انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پیروزی تاکتیک دروغ سیاسی چگونه صداقت و اخلاق از عرصه سیاسی راست محو شد؟

آروون بارلو برگران عاطفه اولیایی

دروغ این گونه عادی می شود: ابتدا دروغی سفید / مصلحت آمیز موضوعی را «روشن می کند»، سپس دروغی بزرگ تر که هنوز بخشی کوچک از داستان است. در ادامه، دروغ بزرگ دیگر که نقشی دیگر ایفا می کند: انحراف افکار ازفریب،‌ ویرانگر است . قبول اولین دروغ با بی تفاوتی، ‌صحنه را برای باور به دروغ بزرگتر آماده می سازد.
در ماه فوریه، سخنگوی ترامپ، کلی ان کان وی، در باره کشتار بولینگ گرین که هرگز رخ نداده بود صحبت کرد. دستور اجرایی ترامپ در باره مهاجرین در سایه این گزارش دروغ ، پنهان شد. چند هفته بعد، ترامپ شخصا در باره حمله تروریستی در سوئد ،که آن هم هرگز اتفاق نیفتاده بود، استفاده از این تاکتیک را آشکار کرد. این دروغ ها، مانع از بحث آشکار و عمیق در باره دلایل و راه چاره ها ی تروریسم می شوند. و اگر هدف چنین بود، پیروز شدند.

استفاده از استراتزی ایجاد گیجی و سردرگمی، دروغ برای انحراف افکار عمومی از موضوع اصلی،‌ تاکتیک سناتور مک کارتی را در ۱۹۵۰، با ادعای در اختیار داشتن فهرست نام کمونیست ها در دولت به یاد می آورد. وی ورقه کاعذی را در مقابل مخاطبینش در ویرجینای غربی تکان داد و گفت که این فهرست نام چند صد کمونیست است ، ولی هرگز این ادعا را اثبات نکرد. معلوم نشد آن ورق کاغذ چه بوده ولی مطمئن هستیم که نام کمونیست ها نبوده است! با این حال دمکرات ها فریب وی خود را خوردند و برنامه ی حقیقی وی که استحکام قدرتش بود، بدون هیچ مخالفتی،‌ پیاده شد. جالب است که مشاور ارشد مک کارتی، رَی کَهن، هادی دونالد ترامپ شد.
دروغ های سیاسی می توانند به انگیزه ای مثبت برای نیل به هدفی والا ابراز شوند و در این راه استفاده از هر وسیله ای را توجیه کنند. طی جنگ حهانی دوم، نامه های دروغین کنار اجساد کشته شدگان، فریب های جنگی، موفقیت «عملیات گوشت قرمه»* را تضمین کردند زیرا نازی های آلمان فکر سنگربندی در جزیره سیسیل را رها کردند. در موارد دیگر، نتیجه چندان والا نبود: ترامپ و کان وی با ایجاد رعب، افکار عمومی را از مسایل مهمتر منحرف می کنند.

قدیمی و متداوم ترین دروغ های سیاسی نسل گذشته « منحنی لافر» است به این مضمون که کاهش مالیات با دامن زدن به رشد اقتصادی باعث افرایش درآمد دولت می شود . با وجود نبود شاهدی بر حقیقت این ادعا، ریگان به این سیاست متوسل شد و نتیجه آن، کسر بودجه ی انفجاری بود. ایالت کانزاس که به این تجربه دست زده بود، اکنون آن را رها کرده است. در عرض سی سال گذشته، از این دروغ برای کاهش مالیات ها به نفع ثروتمندان استفاده شده وبرای جبران کمبود بودجه، به قطع برنامه های رفاه اجتماعی پرداختند. علیرغم آن که هیچ کس در حکومت به این دروغ باور ندارد، دوباره توجیهی شده است برای کاهش مالیات. دروع منحنی لافر حقیقت را پنهان می کند ، اما هدف بیشتر دروغ های سیاسی، ایجاد سردرگمی است . مک کارتی از دروغ سیاسی برای اغتشاش افکار عمومی استفاده کرد و توانست موفقیت های سیاسی کسب کند. روان شناسان معتقدتد که تضاد های پی در پی در سخنان ترامپ ، رسانه ها و مخالفان سیاسی را سردرگم و در ننیجه ناکارا می کند. این دروغ ها مباحثات سیاسی را ناممکن کرده و به نادانی دامن می زنند.

منطق استفاده از دروغ

از دروغ های سیاسی ، نیز برای ایجاد شک استفاده می شوند. قبلا در باره این مورد نوشته ام. امروزه رابرت مرسر، معاون مدیر عامل رنسانس تکنولوژی و از حامیان بنیاد هریتژ‌( که از مدافعان ترامپ است)، به همراه دخترش، ربکا رئیس بنیاد خانواده مرسر، به همراه استیو بنن، از تاکتیک دروغ به خوبی اسنفده می کنند. به نوشته ی واشنگتن پست، اینان « بی سر و صدا، مرکز قدرتی بنا نهاه اند که تردید و بی اعتمادی نسبت به «حکومت بزرگ» را در جامعه می گستراند و یکی از پروژه هایشان ، رسانه برایت بارت است. دروغ هایی که در باره رسانه ها پخش می شود، اعتماد مردم را از رسانه ها سلب کرده است. با وجودی که ترامپ پیوسته کذب می پراکند،‌ موفقیت دروغ امروزه تنها به یمن دروغ های ترامپ نیست ، بلکه ناشی از نحوه عمل راستگرایان، اعتقاد به لزوم برد به هر وسیله ممکن، بی اهمیت کردن معیار های اخلاقی، و کاهش اهمیت فلسفه سیاسی آرمان گرا و در نهایت بی معنا ساختن آن است. نماینده ی یونا، جیسن شافتز، رئیس سابق کمیته نظارت بر اصلاحات دولت، سال ها کوشش در بی اعتبار کردن هیلاری کلینتن داشت، اما با انتخاب ترامپ، دغدغه ی وی برای کشف حقایق آرام گرفت. پس از آشکار شدن دروغ های فلین در مورد ارتباط با روس ها و نیز عدم اخذ صلاحیت امنیتی و نیز دریافت پول (که هیچ ژنرالی بدون اجازه نباید به آن مبادرت ورزد) از ترکیه و روسیه، شافتز گفت: « فکر می کنم این مورد حل شده است» و اعلام کرد که در ژوئن ۲۰۱۷، استعفا خواهد داد. شاید به این علت که نمی تواند به بررسی اعمال ترامپ ادامه دهد. سناتو کنتاکی، رند پال نیز اعلام کرد که « بیهوده وقتمان را صرف بازرسی جمهوری خواهان نکنیم.» امروز نیز همانند دوران مک کارتی، برای جمهوری خواهان،‌ مصلحت سیاسی معیار بررسی است: فقط مخالفان را باید زیر ذره بین گذاشت. برخورد فعلی محافظه کاران به « اشتباهات » و دروغ های ترامپ همانند برخورد به مک کارتی است با وجودی که وی سناتور بود. به گفته ی باکلی/ بوزل :« گزارشات حاکی از آن است که آمرکائیانی که به خارج سفر می کنند، نیم وقت خود را به سیاحت و نیم دیگر را به عذر خواهی به جای مک کارتی می گذرانند زیرا که اعتماد اروپائیان از آمریکا سلب شده است.»

میراث دروغ سیاسی در ایالات متحده

استراتژیست دست راستی، دیوید هوروویت، دروغ سیاسی را در کتاب‌«‌هنر جنگ سیاسی برای تی پارتی» ‌سال ۲۰۱۰ ، جزء لازم جنگ و هنر می داند. تو گویی هیچ حدی برای هنر و جنگ سلطه جو قائل نیست. وی که در پی سیاستی افراطی است، سیاست را نوعی جنگ دانسته و معتقد است هنر جنگ افروزی موفقیت آمیز، هر وسیله ای را توجیه می کند. این البته از ابداعات هوروویتز نیست. در عرصه سیاسی ایالات متحده، مفهوم « تلفیق صادقانه»‌ را ‌جرج پلانکیت ابداع کرد تا «عدم صداقت» ی را که به نفع همگان باشد توجیه کند. البته ترامپ به خود زحمت توجیه دروغ هایش را نداده و ترجیح می دهد «داده های بدیل» را حقیقت بپندارد. و در این گیجی، رسانه ها نیز از تمایز داده ها از عقاید عاجز شده و وظیفه خود را به گفته اورسک ، معاون شبکه ملی رادیوی آمریکا ( ان ـ پی–ـ آر) ، « گزارش، یافتن داده ها و راستی آزمایی آن ها ست. با استفاده از واژه ی دروغ، این روند سد می شود.» اما داده هایی که اورسک در صدد گزارش است ، همیشه داده نبوده بلکه اغلب گفته های خبرسازان است. با دروغ نخواندن این گفته ها ، رسانه ها به سیاست دروغ پراکنی راست گرابان دادمن می زنند. از جنگ جهانی دوم تا انتخاب ریگان، رسانه ها در پی شناساندن خود به عنوان مراکز داده یابی بوده اند ولی هرگز در این راه چندان موفق نبوده اند به خصوص از زمانی که مدیران رسانه به توانایی منفعت زایی آن ها پی بردند. حتی شبکه ملی رادیو ( ان ـ پی ـ آر) دلواپسی درآمد دارد. امرزه خبرنگاران اغلب خود را در تله ای بین داده و عقیده ‌، بین دید هورورویتزی و هنر/ جنگ می یابند و راه رهایی از آن را نمی دانند. در نتیجه ی این عادت ذاتی شده، بدون توجه به پایه های واقعی یک خبر، در صدد گزارش دو تفسیر از هر گزارشی ، با وزنه ی یکسان هستند و البته راست ها نیز از این امر سوء استفاده می کند.
هروویتز که اکنون کنشگری راست گراست، در ابتدا چپ گرا بود ولی در ۱۹۷۰،‌ وقتی جهت باد را دریافت، به راست گروید. مانند ترامپ که از دمکرات ها به راست افراطی سیر کرد. نه هوروویتز و نه ترامپ، دروغ را موضوعی اخلاقی ندانسته و آن را ابزار تلقی می کنند.
نشریه چپ گرای رامپار که هوروریتز از ۱۹۶۸ تا میانه دهه ۱۹۷۰ در آن کار می کرد، به دروغ پردازی معروف بود. این نشریه که در دهه ۱۹۶۰ با دید کاتولیکی تأسیس شده بود، بعد ها به طور قابل ملاحظه ای به امور سکس و طنز پرداخت، با طرح های مد روز و قلبِ رابطه ای با حزب بلاک پنتر به کار افشای فعالیت های سیا در آمرکا . ویتنام، و چه گوارا پردخت و با استخدام کسانی همچو الریج کلیور، توانست تا ۲۵۰ هزار نسخه منتشر کند. کمی پس از انتشار مقاله ویلیام ترنز درباره بازرسی ( نیمه بند)‌ قتل کندی توسط گاریسون که سیا را مسؤل می دانست، هوروویتز به سهولت و قدرت دستکاری حقیقت پی برد. با اقتباس دروغ به عنوان تاکتیک، اشخاصی مانند هوروویتز در شبکه خبری فاکس به فعالیت پرداختند و شخصی مانند اندرو برایت بارت و جیمز او کیف موفق به رهبری محافظه کاران راست شدند. اکنون اینان ، جرج ویل و دیوید بروکز به کوبیدن راه برای ترامپ می پردازند.
هوروویتز، در کتاب فوق الذکر استدلال می کند که « سیاست ، فقط در مورد واقعیت نیست. اگر چنین بود، همواره اصول درست و خوب فائق بودند. سیاست مربوط است یه تصویر، نماد، و احساساتی است که بر می انگیزند و محافظه کاران معمولا در این نبرد بازنده اند.» در واقع راست با انگولک احساسات بسیار بار ها برنده سیاسی بوده است، و این خود نقطه ضعف نظر هوروویتز را می رساند، یک مورد آشکار است و آن بی اثری قوانین بازی های سیاسی راست گرایان قدیمی است. امروزه در در جبهه راستِ، نگرانی از بابت دروغ پردازی موردی ندارد و به راحتی آن را پشت «تصاویر و نمادها» پنهان می کنند. دروغی که به طور مداوم در در باره محل تولد اوباما پخش شد ( که او در کنیا و نه آمریکا به دنیا آمده است) لااقل به این منتج شد که وی را اگر نه اهل کنیا، که مسلمان بدانند. قدرت این اتهام ، نه در واقعیت آن بلکه در ظرفیت نمادینش در ایجاد این فکر که اوباما «غیر آمریکایی» است، می باشد. و… دروغ های هوروویتز هنوز ادامه دارند مثلا مقصر خواندن پیشروان و دمکرات ها در مسایل ناشی از فقر.
برای توجیه چنین درغ هایی، هوروویتز «اصول جنگ سیاسی» را چنین می شمرد:
۱) سیاست، ادامه ی جنگ است با ابزاری دیگر .
۲) سیاست عبارت است از جنگ مواضع
۳) در جنگ های سیاسی، متجاوز اغلب پیروز است.
۴) موضع توسط رعب و امید مشخص می شود.
۵) اسلحه سیاست، نماد های مرعوب کننده اند که ترس و امید بر می انگیزند.
۶) پیروزی از آن مردم است.
با ارائه و قبول این اصول، هوروویتز نه تنها استفاده از دروغ های سیاسی را مجاز می کند، بلکه با معادل دانستن سیاست با جنگ، از اخلاق، به هدف پیروزی،‌ چشم پوشی می کند.
ترامپ نیز به روشنی در همین راه قدم می زند.

ره افسانه زدند: روزنامه نگاری نوین و شر دوگانه

ره افسانه زدند: روزنامه نگاری نوین (۱) و شر دوگانه
در حالی که نشریه رامپار در دهه ۱۹۶۰ به اوج محبوبیت خود می رسید، پدیده روزنامه نگاری نوین نیز که حقیقت را به نوعی دیگربه بازی می گرفت،‌ در ایالات متحده پا گرفت. تام وولف که به طور جدی از آن پیروی می کرد، اولین برخوردش را با این روش چنین روایت می کند: « غریزه ام این مقاله را جعلی برآورد کرد. ساختگی …. تمام صحنه ها و داستان ساختگی بود! جالب این که دیگر روزنامه نگاران،‌ روشنفکران و ادیبان نیز طی نه سالی که روزنامه نگاری نوین به او خود رسید، چنین برخوردی داشتند.» بعضی مقالات ساختگی و یا لااقل با اغراق نوشته شده بودند. هدف روایت داستانی جذاب بود و حقیقت نمی بایست سد این راه گردد و توجیه نیز چنین بود که اشتباهات کوچک هدفی بزرگتر را در نظر دارند. تقسیر راست گرایان از این نظر چنان شد که هر دروغی خواستند بپراکنند و نیازی به پوزش برای « اشتباهات» خود نمی دیدند.
فرهنگ ایالات متحده موفقیت را تقدیس می کند. پیروزی همه چیز است و راه های رسیدن به آن زیاد نیستند، محدودیت های اخلاقی هم روز به روز کم رنگ تر شده و یا تغییر یافته اند تا فریب ممکن شود.
دروغ برای ترامپ، موضوع مرگ و زندگی است، مسأله ای که با آن هرگز روبرو نشده بود. دروغ های وی در سراسر جهان پراکنده می شوند.

محرکان اصلی دروغ سیاسی

با آن که در سیاست معاصر، ترامپ بزرگترین دروغگوهاست، اما به تنهایی عمل نمی کند. از جیمز اوکیف طراح «پروژه حقیقت»‌ ( پروژه وریتاس) و اندرو برای بارت که تارنمایش تحت رهبری استیو بنن، سخنگوی رایت بدیل ( آلت رایت) و سرچشمه اخبار دروغ است ، قبلا نام بردم. این دو، با همیاری، صنعتی عظیم به راه انداخته اند که پروژه های جنگ سیاسی هوروویتز را به مرحله اجرا می گذارد. وب سایت وی ادعا دارد که وظیفه « بررسی و افشای فساد، دزدی ها، جرم های سیاسی / اقتصادی را در بخش خصوصی و دولتی بر عهده گرفته است تا به ایجاد جامعه ای شفاف رهبر شود.» روش دورغ اوکیف دوگانه است: ۱) فریب مصاحبه شوندگان تا به راحتی با وی صحبت کنند ، ۲) سپس ویراستای گفته هایشان و این امر اغلب با دوربین مخفی مستند شده است. بزرگترین موفقیت وی ویران کردن گروه کنشگران ACORN از طریق دروغ پراکنی در باره مصاحباتی که با کارگران ‌ این گروه داشت. اما «کشف حقیقت» نه در روایت اینان و نه در برنامه هاشان جایی ندارد و هدف تنها «برنده شدن» و توجیه است. دروغ های اوکیف و بنن بار ها افشا شده اند اما این امر مانع جهانی شدن تارنمای برایت بارت نشده است.

دروغ های سیاسی شکست زا

موفقیت دروغ های سیاسی تنها بر دوش یک گروه و یا جنبش خاصی نیست، اما منافع آن بیش از همه به راست سیاسی می رسد. برای مبارزه با این تاکنیک و بازگشت به برخورد های اخلاقی، روش های قدیمی افشاگری کارآ نیست. می بایست معیار های نو اخلاقی در نظر گرفته شده و از پاداش برای دروغ سیاس، ممانعت شود. شاید پاسخ به اخراج کومی توسط ترامپ، اولین گام در این راه باشد. در واقع برخورد مردم به این دروغ شدید بوده است، شدید تر از هر دروغ دیگری که طی کارزار انتخاباتی از ترامپ شنیده بودند. کاخ سفید انتظار چنین برخوردی را نداشت.
باید معیار های نو اخلاقی یافت و فرد فرد جامعه آن ها ار راهنما ی خود کنند. سال هاست که به سیاست در ایالت متحده همچو به حقیقت در عرصه ورزش برخورد می شود: پر طرفدارترین برند ه است و جایی برای در نظر گرفتن حقیقت وجود ندارد. سیاستمداران نقش های محوله را به خوبی ایفا می کنند مردم نیز برای قهرمانانی سینه می زنند که بردشان از قبل روشن بوده است. در این مورد، ترامپ بهترین نمایش را ارایه داد. اما برخورد خشمگین به اخراج کومی، به خواندن مولر برای بررسی به این مورد انجامید و این ، اولین نشانه عدم موفقیت کامل دروغ سیاسی و امید نیم بندی است به ادامه حیات دمکراسی.

پانوشت ها

*«Operation Mincemeat»”

http://www.politicalresearch.org/2017/07/25/the-triumph-of-the-lie-how-honesty-and-morality-died-in-right-wing-politics/#sthash.1qpQVu7s.dpbs