انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پرسه زنی؛ در جدال با جهانشمولیت

یادداشتی بر کتاب “پرسه زنی و زندگی روزمره ایرانی” اثر عباس کاظمی

صفر ـ ‌اشاره:

در این یادداشت که بر کتاب «پرسه‌زنی و زندگیِ روزمره‌ی ایرانی» اثر دکتر عباس کاظمی، از پژوهشگران حوزه‌ی مطالعات فرهنگی، نوشته شده، سعی شده که با مطالعه‌ی کنشِ پیچیده و چندساحتیِ «پرسه‌زن» درفرهنگی که خصلت تمامیت‌خواهی را در خود بازتولید می‌کند، به خلاقیتِ مقاومتِ «پرسه‌زن» به مثابه کسی که مولد و آفرینش‌گر و هم‌چنین مصرف‌کننده‌ی «فضا» (جغرافیا در مقابل تاریخ) و ژرفایِ «امر روزمره» هست، اشاره شود که در خوانش‌ها و تفاسیر سنتی و حتا مدرن مراکز قدرت / حقیقت، با «پست» (لاابالی‌گری، ولگردی و …) شمردن این سبک و شیوه‌ی زندگی، اساسن با واکنشی مونیستی (تک‌گویانه) به حذفِ ـ فضا ـ و «امر روزمره» از زندگیِ اجتماعی ـ فرهنگی افراد و کنش‌گران قدر علم کردند. در حالی که در مطالعات فرهنگی معاصر که کتابِ «پرسه‌زنی و …» یکی از نمونه‌های آن به شمار می‌رود، وجوه متکثر دیگری از این کنشِ اجتماعی ـ فرهنگی مستفاد شده که به ساخت‌شکنی و تعلیقِ کلان روایت‌هایِ ایدئولوژیک ـ آکادمیکِ مسلط منجر شده است.

یک ـ جغرافیا در مقابلِ تاریخ:

وسواسِ بزرگِ قرنِ نوزدهم و همچنین ادامه‌ی آن در قرنِ بیستم، «تاریخ» بود، همان‌طور که این واژه به موقعیتی حساس و تعیّن‌بخش در اندیشه و فلسفه‌ی هگلی ـ مارکسی تبدیل شد. «تاریخ، همراه با مضامین مرتبط با آن؛ مانندِ پیشرفت و تکامل، تعلیق، چرخه و بحران مبّدل به رویکرد و زمینه‌ای برای تفسیر شد. مضامینِ گذشته همواره در حال انباشت، همراه با فزونی عظیم مردگان و یخ زدنِ ترس‌آور جهان هست، اما دوران معاصر ممکن است خصوصا آب شدن این یخ‌ها باشد. دورانِ «فضا و جغرافیا» باشد. ما در دوران همزمانی به سر می‌بریم، دیگر در طول زمان‌های گذشته و آینده سیر نمی‌کنیم، بلکه این، دوران همنشینیِ فضاها در دوره‌های گونه‌گون است، دوران همنشینیِ امر نزدیک و دور، دوران امور کنار هم، دوران امر متفرق و چهل‌تکه. به زعم میشل فوکو؛ فیلسوف متاخر فرانسوی، «ما در لحظه‌ای قرار داریم که تجربه‌ی ما بیش از آن‌که ناشی از زندگی‌طولانی‌ای باشد که در خلال زمان توسعه و تکامل یافته باشد، ناشی از شبکه‌ای است که نقاط و منافع را کلافِ خاص خودش مرتبط می‌کند.» (دیورینگ، ۱۳۸۲؛ ۱۶۶) کارکرد و نقش «تاریخ» به مثابه‌ی رشته و ریسمانی که رخدادها و پدیده‌ها را به هم متصل می‌کرد و آن‌ها را به سوی اتوپیا و یک مکان ـ زمانِ فرضی و غیرواقعی سوق می‌داد، آن رشته‌ها گسیخته شده‌اند. این رویکردِ هژمونیکِ تاریخی به تفسیر زیست ـ جهان، اساسن باعثِ خلق توهم‌ها و روایت‌های بزرگ ایدئولوژیکی شد که مصداق‌هایش را به صورت عینی در قرن بیستم در نازیسم، فاشیسم، ناسیونالیسم، سیطره یافت که مکان‌های واقعی و فضاهای ملموسی چون شهر یا سالن تئاتر، پارک موزه، مدرسه، پاساژ، کتابخانه، پیاده‌رو، پادگان، زندان، حمام عمومی، کافه، محله و …کاملن نادیده انگاشته شد و با تقلیل‌گرایی‌ای که خاصِ این رویکردهایی تاریخی بود، این مکان‌های واقعی را در تقابل با مکان‌هایِ اساسن غیرواقعیِ «آرمان‌شهر»ها قرار دارد؛ آرمان‌شهرهایی که معرف جامعه در شکل بی‌نقص و یا اساسن زیرو شده (مهندسی شده) بود. همین رویکردِ تاریخ‌گرا، وقتی که در مفصل‌بندی با نظام‌های معرفت / قدرت / حقیقتِ توتالیتاریستی قرار می‌گیرد، آن‌چنان همت به نادیده انگاشتن ـ فراموش کردن ـ بی‌صدا کردنِ «فضاها و جغرافیایِ زندگیِ روزمره» می‌گمارد، تا بتواند در قرار دادنِ جامعه و زندگیِ افراد در محور عمودیِ «تاریخ» به فریب و دروغ، تکامل و پیشرفته بودنِ حاکمیت خود را بر زندگی روزمره به تصویر بکشد، لذا به زعم میشل فوکو، این پیکره‌بندیِ واحدِ معرفت / قدرت در نظام دانش تاریخ محور تقلایی‌ست برای آن که میانِ عناصری که ممکن است بر محوری زمانی بر هم منطبق شوند، مجموعه‌ای از روابط را مستحکم کند. روابطی که آن را به مثابه عناصری کنار هم چیده شده، ظاهر کند و هویت را در کنارِ دیگری برجسته کند. (دیورینگ؛ ۱۳۸۲، ۱۷۵)در مطالعات فرهنگی معاصر، این «تاریخ فضا» هست که پژوهش‌ها و تأملات اندیشمندان را جهت می‌بخشد و به همین دلیل در پی تناسب بخشیدن بین فضا، رفتارهای روزمره، ارزش‌ها و گفتارها (کلام) برآمده است. با طرح این مسأله مطالعاتی که بر «پرسه‌زنی» در فضا و مکان‌های شکل‌دهنده‌ی زندگی روزمره صورت می‌گیرد، دارای اهمیتی تعیین‌کننده و روش‌شناسانه می‌شود، مفصل‌بندی بین سوژه (فاعلِ شناساگر)، فضا و گفتمان (احکام و ارزش‌ها) درین مطالعات از معرفت‌شناسی خاصی پیروی می‌کند که در پیِ کشفِ واقعیتِ امرِ روزمره، فرهنگِ عامه و تشریح ارتباط آن‌ها با گفتمان مسلط می‌باشد.

دو ـ ژرفای امرِ روزمره:

رویکردها و منابع اندیشگی اندیشمندان حوزه‌ی علوم اجتماعی در دوره‌های سنت و مدرنیته، دغدغه‌ی اساسیِ خود را، در تبیین کنش‌ها و تعاملات نخبه‌گرایانه و فرهنگ والا می‌دید. نگرش انفعالی نسبت به زندگی روزمره در اساسِ کلان روایت‌های اندیشه‌ی مدرن، توجه را از حوزه‌ی بسیار مهم پدیده‌های خُرد و تجربه‌ی زیسته‌ی زندگیِ روزمره منحرف می‌کرد، لذا با رویکرد روانکاوانه‌ای زیگموند فروید (منظور تحلیل رویاها و لغزش‌های زبانی روزمره) در اوایلِ قرن بیستم، نسبت به تحلیل مسایل روزمره و اتفاقاتی که در نگاه اول ممکن است تکراری و پیش پا افتاده به نظر برسند.» (کاظمی، ۱۳۸۴؛ ۹۸) و همچنین در رویکرد جامعه‌شناسانه‌ی گئورگ زیمل که «زندگی روزمره را به مثابه‌ی امری زیبایی‌شناختی و هنری موردِ مطالعه قرار می‌داد» (کاظمی، ۱۳۸۴؛ ۱۰۱) و در واقع نوعی فلسفه‌ی اجتماعیِ زندگیِ روزمره را ارائه می‌داد و در تداوم کار زیمل، مطالعات وانتر بنیامین که با بسطِ «پروژه» پاساژهای خود تحلیلِ زندگی و فرهنگِ عامه را به سطح تفسیر امر روزمره‌ی بشری مدرنیته آورده بود که همه‌ی این‌ها، حاکی از «ژرفای امرِ روزمره» و عمق زندگی عامه بود.این رویکردهای روانکاوانه ـ جامعه‌شناسانه ـ فلسفی نسبت به «امر روزمره» در نیمه‌ی دوم قرن بیستم، با تحرکاتِ جنبش‌های هویتی پیرامونی ـ اقلیتی و همچنین کشورهای مستعمره، به نوعی توجه جامعه‌شناسان را جهتِ تحلیلِ حوزه‌ی زندگیِ روزمره و کنش‌های ساده و خُرد مردم جلب کرد و لذا با مطالعه‌ای که بر کنش‌های فرهنگی و فضاهای آفریده شده درین کنش‌ها، صورت پذیرفت، «پرسه‌زنی» و «پرسه‌زن» به مثابه‌ی یکی از کنش‌های بر ساخته‌ی ذهنی، محسوب شد که «فضا و جغرافیای شهری» را با قدم زدن و راه رفتن در پاساژها، خیابان‌ها، محله‌ها، گنوها، بازارها، کوچه‌ها، پیاده‌روها و …متجسّد می‌کند، لذا «پرسه‌زنی» نه صرفن نشانه‌ای برای علافی، ولگردی و دیگر کنش‌های پست و بی‌معنا محسوب می‌شود، بلکه به مثابهِ نیرو و ساختِ ذهنی بسیار عمیق و ژرف، در بر ساخته کردنِ فرهنگِ هویت‌های حاشیه‌ای ـ سبک‌ها متفاوطِ زندگی ـ اندیشه‌های غیرمتعارف و …در جامعه‌ی معاصر که در مطالعاتِ فرهنگی زندگی روزمره به کار می‌آید و به نظر می‌رسد که نادیده انگاشتن آن در مطالعاتِ نخبه‌گرایانه‌ی مدرن، جز در پرتوی ماهیت کلیت‌گرا و تقلیل‌گرایانه‌ی این مطالعات، در جایی دیگر قابل ردگیری و توجیه نباشد.

سه ـ پرسه‌زن، خواننده‌ی «متنِ» شهر:
«پرسه‌زن، نماد نوعی زیستن در سایه‌ی تجربه‌ی شهری است.» (کاظمی، ۱۳۸۸؛ ۶۳۲) وجوه پارادوکسیکال و متناقض‌نمایِ‌ماهیتِ پرسه‌زن که هم به مثابه «ناظرِ صحنه‌ی تماشایی شهر» و هم منظره‌ای برایِ دیده ‌شدن که در بیانی دیگر، پرسه‌زن بیننده‌ای است که دیده می‌شود.» (کاظمی، ۱۳۸۸؛ ۶۴) محسوب می‌شود. پرسه‌زن در وضعیتِ نقیضه‌وارِ خود در آفرینشِ «متنِ» شهر در دوره‌ی مدرن به زعم دیوید فیزبی می‌تواند به مثابه جامعه‌شناسی دیده شود که در پی خواندن فضاهای شهری، کشف و رمزگشایی معنای آن است، در نتیجه پرسه‌زن، مرکزِ خرید و پاساژ را به فضایی خواندنی بدل می‌سازد. شهر و مراکز خرید ابژه‌ی خواندن شده و تفسیر می‌شوند.» (کاظمی، ۱۳۸۸؛ ۸۲) در همین زمینه نیز پاساژها و به متن تبدیل شده و در چشمان پرسه‌زن، به مکانی مملو از نشانه‌ها بدل می‌شود. در این‌جاست که مرکز خرید از بُعدی دیگر اهمیت می‌یابد، و می‌توان گفت که به دلیلِ حضور پرسه‌زن است که مرکز خرید، هویتی فرهنگی می‌یابند. با وجود این، چنین خواندنی گذرا، مستمر و ناتمام و تکه تکه است. دیدن به لحاظِ فیزیکی و زمانی محدود می‌شود. نگاهِ پرسه‌زن تمایزی بین تمایزی بین بیننده و دیده شده، ایجاد می‌کند.» (کاظمی، ۱۳۸۸؛ ۹۲) و همراه با وجه تفسیر فضای شهر توسط پرسه‌زن به گواهی داستان‌های ادگار آلن پو؛ هویت «پرسه‌زن و کارآگاه با یکدیگر ادغام می‌شود؛ کارآگاه برای خواندنِ افکارِ پنهان افراد باید کاملن آماده و به هر محرکی حساس باشد…یک کارآگاه باید ضمن فاصله گرفتنِ از موضوع بتواند به شناسایی آن نیز بپردازد و همان‌طور که والتر بنیامین گفته است پرسه‌زن باید در آستانه‌ی در باقی بماند، درون و نه بیرون موقعیت. او بخشی از فضا است. در عین حال که باید فاصله‌ی خود را از بازار و کالاها حفظ کند.» (کاظمی، ۱۳۸۸؛ ۷ ـ ۷۶) این ابعادِ متکثر و متضادِ کنش پرسه‌زنی در جامعه‌ی مدرن، امکانِ خودآگاهی و مقاومت‌اش را در برابر نیروهای همسان‌کننده، چندبرابر کرده و پرسه‌زن به زعم شارل بودلر به مثابه‌ی «نقاش زندگی مدرن در قلمروی زیبایی‌شناختی» هست و یا به زعم والتر بنیامین، و «عابری قهرمان» است که همه‌ی این صفات و خوانش‌ها از پرسه‌زن به مثابه‌ی قهرمانی در زندگیِ روزمره و علاقه‌مند به فضا و اتمسفرِ شهر (و نه تاریخ حاکمان) یاد می‌کند. پرسه‌زن، رفیق سوژه و شخصیتی‌ست که در مقابلِ همه‌ی آن شرایط و مولفه‌های جامعه‌ی تمامیت‌خواه و بسته ایستادگی می‌کند و با مقاومتِ خود، «متنِ» شهر را به چندین شکلِ متفاوط خوانش می‌کند. اگر کتابِ پرسه‌زنی و …» را در راستای همین خوانشِ متکثر و آزاد از قاعده‌های دُگم و سختِ نظام‌های مستعمره‌سازِ زیست ـ جهان تفسیر کنیم، این کتاب توانسته است با مطالعات همبسته‌ای که درین زمینه شکل بخشیده باعثِ شکل‌گیری نوعی الگوی مقاومت و تعلیق در دولت‌هایی ایدئولوژیکی شده که چنان خود را سمت و سفت می‌پنداشته‌اند که توجه‌اشان از کنش‌های ساده‌ی روزمره در فضای بی‌آلایش شهری در پاساژها، محله‌ها، سینماها و …سلب شده و ناگاه قواعد اخلاقی منصلبِ خود را آن‌چنان می‌بینند که دود شده و به هوا رفته است.

چهار ـ مقاومت، معنا، لذت:
«در مطالعاتِ فرهنگی، برای توضیحِ مقاومت، به دنبال نیرویی مشخص برای تغییر اجتماعی نمی‌گردند. اساسن جستجوی طبقه‌ای که بخواهد تغییری انجام دهد، کنار گذاشته می‌شود. این تغییر نه به واسطه‌ی طبقه‌ی مشخص و نه به واسطه‌ی عملی زیباشناسانه، بلکه از طریق پراکسیسِ اجتماعی انجام می‌شود. منظور از پراکسیسِ‌اجتماعی، در این‌جا نوعی عمل روشنفکرانه و قصدمندانه نیست، بلکه به منظور کردارهای معمولی و متنوعی است که در متنِ زندگیِ‌ روزمره جاری است و تاکنون از تیررسِ چشمان دانشمندان پنهان مانده است. همان‌طور که قدرت پخش است، نیروی تغییر و مقاومت نیز پخش است ـ به همان شکل که قدرت از رنگی به رنگِ دیگر درمی‌آید، و از میدانی به میدان دیگر تغییر موضع می‌دهد، نیروی مقاومت نیز دائمن از جبهه‌ای به جبهه‌ی دیگر نقلِ مکان کرده و در چهره‌های گوناگون رخ می‌نماید. در این‌جا «قدرت» و «مقاومت»، بازی پیچیده‌ای را آغاز می‌کنند.»‌ (کاظمی، ۱۳۸۸، ۳۳) این مقاومت در کنشِ‌ پرسه‌زن به نوعی به زعمِ نویسنده‌ی کتاب «پرسه‌زنی و …» به شکل‌گیری «مستضعفان جدید» (شامل اقلیت‌هایی چون «زنان پاساژرو، نوجوانان خطاکار، فقرا و جنوب‌شهری‌ها و بازنشستگان) منجر شده که با کنش‌‌های‌شان در پاساژها و فضاهای خرید (از جمله با «نو کردن شکل زندگی از طریق فراغتی کردن حضور در مراکز خرید»، «اعمال قدرت از طریق تملک مجازی مراکز خرید»، «مقاومتِ نمادین در برابر رقابت‌های نابرابرِ زندگی اجتماعی» و «بازی با مراکز خرید از طریق معرف بازیگوشانه‌ی آن‌ها»)، «تشکیل شبکه و جبهه‌ای از حاشیه‌ای‌ها را می‌دهند. شبکه‌ای که به واسطه‌ی خلق فضاهای بی‌شمار و ناهمگن، همگنی و ] همسانی[ مراکز خرید را زیر سئوال برده و از طریق کردار پرسه‌زنی و حضور غیرمتعارف، معناسازی می‌کند. همچنین به واسطه‌ی معرف فرهنگی خاص و دستکاری موقعیت مکان، تولید لذت می‌کند. مقاومت و معنا و لذت، سه محصول مهمی‌اند که به واسطه‌ی همین نیروهای به ظاهر غیرمولد ]پرسه‌زن[، تولید می‌شوند.» (کاظمی، ۱۳۸۸؛ ۱۳۸) و از همین رهگذر است که می‌توان به مقاومت، معناسازی و تولید لذت پرسه‌زنانی امیدوار بود که هژمونی و سلطه‌ی فرهنگی نظام‌های توتالیتر و خودکامه‌ی تاریخی را در جغرافیا و فضای شهری با نمایشِ زندگی روزمره‌ی خود، به مبارزه می‌طلبند.

منابع:
ـ کاظمی، عباس (۱۳۸۸)، پرسه‌زنی و زندگی روزمره‌ی ایرانی، تهران، آشیان.
ـ دیورینگ، سایمون، (۱۳۸۲)، مطالعات فرهنگی آدورنو، بارت، لیوتار، فوکو، …ترجمه‌ی نیما ملک محمدی و شهریار وقفی‌پور، تهران، تلخون.
ـ کاظمی، عباس (۱۳۸۴)، پروبلماتیک زندگی روزمره‌ی در مطالعات فرهنگی و نسبت آن با جامعه ایران، فصلنامه‌ی انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال اول، شماره .۴
http://anthropology.ir/node/7938
وبلاگ نویسنده:
http://paaraadox.blogspot.com