، و او نیز برای حفظ وجهه اش هنگام احساس حماقت یا اهانت، به کنشی علیه آنها –شنوندگان- دست می زند. به بیان دیگر، گافمن دیدگاهش را اینگونه بیان می کند:
“احترام، راهی برای نشان دادن این نکته است که رابطه مورد نظر هنوز همان چیزی است که در انتهای هم مشارکتی پیشین بوده و به نوعی این رابطه به میزان کافی شامل ترفندهایی برای جلوگیری از شکل گیری خصومت میان دو طرف صحبت است و به طور خلاصه رها ساختن حالات تدافعی آنها، برای ادامه گفتگویشان است.”
این دیدگاه اساس نظریه براون و لوینسن را شکل می دهد که تمام رفتارهای متقابل، شامل نمونه هایی هستند که در گفتگو امکان تهدید وجهه را با خود حمل می کنند و زمانی که تمام رفتارهای متقابل پر از کنش های تهدید کنندهء وجهه باشد، انگیزه رفتار مؤدبانه، کاهش این تهدیدها از میان استراتژی های ادب و احترام و یا استراتژی های تخفیف و تسکین است. در این چهارچوب، تعارف ها یک چهره منفی از مخاطب را به وجود می آورند زیرا او را در این مضیقه قرار می دهند تا اجازه دهد گوینده یکسری از کنشهایی که ممکن است مخاطب را تحت دین و نفوذ خود درآورد، دنبال کند. به بیان دیگر، عبارت های تشکرآمیز وجهه منفی گوینده را در اینکه این عبارات شاهد پذیرش این وام گیری هستند، به مخاطره می اندازد. جالب اینکه رد این تعارفات در چارچوب نظریات براون و لوینسن مطرح نشده است اما به هر حال طبق روشی که سایر کنش ها در این چهارچوب مورد بررسی قرار گرفتند، به طبقه بندی کنش های تهدید کننده وجهه مثبت یک گوینده به گونه ای پرداخته اند که این اعمال ممکن است به صورت بازتابی از ناخوشایند بودن موضوع مورد پیشنهاد یا به صورت عدم آمادگی و تمایل شنونده برای ورود بیشتر گوینده به موضوع مورد بحث یا به حدود گوینده درآیند تا بدین وسیله مانع امکان افزایش آشنایی بین دو طرف صحبت شوند.
۱-۴. انتقاد از براون و لوینسن:
سوای ترتیب استراتژی جبران پذیر بودن وجهه، مفهوم FTA (کنش های تهدید مننده وجهه)، بخشی از نظریه براون و لوینسن است که مورد انتقادات بسیاری قرار گرفته است زیرا طبق گفته های آنها “برخی کنش ها به طور طبیعی و ذاتی تهدید کننده وجهه افراد هستند و به همین دلیل نیاز به انعطاف پذیری و نرم شدن دارند”. پس ارتباطات، همانند آتش فشانی به نظر می رسد که پر از کنش های ذاتی و مخاطره آمیز برای وجهه به شمار می آیند و به صورت یک خطر ساختارمند و کوشش رقابت آمیز، تصور می شوند.
اشمیت(Schmidth،۱۹۸۰) مدل براون و لوینسن را اینگونه توصیف می کند: “یک مدل بیش از اندازه بدبین. همچون یک دیدگاه جنون آمیز از روابط متقابل اجتماعی انسان.” درحالیکه انووی (Nwoye،۱۹۹۲) اینگونه نتیجه می گیرد که اگر دیدگاه تهدید ذاتی و دائمی برای وجهه های دو طرف گفتگو همیشه صادق باشد، می تواند روابط متقابل اجتماعی را از میان تمام عناصر مطلوب آن، برباید.
محققان مختلفی از زبان های غیرغربی، دیدگاه قوم مدارانه براون و لوینسن را مورد انتقاد قرار داده اند. گوو(Gu1990) نظریه بروان و لوینسن را در مورد مطالعه ادب و احترام در زبان چینی با ذکر دو دلیل، غیر قابل اجرا دانسته و آن را رد می کند. اول، درک براون و لوینسن از کنش های تهدید کننده وجهه منفی که در فرهنگ چینی صدق نمی کند. در جایی که سایر چیزها مساوی باشند، پیشنهاد دادن، دعوت کردن و قول دادن به عنوان تهدید کننده وجهه منفی برای شنونده و مانع آزادی عمل او تجربه نمی شوند. و دوم اینکه طبق نظریات گوو، جنبه هنجاری و قانونی ادب و احترام کاملا در چارچوب براون و لوینسن نادیده گرفته شده است. زیرا مدل آنها بر اساس کنش میان دو گوینده عاقل، به عنوان دو شخص کلی و نه به عنوان اعضای یک جامعه محدود و با قوانین مشخص خود، طراحی شده است.
هیل.ات آل( Hill et all، ۱۹۸۶) ، ماتسووموتو (Matsumoto،۱۹۸۸-۱۹۸۹) و اید (Ide، ۱۹۸۹) نیز در مطالعاتشان بر روی ادب و احترام در زبان ژاپنی نشان داده اند که کار براون و لوینسن بر پایه آرمان های غربی ارزشمندی فردی و حقوق داخلی آن قرار گرفته است و بنابراین نمی تواند برای داده های آنها به صورت مناسب و رضایت بخش به کار بسته شود. فاخر بودن زبان ژاپنی به این معناست که سخنان ساده و واقعی مثل: امروز شنبه است ، می تواند موقعیت گوینده و شنونده و ارتباط شان را از میان انتخاب های مناسب از بین کد های ارتباطی، مثل افعال و دیگر اجزاء جمله، رمز گشایی کنند.(ماتسووموتو،۱۹۸۹). از آنجایی که در این سیستم، فاخر، برای تصدیق تفاوت های موقعیت زبان و نه بالا بردن مخاطبان آن به کار برده شده است، فقدان وجهه لازم است که به صورت نتیجه یک ناتوانی در فهم و عمل در مطابقت با ساختار و سلسله مراتب گروه، تصور شود. به منظور همساز کردن استفاده از فاخر در زبان ژاپنی و دیگر زبان ها در نظریه ادب و احترام(politeness)، هیل.ات آل در مطالعاتش بر روی پدیده ادب و احترام در جوامع ژاپنی و آمریکایی، دو جنبه جهانی ادب را مطرح کرد: درک و دریافت و اراده.
در درک، یک گوینده به صورت نا آگاهانه و منفعل از هنجارها و رفتارهای ادب در تطابق با موقعیت، مقام و سن طرف های مورد بحث اش و… پیروی می کند. در حالیکه اراده، انتخاب های بیشتری از یک طیف گسترده تر از امکانات، برای روشن تر کردن مفهوم و منظور به گوینده می دهد.
او همچنین تأکید می کند که این دو جنبه درفرهنگ های گوناگون، به صورت متنوعی توزیع می شوند. اما آنها اذعان می دارند که این دو جنبه در تمام زبان های دنیا، با وسعت کمتر یا بیشتر وجود دارند. یک نمونه از مثال های شناخته شده رسمی و غیر رسمی در زبان انگلیسی، رابطه میان واژگان { purchase , buy} و یا { eat , din} است.
پس طبق نظریه ات آل در زبان ژاپنی، در جایی که انتخاب فاخر به وسیله موقعیت گویندگان آن امر می شود، جایگاه و دیگر شاخص ها، اجزاء درک تشخیص، مقدار قابل توجهی (chunk) را نسبت به انگلیسی آمریکایی تصرف می کند. برعکس، در انگلیسی آمریکایی، در جایی که اصالت عبارات به عنوان عبارات صمیمی و بی ریا مورد نظر است و استفاده از فرمول ها به عنوان دورویی و ریا کاری و غیر جذاب درک می شوند جنبه اراده، تسلط بیشتری می یابد.
زبان فارسی، در وفادار ماندن به پیروی از هنجارهای اجتماعی و ارتقاء وجهه گوینده از این طریق، شبیه به زبان ژاپنی است. به سادگی می توان فرض نمود که در چنین جوامعی، عدم پذیرش هنجارهای تثبیت شده به عنوان جهل و نادانی و یا عدم کنترل بر خویشتن (ماتسووموتو،۱۹۸۸) و یا حتی به عنوان نشانه بی پشتوانگی (بی من،۱۹۸۶) تصور خواهند شد. مائو( Mao،۱۹۹۴) نیز که دو جزء وجهه زبان چینی را از دیدگاه درون گرا(emic) توصیف می کند، ثابت می کند که چگونه مفهوم وجهه در زبان چینی متفاوت از نظریه براون و لوینسن است و به قولی جهان شمول بودن آن را به چالش می کشد.
وجهه در زبان چینی mianzi است. یعنی: “قدر ، منزلت و اعتباری که از طریق استناد دادن یا فرض دیگر اعضای جامعه نسبت به فرد، و در طول دوران زندگی اش به دست می آید”. و lian به معنای:” احترام گروه به انسان شهرت یافته به با وجدان و با اخلاق نیک” است. “این هم یک تأئیدیه رسمی اجتماعی برای تأکید بر استانداردهای اخلاقی است و هم یک تأئیدیه فردی و درونی”(Hu،۱۹۴۴)(نوشته شده در نظریه مائو،۱۹۹۴).
در نتیجه مائو اذعان می دارد که سوای وجود یک تشابه محدود میان lian و وجهه مثبت، دو جنبه وجهه در زبان چینی { mianzi و lian} با مفاهیم وجهه مثبت و منفی براون و لوینسن مطابقت نمی کند. مائو پیشنهاد می کند که به منظور محاسبه چنین تفاوت هایی، ساختار داخلی دیگری باید تعریف و توسعه یابد که آن همان گرایش تحمیلی نیروی خویشاوندی(نسبی) {Relative force orientation} است که آن را اینگونه تعریف می کند: “یک هدایت تضمین شده وجهه، که با وجود آنکه هیچ گاه به صورت کامل به آن دست نمی یابد، از آن تقلید می کند. یکی از دو هدف رفتار متقابل که ممکن است در یک جامعه گفتاری معین برجسته به نظر برسد، هویت اجتماعی آرمانی یا استقلال داخلی و فردی آرمانی. مضمون خاص وجهه در یک جامعه گفتاری معین که به وسیله یکی از این دو هدف تعامل تعیین شده و به وسیله اعضای آن جامعه به تصویب رسیده است.”
طبق این ساخت، وجهه زبان چینی- و وجهه زبان فارسی همانطور که من نیز در این مقاله به آن خواهم پرداخت- به سمت یک جامعه هویتی آرمانی یا وجهه عمومی گرایش دارند. ساخت وجهه براون و لوینسن و تا حدودی نیز گافمن، یک تصویر فردی از شخص را توصیف می کنند. دیدگاه گرایش تحمیل نیروی نسبی نیز به نوعی یک تغییر و اصلاح امید بخش تری را نسبت به مدل براون لوینسن نوید می دهد. به هر حال، مائو، نه مشخص کرد که جایگاه این ساخت وجهه در مدل براون و لوینسن چگونه و به چه ترتیبی است، و نه هیچگونه مثال و الگوی خاصی برای این ساخت ارائه داد. در جای دیگری که انووی از مفهوم وجهه در بین قبایل ایگبو(Igbo، ۱۹۹۲) صحبت می کند توضیح می دهد که وجهه گروهی، از اهمیت و اعتبار برتر و بیشتری در آن جامعه برخوردار است. یک کنش غیر اجتماعی فرد، رسوایی، ننگ و خجالت را نه تنها برای خودش بلکه در موارد مهم تر ممکن است برای گروهی که فرد به آن تعلق دارد یا با آن در ارتباط است را به همراه داشته باشد. مانند رفتارهای غیر قابل قبول بچه ها، که عکس العمل بدی از سوی والدین شان را به دنبال دارد.
انووی معتقد است دیدگاه براون و لوینسن از وجهه منفی و دیدگاه عوامل تحمیلی تهدید کننده آن، در جامعه تساوی گرای ایگبو قابل اجرا نیستند. در جامعه ایگبو، یک رفتار تصویب شده اجتماعی خیلی مهم و رابطه هر یک از اعضا با گروه، از اهمیت و جذابیت بیشتری نسبت به فردگرایی برخوردار است. بنابراین معاوضه مهمان نوازی، کمک، غذا دادن، قرض گرفتن و قرض دادن ابزارآلات و دیگر خدمات بدون تقاضای تحمیل مشارکت کنندگان برای هر یک از مالیات های بالا، بخشی از زندگی روزمره هستند. به دلیل این گرایش جامعه ایگبو، انووی با نظریه فریزر، مبنی بر قرارداد محاوره ای به مخالفت می پردازد: ادب و احترام، به صورت یک قرارداد اجتماعی در میان اشخاص و اعضای یک گروه دیده می شود که به روشی رفتار می کنند که از آنها انتظار می رود، و در ازای آن رفتار مشابهی را از دیگر اعضاء توقع دارند. انووی اینگونه نتیجه می گیرد:” با توجه به تحقیقات اخیر در مورد ادب و احترام در جوامع غیرغربی، مدل براون و لوینسن باید مورد تجدید نظر واقع شود”، اما اوهیچگونه پیشنهادی برای اصلاح آن ارائه نداد.
در این مقاله من می خواهم نشان دهم که در زبان فارسی پیشنهادات و عبارت های تشکرآمیز، که در زبان فارسی گاهی اوقات کارکرد آن به صورت رد کردن یک پیشنهاد و تصدیق عبارت های محترمانه گوینده است، کارکردهای بسیار متفاوتی از تدهین کردن(anointing) همزمان وجهه گوینده و مخاطب دارد.
۵.میدان مورد مطالعه،جامعه ایرانی:
خانواده هسته ای، یک واحد بسیار مهم از نظام اجتماعی در جامعه ایرانی است و نه تنها به عنوان جزئی از ساختمان بزرگ اجتماع، بلکه به عنوان چهارچوب و پایگاه جامع حمایتی برای اعضای آن محسوب می شود. بنابراین به نظر می رسد که در بین ایرانیان میزان احساس تعلق به خانواده، بیشتر از موضع گیری فردی شان است. البته این به معنای فقدان فردیت در آنها نیست: آنها هم به عنوان عضوی از خانواده و هم به عنوان اشخاص با حقوق فردی خودشان شناخته می شوند. در جایگاه خانواده، وظایف و الزامات میان همه اعضاء تقسیم و تسهیم می شود: کمک های عاطفی و مالی اعضای خانواده به یکدیگر و در شکل دیگر، به هنگام نیاز، به شکل اعتبار(خوب) خانوادگی که برای هر کسی برتری و اولویت اصلی را دارد، در می آید. در ازای آن هر یک از اعضای خانواده می تواند همین تعهد را از سایر اعضای خانواده نیز توقع داشته باشد. بی من(۱۹۸۶) درباره اعضای خانواده در جامعه ایرانی، اینگونه می گوید: “باید قادر به پیشبرد منافع و مصلحت یکدیگر بوده و برای بقای خانواده به عنوان یک کل تلاش کند و به همین دلیل به نفع خانواده است که تنوع زیادی در عضویت خود بر حسب شغل، منافع، ارتباطات سیاسی، سبک های زندگی و از این قبیل داشته باشد.”
در یک حوزه وسیع تر، خانواده گسترده که اقوام مادری و پدری{ عمو،دایی،عمه،خاله، فرزندان و همسران شان و گاهی نیز عروس ها و داماد ها و…شان }را شامل می شود، قرار دارد. در مقایسه با یک خانواده هسته ای، حقوق و انتظارات مشابه، ولو با قدرت کمتر، در خانواده گسترده نیز پدید می آید. علاوه بر آن، هر عضو نیز به طور فردی در یک شبکه ارتباطی گسترده تر با اشخاص دیگری در محل کار، دانشگاه یا دایره دوستان شخصی خود و… قرار می گیرد.
هر شخص، قادر است تا روی کمک های هر یک از اعضای یک شبکه(خواه خانواده هسته ای و خواه گسترده) تحت عنوان هر یک از اعضای شبکه دیگر،(خواه همکاران و خواه دوستان)، با قرار دادن خود(عضو مشترک هر دو شبکه) در یک التزام برای جبران این لطف در آینده، حساب کند. از آنجایی که هر کس در برخی اوقات برای مهمان نوازی و پذیرایی شدن در شهرهای غربت و برای ارائه خدمات و برای قرض دادن و گرفتن وسایلی که فرد نمی تواند خودش آنها را تهیه کند به دیگران وابسته است، مفهوم منت(وظیفه) در زبان فارسی، قدرت بیشتری یافته است.(مانند اصول کلی تعادل در ادب و احترام زبان چینی، در نظریه گوو،۱۹۹۰)
بنابراین مشخص شد که زبان فارسی مانند زبان ژاپنی(ماتسووموتو ۱۹۸۸)،به شکل ظریفی دارای یک فرهنگ وام گیرنده است. در جامعه ایرانی، به هر حال وام گیری اجتماعی به عنوان یک بار سنگین بر روی شانه های افراد احساس نمی شود بلکه به عنوان یک عنصر پایه در رفتارهای متقابل روزمره معرفی می شود.( مانند توصیفی مشابه از روابط اجتماعی میان یونانیان و سیفیانوو در پدیده مالیات.(sifianou، ۱۹۹۳)
۵.۱: درباره تعارف (ادب و احترام تشریفاتی Ritual Politeness):
از منظر ریشه شناسی، تعارف یک واژه عربی به معنای “شناخت دو جانبه” است. بنابراین نشان می دهد که تعارف به عنوان یک وسیله برای برقراری تعامل نیز به کار برده می شود. فرهنگ آریان پور، تعارف را اینگونه تعریف می کند: ” تعریف کردن از، پیشنهاد دادن، پیشکش کردن، سخن پوچ، تواضع، چاپلوسی، تشریفات و آداب و رسوم، رفتار پسندیده، زبان نرم، عبارات شیرین، احترام.” و تعارف کردن را تحت عنوان های : “استفاده از تعارفات در ارائه تشریفات، اداره کردن جایی، با تواضع صحبت کردن،استفاده کردن از عبارت های شیرین” ترجمه می کند.
در فرهنگ لغت مذکور، مدخل با مثال های زیر نیز توضیح داده شده اند:
-تعارف به موقع خوش آیند است
-تعارف را کنار بگذاریم و ساده حرف بزنیم
-خیلی به او تعارف کردم
-به جای اظهار ادب، تعارف (چرب زبانی) کردند
-تعارفات دیپلماتیک
-او آدم با تعارفی است
-تعارف غالبا خیلی دلپذیر است
این نمونه ها نشان می دهند که معناهای دریافت شده از واژه تعارف، به نشانه “حسن نیت”، “تواضع” و “رفتار پسندیده”، به همان میزان درک منفی از آنهاست. {“سخن پوچ”، “چاپلوسی”،”تشریفاتی”،(در معنای جدا از آداب و رسوم و مذهبی آن)}
محققانی که “تعارف ” را مطالعه کرده اند، به دلیل عدم وجود یک لغت هم ارز و معادل در انگلیسی، آن را در زیر مجموعه عبارتهای “تواضع در تشریفات”(بی من ۱۹۸۶)، “اظهار تواضع “(Bateson،۱۹۷۷) و “کشمکش مؤدبانه شفاهی”(رفیعی،۱۹۹۲) قرار داده اند.
با توجه به آنچه ذکر شد، واضح است که تعارف یک مفهوم بسیار پیچیده است که معانی متفاوتی را در افکار سخنوران بومی به همراه دارد و هر کسی که تلاش می کند آن را توصیف کند، گیج می سازد! همانگونه که هایمز(Hymes،۱۹۷۲) می گوید: “یک روش خوب مردم شناسانه برای ثبت وقایع گفتاری در قالب سایر مقوله ها، استفاده از خود واژگانی است که بومیان آنها را می نامند و به کار می برند.” در همین راستا، گومپرز(Gumperz) نیز اضافه می کند که: ” تمام اعضای جوامع، قوانین گویای خاصی را می شناسند که آنها را کاملا و آشکارا جدا از انواع دیگر گفته هایی می دانند که به وسیله قوانین مخصوص گفتار و رفتارهای غیر شفاهی و… شکل گرفته اند. این واحد ها، غالبا نام های مخصوصی به همراه خود دارند.”
تعارف، یکی از این “قوانین گویا” است. طبق گفتگوهایی که من با گویندگان بومی داشته ام، هیچ گفتگویی از ادب و احترام زبان فارسی بدون گذار از مرجع تعارف نمی توانست کامل شود. در واقع تعارف یک مفهوم مرکزی در گفتگوهای متقابل ایرانی است و در تمام مکالمات میان گویندگان بومی، گریز ناپذیر و امری واجب احساس می شود. جالب اینکه مدخل فرهنگ لغتی که من در بالا به آن ارجاع دادم، “پیشنهاد” را به عنوان یکی از معانی اصلی “تعارف” معرفی نکرده است. همانگونه که بیتسون و رفیعی تعارف را تعریف کردند. معنای تعارف تحت عنوان پیشنهاد نیز به صورت برجسته ای در مصاحبه با گویندگان بومی، در این نمونه هایی که در ادامه من به آنها اشاره خواهم کرد، شکل گرفته است.
یک عرف اجتماعی خیلی قوی در جامعه ایرانی این است که هر گونه پیشنهاد یا دعوتی باید حداقل یک بار و اغلب حتی بیشتر از یکبار، برای پیش بردن جریان موضوع که پافشاری بیشتر و قوی تر را موجب می شود، رد شود.( Rubin،۱۹۸۳). نمونه هایی از این امتناع، در داده های مکالمه ای روی داده است:
بعد از یک بار امتناع کردن، شخصی که پیشنهاد داده، ممکن است بگوید:
” تعارف نکن” یا ” تعارف می کنی؟”
در این بافت، این امر مود توجه قرار گرفته است که بعضی از گویندگان، آنقدر در پیشنهادات شان مُصر هستند که خسته کننده و مزاحم می شوند، زیرا امتناع های مهمان ممکن است خالصانه و واقعی باشد. خلاف این، برخی اصرارها به نشانه توجه به مهمان شان و نگرانی درباره نیازهای مهمانانشان به نظر می رسد. گفتن عبارت: “یک تعارف خشک و خالی کرد” به صورت یک انتقاد از طرف گوینده ای که به نظر می رسد به اندازه کافی مورد اصرار قرار نگرفته و در نتیجه صمیمیت و احترام مورد انتظارش را ندیده است، گویای همین مسئله است.
۵.۲ تصور کلی زبان فارسی از وجهه (الگوهای مردمی):
در این بخش، من دو الگوی مردمی برآمده از:
۱.دیدگاه گویندگان بومی که اساس توصیف من از اطلاعات جمع آوری شده از مصاحبه های مردم نگارانه غیر رسمی(بدون ساختار) و بر روی برخی نتایج برآمده از تعاملات و رفتارهای متقابل را تشکیل داده است،و
۲.از یادداشت های میدانی ام،
شرح خواهم داد. تمام این اطلاعات در طول مدت کار میدانی من در تهران(بهار۱۹۹۴) جمع آوری شده است. اهمیت بررسی چگونگی یک رسم خاص که به وسیله سخنوران بومی تجربه و انجام می شود، موجب شد تا من تصمیم بگیرم از درک مستقیم و شهودی گویندگان بومی، به عنوان یک منبع معتبر از دید فرهنگی، استفاده کنم. من به عنوان یک گوینده غیر فارسی زبان، تلاش می کردم تا از فشارهای محدود کننده زمینه های فرهنگی خود که ممکن بود از دقت و درستی تفسیر و تشریح هایم از داده ها بکاهد، جلوگیری کنم.
دو مفهوم مرتبط به هم که گافمن مطرح کرده یعنی: prideو honour ، که قبلا به آنها اشاره شد، به طور جالبی با دو مؤلفه اصلی از مفاهیم وجهه در زبان فارسی یعنی شخصیت و احترام، برابری می کند.
شخصیت، یک مفهوم پیچیده است که می تواند معادل ” هویت personality” ، “صفت ممیزه character” ، “احترام honour” ، “عزت نفس self-respect ” ، “جایگاه اجتماعی social standing” ترجمه شود. شخصیت یک فرد، اساسا بسته به رویه ای که رفتار می کند و پشتوانه علمی-تحصیلی او است که اغلب با میزان اجتماعی شدن و آموزه های تربیتی که یافته است، ملاحظه می شود. بنابراین یک فرد مؤدب به عنوان “با شخصیت” هویت می یابد. در حالیکه فردی که کدهای رفتاری مورد انتظار از او مشاهده نشود و به روشی که ممکن است از سوی طرف صحبتش اهانت آور و زشت تلقی شود رفتار کند، معمولا صفت “بی شخصیت” به او اطلاق می شود. و یا به فردی که به طور شفاهی موجب ترفیع طرف صحبتش شود اصطلاح: “بهش شخصیت می ده”. شخصیت= respect, honour، به کار برده می شود.
در همین زمان نیز فرد شخصیت خود را نشان می دهد. شخصیت یک فرد، به نشانه عزت نفس او پنداشته می شود: “هر چقدر فرد مؤدب تر باشد، شخصیت بیشتری دارد”. به عبارت دیگر، فردی که می خواهد شخصیت خود را حفظ کند، سعی می کند تا شخصیت طرف صحبتش را نیز نگه دارد.
احترام ، تقریبا معادل واژه ” ملاحظه respect” ، “احترام honour ” ، “اعتبار و ارج نهادن esteem” ، “بزرگی مقام dignity” ، جایگاه و موقعیت مشارکت کنندگان با محترم شمردن دیگری بنیان نهاده می شود و از طریق تبعیت از هنجارهای تثبیت شده رفتار، طبق جایگاه، سن، موقعیت و حدود روابط مخاطب، نشان داده می شود.(گافمن،۱۹۷۶ duty to wider socisl unit,).
احترام از میان دیگران و از طریق استفاده از اصطلاحات دستوری خاص، انطباق با قوانین آداب و رسوم و تشریفات(تعارف) و عرف های دیگر، نشان داده می شود. من نشان خواهم داد که این دو جنبه از وجهه، با آن شخصیت که ریشه در فرد و پشتوانه های او دارد و اساسا غیرقابل تغییر است، متفاوت است، هرچند باید مراقب اثرات متقابل باشد. در حالیکه “احترام” یک مفهوم پویا تر است. از گوینده به سمت مخاطب در جریان است و ممکن است همیشه ادا نشود. این عبارت، نقل قولی از گافمن را یادآوری می کند که:
“وجهه اجتماعی یک شخص که می تواند به صورت خصوصی ترین ثروت شخصی او و مرکز امنیت و طبیعت او درآید، از اجتماع به او وام داده می شود. این وجهه، می تواند فرد را متوجه خود سازد، مگر اینکه او بتواند خودش را به مسیری ارزشمند تر، هدایت کند.”
به هر حال من باید تأکید کنم که احترام در تعاملات ایرانی ها همیشه حضور دارد و غالبا -نه همیشه- به شخصیت یک فرد بستگی دارد. به عبارت دیگر، یک گوینده هنگام مخاطب قرار دادن به فردی با شخصیت بالا،(فرضا دارای یک موقعیت اجتماعی و یا فرد تحصیلکرده و با سواد) احترام زیادی می گذارد. اما این امر به این معنا نیست که به فردی با شخصیت پایین تر(از نظر جایگاه اجتماعی) هیچ احترامی گذاشته نمی شود. در واقع من معتقدم که احترام یکی از انگیزه های اصلی پنهان در رفتار مؤدبانه است. همچنین کسی که شخصیت اش را با احترام گذاشتن، به صورت شفاهی یا غیر شفاهی، نه تنها به مخاطبش، بلکه به تمام افراد حاضر نشان می دهد، درواقع با این امر بیان می کند که چگونه وجهه به جایگاهی که تمامی حاضران در همان زمان به فرد می دهند، احتیاج دارد.
بنابراین قوانین ادب و احترام، ملزم می کند که یک گوینده به وجهه مخاطبانش از طریق رفتارهای آنها، طبق الگوهای سن، موقعیت و جایگاه اجتماعی و نوع رابطه ای که میان شان وجود دارد توجه کند. این امر از خلال استفاده از عبارت های نشان دهنده درجه علاقه مشارکت مخاطب، تظاهر به نگران بودن درباره راحتی و رفاه اجتماعی اش و تمایل به نشان دادن آن در حرکاتش به دست می آید. بنابراین در زبان فارسی، بسیار احتمال دارد که عدم پیروی از هنجارهای تثبیت شده، منجر به شکل گیری موقعیت تهدید وجهه برای طرف صحبت فرد بشود. زیرا استفاده از یک شکل زبانی مناسب از سوی گوینده، ممکن است به عنوان تلاش برای تثبیت نوع متفاوتی(دیگری) از رابطه از سوی فرد و مخاطبش که مناسب یا مطلوب احساس می شود، درک شود.(بی من،۱۹۸۶)
می توان گفت که شخصیت ، مانند “وجهه مثبت” در نظریه براون و لوینسن است اما تفاوت های بسیار مهمی نیز میانشان وجود دارد. براون و لوینسن وجهه مثبت را به عنوان شخصیت فرد که می خواهد خواستنی باشد، محترم شمرده شود و دوست داشته شود و نیازهایش با دیگران تقسیم شود، در نظر می گیرند. در مقام ایرانی، شخصیت دادن به یک مخاطب باید با دستور جامعه درباره وجهه دادن و همچنین خواسته های وجهه گروهی انجام شود. رفتار کردن در یک سیر ارزش های اجتماعی، اهمیت بیشتری دارد، اگر به نظر برسد گوینده ای به طریق پذیرفته نشده رفتار می کند یا به عنوان فردی که رفتار غیرقابل قبولی انجام داده است شناخته شود، ممکن است وجهه اش را از دست بدهد زیرا این لغزش در رفتار، برای جایگاه اجتماعی خود گوینده به طور مستقیم، و برای وجهه عمومی خانواده اش به طورغیرمستقیم، زیان آور تلقی می شود و توسط نکوهش های جامعه که مستقیما وجهه او را مخدوش می کنند، بازداشته می شود.
براون و لوینسن این لغزش ها را برای وجهه مثبت گوینده زیان بار می دانند زیرا ساختار وجهه آنها(براون و لوینسن) بر پایه فردیت است و نه ارزش های گروهی. در حالی که در زبان فارسی، فردیت و ارزش های اجتماعی از نظر اهمیت همسان اند، یکی از نشانه های اهمیت داشتن ارزش های خانواده، ادب، احترام و رابطه آنها با یکدیگر در سه الگوی سوءاستفاده که بی من معرفی می کند و تقریبا هم معنی اند، نشان داده شده است:
• بی ادب .(اشاره ضمنی،نه تنها به اقتضاهای اجتماعی، بلکه همچنین به کمبود تمام تهذیب هایی که انسان ها را از حیوانات جدا می کند)
• بی شرف.(اشاره ضمنی به کمبود احترام و ادب به خانواده فرد)
• بی پدر و مادر
بی من ادعا می کند که این عبارت ها نشان دهنده اینست فردی که به عنوان شخص ناتوان در تطابق با هنجارهای رفتاری اجتماع پنداشته می شود، فردی شرم آور نیز هست. این خصیصه های منفی باید برخاسته از کمبود تربیت مناسب باشد و اجتماعی کردن فرد که باید از سوی خانواده او صورت می گرفته است، احتمالا انجام نشده و منجر به ناتوانی فرد در ایفای یک رفتار پذیرفته شده اجتماعی می شود. این دیدگاه با مثال هایی نشان می دهد که ارتباطات نزدیک بین نقش های مرکزی خانواده در اجتماعی کردن یک فرد حاصل می شود که از خلال رفتارها و موقعیت های اجتماعی اش، روشی که این اجتماعی شدن صورت گرفته است، نشان داده می شود. در اینجا اهمیت ادعای وجهه فردی و اجتماعی، کاملا مشخص و واضح است.
۶.داده ها و تجزیه و تحلیل آنها:
ایرانیان می دانند که رد کردن خوراکی و نوشیدنی، غالبا تعارف کردن است و به همین دلیل احساس می کنند که مجبورند بیشتر اصرار کنند و به مخاطبشان بگویند که تعارف نکن( که درواقع نوع دیگری از تعارف است!) همانطور که در ادامه به طور خلاصه آورده شده است:
• نمونه ۱:
• معرفی بافت: A یک مرد تقریبا ۳۰ ساله، D همسرش ۳۰-۲۵ ساله و غیر فارسی زبان، در حال ملاقات دوستانشان B و C هستند. به محض اینکه A می گوید که خیلی وقته آمده اند و باید به خانه بروند، C (زن میزبان)، مقدار دیگری میوه تعارف می کند. D میزبان است :
A: نه دیگه ما یواش یواش بریم دیگه
C: یه میوه بخورین
A: نه دیگه متشکر، نه دیگه خیلی ممنون
B: بابا شما یه ساعته وایستادین
C: چرا تعارف می کنین؟
A: نه بابا چه تعارفی… نه من الآن هنوز گلوم درست حسابی خوب نشده
C: خب یه موز بخورین.یه موز. میوه ضرر دار نداریم.سیب و موز…
]به طرف [D: شما شیر می خوری بیارم یا می ری خونه؟
D: نه دیگه مرسی
C: چای نخوردین.چای می خورین حسین آقا؟
A: نه خیلی متشکر. ما دیگه باید بلند شیم. کتمو بپوشم
C: یه میوه بخورین برین. بزار خانوم موز شو بخوره. ده و نیمه حالا…
C مرتبا خوردنی های تازه تعارف می کند در حالیکه A آنها را رد می کند. C 5بار مستقیما به A می گوید: “تعارف می کنین؟” و این نشان دهنده آگاهی گوینده از قانون عرفی تعارف است. طبق قانون عرف ایرانیان، اولین واکنش به یک پیشنهاد یا تعارف در اکثر مواقع یک امتناع است که این امتناع ها در طول تعارفات با اصرارهای بیشتر بعدی، ادامه می یابد. این پیشنهادات حتی زمانی که هدف مورد تعارف مطلوب نباشد، به عنوان احساسات گرم و صمیمانه تصور می شوند.
قوانین عرفی تعارف، بسیار محکم و مسلم اند به طوریکه در یکسری از مصاحبه های مردم نگارانه، یک اطلاع رسان، مواردی را گزارش کرد که برخی میزبانان، غذا را با چنان اصراری تعارف می کنند که حقیقتا خسته کننده و آزار دهنده می شود. در حالیکه اطلاع رسان دیگری می گفت برخی مهمانان ممکن است میز غذا را در حالیکه هنوز نیمه گرسنه اند ترک کنند، چون غذا با اصرار کافی به آنها تعارف نشده و بنابراین نتوانسته اند به آن میزانی که غذا می خواستند، از خودشان پذیرایی کنند.
تعارف کردن غذا و نوشیدنی، در تمام تعاملات روزانه، لازم و ضروری است و جالب است که این عادت ها در فرهنگ ایرانی، همانند فرهنگ های بسیار دیگری در کودکان درونی و القاء می شود.
• نمونه ۲:
• معرفی بافت: C مادر(حدود ۴۰ ساله) به پسر سه ساله اش که در حضور زن دیگری شیرینی می خورد:
– به خاله جون تعارف کردی؟
انووی در مطالعه اش بر روی وجهه در قبیله ایگبو نیجریه، اینگونه می نویسد: به بچه ها یاد داده می شود که غذایشان را با افراد دیگر تقسیم کنند، حتی اگر فقط به صورت یک امر تشریفاتی باشد. یعنی اینگونه تدبیر شده است که الگوهای رفتاری بزرگسالان که غذا باید با هر کس دیگری که در آنجا حضور دارد، ولوبه طور اتفاقی، تقسیم و تسهیم می شود، باید تعلیم داده شود. عدم انجام چنین تعارفی برابر با یک لغزش جدی از رسوم آداب معاشرت است و موجب عکس العمل ناخوشایند دیگران به کسی که موجب این تقصیر شده است می شود.
تعارفات غیر عمومی، برای شب را در جایی ماندن در میان اقوام و دوستان، به خصوص اگر مهمانان مسافت زیادی تا خانه داشته باشند یا زمان زیادی از شب گذشته باشد، خیلی غیرعادی نیست. در هر موردی، در پایان یک دیدار تا دیروقت، برخی از میزبانان تعارفات سرسری(بی مبالات) را برای شب ماندن مهمانانشان بیان می کنند که معمولا با این عبارات مطرح می شوند: “شب بمونید” یا “شب نمی مونید؟”
یک اطلاع رسان مرد، تعریف می کرد عمه همسرش که مجرد است، همیشه هنگامی که به دیدارش می روند تعارف می کند که شب را در آنجا بماند، حتی زمانی که آنها هر دو می دانند این تعارفات باید رد شود و یا رد خواهد شد. به هر حال برای هر دو روشن است که تعارف با وجود اجبارها و محدودیت های اجتماعی، عملکرد خوب و پسندیده ای است. به عبارت دیگر، آنچه که ممکن است به عنوان بی مبالاتی و ریاکارانه در سطح سودمند و ابزاری به نظر برسد، در واقع یک بیان حقیقی از احساسات گرم و صمیمانه در سطح اجتماعی است.
الگوهای خلاصه زیر، تعارفات و امتناع های مصرانه میان دو دوست صمیمی است:
• نمونه ۳:
• معرفی بافت: این مکالمه در لندن ضبط شده است. H ( مرد حدودا ۳۰ ساله)، در حال پس دادن مقدار پولی به B (مرد حدودا ۴۰ ساله) است که از او قرض گرفته بوده است. ماجرای پول از این قرار است که پس از اینکه H در عصر روز شنبه، فقط توانسته بود مقدار کمی پول از حسابش بردارد، B توانست به هر میزانی که H لازم داشت تا بتواند در همان روز یک ماشین دست دوم بخرد، از حسابش پول برداشت کند و H در روز دوشنبه صبح به محض اینکه بانک باز شود، پولی که قرض گرفته بود را پس بدهد. این مکالمه در روز شنبه عصر رخ داده است:
H: بذار من تا فراموش نکردم…
B: آقا ول کن تو رو خدا
H: نه نه خواهش می کنم
B: به ولله نمی خوام
H: خواهش می کنم
B: نمی خوام
H: پنجاهی هم برات گرفتم از بانک
B: نه نمی خوام آخه
من… من گفتم به شما که… به جان خودم، به خدا من اینو قلبا می گم شما عین برادر منی. اگر اینجا … اگر من لنگ بمونم، یعنی می گم تنها کسی که من می تونم… بگم یعنی خودم راحتم، شمایی… اینم از این.
اگرچه ترتیب پس دادن پول واضح است اما B با حرارت زیاد از پذیرفتن پول امتناع می کند، دلیل امتناعش نیز اینست که نشان دهد او احتیاجات دوستش را در اولویت قرار می دهد. به طوری که H نمی توانست به راحتی و سریع پول را پس بدهد. به عبارت دیگر، H پیشنهاداتش را با اصرار تکرار می کند چون می داند که امتناع های B، تعارف هستند و در آخر او پول را خواهد پذیرفت. هر دو طرف گفتگو، تمایل دارند تا صفت های مطلوب مسلمی که وجهه خودشان و دیگری را بالا ببرد طرح ریزی کنند: H می خواهد به خاطر قرضی که به او داده شده، قدردانی و در پس دادن آن وقت شناسی کند، و B سخاوت خود را نسبت به دوستش نشان دهد و تأکید کند که پول برای او اهمیتی ندارد. ادامه این گفتگو، نشان دهنده اهمیت مذاکره بر اساس وجهه بین دو طرف است.
به دنبال پافشاری هایH ، B وسوسه می شود که پول را بگیرد و بشمارد و آن را بیشتر از آنچه که او شب گذشته داده بود، بیابد. H توضیح می دهد که این برای شامی است که شب گذشته در بیرون خورده بودند و B آن را پرداخته بود:
B: برو آقا جان
H: اِ اِ نه ولله به خدا!
B: نه اِ! به حضرت آقا فکر کردی
H: نه به جان خودم
B: فک کردی، فک…
H: نه ماشین، رفتیم شیرینیه ماشین
B: ماشین، شیرینیه ماشین، اصلا از این حرفا نداریم. می خواد سر ما رو شیره…
H: اِ نه اینجوری نکن
B: بماله، برو آقا… برو
H: نه ولله ، اِ اذیت نکن شما
B: ما شیرینی درست و حسابی می خوایم، برو
H: نه ولله ، شیرینیه تولد چیز…
B: برو آقا، نه، ببین داشته باش، داشته باش، داشته باش…
H: نه نه نه نه نه نمی خوام
B: من بعدا… حساب داریم
H: نه دیگه، اینم وردارین شما من راحت باشم.جدی می گم.
B: نه ولله
H: نه به جون من، به شما گفتم آخه
B: نه، ببین دیگه، ببین اَه، دیگه اصلا هیچی، اَه اَه اَه…
(B، پولی را که به A قرض داده بود می گیرد ولی از گرفتن اسکناس ۲۰ $ که H می خواهد به خاطر شامی که شب گذشته در بیرون با هم خورده بودند، به او بدهد، امتناع می کند.( :
H: نه ، اَه اَه هم نداره، نه نه نه نه به خدا
B: گوش کن
H: خب باشه حالا چون می خوایم، پس چرا شما؟ بیا، نه نه نه نه به خدا نه اِ اینو…
H: نگه دار، پس تا بعد دوباره چیز کنیم، نه اینو اصلا شما…
B: خیلی ممنون به هر حال.متشکر از همه چیز… ممنونم.
در این موقعیت که غیرمعمول و نهادینه نشده هم نیست، دو طرف گفتگو به پا فشاری های محکم حتی غالبا قسم خوردن متوسل می شوند که نمی خواهند پیشنهاد داده شده را بپذیرند و همین امر موجب اصرار بیشتری می شود تا اینکه بالأخره در ظاهر، پذیرش همراه با بی میلی پدید می آید. سخنوران بومی، نشان دادن اشتیاق برای پذیرش یک پیشنهاد غذا یا کمک را مؤدبانه نمی دانند و به طور کلی از آنها انتظار می رود که حداقل یک بار و اغلب بیشتر از یکبار، آن پیشنهاد را رد کنند. همچنین شخصی که غذا یا کمکی را پیشنهاد می دهد، انتظار می رود که آن را حداقل یکبار و اگر آنها تمایل داشتند که این پیشنهاد دوباره ادامه یابد، بیشتر از یکبار تعارف کند.
جدا از موقعیت اجتماعی، تعارفات و امتناع های تشریفاتی در مبادلات تجاری نیز رخ می دهند. نمونه ۴، مشابه نمونه ۳ است که شامل یک فهم مشابه میان مشارکت کنندگان است. در اینجا “J” اگرچه یکی از آشنایان “S” است، اما در نقش یک مشتری حاضر شده است. بنابراین اینگونه فهمیده می شود که S کالاهایی را تولید می کند و در ازای آنها پول دریافت می کند:
• نمونه ۴:
• معرفی بافت: این خلاصه در بازار مرکزی تهران، جایی که J یک فروشنده است، ضبط شده است. او اکنون در حال همراهی کردن دوستش H و همسرش، درحالی که مشغول خرید کردن در مغازه ای که متعلق به یکی از آشنایان J است هستند، می باشد. جملات زیر زمانی که H و همسرش چیزهایی را که می خواستند انتخاب کردند، شروع می شود. S ، فروشنده است:
J: جریمه نقدی کن ما رو
S: باشه بابا، چیزی نیست.
J: قربونت برم
S: برو جعفر جون
H: آقا قربونت
J: فدات شم
S: ولله بدن تعارف
J: علی جون ببین، از مغازه خودمون داریم می بریم دیگه
S: برو جعفر آقا
H: آقا قربون شما، خیلی ممنون
S: قابل شما رو نداره
J: قربونت برم، خیلی ممنون
S: هزار و پونصد
J: خدا بهت برکت بده، قربونت برم
S: قابلی نداره آقا
H: خیلی ممنون، قربان شما
S: آقا ، جان من
H: خیلی متشکرم از لطف شما
S: بذار باشه
J: دستت درد نکنه
H: خیلی ممنونم، قربان دست شما
S: خواهش می کنم، خدا بهتون برکت بده
در ایران برای یک فروشنده عادی است که به صورت ظاهری وجه پرداختی را با عبارت های کلیشه ای چون “قابلی نداره” رد کند. اما این هرگز به معنی واقعی خودش نیست. برخی امتناع های تشریفاتی، برای اهداف دوگانه ای به کار می روند: آنها وجهه (شخصیت) گوینده را تدهین می کنند تا سخاوت و خلوص و صمیمیت خودشان را نشان دهند اما وجهه مخاطب را نیز از طریق احترام گذاشتن به او و معرفی اش به عنوان شخصی که موقعیت بالایی دارد، ارتقاء می دهند. همانگونه که یکی از اطلاع رسان ها به من می گفت این کار برای اطمینان حاصل کردن از این است که مشتری حتی اگر قیمت ها اندکی بالاتر از جاهای دیگر باشد، دوباره از همینجا خرید خواهد کرد.
در خلاصه بالا، شمار امتناع های تشریفاتی بیشتر از یکی است که در مبادلات تجاری استاندارد، که دو طرف کاملا غریبه هستند، صورت می گیرد. زیرا به دو دلیل باید توجه بیشتری به دو طرف گفتگو شود. اولا زیرا S و J با یکدیگر آشنا هستند، و دوم اینکه J که دوستش H را همراهی می کند، به هر دوی آنها لطف می کند: از طرفی یک مشتری را به مغازه دوستش S آورده و از طرف دیگر بدین وسیله دوستش H را مطمئن می سازد که کالاهایی با کیفیت و قیمت خوب خریداری می کند.
هر سه طرف گفتگو از آغاز کاملا از موقعیت آگاه هستند. به هرحال، S احساس می کند که با پا فشاری بیشتر از حد معمول از دریافت وجه امتناع کند (او حتی به خدا هم قسم می خورد). تمام این اصرارها وجهه او را با نشان دادن سخاوت و مهمان نوازی اش، وجهه J را با احترام بسیار گذاشتن او در مقابل دوستش H والبته وجهه H را با مورد احترام قرار دادنش ارتقاء می دهد.
بعد از هر یک از امتناع ها، J و H ، مرتبا با عبارت های گوناگون قدرشناسی، که در زبان فارسی به وفور یافت می شود اما در زبان انگلیسی همه آنها به “Thank you” ترجمه می شوند، از یکدیگر تشکر می کنند. ساختار این عبارت ها، یک امتناع را نشان می دهند نه یک پذیرش پیشنهاد از سوی S. ممکن است تصور شود: J و H از S به خاطر مورد احترام واقع شدنی که انتظارش را داشتند و بالا بردن شخصیت آنها، تشکر می کنند. همچنین باید توجه داشت که این امتناع به هیچ وجه وجهه S را تخریب نمی کند، اما پاسخ مورد انتظار و مناسب به تعارفات S محسوب می شود.
S کاملا احساس می کند که پذیرش آسان وجه پول، وجهه خودش و J را تخریب خواهد کرد: او مردی بسیار خسیس و محاسبه گر ظاهر می شود و محترم نیست. و J نیز تصور خواهد کرد که S او را تنها به عنوان منبعی برای منافع خودش می پندارد و فاقد انسانیت است. کاملا مشخص است که این برای هر دو آنها غیرقابل قبول است. بنابراین، گفته های J در عباراتی چون: “مثل مغازه خودتون می مونه” به این معناست که S را تشویق کند تا شاید قیمتی که با تخفیف خوب و نه خیلی سودمندانه باشد، بگوید. S دو بار دیگر نیز از پذیرش پول امتناع می کند، قیمت ها را محاسبه می کند و دو تعارف دیگر نیز اضافه می کند و در همان حال که H واقعا پول را به او می دهد، هشت بار دیگر نیز تعارف هایی مبنی بر رد پذیرش پول را بیان می کند.
به طور موازی، هم A در نمونه ۳، و هم J در نمونه ۴، در انجام آنچه که تمام مخاطبان در هر دو مبادله انتظار دارند صورت گیرد، موفق می شوند:
“H باید پولی را که قرض گرفته بود بپردازد و S باید پول کالایی که فروخته است را بگیرد، زیرا این راهی است که مردم با آن امرار معاش می کنند. به هر حال طبق قانون عرفی تعارف، B و S از گرفتن پول، با اصرارهای زیاد، به منظور نشان دادن حمایت و سخاوتشان خود داری می کنند و A و J ، برای پرداختن وجه پافشاری می کنند تا نگرانی شان را در برابر نیاز های طرف مقابل و به دردسر نیفتادن آنها، نشان دهند.”
هر دو این نمونه ها، مثال های بسیار خوبی در آشکار کردن چگونگی برخاستن تعارف (که در خور این جمله است: بیانات شفاهی مؤدبانه، رفیعی،۱۹۹۲) از توجه فارسی زبانان به مفهوم وجهه هستند. در این مورد ها، دو طرف به وجهه های یکدیگر از طریق حفظ مداوم و ملایم روابط شان را توجه می کنند: دوستی گرم و صمیمانه بین A و B و مبادله بعدی بین S و J. مدل براون و لوینسن، برای چنین داده هایی، جزئی و ناکافی به نظر می آیند زیرا تنها یک ساختار را نسبت به هر عمل دیگری(با توجه به وجهه مثبت و منفی در هر دوطرف گوینده و شنونده) توصیف می کند. البته نه به این معنا که هرپیشنهاد یا امتناعی وجهه های هر دو طرف را ارتقاء خواهد داد، زیرا در این صورت نیمی از کارایی وجهه که در این نمونه ها مطرح شد را از قلم می اندازد.
۷.نتیجه گیری:
ادب و احترام گویندگان فارسی زبان بومی، به عنوان رفتار کردن طبق قراردادهای اجتماعی و با توجه به تمایلات وجهه گروهی و شخصی افراد، تجربه می شود.
وجهه زبان فارسی(شخصیت)، با خواسته های فردی وجهه مثبت یا منفی یک فرد، آغاز یا انجام نمی یابد. بلکه اساسا بسته به پیروی از هنجارهای تثبیت شده که در نتیجهء پرورش و اجتماعی شدن صحیح (تربیت) صورت می گیرد، است و به وسیله جامعه در شرایط بالا به مردم اعطا می شود.
من یادآور می شوم از آنجا که شخصیت با ارزش های اجتماعی پیوند خورده است، باید به عنوان وجهه عمومی در نظر گرفته شود که با مفهوم وجهه خصوصی برخاسته از خواسته های فردی، طبق دیدگاه براون و لوینسن، در تضاد است. مفهوم وجهه عمومی، در یک طیف نزدیک، هم میان اعضاء خانواده هسته ای و هم گسترده وجود دارد(حلقه دوستان و آشنایان) و رفتارهای پذیرفته نشده، بازتاب های بدی را برای تمام اعضای خانواده به دنبال خواهد داشت. رفتارهای زبانی، مثل تعارف، تشریفات و دیگر رفتارهای گفتاری که در جای دیگری مورد بررسی قرار گرفته اند(کوتلاکی،۱۹۹۷) و رفتارهای غیر زبانی مثل برخاستن به نشانه احترام -هنگامی که یک فرد جدید وارد اتاق می شود- همه افراد را به طور همزمان به ارائه وجهه عمومی، مانند آنچه درباره وجهه عمومی H و S مطرح شد، وا می دارد.
این مطالعه نشان می دهد که وجهه دو جنبه دارد:
۱. وجهه شخصی، که در راستای برقراری و حفظ وجهه ویژه فرد قرار می گیرند، و
۲. وجهه عمومی که در همان زمان از فرد انتظار می رود برای حفظ وجهه های دیگران نیز تمام تلاشش را به کار برد.(Goffman,1986، Tracy,Coupland,1990)
من بر این باورم در موقعیتی که شامل دوستان، اقوام و آشنایان است، انگیزه پنهان در پشت ادب و احترام موجود در زبان فارسی، حفظ وجهه های(شخصیت) هر دو طرف گفتمان، از طریق احترام گذاشتن و انجام رفتارهایی است که به عنوان F T A (رفتارهای تهدید کننده وجهه، که در نظریه براون و لوینسن آمده است) در زبان فارسی، باید به F E A (رفتارهای ارتقاء دهنده وجهه Face Enhancing Acts) تبدیل و توصیف شوند. علاوه بر آن، ساختار دوگانه شان از ارتقاء وجهه برای هر دو طرف گفتگو به صورت همزمان نیز باید مد نظر قرار گیرد. به زبان اهل قلم: همیشه نیاز به امکان پذیرفتن و روا دانستن اهداف چندگانه در گفتمان وجود دارد.(۱۹۹۰)
واژگان کلیدی:
Face / وجهه
Pride / شخصیت
Honour / احترام
Offer / پیشنهاد
Politeness / ادب و احترام
Interaction / تعامل
Obligation / وظیفه ، الزام
Norms / هنجار
Refusal/ امتناع
References
Aryanpour and Aryanpour, 1976. Abbas Aryanpour and Manoochehr Aryanpour , The concise Persian–English dictionary—one volume. , Amir Kabir Publications, Tehran (1976).
Beeman, 1986. Beeman William O., 1986. Language, status and power in Iran. Indiana University Press.
Brown and Levinson, 1978. Penelope Brown and Stephen Levinson , Universals in language usage: politeness phenomena. In: EstherN. Goody, Editor, Questions and politeness, Cambridge University Press, Cambridge (1978), pp. 56–۳۱۰ (Re-issued 1987 with corrections, new introduction and new bibliography) .
Fraser, 1983. Bruce Fraser , The domain of pragmatics. In: J.C. Richards and R.W. Schmidt, Editors, Language and communication, Longman, London (1983), pp. 29–۶۰.
Goffman, 1959. Erving Goffman , The presentation of self in everyday life. , Doubleday, New York (1959).
Goffman, 1967. Erving Goffman , Interaction ritual: essays on face-to-face behavior. , Doubleday, New York (1967).
Goffman, 1972. Erving Goffman , On face-work: an analysis of ritual elements in social interaction. In: J. Laver and S. Hutcheson, Editors, Communication in face-to-face interaction, Penguin, Harmondsworth (1972), pp. 319–۳۴۶.
Grice, 1975. H.P. Grice , Logic and conversation. In: P. Cole and J.J. Morgan, Editors, Syntax and semantics III—speech acts, Academic Press, New York (1975), pp. 41–۵۸.
Gu, 1990. Yueguo Gu , Politeness phenomena in modern Chinese. Journal of Pragmatics 14 2 (1990), pp. 237–۲۵۷.
Gumperz, 1972. JohnJ. Gumperz , Sociolinguistics and communication in small groups. In: J.B. Pride and J. Holmes, Editors, Sociolinguistics: selected readings, Penguin, Harmondsworth (1972).
Hill et al., 1986. Beverly Hill, Ide Sachiko, Kawasaki Akiko, Ikuta Shoko and T. Ogino , Universals of linguistic politeness. Quantitative evidence from Japanese and American English. Journal of Pragmatics 10 (1986), pp. 347–۳۷۱
Hymes, 1967. Dell Hymes , Models of the interaction of language and social setting. Journal of Social Issues 23 2 (1967), pp. 8–۲۸.
Hymes, 1971. Hymes Dell, 1971. In: J.B. Pride and J. Holmes, eds., On communicative competence. London: Penguin.
Hymes, 1972. Dell Hymes , Models of the interactions of language and social life. In: J.J. Gumperz and D. Hymes, Editors, Directions in sociolinguistics, Holt, Rinehart & Winston, New York (1972), pp. 35–۷۱.
Kasper, 1990. Gabriele Kasper , Linguistic politeness: current research issues. Journal of Pragmatics 14 (1990).
Koutlaki, 1997. Koutlaki Sofia, 1997. The Persian system of politeness and the Persian folk concept of face, with some reference to EFL teaching to Iranian native speakers. Unpublished PhD thesis, University of Wales College of Cardiff.
Lambton, 1954. AnnK.S. Lambton , Persian vocabulary. , Cambridge University Press, Cambridge (1954).
Matsumoto, 1988. Yoshiko Matsumoto , Re-examination of the universality of face: politeness phenomena in Japanese. Journal of Pragmatics 12 (1988), pp. 403–۴۲۶.
Mao, 1994. LumingR. Mao , Beyond politeness theory: ‘face’ revisited and renewed. Journal of Pragmatics 21 (1994), pp. 451–۴۸۶. Matsumoto, 1989. Yoshiko Matsumoto , Politeness and conversational universals-observations from Japanese. Multilingua 8 (1989), pp. 207–۲۲۱.
Milroy, 1987. Leslie Milroy , Observing and analysing natural language. , Blackwell, Oxford (1987).
Nwoye, 1992. OnuigboGregory Nwoye , Linguistic politeness and sociocultural variations of the notion of face. Journal of Pragmatics 18 (1992), pp. 309–۳۲۸
Penman, 1990. Robyn Penman , Facework and politeness: multiple goals in courtroom discourse. In: K Tracy and N. Coupland, Editors, Multiple goals in discourse, Multilingual Matters, Clevedon (1990), pp. 15–۳۸. Rafiee, 1992. Rafiee Abdorreza, 1992. Variables of communicative incompetence in the performance of Iranian learners of English and English learners of Persian. Unpublished PhD thesis, University of London.
Rubin, 1983. J. Rubin , How to tell when someone is saying “no” revisited. In: N. Wolfson and E. Judd, Editors, Sociolinguistics and language acquisition, Newbury House, Cambridge & New York (1983), pp. 10–۱۷.
Schmidt, 1980. RichardW. Schmidt , Review of Esther Goody, ed., Questions and politeness: strategies in social interaction. RELC Journal 11 (1980), pp. 100–۱۱۴.
Sifianou, 1992. Maria Sifianou , Politeness phenomena in Greece and England. , Oxford University Press, Oxford (1992).
Sifianou, 1993. Maria Sifianou , Off-record indirectness and the notion of imposition. Multilingua 12 1 (1993), pp. 69–۷۹.
Tracy and Coupland, 1990. CouplandNikolas Tracy Karen , Multiple goals in discourse: an overview of issues. In: K Tracy and N. Coupland, Editors, Multiple goals in discourse, Multilingual Matters, Clevedon (1990), pp. 1–۱۳.
Wolfson, 1989. Nessa Wolfson , Perspectives: sociolinguistics and TESOL. , Newbury House, Cambridge and New York (1989).
برای اصل مقاله به انگلیسی در زیر کلیک کنید:
Yasmin.ohadi@gmail.com
پیوست اندازه
PDF icon ۸۰۸۱.pdf 167.05 KB