پیر بوردیو برگردان ناصر فکوهی
(به محض آنکه بخواهیم بر یک موضوع اجتماعی کار کنیم، ضرورتا با دولت و اثرات آن روبرو میشویم، بیآنکه خودمان چنین چیزی را خواسته باشیم. مارک بلوک، یکی از بنیانگزاران تاریخشناسی تطبیقی میگوید: برای مطرح کردن مسائل این شاخه باید از زمان حاضر حرکت کرد. او در کتاب معروفش در باره مقایسه رژیم اربابی فرانسوی و رژیم اربابی انگلیسی، او از شکل مزارع در فرانسه و انگلستان کار خود را آغاز می کند و سپس به آمار مربوط نرخ روستائیان در این دو کشور میرسد و از اینجاست که برخی از مسائل را مطرح می کند).
نوشتههای مرتبط
بنابراین در اینجا تلاش می کنم بگویم خودم چگونه دولت را در کارم یافتم. و سپس سعی خواهم کرد که توصیفی به شما درباره زایش تاریخی این واقعیت اسرارآمیز بدهم. و هر اندازه بهتر این زایش را توصیف کنیم بهتر رمز آن را در می یابیم. خواهیم دید که چگونه همه چیز با حرکت از قرون وسطا شکل میگیرند و برای این کار باید از مصادیقی در انگلستان، فرانسه و ژاپن کمک بگیریم. البته من باید نوع کار تاریخی را که می خواهم به شما ارائه بدهم، توجیه کنم، کاری که مسائلی سخت را پیش میگشند که به نظرم نباید با سطحی نگری به آنها پرداخت: در اینجا پیششرطهای روششناختی بخش بزرگی از زمان ما را نسبت به جوهر قضایان میگیرند. و شاید شما بگویید: « سئوالات زیادی مطرح شد بیآنکه پاسخی به آنها داده شود.»
مصادیقی که میخواهم در اینجا بیاورم از سنتهای بسیار زیادی در زمینه جامعه – زبان شناسی و زبان شناسی در باره مفهوم «نمایشی بودن» اخذ شدهاند با وجود این، ما بازهم با این خطر روبرو هستیم که ناچار باشیم خود را با بازنمودهای از پیش ساخته از آنها در پشت اثرات دولت نهفتهاند، روبرو ببینیم. برای آنکه تلاش کنیم درکی از سازوکارهایی که خود اثرات دولت (۱) را به وجود میآورند و ما پنداره دولت را به آنها نسبت میدهیم، بیابیم، من در اینجا میخواهم به پژوهشی اشاره کنم که سالهاست بر روی بازار مسکن فردی انجام میدهم، یعنی بر تولید و چرخه این کالای اقتصادی با ابعاد نمادین که مسکن یا خانه است(۲). من می خواهم از طریق این مثال کامل محسوس نشان دهم که دولت چگونه خود را بروز میدهد. من بسیار تردید داشتم که این مثال را به شما ارائه بدهم، چون اگر می خواستم کل پژوهش را ارائه کنم تمام سال را وقت میگرفت. تا حدی فراگفتاری که می خواهم در این کار مطرح کنم ممکن است اندکی پوچ به نظر برسد، زیرا را فرض را بر آن می گیرد که در کلّیت و در اجزاء کار قابل تشخیص است… شاید بتوانم بگویم این، جزو تناقضهایی است که در تدریس وجود دارد، ما نمی توانیم یک پژوهش را با ضربآهنگ خودش، با الزامات خودش از یک سو، و با روند تدریس لزوما انطباق بدهیم، یعنی تدریس را در جهت پژوهش قرار بدهیم.
بازار خانههای مسکونی فردی و دولت
پژوهش درباره بازار خانه مسکونی فردی را من با پرسشهایی نسبتا پیشپاافتاده، ساده و متعارف شروع کردم که اغلب پژوهشگران مطرح کردهاند: چرا افراد بیشتر [دوست دارند] مالک باشند و نه مستاجر؟ به چه دلیل از زمانی خاص بیشتر مایلند مسکن خود را بخرند تا اینکه جایی را اجاره کنند؟ چرا بعضی از گروههای اجتماعی که پیشتر مسکن خود را نمیخریدند، حالا می خواهد مسکن بخرند؟ و این گروهها کدامند؟ عموما گفته میشود که شمار صاحبخاه ها رو به افزایش است، اما در آمار ارائه شده به تفاوتهای گروههای اجتماعی از این لحاظ توجه نمی شود. ما پیش از هر کاری باید دست به مشاهده و سنجش بزنیم، آمار در اینجاست که به کارمان میآید. گروه زیادی از سئوالات مطرح میشوند: چه کسانی مسکن خود را می خرند و چه کسانی اجاره میکنند؟ چه کسانی چه نوع مسکنی میخرند؟ و چه کسانی چگونه مسکن خود را میخرند؟ با چه وامهایی؟ سپس سئوالات دیگری مطرح میشوند: چه کسانی مسکن تولید میکنند؟ چگونه تولید میکنند؟ بخشی که به تولید خانه های مسکونی فردی اختصاص دارد را چگونه می توان توصیف کرد؟ آیا ما در شرایطی هستیم که به صورت همزمان گروه کوچکی از سازندگان خُرده پا چند مسکن در سال می سازند و چند شرکت بزرگ که به بانک های بزرگ وابستهاند سالانه هزاران مسکن تولید می کنند؟ آیا در اینجا ما با جهان یکسانی سروکار داریم؟ آیا میان آنها یک رقابت واقعی وجود دارد؟ روابط قدرت میان این گروهها چیست؟ بنابراین منظورم پرسشهایی کلاسیک درباره موضوع است. روشهای پژوهشی ما بسیار متنوع بودند: مصاحبه با خریداران: چرا مسکن خود را خریدهاند و اجاره نکردهاند؟ – مشاهده، ثبت و بررسی اسناد خرید و مذاکرات پیش از آن ، بررسی قرارداد میان خریدار و فروشنده، مطالعه بر فروشندگان، بررسی استراتژیهای موجود و تا بررسی و مطالعه بر بازنماییهایی که خریداران [در برابر] فروشندگان به کار بردهاند.
آنچه جالب توجه است، اینکه رفتهرفته به دلیل نوعی رگرسیون ناشی از منطق خود ِ پژوهش، مرکز ثقل پژوهش تغییر می یابد: اگر ابتدا مساله مطالعه معامله و الزامات آن ، شرایط اقتصادی و فرهنگی تعیین کننده انتخاب افراد و جستجو برای یافتن یک نظام توضیحدهنده گزینش میان خرید یا اجاره ، یا صاحب این یا آن مسکن شدن، این یا آن را اجاره کردن، این مسائل رفتهرفته تغییر کردند به گونهای که در کار نهایی بیشتر از پنج درصد سئوالات ما را تشکیل نمیدادند و توضیحشان به ده صفحه تقلیل یافت. برعکس، نقطه ثقل سئوالات پژوهش ما به سوی تعیین این نکته رفت که شرایط نهادینه ای که به تولید عرضه و تقاضای این مسکنها می انجامند، کدامند. بسیار زود متوجه شدیم که برای درک اینکه بین یک فروشنده و خریدار فردی چه می گذرد – موقعیتی که کمابیش تصادفی بود – باید اندکاندک دست به یک رگرسیون زد که در انتهای آن دولت را می یابیم.
در نمایشگاه مسکن فردی در پاریس، یک خریدار مقداری معذّب با همسر و دو کودش وارد می شوند و به دنبال خرید یک خانه هستند. فروشندگان با او محترمانه برخوردار می کنند چون همسر و دو کودکش همراهش هستند و یک خریدار جدی به حساب میآید. حال اگر یک زن تنها در کار باشد، فروشندگان می دانند که در نهایت خواهد گفت: خوب اجازه بدهید فکر کنم و با همسرم صحبت کنم بنابراین خیلی جدی گرفته نمیشود. برعکس به خانواده گفته میشود: «خواهش میکنم بفرمایید بنشینند تا توضیح کامل بدهیم» ؛ هدف آن است که به آنها نشان داده شود که «دولت» آنجا همراهشان است. باید بگویم من در ابتدا این پژوهش را درباره دولت نمی دانستم: دولت به نوعی خودش را به ما تحمیل کرد. برای آنکه بفهمیم در این رودررویی ما با دولت دقیقا چه اتفاقی افتاد لازم است که مسائل را به صورت موجز برایتان تشریح کنیم در حالی که در واقعیت امر شاید لازم میبود که ما در تحلیل این امر و رابطهاش با دولت تا قرون وسطا به عقب بازمیگشتیم.
ادامه دارد…