نخستین جلسه از سلسله نشستهای «مسائل ادبیات داستانی در ایران» با عنوان «بازنمایی گفتمانهای اجتماعی در ادبیات داستانی معاصر ایران» و با حضور دکتر حسین پاینده و دکتر ناصر فکوهی، ۲۳ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۴ در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار میشود.
در این نشست دکتر ناصر فکوهی در خصوص «توجه به امر اجتماعی در فهم سیاستگذارانه از مسائل ادبیات داستانی: الزامات نظری و بایستههای سیاستی» و دکتر حسین پاینده درباره «منازعات، گفتمانها و جریانات موجود در سیاست ادبیات داستانی ایران» سخن خواهند گفت.
نوشتههای مرتبط
نظام مطلوبِ هر یک از جریانات و گفتمانها برای ادبیات داستانی، تلقی و به تبع آن راهکارهای ممکن آنها برای مواجهه با مسائل ادبیات داستانی از دیگر مباحث نشست اول مسائل ادبیات داستانی در ایران است.
سلسله نشستهای مسائل ادبیات داستانی تلاش دارد تا از طریق ایجاد گفتگوی اجتماعی میان ذینفعان و صاحبنظران حوزه ادبیات داستانی، تصویری واقعگرایانه و منسجم از مسائل و چالشهای پیش روی این حوزه ارائه کند. از جمله مفروضات اصلی این سلسله نشستها تنوع جریانها و گفتمانهای شکلدهنده به ساختار ادبیات داستانی و به تبع آن بروز و ظهور آنها در سیاستگذاری این حوزه است.
در این نشستها که با همکاری بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان برگزار میشود، تلاش خواهد شد تا نمایندگان مجموعه گفتمانهای رسمی و غیررسمی تأثیرگذار در «سیاست ادبیات داستانی» به طرح ایدهها و نظرات خود بپردازند.
حضور پژوهشگران و علاقهمندان در این نشست آزاد است.
خلاصه سخنرانی ناصر فکوهی
زبان، سیاست و ادبیات: چشم اندازی برای ایران
قرن نوزدهم، قرن رمانتیسم و به ویژه رومانتیسم بنیان گزار مفهوم «ملت» است. و روشن است که پهنه ای که بیشترین نقش را در این زمینه دارد، با روسو، هوگو و زولا، همان کشوری باشد که مفاهیم «ملت» و «دولت ملی» را در معانی جدیدشان بنیان گذاشته است یعنی فرانسه. تجربه قرن بیستم اما، تحلیل توتالیتاریسم ادبیات را جایگزین تفسیر رومانتیسم ادبی می کند و رویکردی هابزی را جانشین رویکرد روسویی: اورول با رویکردش به واژگونی مفاهیم زبانی و «زبان نو» در شکل دادن به اذهان و بارت با رویکردش به زبان به مثابه آمریت معنایی و فاشیسمی که صرفا در ادبیات و زبان نشانه ها و استعاره می تواند، آزایبخش باشد. با حرکت از این پایه های نظری، تلاش ما آن است که نشان دهیم چگونه برای دستیابی اهدافی نزدیک در قالب های جهانی شدن که گریزی از آن نیست، مدل مورد استفاده ما در سیاست گزاری های فرهنگی، نمی تواند «تک زبانی» و وحدت معنایی در سوژه ادبی، در ژانر، یا در سبک نوشتاری باشد. تنوع و تفاوت، فقدان وحدت در سوژه و ژانر و حتی روایت مهم ترین مشخصاتی می توانند باشند که ما را در مدیریت یک جامعه به غایت چند فرهنگی و میراثی فرهنگی که چند هزار سال عمر دارد هدایت کند. از این رو رویکردهای ملی گرایانه و ایدئولوژی های یکسان سازنده، بزرگترین آسیب هایی هستند که می توانند در این زمینه ما را به سوی انحراف بکشانند. برعکس، تنوع بخشیدن به همه این موارد و آزاد گذاشتن خوانندگان به برگزیدن انتخاب های خود در رسانه هایی که باید بتوانند خود را با موقعیت اشکال جدید خوانش (پراکنش خوانشی) و فناروی های آن (فرامتن های الکترونیک) و تمثیل گذار از خط به نقطه (انعطاف نقاط بافت و هم بافت برای بی نهایت معنا) هماهنگ کنند.