نسخه دوم از ویژه نامه نوروز ۱۳۹۹و چهاردهمین سالگرد تأسیس انسانشناسی و فرهنگ منتشر شد.
انسانشناسی و فرهنگ با تبریک سال نو و آرزوی داشتن سالی سرشار از سلامتی و شادی برای همه، به اطلاع میرساند همه تلاش همکاران و دستاندرکاران موسسه آن بود که در روزهای شلوغ پایان سال این ویژه نامه به دست شما برسد و آنچه پیش رو دارید نسخه اول این تلاش است. به همین دلیل حتماً دارای کاستیها و نواقصی است که از چشم ما دور مانده است. به همین دلیل از شما میخواهیم در صورت مشاهده آن را از طریق ایمیل پایین صفحه به اطلاع ما برسانید.
نوشتههای مرتبط
نسخه دوم و نهایی همان طور که پیش تر نیز وعده داده بودیم در همین پست منتشر میشود.
سخن سردبیر
ایامی که کار ویژهنامه چهادهمین سالگرد انسانشناسی و فرهنگ و نوروز ۱۳۹۹ شروع و فراخوان آن منتشر شد، اوایل مهرماه ۱۳۹۸ بود و کمی پس از آن، کشور با طوفان سهمگین اتفاقات پی در پی روبرو شد. هرچند از شروع سال نیز اتفاقات غمانگیز دیگری را شاهد بودیم. هر بار فراخوان به تناسب زمان، بازنشر میشد و روی صفحه اصلی درگاه انسانشناسی و فرهنگ قرار میگرفت تا قابل دیدن باشد، برخی از همراهان و همکاران، برایمان ایمیل میفرستادند و مینوشتند، الان هوای نوروز نیست، هوای غمانگیز فلان حادثه است و نمیتوانیم چیزی بنویسیم. با این حال فراخوان ادامه یافت و حاصلش این ویژهنامه است که اکنون به شکل مجازی و الکترونیک منتشر میشود.
در این میان، ذهن برای نوشتن و یافتن سوژهای متناسب با ویژهنامه، باز ناخودآگاه به سمت توالی همان اتفاقات ناگوار میرود، به طوری که این حوادث مانند صحنههای یک فیلم جلوی چشم رژه میروند؛ قاعدتاً قصد آن نیست که حوادث را نام ببریم، زیرا تلخی آنها برای صفحات آغازین ویژهنامه شاید مناسب نباشند و صد البته که خوانندگان نیز نیک میدانند در سال ۱۳۹۸ چه بر این مردم و مملکت رفته و گفتنشان تکرار مکررات ملالآور است. اما در میانشان، تأثیر آخرین حادثه، یعنی همهگیری ویروس کرونا به تنهایی شاید به اندازه جمع بقیه بزرگ است و آنقدر اوضاع جهان را پیچیده و ناگوار کرده که امروز سازمان بهداشت جهانی رسماً اعلام پاندمی یعنی یک بیماری واگیر با ابعاد گسترده شیوع، کرده است. این بیماری هرچند با مرگ برابر نیست، اما وحشت سراسری مردمان دنیا آن را در موارد زیادی با مرگ برابر کرده است، دولتها در برابرش شوکهاند و مردمان نیز بیپناه.
آمار مبتلایان امروز کشور چین به عنوان اولین کشوری که این بیماری در آن دیده و اعلام شد، پس از گذشت حدود دوماه تلاش بیوقفه کاهش را نشان میدهد، اما متأسفانه کشورهایی مانند ایتالیا که تازه این بیماری در آنجا شیوع پیداکرده، اعداد بیشتری را گزارش میکنند. همان طور که بارها گفته شده، شیوع این بیماری سرعتی کمنظیر دارد، هرچند میزان کشندگی آن در برابر آنفلونزا کمتر است. اما و به همین دلیل نوعی پیچیدگی در اداره کشورها پیش آورده است. در اینجا بدون آنکه بخواهیم به مباحث مهمی مانند اقتصاد سرمایهداری وارد شویم که تقریباً در حال بدل شدن به یک نسخه بیبدیل در جهان است و همزمان ترکیب آن با شیوع بیماری کرونا، چیزی شبیه به فاجعه را در کشورهای دنیا به ویژه درکشورهای در حال توسعه رقم خواهد زد، تنها اشاره میکنیم که در همین هفته سقوط ارزش سهام بورس نیویورک رکورد تاریخی خود را ثبت کرد؛ رکوردی که به نظر کارشناسان بینظیر بوده و بنابراین به طور بدیهی سقوط ارزش سهام شرکتهای بزرگی مانند آمازون را نیز در پی دارد که قاعدتاً این میزان ضرر اقتصادی و از دست رفتن منابع، نتیجهای جز افزایش پیچیدگیهای اقتصادی اعم از رکود، بیکاری، تورم و غیره نخواهد داشت.
از سوی دیگر، بیماری کرونا به مثابه یک بیماری ویروسیِ کمتر شناخته شده رفتارهای متفاوتی را در مناطق مختلف دنیا بروز داده و به همین دلیل بر پیچیدگیهای مدیریت شیوع آن افزوده است. البته نکته متناقض آنجاست که میزان مرگ و میر روزانه گرسنگان جهان، مبتلایان به بیماریهای دیگر مانند مالاریا و انواع سرطانها یا بیماریهای خونی، مرگ و میر مادران یا نوزادان بدو تولد، کسانی که به آب بهداشتی دسترسی ندارند، بیخانمانها و دهها مورد دیگر بسیار بیشتر از مرگ و میر ناشی از کروناست ولی شیوع ناگهانی آن به عاملی برای مدیریت پیچیده بدل شده است. البته اگر بخواهیم لیست عوامل و تبعات پیچیدگی را ادامه دهیم شاید بتوان صدها صفحه دربارهاش نوشت، اما بهتر است این بحث را ادامه نداده و به دامان ادبیات پناه ببریم.
شاید رمان «کوری» (۱۹۹۵) اثر ژوزه ساراماگو (۲۰۱۰-۱۹۲۲) جزء اولین آثاری باشد که در شرایط کنونی به ذهن متبادر میشود؛ هرچند که در مقیاسی کوچک و غیرقابل مقایسه با این اتفاق جهانی نگاشته شده است. البته روشن است که برخی از خوانندگان ویژهنامه، این رمان نویسنده برنده نوبل سال ۱۹۹۸ را خواندهاند، اما برای کسانی که نخواندهاند، در این شرایط خواندنش توصیه نمیشود. زیرا در آن استیصال انسانها از عدم درک شرایط و اتفاقاتی که برایشان پیدرپی میافتد به طرز ماهرانهای توصیف شده و به شکلی شباهت زیادی به شرایط فعلی جهان دارد. در این رمان شهروندان یک شهر به ناگهان و به دلیل نامعلومی نابینا میشوند و برای رهایی از کوری و زندهماندن دست به هر کاری میزنند و از انجام هیچ جرمی علیه یکدیگر ابایی ندارند. قصد آن نیست که بیشتر از این شرح داستان گفته شود وخصوصاً زمانی توصیف شود که سیستم اجتماعی شهر از تغذیه تا دفن اموات فرومیپاشد و متعاقب آن سیستم اخلاقی مردم سقوط کرده و مأمنی برای کاهش آلامشان پیدا نمیشود. در این شهر حتی سیستمهای اعتقادی و باورمند مانند کلیسا که بتوانند مردم را برای تأمین اندکی امنیت به خود جذب کنند، نیز ناگهان از کار میافتد، زیرا به دلایلی که در داستان آمده، مردم متوجه پوسته ظاهری آن شده و از کلیسا بیرون میروند. سرگشتگی و سردرگمی خاصی در این داستان به چشم میخورد. به نظر میرسد تخیل و خلق این صحنهها شاید برای ساراماگوی نویسنده خیلی جذاب بوده باشد یا شاید جذابیتش به دلیل خلق میزان زیاد ترس، وحشت و غیرقابل پیشبینی بودن آینده در آن بوده، اما شاید اگر خود وی الان در قید حیات بود و کرونا را میدید از شباهت داستانی که خلق کرده با واقعیت، حتماً میترسید! در نهایت داستان ختم به خیر میشود و طی یک فرازونشیب نفسگیر بینایی مردم با این شرایط بازمیگردد که آنها با کمک و همراهی یک زن و پشتکار و اعتقاد او به ساخت آینده بهتر، کنترل اوضاع را به دست میگیرند و به یک رشد جمعی میرسند.
اما کتاب «انسان در جستجوی معنا»(۱۹۴۶) اثر ویکتور فرانکل(۱۹۹۷-۱۹۰۵)- بنیانگذار معنادرمانی در روانشناسی – روایت زندگی واقعی این نویسنده یهودی از دوران ملالتباز و فاجعهبار عمرش در اردوگاههای کار اجباری آشویتس و داخائو در آلمان نازیست. او هر روز شاهد مرگ انسانهاست؛ عدهای به خاطر شرایط سخت جسمی و روانی، میمیرند و عدهای دیگر در کورههای آدمسوزی سوزانده میشوند. به علاوه او خبر احتمالی سوختهشدن همسر جوانش که عاشقانه دوستش داشت و تا پایان عمر دیگر او را ندید و از سرنوشتاش مطلع نشد و پدر و مادرش و خیلیهای دیگر را در اردوگاه میشنود. انگیزهاش برای زنده ماندن نوشتن کتابی درباره اردوگاه و خاطراتش است، انگیزهای که بعدها به یک تئوری یعنی معنادرمانی در روانشناسی بدل شده و باعث میشود فرانکل بتواند روزهای سیاه آشویتس و داخائو را تحمل کند. فرانکل از درون این محنتکده یک زندگی پویا و پر از فایدهمندی برای خود و دیگری بیرون میآورد.
اما به نظر میرسد صحنههای آخر کتاب در عین سادگی، بیشتر قابل توجه باشد. پس از روایتهای بسیار ناامیدکننده نویسنده از زندانیان و زندانبانها، غذاهای بیخاصیت، لباسهای مندرس، روابط شکننده میان انسانها، مرگها، خندهها، گریهها، حسرتها، کار طاقتفرسا در شرایط سخت، بیماریهای ساده که در آن شرایط به راحتی کشنده میشوند و خیلی چیزهای دیگر، جنگ جهانی دوم مدتیست پایان یافته و فرانکل منتظر است از اردوگاه بیرون برود، اما خبری از بیرون رفتن نیست. او و چند نفر دیگر در چنگ این اردوگاه باقیماندهاند. یک بار تا در خروجی هم برده، اما بازگردانده میشوند. جنگی نیست، همه جا در آرامش است، اما بازهم باید در اردوگاه باشند. این انتظار کشنده است، احساس فراموششدن به آنها دست داده و از این وضعیت پس از دیدن آن همه اتفاق بد و تلخ، کلافه و نگرانند. اما بالاخره روز موعود فرامیرسد. باورکردنی نیست؛ آنان خیلی عادی از در خارج میشوند. انگار نه انگار که روزی بیرون بودن از درهای این زندان مخوف برایشان یک آرزوی محال بود. فرانکل بیرون از در، خودش را مجدداً پیدا میکند، در چند رشته ادامه تحصیل داده و به یک فرد معتبر در روانشناسی بدل میشود.
امروز و اکنون نیمکره شمالی زمین، در یک بحران فرورفته و به زودی کشورها و مردمان بیشتری را هم درگیر میکند. برای بسیاری از مردمان کره زمین، دیدن حتی چند روز دیگر به یک آرزو بدل شده و گویی قرار است زمین به آخرالزمان نزدیک شود یا اینکه این اتفاق خودش آخرالزمان را رقم بزند. اما یک روز پس از کرونا، آنان که زنده بمانند، مثل ویکتور فرانکل به راحتی و به شکلی عادی از در رد میشوند، همان دری که امروز برای خیلیها آرزویی محالست، دوباره چرخ زندگی راه میفتد و انسانها با دیدن مرگ و بیماری دیگری، وارد دنیای پساکرونایی میشوند. آنان باید بتوانند خود را پیدا کنند، به رشد جمعی برسند، وسواس و اضطراب تمیزی دستها را فراموش کنند، دنیا را پاکیزه ببینند تا بتوانند باز در آن زندگی کنند، همان دنیایی که از فرط کثیفی و آلودگی، خانهنشینشان کرده و باعث شده بسیاری از آنان در قرنطینه، وضعیت معیشتی بسیار بدتری نسبت به دوران قبلی پیدا کنند.
باید به آن روز و به آن آدمها امیدوار بود. به نظر شاید آدمهای پساکرونایی دیگر آدمهای پیشاکرونایی نباشند، چون این اتفاق آنقدر بزرگ است که بتواند همه را تکان دهد و امیدواریم جامعه جهانی تکانی بخورد و اشتباهات بشر به ویژه اشتباهات عرصههای کلان اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی او، هرچه سریعتر جبران شود. زیرا اگر کرونای دیگری بیاید، به نظر میرسد شاید زمین دیگر نتواند تحمل کند.
در پایان از همه عزیزانی که در تهیه و تدوین این ویژهنامه همکاری داشتهاند تشکر میکنیم، این تشکر به دلیل آن است که چنین کارهایی در شرایط فعلی به شدت امکان بقا و زیست جمعی را در ما افزایش میدهد، زیرا تحمل این شرایط به کارهای فرهنگی، سخت نیازمند است و به پشتوانه این حرکات ارزشمند است که میتوانیم به آینده بشری دل ببندیم و الا حوادثی که پشت هم میآیند و بر سرمان آوار میشوند، ممکنست روزی قدرت نفس کشیدن را از ما هم بگیرند.
یک بهار پر از زیبایی برای همه شما عزیزان آرزو داریم و امیدواریم سال جدید واقعاً مملو از شادی و سلامتی برای همه هموطنان و جهانیان باشد. به نظر میرسد فارغ از کلیشههای متداول تبریک نوروز در سنتمان، ما واقعا به این آرزوها نیازمندیم و باید تبریک را به گونهای دیگر بگوییم و درک کنیم. از سنت فرهنگی و تاریخیمان بگیریم و آن را با شرایط روز و متناسب با حال و هوای امروز به دیگران هدیه کنیم. این ویژهنامه نیز توسط ما و از سوی همه همکاران آن، به کسانی که در این شرایط به امکان زیست و بلوغ جمعی میاندیشند، هدیه میشود.
به امید دیدارتان
سردبیر
کلیک کنید: nowrouz 1399- FINAL
نسخه اول منتشر شده در تاریخ ۲۷ اسفندماه ۱۳۹۸
نسخه دوم و نهایی منتشر شده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹