انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پلیس و سیاست

ژاک رانسیر برگردان رضا اسکندری

واژه‌ی «پلیس» عموما تداعی‌کننده‌ی آن چیزی است که از پلیس –در معنای خرد آن- به ذهن متبادر می‌شود: ضربات باتوم نیروهای حفاظت از نظم و قانون، و بازجویی‌های پلیس‌های مخفی. اما چنین تعریف محدودی را می‌توان ناکافی دانست. میشل فوکو به ما نشان داده است که مفهوم پلیس در مقام شکلی از حکومت، آن‌گونه که توسط نویسندگان سده‌های هفدهم و هجدهم توصیف شده است، در بر گیرنده‌ی هر آن چیزی است که به «انسان» و «سعادت» او مرتبط است. پلیس در معنای خرد آن، تنها صورت خاصی از نظمی عمومی‌تر است که واقعیت محسوسی را که تن‌واره‌ها بر اساس آن در اجتماع توزیع شده‌اند سامان می‌بخشد. این نه نقطه‌ی قوت، بلکه نقطه ضعف این نظم محسوب می‌شود اگر در کشوری خاص، جایگاه پلیس در معنای خرد، آن‌قدر رفعت یابد که مسئولیت تمامی کارکردهای پلیسی را بر دوش گیرد. تحول جوامع اروپایی آشکار می‌سازد که برعکس، نیروهای پلیس هم‌طراز با بهداشت، رفاه و فرهنگ، تنها یک مولفه در ساز‌و‌کار اجتماع بوده است. مقرر شده است تا نیروهای پلیس به همان اندازه که مامور حفظ نظم و قانون عمومی‌اند، نقش مشاور و سازمان‌دهنده را نیز ایفا کنند، و بی‌شک، گرفتار در فرآیند تقبیح واژگانی که جوامع ما به واسطه‌ی آن می‌کوشند تا دست‌کم تصویر کارکردهای تقبیح‌شده خود را بهبود بخشند، این نام نیز روزی تغییر خواهد کرد.

بنابراین، از اینجا به بعد پلیس و پلیسی را به عنوان اسم و صفت، در معنایی وسیع‌تر به‌کار خواهم بست که «خنثی» یا بدون قصد تحقیر نیز هست. پلیس را با آنچه «ساز‌و‌برگ دولتی» نامیده می‌شود نیز هم‌ذات نخواهم دانست. مفهوم ساز و برگ دولتی در واقع ملازم پیش‌فرض قرار دادن تقابلی میان دولت و جامعه است که در آن، دولت به صورت یک ماشین تصویر شده است؛ «هیولایی سرد مزاج» که نظم خدشه‌ناپذیر خود را به حیات جامعه تحمیل می‌کند. این بازنمایی، صورت خاصی از «فلسفه‌ی سیاسی» را پیش‌فرض می‌گیرد که به نوبه‌ی خود، ابهامی در سیاست و امر پلیس است. آن توزیع جایگاه‌ها و نقش‌ها که یک رژیم پلیسی را تبیین می‌کند، همان‌قدر که از جمود کارکردهای دولت نشات می‌گیرد، به همان اندازه در مفروض دانستن خودبه‌خودی بودن روابط اجتماعی ریشه دارد. امر پلیس ذاتا قانونی است که عموما به شکلی ضمنی، سهم یا بی‌سهمی یک گروه را [در مناسبات اجتماعی و سیاسی] تبیین می‌کند. اما برای چنین تبیینی، نخست می‌باید تنظیمات امور محسوسی را که یک گروه یا دیگری در آن محاط شده است تبیین نمود. بدین‌ترتیب، پلیس در وهله‌ی نخست آن نظم تن‌واره‌هاست که چگونگی تخصیص یافتن روش‌های بودن، روش‌های انجام دادن کار و روش‌های سخن گفتن را تبیین می‌کند و مراقب است تا به آن تن‌واره‌ها نامی متناسب با جایگاه و وظیفه‌ای خاص اختصاص یابد؛ این نظم دیدنی‌ها و گفتنی‌هاست که تعیین می‌کند یک کنش خاص مرئی است و دیگری نامرئی، که این سخن در مقام یک گفتمان قابل ادراک است و دیگری تنها سر و صداست. این قانون پلیس است که، برای مثال، کارگاه را به صورت سنتی به فضایی خصوصی مبدل می‌سازد که در شمول قوانین مترتب بر روش‌های بودن و روش‌های سخن گفتن در حوزه‌ی عمومی قرار نمی‌گیرد و در آن، نقشی که کارگر دارد منحصرا به واسطه‌ی دستمزد کاری که می‌کند تبیین می‌شود. عمل پلیسی بیش از آن‌که «تادیب» پیکرها باشد، قانونی است که بر ظاهر آنان، تنظیمات شغل‌ها، و ویژگی‌های فضاهایی که این مشاغل در آنها توزیع می‌شوند حکم می‌راند.

در اینجا پیشنهاد می‌کنم که واژه‌ی سیاست را برای فعالیتی کاملا متعین و متخاصم با عمل پلیسی کنار بگذاریم: هر آن‌چیز که راه خود را از تنظیمات محسوسی که در آن گروه‌ها و بخش‌ها، یا حتی نبود آنها، به واسطه‌ی پیش‌فرض‌هایی معین تعریف شده‌اند جدا می‌کند، ناگزیر جایی در آن تنظیمات نخواهد داشت: این جایگاه آنانی است که هیچ جایگاهی ندارند. این جدایی خود را در مجموعه‌ای از کنش‌ها نشان می‌دهد که به باز-ساماندهی تنظیمات آن فضایی می‌پردازد که گروه‌ها و بخش‌ها، یا نبود آن‌ها در آن تعریف شده است. عمل سیاسی هر آن چیزی است که تن‌واره‌ای را از جایگاهی که بدان تخصیص یافته جابه‌جا می‌کند، یا سرنوشت آن جایگاه را تغییر می‌دهد. آن چیز را که قرار نیست مرئی باشد مرئی می‌سازد؛ گفتمانی را در جایی قابل شنیدن می‌سازد که پیش‌تر تنها مکان سروصدا بود؛ و آنچه را زمانی تنها سروصدا محسوب می شد، در قامت یک گفتمان قابل فهم می‌سازد. کنش سیاسی می‌تواند کنش توده‌های روایت بالانش از اعتراض بردگان رومی باشد که از توانش نطقی استفاده کردند که در اختیار آنها نبود. یا می‌تواند کنش آن کارگران قرن نوزدهمی باشد که مبنایی اشتراکی را برای روابط کاری خود تنظیم نمودند که فقط برآمده از روابط فردی و خصوصی بی‌شمار میان‌شان بود. یا کنش تظاهرکنندگان و رهبران باریکادهایی که عملا راه‌های ارتباطی شهر را به «فضاهای عمومی» مبدل ساختند. مرئی باشد یا نه، کنش سیاسی همواره شکلی از برون‌ریزی است که تقسیم‌بندی‌های محسوس مبتنی بر نظم پلیسی را با به کار انداختن پیش‌فرضی اساسا ناهمگن برهم می‌زند. پیش‌فرضی متعلق به آنانی که هیچ حقی ندارند و در پایان، خود نیز به ترسیم شکل دیگری از نظم می‌انجامد که در آن هر موجود ناطقی با هر موجود ناطق دیگری برابر است. سیاست آنجایی رخ می‌دهد که فضایی و راهی برای رویارویی دو پیش‌فرض ناهمگن وجود داشته باشد. اولی فرآیند پلیسی است در آن معنایی که ما تشریح کردیم؛ و دومی فرآیند برابری است. برای لحظه‌ای اجازه دهید فرض کنیم این عبارت به معنای مجموعه‌ای از فعالیت‌های آزادانه است که بر مبنای پیش‌فرض برابری تمام موجودات ناطق شکل گرفته است، و نیز بر مبنای دغدغه‌ای برای به آزمون گذاردن این برابری.

صورت‌بندی چنین مقابله‌ای، متضمن نتایج مشخصی است و ما را وا می‌دارد تا نکات بیشتری را تبیین کنیم. اول و مهم‌تر از همه آن‌که نظم پلیسی که بدین‌صورت تعریف شده باشد، نمی‌تواند به ماله‌ای مبدل شود که همه چیز را هم‌شکل و هم‌تراز هم می‌کند (مانند این ضرب‌المثل که «در شب همه‌ی‌ گاوها خاکستری‌اند»). عمل سکایی‌ها که چشم‌های بردگان خود را بیرون می‌کشیدند، و عمل راهبردهای مدرن اطلاعاتی و ارتباطی، که بالعکس همه چیز را بدون توقف در دسترس قرار می‌دهند، هر دو اشکالی از سازوکارهای پلیسی‌اند. مقصودم آن نیست که می‌توان از این تشبیه به این نتیجه‌گیری نهیلیستی رسید که این دو مثال دقیقا هم‌سان هستند. موقعیت ما از هر نظر بر موقعیت بردگان سکایی رجحان دارد. پلیس بدتر و بهتر وجود دارد؛ و از قضا، پلیس بهتر آن پلیسی نیست که مطیع نظم طبیعی مفروض یا دانش قانون‌گذاران باشد، بلکه آن پلیسی است که جدایی‌ها و مداخلات منطق برابری‌خواه در بیشتر موارد منطق «طبیعی» او را به چالش بکشد. پلیس می‌تواند به هر شکلی در آید و یکی از اشکال آن می‌تواند بی‌نهایت بهتر از دیگر اشکال باشد. اما این هیچ تغییری در سرشت پلیس، که در اینجا از آن سخن می‌گوییم، ایجاد نمی‌کند. رژیمی مبتنی بر نظرات عموم که از طریق رای‌گیری‌ها سنجیده شده‌اند، و نیز مبتنی بر به نمایش‌گذاشتن بی‌پایان امر واقع، صورت معمولی است که پلیس در جوامع غربی به خود می‌گیرد. هر قدر هم پلیس مهربان و خوش‌برخورد باشد، بازهم چیزی از مقابله‌ی آن با سیاست کاسته نمی‌شود.

ایمیل مترجم: rz.eskandary@gmail.com