ایران در اعلان، نویسنده و کارگردان:فرحناز شریفی، ساخت ایران، محصول سال ۱۳۸۵، زمان فیلم: ۴۸ دقیقه.
ایده مرکزی نویسندۀ فیلم نامۀ “ایران در اعلان” نشان دادن سیر تاریخی-فرهنگی جامعۀ ایران از خلال اعلانات ( عمدتاً آگهی های بازرگانی در روزنامه ها، رادیو و تلوزیون) است. دورۀ تاریخی که کارگردان در آن به بررسی اعلانات می پردازد از سال ۱۲۲۹ خورشیدی( اوایل سلطنت ناصر الدین شاه قاجار) شروع شده و تا اواخر دوره پهلوی(۱۳۵۷) را در بر می گیرد.
نوشتههای مرتبط
در این مستند به اولین نشریات ایرانی(کاغذ الاخبار و وقایع الاتفاقیه) اشاره شده و نگاهی گذرا و اجمالی بر محتویات آن ها انداخته می شود. علت اصلی وجود نشریه در این فیلم از زبان خود نشریات این گونه توضیح داده می شود: در واقع، آن ها( نشریات) سبب دانایی مردم ایران شده و مانع از پخش خرافات و اکاذیب در قلمرو کشور می شوند. در این نشریات، صورت بزرگان و دولتمردان ایرانی به نمایش درآمده و به مردم شناسانده می شد؛ آگهی های فروش خرید و فروش تجاری نیز در آن ها درج می شد؛ در رابطه با تاریخ وفات معارف نیز مطالبی نوشته می شد.
از ویژگی هایی که این مستند دارد یکی این است که اعلانات را با ذکر تحولات و وقایع تاریخی دوره-های گوناگون بررسی می کند. علتش هم روشن است؛ زیرا وقایع تاریخی به وضوح بر ادبیات و حتی محتوای اعلانات تاثیر گذار است. به عنوان نمونه، در دوره قاجار و زمانی که شاه فرمان مشروطه خواهی را امضا می کند ادبیات مشروطه در اعلانات منعکس می شود. یا زمانی که کلاه شاپو اجباری می شود( کلاهی که احمد شاه در سفر فرنگ بر سر خود گذاشته و پسندیده بود) سیل تبلیغات این نوع کلاه در نشریات به راه افتاده و هر مغازه و شرکتی برای فروش کلاه های ساخت خود در تلاش است.
در این فیلم می بینیم که با روی کار آمدن رضاشاه برنامۀ مدرنیزه کردن جامعه و تبلیغات وطن پرستی شروع می شود. این تغییرات، در واقع، در نتیجۀ ایدئولوژی حکومت پهلوی مبنی بر غرب گرایی و به تصویر کشیدن جلال و شکوه ایران باستان بوجود آمده بود. باز هم شاهدیم که این ایدئولوژی اولاً بر ادبیات نشریات تاثیر گذاشته است و کارگردان با نشان دادن نمونه هایی از صفحات نشریه ها می خواهد این نوع ادبیات(وطن پرستی) را نصب العین مان قرار دهد و در ثانی در نتیجۀ گسترش تجارت با کشورهای غربی تبلیغات ادوات، صنایع و محصولات غربی نیز به وفور در اعلانات دیده می شود. کارگردان، برای نشان دادن این وضعیت، صفحاتی را نمایش می دهد که دربرگیرندۀ آگهی گرامافون، اتومبیلِ دوج و اسکس و همچنین اسامی سینماهای معروف می باشد.
کارگردان در ادامه می خواهد نشان دهد چگونه سینماها سبب رواج مصرف گرایی و غرب زدگی در جامعه شده و تغییرات فرهنگی عظیمی را بوجود آورده است. مردم، درواقع، با الگوبرداری از ستارگان سینمایی کالاهای خود را خریداری می کردند؛ اتفاقاً صحنه ای در این فیلم وجود دارد که به خوبی نشان گر این وضعیت است؛ در جایی از فیلم می بینیم چگونه زنان کفشهای عریان غربی را همراه با چادر می پوشند و چگونه این کفش ها با سر و وضع شان ناهماهنگ است. این صحنه می خواهد نشان دهد که چطور زنانی که روی پرده سینما مدل های لباس و آرایش غربی را دیده اند در تلاش اند که خود را به شکل و قیافۀ ستارگان سینما نزدیک کنند که البته به طور کامل موفق نمی شوند. البته در مراحل بعدی این فیلم و در واقع زمانی که سیاست های غربی کردن جامعه(کشف حجاب، شروع تجارت و بازرگانی کالاها با آمریکا در دورۀ پهلوی دوم و …) تشدید می شود، آرایش و سر و وضع و پوشاک زنان منظم شده و انسجام بیشتری پیدا می کند.
به یک معنا، از این فیلم اینطور برداشت می شود که سینماها در بدو ورود خود به جامعۀ ایرانی به دو طریق آشکار به مصرف گرایی دامن می زدند: اول اینکه مردم از خلال فیلم ها با سبک نوین(اروپایی) زندگی آشنا می شدند و دوم، تبلیغات متعدد سینمایی به صورت میان نویس مردم را به سمت خرید مارک و برندهای خاصی از کالاها سوق می داد. در همین دوره(پهلوی اول) افرادی به طور تخصصی عهده دار تاسیس اولین کارگاه های تبلیغاتی می شوند.این افراد یا خارجی بودند و یا ایرانیانی بودند که تحت لیسانس شرکت های بزرگتر خارجی کار می کردند.
طبقِ این فیلم، بعد از سینما رادیو وارد بازار ایران می شود. در کشوری که میزان باسوادان بسیار اندک بود رادیو به سرعت جای خود را در خانه ها پیدا می کند. آگهی ها نیز که تا آن زمان تنها در روزنامه ها و یا سینماها(به صورت نوشتاری) درج می شد با رواج رادیو مخاطبان بیشتری پیدا می کند. البته، ورود رادیو در ایران مصادف است با شروع جنگ جهانی دوم و به همین خاطر از رادیو برای پروپگانداهای سیاسی نیز استفاده می شود.
طیّ جنگ جهانی دوم رضا شاه استعفا می دهد و پسرش محمدرضا سلطنت را به ارث می برد. در همین دوره بود که رفته رفته آمریکا وارد معاملات سیاسی و تجاری دنیا می شود. برای علاج آسیب های ناشی از جنگ جهانی دوم ترومن اصولی را تدارک می بیند که طبق آن کمک های مالی فراوانی به کشورهای آسیب دیده می شود؛ ایران از جمله کشورهایی است که مشمول این قرارداد شده است و از آن پس دولت ایران وام های کلانی از آمریکا دریافت می کند و در واقع همین قرارداد(ترومن) آغازگر همکاری های نزدیک تجاری بین ایران و آمریکا می شود که ایران را بویژه از لحاظ مصرف گرایی و رواج فرهنگ جدید، شدیداً به آمریکا وابسته کرد.
در سال ۱۳۳۲ که با کوشش جبهۀ ملی، نفت به عنوان سرمایۀ ملی تلقی می شود باز هم رسانه ها و جراید به طور گسترده ای خبر رسانی می کنند.
با سرنگونی دولت ملی مصدق روند همکاری با آمریکایی ها از سر گرفته می شود و این بار با تکنولوژی های پیشرفته تر نظیر تابلوهای نئون، پوسترها و کاتالوگ های رنگی، مجلات هفتگی و ماهیانه(جوانان و…) به تبلیغات گسترده و فروش محصولات- که مقدار قابل توجهی از آن ها آمریکایی بودند- مبادرت می کنند.
در قسمت های بعدیِ این فیلم از قیام های مردمی دهۀ چهل صحبت می شود که در این زمینه کارگردان معتقد است رسانه ها به جای انعکاس قیام ها، از ورود «جینالولو بریجیدا» ستارۀ سینما خبر می دهند.
این فیلم در نهایت با ارائۀ تصاویری از انقلاب سفید و جشن های دوهزار و پانصدساله که هر دوی آن ها به روشنی در اعلانات منعکس شده بود و در مقابل، تصاویری از فقر و جلوه هایی از احساسات مذهبی مردم-که در اعلانات بازتاب نمی یافت- که سرانجام موجبات سرنگونی رژیم گذشته را فراهم کرد، به پایان می رسد.
سخن آخر اینکه هر چند که هدف مرکزی این فیلم چنانکه قبلاً هم اشاره شد نشان دادن سیر تاریخی و فرهنگی ایرانیان از خلال اعلانات و در یک بازۀ زمانی مشخص است اما مناظری (نظیر سبک لباس پوشیدن مردم در دوره های متوالی، رفتار و منش مردم که البته بسیار کوتاه در فیلم نمایش داده شده است، معرفی شخصیت هایی که برای اولین بار موسسات آگهی و تبلیغاتی را بنا کرده اند و نیز ذکر نام و پخش اولین فیلم های سینمایی و برنامه های تلوزیونی و…) که این فیلم در اختیارمان می گذارد به خودی خود دارای ارزش بوده و شایان توجه است.