انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پدیده ای به نام دونالد ترامپ

لوموند برگردان آریا نوری

پدیده ای به نام دونالد ترامپ/ دونالد در حال برنده شدن است، چون از سایر رقبای خود عصبانی تر به نظر می رسد. رونالد ریگان با شعار تغییر برای آینده ای بهتر وارد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شده بود، با شعار تلاش برای نیل به رویای آمریکایی. دونالد ترامپ اما وضعیت بسیار تیره تری را به تصویر کشیده است. وی در روز شانزدهم ژوئن پس از اعلام نامزدی خود، گفت:

رویای آمریکایی مرده است.

کشور ما را یک مشت آدم بازنده اداره می کنند.

کسانی در کشور ما هستند که دیگر رویای آمریکایی را قبول ندارند.

کسانی که این کشور را اداره می کنند از نظر اخلاقی فاسدند و دارند آمریکای ما را به تاراج می برند.

فقط من، دونالد ترامپ، هستم که می توانم دوباره از آمریکا کشوری بزرگ بسازم.

سخنرانی های ترامپ همواره همراه است با توهین، افترا و تکبر. در کمال تعجب اما این ها درست چیزهایی است که میلیون ها نفر آمریکایی انتظار شنیدنش را داشتند. ترامپ با به تصویر کشیدن تصویری بسیار تیره از آمریکا و نشان دادن خود به عنوان تنها ناجی پتانسیل شرایط موجود، توانسته افراد زیادی را به سمت خود جلب کند. تنها چند روز به آغاز رای گیری حزب جمهوری خواه باقی مانده و ترامپ تا همین لحظه هم در صدر تمام نظرسنجی ها قرار دارد. احتمال اینکه وی بتواند به عنوان رئیس جمهور بعدی ایالات متحده انتخاب شود خیلی کم است، ولی احتمال دارد که به عنوان نامزد جمهوری خواهان برگزیده شود. ترامپ در برابر افرادی مثل کلینتون، آیزنهاور و روزولت، به هیچ عنوان حرفی برای گفتن ندارد و پدیده ی خاصی محسوب نمی شود.

در طول اولین روزهایی که نامزدی خود را اعلام کرده بود، مفسران، چه جمهوری خواه و چه دموکرات، او را جدی نمی گرفتند و مسخره اش هم می کردند: موهای مصنوعی، وعده های توخالی، حرف های بی مورد و … گروهی معتقد بودند او نامزد شده تا تنها تعداد بیننده های برنامه ی محبوب تلوزیونی اش را افزایش دهد و برخی هم مدعی شدند او تنها برای فروختن نسخه های بیشتری از کتابش این کار را کرده است. گروهی هم ترامپ را مقایسه کردند با هرمن کین، صاحب مجموعه رستوران های پیتزا فروشی که در سال ۲۰۱۲ خود را به عنوان نامزد جمهوری خواهان معرفی کرده، ولی خیلی زود از عرصه کنار زده شده بود.

ترامپ اما به شکل عجیبی موفق شده با توسل جستن به رفتارهایی خصمانه، محبوبیت زیادی به دست بیاورد. هر بار که مفسران در نوشته ها و یا صحبت هایشان گفتند که خط قرمز را رد کرده، محبوبیت وی در بین رای دهندگان جمهوری خواه بیشتر شد. مثل وقتی که گفت مهاجران مکزیکی که وارد خاک آمریکا می شوند قاتل یا قاچاقچی اند، وقتی که اظهارات خیلی زشتی در مورد یکی از مجری های زن شبکه ی خبری فاکس نیوز کرد، وقتی یک خبرنگار معلول نشریه ی معتبر نیویورک تایمز را مورد تمسخر قرار داد، وقتی راه حل اصلی مشکلات آمریکا را بستن درهای این کشور به روی مسلمانان دانست. در این میان مفسران سیاسی همچنان از مردم می خواهند نگران پدیده ای به نام ترامپ نباشند. چرا که خواهی نخواهی برگزیده شدن وی به عنوان رئیس جمهور جدید ایالات متحده امریست محال و نشدنی. مفسران معتقدند رای دهندگان سنتی جمهوری خواهان، در رای گیری نهایی، ترامپ را کنار خواهند زد. آیووا اولین حوزه ی رای گیری جمهوری خواهان خواهد بود و در حال حاضر ترامپ در آخرین نظر سنجی ها، با بیش از ۳۵ درصد آرا و ۱۵ درصد اختلاف نسبت به نزدیک ترین رقیب خود، تد کروز، در صدر قرار دارد. سردمداران جمهوری خواهان کم کم دارند این مساله را قبول می کنند که ممکن است مردم در نهایت ترامپ را به عنوان نامزد این حزب انتخاب کنند. حتی شایعه هایی دال بر این است که گروهی از نمایندگان جمهوری خواه مجلس آمریکا معتقدند ترامپ می تواند بهتر از تد کروز در برابر کلینتون عمل کند. تد کروزی که وابستگی بسیار زیادی به تی پارتی و بدنه ی محافظه کار جمهوری خواهان دارد.

جمهوری خواهان سنتی می خواستند جب بوش، برادر کوچکتر جو دبلیو بوش را به عنوان نماینده ی خود انتخاب کنند، ولی پس از عملکرد بسیار ضعیف وی، به گزینه های بعدی مثل مارک روبیو، کریس کریستی و جان کاسیش روی آوردند؛ اما یکی پس از دیگری، فرضیه های دال بر حذف شدن خیلی سریع ترامپ از دور رقابت ها، کنار زده شد. تا همین اواخر هم هیچکس حتی احتمال این را نمی داد که ترامپ بتواند در آیووا از تد کروز، فرزند یک کشیش، پیشی بگیرد. تا الان توجیه مفسران این بود که با کنار رفتن نامزد های ضعیف تر، بدون شک رای دهندگان جمهوری خواه رای خود را به یکی از نامزدان مخالف ترامپ خواهند داد. ولی آخرین نظرسنجی های صورت گرفته باز هم حقیقت دیگری را به تصویر کشیده است: ترامپ در حدود ۴۵ درصد آرا را به خود اختصاص خواهد دارد، تد کروز و مارک روبیو هم به ترتیب ۳۰ و ۲۰ درصد را.

اگر روز یکم ژانویه ترامپ نتواند آیووا را ازان خود کند و یا اگر هشت روز بعدش در نیوهمپشایر شکست بخورد، ممکن است هرچه که تا به الان رشته، پنبه شود. این اتفاقیست که سال ۲۰۰۴ برای نامزد پوپولیست دموکرات، هاوارد دین، افتاد. با این وجود صعود روزافزون ترامپ در نظرسنجی ها، چالش جدیدی برای مفسران محسوب می شود. هنوز هم هیچکس به درستی نمی داند چرا جمهوری خواهان رای خود را به کسی می دانند که بدون شک نمی تواند وارد کاخ سفید شود؟! مطابق نظرسنجی های صورت گرفته، تنها یک نفر از هر هفت جمهوری‌خواه ترامپ را یک محافظه کار واقعی می داند، شاید علت اصلی موفقیت وی هم همین باشد، این که هیچ ایدئولوژی خاصی ندارد. مساله ی دیگری که خود وی هم خیلی روی آن مانور می دهد، این است که او یک سیاستمدار سنتی نیست. مردم آمریکا از سیاستمداران سنتی خود خسته شده اند و حال اینکه یک میلیاردر با شعار تغییر پای به عرصه می گذارد، برایشان جذابیت خاصر را رقم زده است.

ترامپ این روزهای آمریکا، مشابهانی نیز در اروپا دارد، کسانی که روز به روز دارند به قدرت نزدیک تر می شوند، کسانی مثل مارین لوپن یا الکسی سیپراس. گروهی هم او را مقایسه می کنند با سیلویو برلوسکونی، سیاستمدار ایتالیایی.

پدیده ی ترامپ را از طرفی هم باید منحصرا آمریکایی دانست چرا که پررنگ ترین شعار وی، تغییر برای آمریکا و زنده کردن رویای آمریکایی است. او بارها در طول سخنرانی های خود، سران امروزی کشورش را بی کفایت و یا حتی احمق خطاب کرده است. این امر نیز باعث شده تا طبقه ی متوسط سفید پوست این کشور بیش از پیش گرد او جمع شوند. این طبقه از مردم هر روز بیش از پیش احساس می کنند که کشورشان دیگر آن کشور بزرگ سابق نیست. ترامپ هم درست همین امر را یکی از شعارهای تبلیغاتی خود کرده است: بیایید آمریکا را یک بار دیگر تبدیل به بزرگترین کشور دنیا بکنیم. ترامپ به این ترتیب می خواهد کسانی را به سمت خود جلب کند که از دوره ی رونالد ریگان به بعد، از روند تحولات کشورشان ناراضی هستند. اوایل قرن بیستم میلادی، این جناح چپ آمریکا بود که بیش از همه در برابر سیستم حاکم اعتراض می کرد. این اعتراض همراه بود با حقوق شهروندی و اقلیت ها. اما حوالی سال ۲۰۰۰ میلادی و اوایل سال ۲۰۱۰، همانطور که پیتر وود، انسان شناسی آمریکایی این مساله را مورد اشاره قرار داده ، نوع جدیدی از خشم آمریکایی پای به عرصه نهاده و حزب جمهوری خواه این کشور را در بر گرفته است.

ترامپ بهتر از تمامی رقبای خود می تواند از خشم مردم کشورش بهره برداری کند و خودش هم این مساله را به خوبی می داند. او از هیچ فرصتی برای صحبت در مورد چین چشم پوشی نمی کند. چینی که بسیاری از مردم آمریکا می ترسند جای کشورشان را به عنوان اولین قدرت اقتصادی دنیا بگیرد. هفته ی گذشته ترامپ در این مورد گفت:

شماها می گین من عصبانیم؟! بسیار خوب، قبول، من خیلی عصبانیم. اما چرا؟! ارتش ما عملا از دست رفته است، سیستم سلامتی ما دیگر به درد هیچ چیز نمی خورد، مرزهای ما عملا در هم درنوردیده شده، رفتار بسیار بدی با سالمندانمان می شود.مهاجرت غیر قانونی بیدار می کند و عده ای آدم خیلی بی کفایت کنترل کشور ما را در دست دارند. تا وقتی این مشکلات درست نشود، من همینطور عصبانی می مانم، هروقت اما حلشان کردم، مطمئن باشین خوشحال میشم.
حال این مساله اصلا اهمیتی ندارد که بخش اعظم حرف های ترامپ دروغ، افترا و شعارهای تو خالی است، او خیلی خوب توانسته مردم را به سمت خود جلب کند. برای مثال زمانی که ادعا می کند بلافاصله پس از رسیدن به قدرت ساخت دیواری بزرگ و غیر قابل نفوذ در مرز مکزیک را آغاز می کند و یا خود را یکی از بزرگترین تجار آمریکا می خواند. رای دهندگان خشمگین، خیلی توجهی به جزئیات ندارند، آن ها تنها به دنبال نامزدی هستند که به اندازه ی خودشان خشمگین باشد. حتی اگر خود آن شخص هم میلیاردری باشد که سال به سال بر میزان ثروتش افزوده می شود، در حالی که طبقه ی متوسط آمریکا درجا می زند.

کسانی که تا دیروز انتخاب ترامپ به عنوان نامزد جمهوری خواهان را امری محال می دانستند، امروزه به این امر اشاره می کنند که دیگر باید با حقایق رو به رو شد. مردم به زودی پای صندوق های رای می روند. ترامپ در چندین نظر سنجی گذشته ی صورت گرفته، توانسته بین ۳۳ تا ۳۶ درصد آرا را به خود اختصاص داده و در صدر جدول قرار بگیرد.

آیا او به عنوان نامزد جمهوری خواهان و در نهایت رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب خواهد شد؟ باید منتظر ماند و دید.

تد کروزمارکو روبیوسومین مناظره ی انتخاباتی جمهوری خواهان