انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

وبژه چهره ماه: وراثت بدون جادو

آلفرد کروبر ترجمه ی امیر غریب عشقی

من کاملا با نظر دکتر گلدن وایزر (Golden Weiser) مبنی بر اینکه مسئله وراثت اصولا یک مفهوم زیست شناختی است که در نهایت نیز با شواهد صرفا زیست شناسی قابل حل و توضیح خواهد بود، موافقم.اصولا هر نوع مسئله وراثتی البته نهایتا با روشهای بیولوژیکی مواجه شده و دست و پنجه نرم خواهد کرد .نوشته من بر خلاف برخی از قضاوت های عجولانه و پیش داوری ها ، به مسئله امروز ونه فردا می پردازد. و اصولا معطوف به درک مسائلی است که ما امروزه در حیات روزمره خود با ان درگیر هستیم ، البته نه از نوع حقایق ازلی و ابدی. من شخصا هرگز نتوانسته ام از شر این فکر خلاص شوم که : چه رخ خواهد داد اگر فاکتور تاثیر گذار دیگری فراتر از انچه داروینیست ها و یا طرفداران تئوری جهش به ان اعتقاد دارند یافت شود و در ان صورت چه تحولی در درک ما و اثبات وجود مفهومی جدید در استفاده از وراثت رخ خواهد داد؟اما موضوع این است که اگر با پدیده ای روبرو شویم که با توضیحات موجود زیستی یا اجتماعی قابل تشریح نباشد در ان شرایط ما ناگزیریم دنبال توضیحات و پاسخ هایی جدید بگردیم که اصولا ممکن است بصورت مبنایی با مکانیسم های تشریحی موجود متمایز باشد و یا حتی کاملا متضاد با نگرش امروز باشد.زمانی که این رویکرد جدید عملیاتی و فرمولبندی گردد و چهارچوب های نظری ان فراهم گردد، طبیعتا طرفداران جزم اندیش نگرش های رایج در مورد وراثت مشاهده شده ، نیز دیگر حمایت نخواهند کرد ، اما من ایمان دارم که در ان زمان طرفداران این اندیشه حاکم قدمی به عقب خواهند رفت.

برای سالها روشن و واضح بوده است که اصولا قسمت عمده وراثت مشاهده شده مبتنی بر حقایق و شواهد زیست شناسی می باشد. اما این ادعا نیز از همان زمان ها همچنان پا برجاست که همواره شواهدی معین وجود دارد که هنوز قابل توضیح نیستند . مطلب من در اصل ارائه دیدگاهی در مورد این شواهد است که هنوز دلایل تجربی قابل اثباتی برای انها یافت نشده است چرا که انحراف های اساسی در درک و تشریح این عوامل وجود دارد. در روند تکامل زیستی عوامل دیگری نیز می توانسته اند دخیل باشند اما حداقل منشا ،انگیزه و یا روش کار انها از مسیر های زیست شناسانه رخ داده است و نقش شان فراتر از انی بوده است که توسط تاریخ نگاران قابل تشریح باشد.استفاده از منطق وراثت و اهمیت ان در تاریخ علم بویژه در تشریح مفاهیم اجتماعی همواره محل مناقشه و هجوم منتقدان این ایده بوده است . اما من شخصا از اظهار ان بعنوان نظریه ای نادرست هیچگاه عقب نخواهم نشست هرچند توسط میلیون ها دلیل غیر متقن نیز حمایت گردد. چرا که هرگونه تشریح نقش عوامل غیر ژنتیکی نیز بایستی نهایتا از مسیر فر ایندهای بیولوژیکی تشریح و اثبات گردد ونه از طریق عوامل شبه زیستی.

اما سوال و معمای اصلی در اینجا این است که اصولا ایا چیزی فراارگانیک(super organic) وجود دارد؟برخی از زیست شناسان بی درنگ این دیدگاه را رد میکنند و برخی دیگر ممکن است ظاهرا این امر را بپذیرند اما نهایتا نقش زیادی برای عوامل اجتماعی قایل نیستند و مفاهیم اجتماعی را بکار نمیگیرند چرا که معتقدند چنین دیدگاهی برای کار علمی انها سم مهلکی است و نهایتا سعی در ارائه توضیحی ارگانیک از کلیه جنبه های زندگی موجود زنده می کنند .اصولا دیدگاههای خصمانه با ایده فرا ارگانیک بیشتر در علوم زیستی خود را نشان می دهد . اساسا هدف ما نیز از طرح این ایده در افکار عمومی همین مورد است . بیشترین مخالفت ها و تکذیبیه ها در مورد مفهوم فرا ارگانیک از طرف زیست شناسان اقامه میگردد .انها مسائل اجتماعی را به مثابه امری ارگانیک تلقی میکنند و مرز روشن بین این دو امر زدوده شده و محو میگردد و راه تفسیر پدیده های ارگانیکی از مسیر فرایندهای اجتماعی هموار میگردد. با این وجود ممکن است گفته شود که تاریخ نگاران علاقه خاصی به این موضوع ندارند . به یک معنا می توان به انها نیز حق داد که در مورد صحت و سقم پدیده های بیولوژیکی خودشان بایستی اظهار نظر کنند .اما تاریخ نگاران علم نه بعنوان حرفه ای های این رشته اما بعنوان افرادی تحصیلکرده و صاحب فکر ، این حق و ازادی را دارند که همانند زیست شناسان نظر خود را اظهار کرده و برای ان دلایلی را اقامه کنند و به همان نسبت نیز انها دلایل و شواهدی برای حمایت و توجیه دیدگاه های خود در مقابل سایر علوم دارند ، اما اگر زیست شناسان در یک همکاری متقابل به انها بپیوندند مسیر بسیار بهتری برای درک متقابل مفهوم طبیعت و فراارگانیک فراهم خواهد شد .تلاش متقابل در این زمینه می تواند به دانشجویان علوم اجتماعی کمک کند تا درک بهتری از فرایند های زیستی داشته باشند و این بسیار از تلاش فردی و از دیدگاه یک علم به موضوع نگریستن مفید تر خواهد بود . چنین تلاشی کمک خواهد کرد تا دانشجویان تاریخ به اهمیت تاکید بیش از اندازه به وراثت از دیدگاه زیستی پی ببرند :چرا که کمک خواهد کرد تا بتوانند به جنبه های دیگر و حاشیه ای و عواقب دیدگاه صرفا زیستی به حیات پی برده و درک بهتری از قلمرو و ماهیت مفهوم فراارگانیک یا عوامل اجتماعی بدست اورند .

من شخصا هرگز حتی تظاهر به تخمین تعداد این عوامل اساسی و ناشناخته نمیکنم اما میدانم که در این پدیده ها عواملی غیراساسی و نیمه اساسی (مانند انچه در زیست شناسی معمول است ) نیز وجود دارد . همانند انچه ما نیز بعنوان تاریخ نگار و انسان شناس در حوزه خود و با انها مواجهیم . اما اگر واقعا عوامل فراارگانیکی وجود دارد ، برما واجب است که نه تنها در این راه تلاش خود را ادامه دهیم بلکه وظیفه داریم این واقعیت را منتشر کنیم تا از هرگونه طفره رفتن در پذیرفتن عوامل تاثیرگذار دیگر جلوگیری کنیم تا خطاهای موجود در این دیدگاه را روشن کنیم ، مباحثه کنیم ، ادعاهایمان را مطرح کنیم و صریح و قاطع و روشن با استدلال و با ارائه فرضیه ها و دیدگاههای منسجم ، با حماقت ها و ساده اندیشی ها به چالش برخیزیم ، بدون ترس و بزدلی با تعصبات مواجه شویم و از هر سلاحی و در هر شرایطی برای گسترش دیدگاه خود بهره بگیریم. تا زمانیکه دیگر بتوانیم نقش عوامل تاثیرگذار اصلی را در فضای روشنفکری جا بیندازیم و به دموکراسی در حوزه اندیشه نزدیک شویم تا هر عاملی اهمیت خود را بدست اورد و کسی نتواند نقش عواملی را بی اهمیت جلوه داده و یا نقش عوامل تاثیرگذار دیگری را نفی و انکار کند . تنها در این زمان است که تلاش ها در مسیر درستی در حال حرکت خواهد بود .

منبع :

Heredity without Magic

Author:A.L.Kroeber

Source: American Anthropologist, New series, Vol.18,No 2(Apr-Jun 1916),pp.294-296

Published by: Wiley on behalf of the American Anthropological Association

Stable URL::www.jstor.org/stable/660615