انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پدیدار شناسی سلامت و ناخوشی(۳)/کاربردهای مردم‏نگارانۀ بدن زنده

وود کراک برگردان مژگان مسعودی

از آنجا که مفهوم بدن از طریق فرهنگ شکل می‏گیرد در نتیجه مستقیما بر شناخت خود و نهایتاً سلامت و ناخوشی تاثیر می‏گذارد. مردم‏نگاری با رویکرد پدیدارشناسانه بدن را از منظر فرهنگی مطالعه می‏کند و پیامدهای آن را بر خود و جامعه می‏سنجد؛ این رویکرد موافق با نظریۀ مرلو-پونتی یعنی بودن در دنیا بعنوان یک ساختار فرهنگی می‏باشد. موریس لینهارت، یکی از دو اولین مردم‏نگاری که با رویکر کاربردهای مردم‏نگارانۀ بدن زنده از آنجا که مفهوم بدن از طریق فرهنگ شکل می‏گیرد در نتیجه مستقیما بر شناخت خود و نهایتاً سلامت و ناخوشی تاثیر می‏گذارد. مردم‏نگاری با رویکرد پدیدارشناسانه بدن را از منظر فرهنگی مطالعه می‏کند و پیامدهای آن را بر خود و جامعه می‏سنجد؛ این رویکرد موافق با نظریۀ مرلو-پونتی یعنی بودن در دنیا بعنوان یک ساختار فرهنگی می‏باشد. موریس لینهارت، یکی از دو اولین مردم‏نگاری که با رویکرد پدیدارشناسانه به مردم‏نگاری پرداخت، در کتاب خود دوکامو که مطالعه‏ای بر کاناک‏هاست، می‏نویسد: کاناک نمی‏تواند بدن خویش را محدود نماید و آن را از جهان جدا سازد. بدن اسطوره است، پشتیبان موجود زنده و با تمام اقوام فرد ارتباط دارد، بدن با تمام ریسمان‏های بودنش به گروه متصل می‏باشد. لینهارت ادعا می‏کند که تنها پس از آمدن میسیونرها و آشنایی با مذهب آنها بود که کاناک بدن خویش و بنابراین خود یا شخص را به‏عنوان فرد شناخت. آ. بکر در مطالعه بر جزیره‏نشین‏های فیجی همین موقعیت جمعی بدن را مشاهده کرد؛ در این حالت تغذیه و مراقبت از بدن وظیفۀ گروه‏های کوچک‏تر است و در نتیجه شکل آن، عملکرد گروه و نه فرد را نشان می‏دهد. او یادآوری می‏کند که شکل بدن نه تنها توانایی‏های فردی را به نمایش می‏گذارد بلکه ارتباط با شبکه اجتماع و توانایی تغذیۀ آن را منعکس می‏نماید. دسجارلایس در توصیف یک شمن یولمو در نپال خاطر نشان می‏سازد که او نه تنها بدن دارد بلکه خودش بدن است پس می‏تواند احساس کند، بداند، بچشد، عمل کند و به خاطر آورد. بین یولموها، تصویر بدن موازی با عملکرد گروه‏های اجتماعی یولمو است. زیبایی بدن‏مند زندگی روزمره، هستی‏شناسی یولموها(چگونه یک نفر در مورد خود و دیگری مطلع می‏شود) و خلقیات آنها(شیوۀ فرهنگی غالب برای تجربه کردن و بیان آن) را نیز در برمی‏گیرد.
این نگاه به بدن با بدن فردی جامعۀ آمریکا و ارتباط آن با حس کردن خود، تأکید آن بر مسئولیت و تفکر فردی( و نه احساس) و کنترل بدن متضاد می‏باشد. اثر کلاسیک میرهوف به‏نام شمارش روزهای ما با چکامه‏ای از باشا، پیرزنی یهودی که در کالیفرنیا زندگی می‏کند، دربارۀ آگاهی از بدن‏مندی آغاز می‏گردد: هر صبح با درد برمی‏خیزم، شست پایم را تکان می‏دهم، خوبه، هنوز اطاعت می‏کند. چشم‏هایم را باز می‏کنم، خوبه، می‏توانم ببینم. همه جایم درد می‏کند اما لباس می‏پوشم. به سمت اقیانوس می‏روم، خوبه، هنوز آنجاست. حالا روزم شروع می‏شود. دربارۀ فردا نمی‏دانم. از هر چه که بگذریم ۸۹ ساله هستم. نمی‏توانم تا ابد زندگی کنم. این جملات تصویر روشن اصطلاح سوردوس یعنی وجوه بدنی توجه هستند که او این‏گونه تعریف می‏کند: روش‏های پیچیده و ماهرانۀ توجه به بدن و با بدن به محیط اطراف که حضور جسم یافتۀ دیگران را نیز شامل می‏شود. اثر سوردوس در مورد نوزایی فرهمندانه(Charismatic Renewal) در ایالات متحده گواهی است بر تاکید جامعۀ آمریکا بر خود و اینکه چگونه ظاهر کردن خود در یک سیستم آیینی سازمان یافته عمل می‏کند. آ. بکر این تفاوت‏ها را در تقابل با یکدیگر قرار می‏دهد: در ایالات متحده فرهنگی شدن بدن یعنی بیان خود، در صورتی‏که در فیجی بر فرهنگی شدن روابط اجتماعی تاکید می‏گردد.

در رویکرد پدیدارشناسانه، مطالعۀ نقش ادراکات حسی به‏ویژه در پیوند با سلامت و ناخوشی که مشتمل بر موسیقی و صداهای روزمره نیز می‏شود، توجهات را به خود جلب کرده است. چونگساتیانسوپ در مطالعۀ زنان کویی تایلند موضوع جدیدی را برای تحقیق دربارۀ ادراکات حسی معرفی کرده: تأکید بر اینکه چگونه مناسبات قدرتِ سلطه‏گر که در صداهای روزمره ریشه دارند، شکل خاصی از تجربۀ ناخوشی را بین افراد آسیب پذیر از نظر سیاسی ایجاد می‏کند.

بدن آسیب دیده
شناخت خود و دنیای خود با عملکرد منظم بدن آغاز می‏گردد. لدر این بدن شناخته شده را که وجودش بدیهی فرض می‏گردد بدن غایب می‏نامد. اما وقتی آسیب‏های فیزیکی یا احساسی، بدن یا وقوف بر بدن‏مندی را در هم می‏ریزند، یا به دلیل درد یا به دلیل ناراحتی فیزیکی یا احساسی و یا حتی به دلیل فقدان احساس بدن آنطور که باید باشد، بلافاصله حسِ داشتن بدن تجربه می‏گردد؛ مثل آنچه که ساکس و مورفی در مورد تجربیات خودشان گفته‏اند. مضمون اصلی ادبیات انسان شناسی پزشکی با رویکرد پدیدارشناختی مطالعۀ بدن آسیب دیده ذیل عناوین متعدد می‏باشد.
ناخوشی آگاهی از بدن‏مندی را بر هم می‏زند. ج. بکر می‏گوید در افراد مبتلا به یک بیماری وخیم، احساس تمامیت و یکپارچگی بدن از دست می‏رود و فرد تلاش می‏کند تا با بازسازی مجددِ احساس تمامیت و پیوستگی بدنش معنای زندگی‏اش را دوباره به‏دست آورد. در هم ریختن وقوف بر داشتن بدنی که بدیهی فرض می‏شده، دنیای شناخته شده و ظاهراً قابل پیش بینی فرد را به چالش می‏کشد. نه تنها در هم ریختن حس تجربۀ بدن بلکه تلاش برای بیان این حس موجب آسیب دیدن می‏گردد. در آثاری که راجع به دردهای مزمن نوشته شده، دشواری بیان حس آسیب دیدن به‏وسیلۀ کلمات خاطر نشان شده است. رویکرد پدیدارشناختی برای تفسیر تجربۀ سندرم‏های خاص مانند نرویوز۲، سوستو۳،پیشانی فروافتاده۴،کالُر۵ نیز به‏کار برده شده است.
آثار با رویکرد پدیدارشناختی بر ارتباط بین زیبایی بدن شناخته شده و بهبودی تاکید می‏ورزند. دسجارلایس نشان داده که چگونه بهبودی به‏وسیلۀ شمن‏های یولمو با حس تجربۀ بدن و تلاش شمن بر ابقا مجدد حس غریزی هماهنگی، کمال و زنده بودن گره خورده است. به همین ترتیب، رزمن و دِویش درک افراد از بدن‏مندی خودشان و کارهای درمانی مانند رقصیدن را بررسی کرده‏اند؛ در عین حال، بادی متوجه شده که زنان حس خود بودن را بازسازی می‏نمایند و از طریق شناخت تسخیر و مشارکت در آیین‏های درمانی مثل خلسه به تجربه، بافت نوینی می‏بخشند.
تعداد قابل توجهی از آثار با رویکرد پدیدارشناختی به مواجۀ بدن زنده و داروهای زیست‏پزشکی(biomedicine) می‏پردازند. رویکرد پدیدارشناختی فاصلۀ بین فلسفه و کاربرد داروهای زیست‏پزشکی و بدن تجربه کننده، به‏خصوص تاثیر مواجۀ بدن زنده و
۲-nervios: لغتی اسپانیایی به معنی عصبی است؛ در فرهنگ‏های مختلف انگی به افرادی است که از سردرد، گیجی، خستگی، ضعف و دردهای شکمی شکایت دارند و دلیل این علائم خود را اندوه، خشم، ترس یا اضطراب می‏دانند.
۳-susto: لغتی اسپانیایی به معنی ترس است؛ منظور از بیمار مبتلا به سوستو فردی است که به‏دلیل وحشت‏زدگی، شوک احساسی یا زنجیره‏ای از حوادث غیرمترقبه مثل مواجه با یک روح چنان بهت‏زده و ترسیده شده‏ که جان از بدنش بیرون رفته است. این بیماران خواب راحت ندارند، بی‏حال و حوصله‏اند، افسرده، ناتوان و رنجور هستند و به بهداشت و تغذیۀ خود اهمیت نمی‏دهند.
۴-fallen fontanel: استخوان جمجمۀ نوزادان هنگام تولد نرم است و از چند قسمت تشکیل شده تا نوزاد بتواند با سهولت ازکانال زایمان عبور کند. در دو سال اول عمر این استخوان‏ها به هم جوش می‏خورند. یکپارچه نشدن استخوان‏ها سبب می‏شود تا پیشانی تشکیل نشده و فروافتاده به‏نظر برسد، علت جوش نخوردن استخوان‏ها هر بیماری است که موجب کاهش وزن شدید نوزاد گردد(مثل اسهال شدید) اما در باورهای فولکلور مکزیک علت این بیماری را بی توجهی و عدم مراقبت مادر از کودک می‏دانند.
۵-calor: لغتی اسپانیایی به معنی گرما و حرارت است؛ در پزشکی به تب، یکی از علائم اصلی التهاب، گفته می‏شود.
داروهای زیست‏پزشکی را بر افرادی که تجربه و وقوف مجاز و باثباتی بر بدن خویش ندارند، روشن می‏سازد. برای مثال، ک. یونگ چگونگی فاصله گذاری داروهای زیست‏پزشکی و بدن شناخته شده و نادیده گرفتن آن را با دقت و جزئیات فراوان شرح داده است؛ ماتینگلی نیز نشان داده که چگونه طرح‏های درمانی شناخت افراد از بدن و سلامت خودشان را از نو شکل می‏دهد. همچنین این مجموعه آثار شکل‏گیری مقاومت ]عدم پذیرش[ را نشان می‏دهند و چگونگی مقاومت افراد در برابر توضیحات زیست‏پزشکی و درنتیجه رفتار کردن مطابق میل خودشان را آشکار می‏سازد. اخیرا رویکردی پدیدارشناختی در فن‏آوری زیستی به‏کار گرفته شده است.
بدن جنسیتی
در سال‏های اخیر، نگاه پدیدارشناختی به بدن جنسیتی و نگاه فمینیست‏ها با تأکیدشان بر جنسیت که جایگاهی برای مناقشات سیاسی شده، دست به دست هم داده‏اند تا آثاری را در انسان شناسی پزشکی تولید نمایند. تجدید نظر دربارۀ بدن جنسیتی مستلزم نقد فمینیستی فلسفۀ پدیدارشناختی است. فمینیست‏ها استدلال می‏کنندکه در پدیدارشناسی کلاسیک یک پیش داوری تلویحی وجود دارد، چرا که بدن مورد سوال بدن مردانه است و پدیدارشناسی مردانگی را به تصویر می‏کشد. آنها در واکنش به این مسئله مفهوم نظری نوینی را بسط دادند که مفید بودن رویکرد پدیدارشناختی در مردم‏نگاری را هر چه بیشتر وسعت بخشیده است.
نقطه نظر فمینیست‏ها از زاویۀ بدن‏مندی را می‏توان در مطالعات انجام شده بر زندگی روزمره و مطالعات خاص بر بهداشت عمومی، بهداشت تولید مثل و رفتارهای جنسی پیدا کرد. لی چالش زنان چینی با چربی و خستگی را از زاویۀ تلاش برای قرار گرفتن در دو دنیای اخلاقی متفاوت نگاه می‏کند؛ این زنان هم برای برآوردن انتظاراتی که به‏طور سنتی از آنها می‏رود و هم برای اینکه مطابق با تصویر جدید زنانگی باشند، سعی وافر می‏کنند؛ این امر برای زنان، وجودی فاقد اختیار به ارمغان می‏آورد. ج. بکر با کاربست رویکرد پدیدارشناسانه به جنسیت نشان داده که وقتی زنان یا مردان متوجه عقیم بودن خویش می‏شوند و از فن‏آوری تولید مثل استفاده می‏کنند، عقاید و باورهای اجتماعی نسبت به جنسیت هم بر بدن زندۀ آنها و هم بر نتایج سیاسی و اقتصادی ناباروری تاثیر می‏گذارد. با استفاده از فن‏آوری آگاهی از بدن‏مندی از نو شکل می‏گیرد اما همزمان فن‏آوری ابزار نمایش دادن جنسیت و عملکرد آن می‏شود. گُسلینگاروی در مطالعۀ تجربۀ بدن‏مندی و رحم اجاره‏ای مشخص کرده که عقاید و تصورات دربارۀ بدن‏مندی، در زبان به‏صورت نشانه‏های مالکیت(هرچند بسیار مبهم) آشکار می‏گردد و در نتیجه بحث و اختلاف نظر در مورد رحم اجاره‏ای را به‏وجود می‏آورد. او نظریۀ بدن‏مندی زیست‏شناختی را برای نشان دادن این مقوله که بدن‏مندی از فرد می‏گذرد و فراتر می‏رود، ابداع کرده است.
بدن متفاوت
با آغاز کاربست رویکرد پدیدارشناختی در انسان شناسی پزشکی، از این روش خلاقانه برای مطالعۀ تفاوت‏های فیزیکی و ناتوانی استفاده شد تا نظرات رایج دربارۀ بدن و اینکه هنجار بودن چیست، به چالش کشیده شود. برای مثال، آبلون می‏گوید بدن کوتوله(dwarf) متفاوت هست اما ناتوان نیست و فرد کوتوله بدن خودش را کامل و هنجار می‏داند. ج. فرانک با رویکرد پدیدارشناختی زندگی زنی را که بدون دست و پا دنیا آمده، مطالعه کرده و نظر او را دربارۀ فقدان برخی از قسمت‏های بدنش جویا شده و تشریح می‏کند که چگونه این زن بر هنجار بودن بنیادین خودش اصرار می‏ورزد. دیگر آثاری که به بدن متفاوت یا ناتوان پرداخته‏اند شامل کوری، کری، سندرم بعد از فلج اطفال، اختلالات حرکتی و به‏طور کلی ناتوانی هستند.
این آثار نه تنها نظرات جامعه‏گانی دربارۀ تفاوت یا ناتوانی بلکه نظرات غالب دربارۀ جنسیت و رفتار جنسی را نیز به چالش می‏کشند. شاتل‏ورت با تلفیق رویکرد پدیدارشناختی و مابعد ساختاری تجربۀ مردان بسیار ناتوانی را که دنبال همخوابگی بودند، مطالعه کرده است؛ در حالی که ویلیس، میلر و واین در آثار خود با بررسی معناهای متفاوت فیبروز کیستی۶ نزد زنان و مردان جوان ساختار جسم‏مندی جنسیتی را پایه گذاری کرده‏اند.
حافظۀ بدن‏مندی در مطالعات سن، خشونت و ترور
موقتی بودن زندگی نقش مهمی در شناخت فرد از داشتن جسم سالم یا ناخوش ایفا می‏کند. مشخص کردن آنچه که واقعاً در گذشته اتفاق افتاده چندان مد نظر پدیدارشناسی نیست بلکه پدیدارشناسی به مطالعۀ گذشته به‏عنوان وجهی از تجربۀ امروز می‏پردازد. تجربۀ تاریخی افراد از بدنشان با بدن‏مندی بیان می‏شود. حافظه نه تنها تجربۀ فاعلی و شخصی را منعکس می‏سازد بلکه به‏صورت اجتماعی ساخته می‏شود و تجربه‏ای جهت یافته و از نو شکل گرفته را نمایش می‏دهد. لامبک می‏گوید که حافظه را باید یک عمل فرهنگی در نظر گرفت. خاطرات نمادهای قدرتمند خویش هستندکه نگاه فرد به اینکه زندگی چه بوده و چگونه باید می‏بوده بر آن سایه می‏اندازد. می‏توان خاطرات را تعبیری ناتمام و یا با شکل جدید در نظر گرفت که علت وجودی آنها تلاش برای ساختن دنیایی است که معنا داشته باشد. به این ترتیب حافظه بخش مهمی از بدن‏مندی است.
حوزه‏های متعدد و متفاوت انسان شناسی پزشکی که در آنها حافظۀ بدن‏مندی نقش محوری دارد عبارتند از: بدن آسیب دیده، تجربۀ پیری، تجربۀ ترور و خشونت. رویکرد پدیدارشناختی به بدن پیر شونده، بدن را در سلامت و ناخوشی، هر دو، در نظر می‏گیرد. در سالخوردگی، آگاهی از بدن‏مندی، نشان دهندۀ تجمیع یک عمر شناخت خود می‏باشد. کوفمن، بین سالخوردگان ایالات متحده ویژگی این روش پردازش را خود فاقد سن می‏شمارد. لوبرسکی یادآور می‏شود که تجربۀ ضعف امروز با احساس بودن، ورای هر محدودیتی در هم می‏آمیزد و به تجربیات گذشته، حال و آینده و به هویت کنونی، ایده‏آل یا مورد انتظار گره می‏خورد. کسانی که تقریبا تمام عمر بدن سالمی داشتند، شناختشان از بدن‏مندی یک بدن سالم است اما بیان بدنی تحت‏الشعاع نقطه نظرات خاص فرهنگی قرار می‏گیرد. روبینشتاین متوجه شده که در ایالات متحده، سالخوردگان بسیار نحیف که مدتی طولانی در یک منزل زیسته‏اند، این مکان آشنا را امتداد بدن خود می‏دانند.
نقاط ضعف کنونی موانعی را که باید راجع به آنها گفتگو کرد، نشان می‏دهند اما هم‏چنین علامت نزدیک شدن پایان زندگی هستند و تفکر عمیق دربارۀ مرگ را همراه خود می‏آورند، این نوعی شیوۀ پردازش پدیدارشناختی است که ریشه در بدن و حافظه‏اش دارد.
: این بیماری یک ناهنجاری ژنتیکی است. مهم‏ترین علامت آن تنفس دشوار ناشی از عفونت ریه می‏باشد. Cystic fibrosis6-
ناباروری یکی دیگر از علائم آن است که زن و مرد هر دو را مبتلا می‏کند اما در مردان بیشتر دیده می‏شود. این بیماران با استفاده از تکنیک‏های جدید درمان ناباروری می‏توانند بچه‏دار شوند.
این شیوۀ پردازش با مشکلات زیست‏شناختی مثل سکتۀ مغزی و یا شروع کوری سرعت می‏یابد. در مطالعه‏ای بر گروه‏های مختلف فرهنگی، ارتباط تنگاتنگ خاطره و آماده شدن برای مرگ بررسی شده و هم‏چنین به برخی سوالات دربارۀ بدن‏مندی، در افرادی که حافظه‏شان را از دست داده‏اند پاسخ داده شده است.
حافظۀ بدن‏مندی بخش مهمی از ضربۀ ناشی از ترور یا خشونت را می‏سازد. این خاطرات موجب دیدن دنیا با عینک ترس، عدم اطمینان، دردهای فیزیکی و آسیب‏های احساسی می‏شوند. خاطرات رنج‏آور، دنیایی را که اشخاص تجربه می‏کنند به‏صورت مکانی هولناک، متخاصم و مرگ‏آور درمی‏آورد؛ و بدن تجربه کننده جایگاه خاطرات متناقضِ نیاز به یادآوری و تمایل به فراموشی می‏گردد.
اخیرا در انسان شناسی پزشکی ادبیاتی در حال شکل‏گیری است که راجع به پیچیدگی خشونت بدنی صحبت می‏کند، مانند: تاثیر ترس در زنان بیوۀ جنگ‏زدۀ گواتمالا، شهادت در فلسطین، جرائم علیه زنان در کروواسی و بوسنی-هرزگووین، اثرات جنگ و فقر بر کودکان، سیاست‏های حقوق بشری در تبت، ترور در موزامبیک، انقلاب فرهنگی در چین، تجربۀ خشونت و پیامدهای ناشی از آن در تامیل، عواقب نسل‏کشی در کامبوج، تجاوز در ایالات متحده و خشونت بین افراد مصرف کنندۀ داروهای اچ.آی.وی.
از پدیدارشناختی تا سیاست‏های آسیب زننده به بشر
گرچه در ۲۵ سال گذشته پدیدارشناختی سلامت و ناخوشی رشتۀ اصلی انسان شناسی پزشکی بوده، در سال‏های اخیر آگاهانه مطالعات به سمت پیامدهای سیاسی و اقتصادی آسیب دیدن بشر، البته به‏غیر از مطالعاتی که محدود به تجربۀ بلافصل هستند، جهت داده شده‏اند. م. جکسون و ابولوگد از رویکرد پدیدارشناختی برای به چالش کشیدن ساختارهای بنیادین تفکر غربی، با زیر سوال بردن ارتباط آنها با مطالعات بین فرهنگی استفاده کرده‏اند. م. جکسون می‏پرسد تفکر اروپایی(مانند پدیدارشناختی) چگونه می‏تواند راجع به دنیای غیر اروپایی صحبت کند؟ و چگونه امکان دارد پدیدارشناختی از ریشه‏های اروپایی خود، با اعتبار مجدد دادن به زندگی روزمرۀ مردم عادی و بنابراین مشارکت در شناخت بین فرهنگی فاصله گیرد؟ نمونه‏هایی از این آثار عبارتند از: تمرکز بر تلفات ناشی از آسیب‏هایی که بشر موجب آن است مانند نزاع و درگیری، جنگ و ساختارهای هژمونیک، تأکید بر دسته‏بندی اجتماعی، مقاومت و کنش، تأثیرات سیاست‏های همگانی و توصیه به کاستن آسیب در برخی موقعیت‏های خاص.
در پایان باید گفت که نظرات دربارۀ اینکه چه چیزی رویکرد پدیدارشناختی به انسان شناسی پزشکی را می‏سازد در زمانی کوتاه و با ابداع تئوری‏های متعدد به‏دست آمده است. مطالعات روزافزونی در زمینه‏های بسیار متنوعی وجود دارد. به دلیل تجدید نظر و از نو شکل دادن ساختار پدیدارشناختی در انسان شناسی پزشکی، احتمالاً نظریه‏های جدید، بیشتر بر ارتباط بین بدن‏مندی، موضوع سیاسی، اثرات سیاسی و اقتصادی هم در بُعد محلی و هم در بُعد جهانی متمرکز می‏شود.

بخش های پیشین:

پدیدار شناسی سلامت و ناخوشی(۱)

http://www.anthropology.ir/node/23064

پدیدار شناسی سلامت و ناخوشی(۲)

http://www.anthropology.ir/node/23275

ترجمه ای از:

Encyclopedia of Medical Anthropology: Health and Illness in the World’s Cultures Topics – Volume 1; Cultures -, Volume 2