انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پیش از تاریخ / نئاندرتال، پیشتاز دیگری

نئاندرتالها

فیلیپ دکامپ برگردان عبدالوهاب فخریاسری

در پناه یک دیوار صخره‌ای، گروهی گرد آمده و استراحت می‌کنند. سور و سات آشنای شب‌زنده‌داری به راه است. صداهایی به گوش می‌رسند، شاید ترانه‌ای، و بوی گوشت گاوی که به سیخ کشیده و بریان می‌شود، به مشام میرسد. لذت گذشت زمان در زیر چادر. ۶٠ هزار سال پیش، همین اردوگاه «فولی»، در نزدیکی پواتیه، محل زندگی زنان و مردان نئاندرتال بود…

ارزش و اهمیت نمایشگاهی که در موزه بشر بر پا شد در حیات پرتلاطم بشر از هومو ساپینس – انسان «مدرن»-، که حدودا ٣۵٠٠٠٠ تا ٣۵٠٠٠ سال پیش زندگی می‌کرد، تا به امروز است. پشتوانه این ستایش از دگرگونی، پژوهش‌های سترگی است ‌‌که خط بطلان بر تمام پیشداوری‌ها پس از کشف استخوان‌های نیمه‌میمون‌ها در سده نوزدهم کشیدند. تصورات عجیبی که بیشتر شاهدی است بر مناسبات ما با «آن دیگری» تا خود آن «دیگری»،که بر اساس اسطوره‌هایی چون انسان پشمالو چماق در دست پیش از تاریخ بنا شده است، هر چند هیچگاه و در هیچ یک از محل‌های اکتشاف باستان‌شناسی اثری از چنین سلاحی یافت نشد.

نئاندرتال موهایی به رنگ قرمز و گاه قهوه‌ای، ریزجثه و خپل، ابروان برجسته و چانه عقب‌رفته داشت. به علاوه، دهانی به اندازه کافی بزرگ برای حرف داشت و مغزش هم بزرگتر از مغز ما بود. به صورت پراکنده، از اروپا تا آسیای مرکزی، زندگی می‌کرد، برای خود خانه و ماوا می‌ساخت و تشکیل خانواده می‌داد و مردگان‌اش را دفن می‌کرد. در روزهای بد، آسپیرین با فرمول باستانی اش -جوانه بید- می‌خورد. شاید هم از هنر سر درمی‌آورد. لااقل تصاویر هندسی بر دیوار غار گورهام (جبل الطارق) از وی باقی مانده است. مریلن پاتو-ماتیس، سرپرست نمایشگاه، بسیاری از این واقعیات و تحقیقات دامنه‌دار در پیوند با آن‌ها را در مجموعه انبوه و رنگارنگی گردآورده تا، وقتی حوصله‌مان از ساپینس سرآمد، به سراغ‌شان برویم(٢)…

به گفته یکی از دیرین‌شناسان و روزنامه‌نگاری که کارش کنکاش در زندگی روزمره نئاندرتال‌هاست، مقاومت آن‌ها در برابر تغییرات عظیم آب و هوایی و یخبندان‌های بسیار شدید، به مراتب بیشتر از نیاکان «مدرن» ما بود(٣). همین می‌تواند دلیل خوردن غذاهای پرانرژی، شامل مقدار زیادی گوشت، و لزوم شکار حیوانات عظیم‌الجثه، ماموت‌ها، گاومیش‌های وحشی، کرگدن‌ها و غیره، با تمام خطرات‌اش بود. کشفیات گردآوری شده این نویسندگان نشان می‌دهند که احتمالا با یکدیگر همبستگی داشتند و از پیرترها و زخمی‌ها مراقبت‌ می‌کردند: «چیزی در دست نداریم که دلالت بر آن داشته که هوش نئاندرتال‌ها کمتر ساپینس های هم‌عصرشان بوده باشد».

در سال ٢٠١٠، یک کشف خارق‌العاده نشان داد که نئاندرتال هم‌تیره ماست: بسیاری از ما، ١ تا ٣% از DNA آن‌ها را داریم. ساوانت په‌بو، پیشتاز تعیین توالی ژن‌های باستان، به ویژه در ماموت‌های پشمالو، صحبت از این ماجراجویی علمی باورنکردنی، تردیدها و راه‌هایی که رفته می‌کند. ژن‌شناسان باستان، از بخش کوچکی از گوش بازمانده از زمان‌های بسیار دور در غاری در آلتای روسیه، توانستند ردی نیز از رده دیگری از انسان‌ها پیدا کنند: انسان دنیسوا. زیست‌شناسی مولکولی امکان حل معماهایی به مراتب پیچیده‌تر در بسیاری از شاخه‌های انسانی، جداشدن‌ها و پیوندهای‌ متقاطع‌شان با یکدیگر را فراهم می‌آورد.

پرسش‌ها به مراتب بیشتر از پاسخ‌هاست. چرا و چگونه انسان مدرن بسیار فراتر از نئاندرتال رفت و تمام یا تقریبا تمام کره زمین را تسخیر کرد؟ و چرا این یک، درست زمانی که تاثیرگذارترین آثار بشر بر دیوارهای غار شووه( در منطقه آردش در جنوب فرانسه) نقاشی می‌شد، ناپدید گردید؟ هنوز شواهد کافی برای رد بسیاری از فرضیات نداریم، ولی تا کنون نئاندرتال این پیام اساسی را به ما داده: انسان، همانند همه گونه‌های دیگر، جاودانی نیست.

١- «نئاندرتال، نمایشگاه»، در موزه بشر، پاریس، تا ٧ ژانویه ٢٠١٩.

٢- Marylène Patou-Matis، الف تا ی نئاندرتال، انتشارات آلاری، پاریس، ٢٠١٨.

٣- Silvana Condemi و François Savatier، برادرم نئاندرتال، فلاماریون، پاریس، ٢٠١۶.

۴- Svante Pääbo، نئاندرتال، به دنبال ژن‌های گم‌شده،Babel essai، ٢٠١۵.