انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

وضعیت بغرنجِ “حیات بومدین بودن”

خبرگزاری فرانسه ۲۴: پلیس فرانسه حیات بومدین را فردی بسیار خطرناک توصیف کرده است. حیات بومدین مظنون به همدستی با “آمدی کولیبالی”، متهم اصلی در حمله به فروشگاه یهودیان در جنوب پاریس است.

خبرگزاری رسمی سوریه (سانا): مولد چاووش اوغلو، وزیر خارجه ترکیه اظهار کرد که “حیات بومدین” همسر تروریستی که در عملیات گروگان‌گیری در پاریس کشته شد، در دوم ماه جاری میلادی وارد ترکیه شد و در هشتم همان ماه به سوریه رفت. این اظهارات در واقع به منزله این است که ترکیه رسماً اذعان کرده است که گذرگاه اصلی برای ورود تروریست‌ها به خارج ترکیه است که این اقدام نقض فاحش قطعنامه‌های شورای امنیت در مورد مبارزه با تروریسم به ویژه دو قطعنامه ۲۱۷۰ و ۲۱۷۸ است.

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

دولت فرانسه عزم خویش – بخوانید ساده لوحی خویش – در مبارزه با تروریسم را با اعزام ناو هواپیما بر «شارل دو گل» به خلیج فارس به رخ همگان و بخصوص مسلمانان کشیده است. گویی این شهر اتمی شناور یک تنه به مصاف حیات بومدین رفته تا انتقام فرار او از چنگ پلیس فرانسه را، از داعش بگیرد؛ آنهم با حمله هوایی. در آنچه از پی میآید میخواهم وضعیت بغرنج «حیات بومدین بودن» را به اختصار بیان کنم:

بومدین خود را در وضعیت بسیار دشواری قرار داده؛ اسفناکی اوضاع او مراتب و دلایل گوناگونی دارد.

حیات بومدین یک زن است و زنانگی فی نفسه وضعیت هستی شناختی دشوار و دردناکی است.

بومدین یک زن مسلمان است؛ یک زن مسلمان عرب تبار، یک زن مسلمان عرب تبارِ ساکن یک کشور اروپایی که اینروزها شاهد موج عظیم اسلام هراسی است. هرچند دیگر هیچگاه ساکن فرانسه نخواهد شد؛ اما اگر بشود؛ یک زن مسلمان عرب تبار زندانی در یک کشور اروپایی خواهد بود؛ وضعیتی دردناک تر از این سراغ دارید؟

بومدین از میان خروارها ایدئولوژی و دستگاه مدرن و پست مدرن امروزی همراهی با خشن ترین و سخت ترین آنها را برگزیده؛ “بنیادگرایی اسلامی”. همراهی با کولیبالی ، برای بومدین به معنای آن است که باید با دست کردن در توبره ی هرآنچه فکرکهنه و غبار گرفته است؛ از آن برای رسیدن به اهدافی مدرن بهره جوید؛ آیا زنانگی خود او نیز مشمول این اصل مسلم بنیادگرایی هست؟ یعنی اینکه فی المثل چگونه میتواند پوشیدگی های افراطی مطلوب کولیبالی را با دریدگیِ ذاتی رسانه ای شدن و برچسب تروریسم خوردن سازگار کند؟

بومدین هیچگونه آموزش نظامی ندیده؛- گول چند عکس را نخورید- اگر هم دیده باشد؛ چنین چیزی چندان در میان زنان مسلمان مرسوم نیست- پیش مرگه های کرد کوبانی را مستثنی کنید- حال چگونه میخواهد یک تنه به مصاف ناو هواپیما بر شارل دو گل برود؟ یا بعکس این ناو با چه آبرویی میخواهد به مصاف بومدین برود؟

سینمای هالیوود چندان در فرانسه مجال خودنمایی ندارد؛ پس به احتمال قریب به یقین، بومدین “بانی و کلایدِ” آرتور پن یا “قاتلین بالفطره ی” الیور استون را ندیده تا بخواهد به انتقام گیری وحشتناک و دراماتیکی دست یازد؛ یا اینکه خشونتهای عریان غربیها را به رُخشان بکشد؛ از این لحاظ جای شکرش باقی است؛ حداقل برای هالیوود.

بومدین تا پایان عمر باید با تکلف بسیار، عطوفت زنانه را با خشونت مردانه ای که جهان از او ترسیم و تصویر کرده سازگار و حلاجی کند.

بومدین اگر عاشق آمدی بوده؛ آنگاه چگونه میتواند خاطرات عاشقانه ی خویش را با خاطرات حوادث پاریس یکجا به یاد آورده و با آن روزگار سپری کند؟

خطرناکترین زنی که برای مقابله با او یکی از مجهزترین کشتی های هسته ای جهان را به آب انداخته اند! چگونه از پسِ نقش و وظیفه ی مادرانگی در آینده برخواهدآمد؟

بومدین نه در میان افرادی که زنان را جزء برای تجاوز یا بردگی نمیخواهند –گروههایی چون داعش و بوکوحرام- جایگاهی دارد و نه در جهان غربی که از او یک بمب ساعتی ویرانگر ساخته اند.

حیات بومدین محکوم به زیستن در جهانی زیرزمینی و تاریک است تا پایان عمر و این با امر “تجلی” و “خود-بیانگری” زنانه در تضادی عمیق است.

بر روی چهره ی جهان و تجربه ی زیسته ی بومدین اسیدپاشیده اند؛ توسط آمدی و رسانه، هر دو واجد کیفیت خشن مردانه.

بومدین در میان دو جهان که از او تنها ابتذال میخواهند گیر افتاده؛ و کرامت انسانی اش بر باد رفته است؛ یا بردگی داعش یا اسارت در زندانهای مخوفی چون ابوغریب و گوآنتانامو با تمامی حقارت بار بودنشان.

برای بومدین و بسیاری از زنان دیگر-حتی غیرمسلمان- شاید که زیستن در جهانِ آن نوعی از هنر که مجله ی «اگوییست» ارایه میدهد؛ ابتذال و خشونتی از جنسی دیگر باشد و این امر مستلزم تاثیرپذیری چندانی از سوی آمدی یا هر بنیادگرای اسلامی دیگری نیست.

دردناکترین و تراژیک ترین عذاب جاودانه ی بومدین این است که او برای همیشه فاقد عنصر زنانگی شده؛ و این امر با دست تطاول گشودن مردانه بر زنانگی ممکن شده است. هجوم ارتش، پلیس، رسانه، آمدی، خشونت، اسلحه، همه و همه تصویر تمام قدی از مردانگی، و قریب به یقین بی اینکه حیات از خویش اختیاری داشته باشد.

در سکانسی از فیلم «گوست داگ» ساخته ی کارگردان مستقل آمریکایی جیم جارموش، صحنه ای هست که مردی زخمی و فراری به افسر پلیس زنی که اتومبیلش را بخاطر سرعت غیرمجاز متوقف نموده؛ شلیک کرده و او را ازپای درمیآورد؛ آنگاه به سوی رفیق مرد خویش که پشت رُل نشسته؛ رو کرده و میگوید: “اونا میخوان با ما برابر باشن، پس بذا باشن”. بومدین حتی اگر در کشتن آن پلیس زن فرانسوی نقش هم داشته؛ از نزدیک رهاوردِ با مردان برابر شدن را دیده و لمس کرده است؛ پس دیگر هیچگاه طالب برابری با مردان نخواهد بود و این شاید تنها اندوخته ی مثبت او پس از آشنایی با جهان مردانه ی «آمدی وار» باشد. و شاید تنها اندوخته ی آن افسر پلیس فرانسوی، اما چه دیر!

ای میل نویسنده:arm.shahraki@gmail.com