برگردان ناصر فکوهی
درس ۱۸ ژانویه ۱۹۹۰
نوشتههای مرتبط
یک موضوع نااندیشیدنی – دولت به مثابه مکانی خنثی. – سنت مارکسیستی – تقویم و ساختار زمانبندی مقولات دولتی – کنش های دولت – حرکت خانه فردی و دولت . – «کمیسیون بار» درباره مسکن.
موضوعی نا اندیشیدنی
در مطالعه بر دولت، باید بیشتر از هر موضوعی متوجه این خطر باشیم که پیش داوریهایی در معنای دورکیمی این واژه، ما را تهدید می کنند؛ پیش فرضها و گونهای جامعهشناسی خودانگیخته. من میتوانم با تکیه بر آنچه در سالهای گذشته به ویژه درباره تحلیل تاریخی ِ روابط جامعهشناسی و دولت ارائه دادهام، بر این منظر تاکید کنم که اندیشه ما درباره دولت، اندیشهای باشد نشات گرفته از خود دولت؛ من همواره بر این نکته انگشت گذاشتهام که اندیشه ما، ساختارهای آگاهی که از خلال آنها ما جهان اجتماعی و این موضوع خاص در آن، یعنی دولت را میسازیم، ممکن است به احتمال قوی به دست خود دولت ساخته شده باشند. من بنا برتجربه حرفهای هربار به موضوع جدیدی میپردازم، فکر میکنم روشی را به کار بگیرم که کاملا قابل توجیه باشد؛ اما در این موضوع هر اندازه جلوتر میروم، بیشتر قانع میشوم که مشکل اصلی در مطالعه بر دولت در آن است که این موضوع، اصولا قابل اندیشیدن نیست و این کلمات را کاملا سنجیده به کار میبرم. اگر میبینیم به این سادگی میتوان درباره این موضوع با سهولت سخن گفت، به نظر من دلیل در آن است که در اینجا موضوع مورد مطالعه، خود بر ما سلطه دارد. تلاش من آن بوده که فضای عمومی یعنی جهان کارکردهای اداری را به مثابه مکانی تحلیل کنم که در آن ارزش های خنثی بودن رسما مورد پذیرش هستند، یا به عبارتی، مکانی که در آن نداشتن منابع برای کنشگران برای آنها یک منفعت به شمار می آید.
این دو مضمون [فضاهای عمومی و خنثی بودن] فوق العاده اهمیت دارند. زیرا به نظر من نشان میدهند پیش از آنکه ما بتوانیم به اندیشهای درست برسیم – البته اگر این امر را ممکن بدانیم – ناچاریم لایههای زیادی را از بازنماییها بشکافیم. اگر دولت را به خودی خود «موجود» بدانیم، یک اصل ِ تولید، اصل بازنمایی مشروع اجتماعی است. اگر بخواهم تعریفی موقت از آنچه «دولت» نامیده میشود، ارائه کنم، خواهم گفت: بخشی از میدان قدرت که میتوان آن را «میدان اداری» یا «میدان کارکردهای اداری» دانست. این بخش که صرفا با اندیشیدن به فکرمان خطور نمیکند – بیآنکه دقتی در آن باشد – این مشخصه را دارد که انحصار ِ خشونت فیزیکی و نمادین مشروع را در اختیار خود دارد. من چندین سال پیش، چند کلمه به تعریف مشهور ماکس وبر از دولت اضافه کردم: وبر دولت را «انحصار خشونت مشروع» میدانست و من اضافه میکردم: «انحصار خشونت فیزیکی و نمادین»؛ به نظرم حتی میتوان گفت: «انحصار خشونت نمادین مشروع» زیرا انحصار خشونت نمادین، خود شرط به عمل درآوردن انحصار خشونت فیزیکی است. به عبارت دیگر، به نظر من در این تعریف میتوان بنیاد تعریف وبری دولت را بازیافت. با وجود این، تعریف فوق، هنوز انتزاعی است و برای خروج از این وضعیت باید آن را در چارچوب تبیینی که من قرار دادهام، درک کنیم. این گونه تعاریف، شکل موقت دارند، یعنی برای ما نوعی اجماع مقطعی به حساب میآیند که بدانیم از چه چیز صحبت میکنیم، زیرا بسیار سخت است که از چیزی سخن گفت بدون آنکه آن را با دقتی نسبی تعریف کرد. البته این تعاریف موقت را سپس باید اصلاح و بهبود بخشید.
دولت به مثابه مکانی خنثی
دولت را میتوان به مثابه اصل نوعی راستکیشی (ارتدوکسی) تعریف کرد. یعنی اصلی پنهان که تنها در تظاهرات نظم عمومی، چه به معنی نظم فیزیکی و چه به معنی موقعیتی معکوس با بینظمی، مثلا آنارشی و یا جنگ داخلی ، قابل مشاهده است. به معنای دیگر، اصلی پنهان که تنها در نمودهایش در نظم عمومی چه در معنی فیزیکی و چه در معنای نمادینش محسوس است. دورکیم در کتاب خود «صور ابتدایی حیات دینی » میان دو نوع انسجام یکی منطقی و دیگری اخلاقی قائل شدهاست . دولت به معنای متعارف آن در پایه انسجام منطقی و انسجام اخلاقی جهان اجتماعی قرار دارد. انسجام منطقی در مفهوم دورکیمی به این واقعیت مربوط میشود که کنشگران اجتماعی دریافتهای منطقی یکسانی داشته باشند – اجماع بلافصل میان افرادی که مقولات اندیشه یکسانی دارند و واقعیت را به صورت یکسانی دریافت کرده و میسازند. انسجام اخلاقی به معنی اتفاق نظر افراد به گروهی از ارزشها است. در خوانش دورکیمی همواره تاکید بر انسجام اخلاقی بوده است و این امر برغم جنبه دیگر که به نظر من اهمیت اساسی دارد بوده، و آن، انسجام منطقی است.
بر اساس این تعریف موقت میتوانیم ادعا کنیم که دولت پدیدهای است که انسجام منطقی و انسجام اخلاقی در جهان اجتماعی را بنیان میگذارد و از این راه به اجماعی اساسی درباره معنای جهان اجتماعی ایجاد میکند که خود شرط تحقق یافتن تنشها در باب این جهان است. به عبارت دیگر حتی برای آنکه تنشی در رابطه با جهان اجتماعی اتفاق بیافتد، ابتدا باید بر سر زمینههای اختلاف و شیوههای بیان اختلاف وجود داشته باشد. برای مثال، در میدان سیاسی، آگر بخواهیم پیدایش یک خرده کیهان در جهان اجتماعی که همان میدان مدیران عالی دولتی باشد، را در نظر بگیریم، باید آن را به گونهای در تحول تدریجی نوعی پایبندی سخت [ به ضوابط و قواعد] مجموعهای از قواعد بازی که به شکل گستردهای تحمیل شدهاند، بدانیم. قواعد و ضوابطی که با حرکت از آنها درون جهان اجتماعی ارتباطی ایجاد میشود و این ارتباط میتواند درون و از خلال تنش انجام بگیرد. حال اگر این تعریف را گسترش بدهیم، میتوانیم بگوییم که دولت اصل رسیدن به اجماع به مثابه شرطی برای پذیرش نظم اجتماعی است، برای رسیدن به اصولی اساسی در نظم اجتماعی: اینکه دولت، پایه و اساس ِ نه لزوما یک اجماع بلکه وجود مبادلاتی است که به اختلاف می رسند.
این رویکرداز آن رو تا حدی خطرناک است که ممکن است به نظر برسد ما را به تعریف اولیه دولت برگرداند، همان تعریفی که دولتها از خود میدهند و در برخی از نظریههای سیاسی کلاسیک نظیر هابز و لاک برگرفته شده است: دولت بنا بر این باور اولیه، نهادی است با رسالت خدمت به منافع عمومی و حکومت [ و نهادی در خدمت] خیر مردم . بنابراین، دولت به معنایی مکانی خنثی، یا دقیقتر بگوییم اگر خواسته باشیم تشبیه لایبنیتز را به کار بگیریم که میگفت خداوند مکان ِ هندسی همه چشماندازهای عرفانی است – دولت نقطهنظری است که همه نقطهنظرات را گرد میآورد و به همین دلیل دیگر یک نقطهنظر نیست، زیرا نقطهای است که از آنجا همه نقطهنطرات شکل میگیرند. جایی که یک نقطهنظر همه نقطهنظرات را در بر میگیرد. این دیدگاه نسبت به دولت همچون گونهای جایگاه خدایی همواره سنت نظری کلاسییک را همراهی میکند و پایهگزار جامعهشناسی خودانگیخته دولت است که در چیزی است که گاه آن را علوم اداری نامیدهاند، یعنی گفتمانی که عاملان دولت درباره دولت تولید میکنند، یک ایدئولوژی واقعی در خدمت عموم و خیر جمعی.
ادامه دارد
منبع:
Bourdieu, P., 2012, Sur l’Etat, Cours au Collège de France (1989-1992), Paris, Raison d’Agir/Seuil
ترجمه درسگفتارهای کلژدوفرانس بوردیو با عنوان «درباره دولت» در کنار درسگفتارهای او با عنوان «مانه: یک انقلاب نمادین» هر دو با ترجمه ناصر فکوهی از این پس در این کانال و در وبگاه انسان شناسی و فرهنگ با ریتم دو هفتگی به انتشار می رسند و پس از پایان یافتن در قالب کتاب منتشر می شوند. ترجمه های منتشر شده در اینجا با حذف اصل برابرنهادهای فارسی و یادداشتهای کتاب و برخی از بخش های آن، و به صورت گزیده و با ایجاد تغییرات و نشانهگزاریهایی برای تشخیص سرقت علمی انجام شدهاند. هرگونه استفاده مستقیم یا غیر مستقیم از این ترجمهها بدون اجازه مکتوب و رسمی از موسسه انسانشناسی و فرهنگ قابل تعقیب قضایی است.