انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پیر بوردیو:مانه: یک انقلاب نمادین(۱۴)

برگردان ناصر فکوهی

بنابراین ما با یک تخطی زیبایی‌شناختی و یک تخطی جنسی سروکار داریم. مانه گویی از این کار لذت می‌برد که از همه شاخص‌های ِ بارز یک موضع پایین‌دستی از نقطه نظر زیبایی‌شناسی استفاده کند (صحنه‌های روزمره، منظره، پرتره‌های باسمه‌ای) و همچنین نقطه نظری زُمُخت یا بالقوه زُمُخت. بهررو آن‌چه خوانش امروزی می‌تواند دریافت کند، تقابل میان بالا و پایین در معنای اجتماعی این‌ها و تقابل میان مذکر و مونث است. در نهایت، آن‌چه [بیش از همه] رسوابرانگیز به شمار می‌آید ملاقات میان جوانان کلژ‌ها– واژه ای که در آن دوره دائما به کار می‌رفت – یا دانشجویان از یک سو و «زنان بدکاره» یعنی زنان طبقات پایین جامعه و «بدنام» که خطری برای تولید‌مثل زیستی جامعه به شمار می‌آمدند (بیماری‌های مقاربتی) و یا بازتولید اجتماعی (فرودست‌همسری) از سوی دیگر بود. این زنان، «بی شرم و حیا» دانسته می‌شدند – در نزد مانه بسیار بر شیوه نگاه [زنان] تاکید شده. یکی از منتقدان «اولمپیا» ی مانه را مانت نام داده است که بسیار جالب است. این نام شخصیت رُمانی از گنگور است. داستان زنی که یک مُدل یهودی است و نقاش، عاشق وی شده و سرگشته می‌شود. در کتاب «شاهکار» زولا، این نقاش، یک شب زن جوانی را نزد خود می‌آورد و رفته‌رفته آن زن هم معشوقه‌اش می‌شود و هم مدل نقاشی‌هایش. و پرسش دائم در این‌جا آن است که آیا از خلال از دست دادن توانایی جنسی‌اش خلاقیتش را نیز از دست نمی دهد؟ زن، یک تهدید به شمارمی‌آید زیرا نظم جنسی و سلسه مراتب جنسیت‌ها را تهدید می‌کند؛ او همچنین از خلال تهدیدهایی که نسبت به تولیدمثل دارد، نظم اجتماعی را نیز تهدید می‌کند. و همین‌طور موضوع میراث را.

خوب دیگر، در این‌جا برای امروز متوقف می‌شویم.

کلاس روز ۱۳ ژانویه ۱۹۹۹

مساله انقلاب در هنر. – بازی آزمون فرافکنانه پردازش‌شده («این نکته مرا به فکر … می‌اندازد»). – ساختن میدان نقد. – تاثیر اثر ِ هنری. – «ارتباط ناخود‌آگاه‌ها». – نظریه غرض‌‌گرا.– تخطی و بربریسم زیبایی‌شناسانه. – بلاغت، بـِه‌گویی ) و اثر عنوان. – اثرات ترکیب. – یک بمب نمادین. – دلیل وجودی یک تابلو. – زیر سئوال رفتن نقاشی در نقاشی. – غرض‌مندی) و قابلیت.

مساله انقلاب در هنر

ابتدا باید بگویم که در پایان جلسه گذشته یک پرسش مکتوب از من انجام شد. می خواستم از این فرصت استفاده کنم و شما را تشویق کنم که اگر پرسشی به این صورت دارید به من بدهید و من در جلسه بعدی به آن پاسخ خواهم داد. البته ممکن است موضوعی که می خواهم امروز به آن بپردازم پاسخ دادن به آن سئوال را برایم مشکل کند. اما منظور این نیست که آن پرسش، پرسش خوبی نبوده، برعکس. من پرسش را سریع برایتان می‌خوانم: «تمایز میان یک انقلابی واقعی در هنر و یک شبه-انقلابی بسیار جالب است و ارتباط زیادی به مسائل معاصر دارد، اما پرسش این است که این تمایز را باید بر چه پایه‌ای استوار کرد؟ به نظر می‌رسد که معیارها از دست ما رفته‌اند. آیا نمی‌توان گفت که نیت حقیقی و صداقت هنرمند نکاتی نیستند که ما بتوانیم به آن‌‌ها دست بیابیم؟ اراده به تخطی کافی نیست: در این حال آیا ضد-عامل آوانگارد، اگر هم کافی نباشد، آیا وضعیت بهتری ندارد و دلیل این آیا روند‌های میدان و امکانات بازی [مانور] ی نیست که میدان به ما می‌دهد؟ » این پرسش که به نظر من بسیار خوب فرموله شده است، بخشی از پاسخ را در خود دارد:«آیا نمی‌توان گفت که هنرمندی که دست به تخطی می‌زند [انقلابی واقعی] به دلایل ذاتی در قابلیت‌هایش از آوانگاردیست قابل تفکیک است، یعنی از طریق هوشمندی خاصی که در بازی با واسطه‌های میان نظم اجتماعی موجود و انقلاب هنری حقیقی دارد؟ و یا باید گفت که تفاوت میان این دو محصول شرایط اجتماعی متفاوت قرار گرفتن آثارشان [در میدان هنر] است؟» .

این پرسشی بسیار عالی است که من واقعا از آن لذت بردم، به دلیل این‌که نشان می‌دهد برغم همه مشکلاتی که ممکن است ارتباط میان پیام‌دهنده و پیام‌گیرنده به دلیل سوء تفاهم به وجود بیاید، آن‌چه من گفته‌ام، به خوبی دریافت شده است. من واقعا نمی‌توانم چیزی بیشتر از آن‌چه در خود پرسش گفته شده است، بگویم؛ فکر می‌کنم این مساله‌ای بنیادین و حتی دراماتیک است که بر دوش منتقدان هنر و ادبیات سنگینی می‌کند و بخشی از روشن‌بین‌ترین منتقدان چه در هنر و چه در ادبیات تلاش می‌کنند به این پرسش پاسخ دهند. برای مثال می توانم به کار رینر روشیلتز،اشاره کنم که یک فیلسوف ِ نظریه پرداز هنر است. و البته می توانم تعداد دیگری از منتقدان را نیز – که شمارشان محدود است- نام ببرم که تلاش کرده‌اند صادقانه به این پرسش نوآوری‌های ساختگی پاسخ بدهند. برای این کار آن‌ها معیارهای خاصی را برای ارزیابی به کار برده اند و سعی نکرده‌اند خشک و تر را با هم بسوزانند و تردیدی را نسبت به کل محصولات معاصر ایجاد کنند، کاری که در نهایت بسیار ساده است. من فکر می کنم در این‌جا ما با نوعی عدم واقعیت روبرو هستیم. بهر حال فکر می‌کنم اندکی در آن‌چه گفتم به پرسش شما پاسخ داده باشم، هر چند فکر نمی‌کنم خیلی رضایت‌بخش بوده باشد.