چکیده
پدیدارشناسی در ابتدا به صورت یک روش و سپس بعنوان مکتب فلسفی با نوع دیدگاه های خاص خود توسط ادموند هوسرل ارائه شد. گرچه پدیدارشناسی به مثابه نوع نگاه فلسفی تا پیش از این نیز در فلسفه آلمانی حضور دارد اما با اندیشه های هوسرل و هایدگر است که بطور نظام مند در قالب یک جریان فلسفی و فکری آغاز گردید. پدیدارشناسی در مقام استراتژی پژوهش در علوم اجتماعی ابزارهای خاص خود و نیز روش ویژه خود را داراست که با روح تحقیقات اجتماعی بویژه تحقیقات کیفی در انسان شناسی همخوانی دارد. این روش که با الهام گرفتن از برخی مهم ترین مضامین فلسفه هوسرل یعنی اپوخه، ایدیسیون و همدلی شکل گرفته است بعدها بصورت گام بندی شده برای استفاده در تحقیق کیفی توسط موستاکس در قالب هفت مرحله ارائه گردید که در این نوشتار به آن اشاره خواهد شد. بدیهی است برای روشن شدن مباحث و برخی روش شناسی ها در ابتدا به طرح مهم ترین مضامین در اندیشه فلسفی پدیدارشناسی پرداخته خواهد شد و در ادامه به نزدیکی روح پدیدارشناسی با تحقیقات کیفی و در ادامه آن روند و مراحل انجام یک فرایند تحقیق پدیدارشناختی اشاره خواهد شد.
نوشتههای مرتبط
کلیدواژه ها: پدیدارشناسی. هوسرل. تعلیق. ذات باوری. تجربه زیسته. استراتژی تحقیق کیفی. انسان شناسی.
برای خواندن متن کامل مقاله به فایل پیوست مراجعه کنید: