انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

واژگان یک فرهنگ (۱۲): «کفش»: :۲- گیوه های بازیافته

تاریخ مدرنیته ایران، از ابتدای قرن بیستم با تاریخ ساخت نخستین کارخانه چرم سازی در تبریز(۱۳۰۸) مترادف بود. کارخانجاتی که تا سی سال بعد تعداد آنها به بیش از ۲۰ واحد می رسد . و تقریبا در همین زمان است که نام یک کارآفرین ایرانی مطرح می شود : محمد رحیم متقی ایروانی (۱۲۹۹- ۱۳۸۴) موسس «کفش ملی» و بیش از ۵۰ واحد تولید کفش در ایران پس از آنکه تنها به مثابه وارد کننده فروشنده کفش های لاستیکی اروپای شرقی در اینر کار می کرد. علی اصعر سعیدی در کتابش موسوم “موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران دوره پهلوی” (۱۳۸۹) در کنار سایر خانواده های کارآفرین در این دوران شرحی نیز درباره ایروانی دارد.

کفش ملی در دوران طلایی خود که در سالهای دهه ۱۳۴۰ بود، به خوبی می توانست سلایق طبقه متوسط و رو به بالا را ارضا کند در حالی که در دهه های بعدی به تدریج کاربرد اعتبار دهنده خود را در نظام «خودنمایی» اجتماعی به سود کفش های اروپایی و یا کفش های گران قیمت تر ایرانی، از دست داد و از دهه های ۱۳۶۰ همراه با دولتی شدن آن، به خصوص یه دلیل همراه شدن با نوعی اقتصاد دولتی و ناگزیر در این سالها ی جنگ و ابتدای انقلاب، تصویری همچون کفش های دولت های اروپای شرقی را عرضه می کرد.

از این زمان یعنی دهه ۱۳۴۰ و تقریبا به صورتی پیوسته، کفش ها ی غیر ایرانی و تجملی در اقشار بالای جامعه به یکی از مهم ترین عناصر «اعتبار دهندگی» اجتماعی تبدیل شدند. همانگونه که تواتر خرید کفش که در اوج دوره ورود ثروت های نفتی به دو یا سه جفت کفش برای اقشار متوسط رو به بالا ( در عید و آغاز فصل های تابستان و پاییز) محدود می شد، شروع به افزایش کرد و فرایند «ست کردن» (to set ) میان کفش و لباس، در چارچوب فرایندی جهانی از یکسان سازی که در ایران از دوره نخست پهلوی معادل آمرانه خود را یافته بود، تعمیم پیدا کرد. خسرو خسروی نیز در همین دوران است که مقاله بسیار جالب توجهی درباره تاریخجه کفش منتشر می کند (کاوش، ۱۲، ۱۳۴۲).

از ابتدای دهه ۱۳۴۰ ، کفش ها هر چه بیشتر به جزئی جدایی ناپذیر از زندگی افراد در همه جا تبدیل شدند و اگر پیش از آن تنها در اقشار بسیار بالا (نظیر کفش های زر دوز و ملیلیه دوزی شده زنان حرمسراهای فاجار) در اندرنی جای داشتند،اینک به صورتی گسترده و دموکراتیک از بیرون(طبیعت خالص) به دورن (خانه و کفش های راحتی ) نیز راه یافتند، در حالی همه کارکردهای اجتماعی را پوشش می دادند (از اوقات کاری گرفته تا اوقات فراغت) و جدایی از طبیعت را حتی در مکان هایی جون کنار ساحل، … نیز از میان می بردند و حتی این جدایی را نه تنها با کفه های ضخیم کفش بلکه شکل دار شدن این کفه ها (میخ دار یا عاج دار شدن) بیشتر می کردند در حالی که به برهنگی پا، جنبه ای «شاعرانه» و نوستالزیک می دادند و آن را درادبیات از جمله در ایران و در جهان با تمثیل «صدای پای آب» یا سایر عناصر طبیعت در زیبایی در برابر زشتی «صدای کفش یا پاشنه» نمادین می کردند. و در نهایت تنها یک جا بود که صورت کارکردی و نمادین از بدن جا می شدند: در هنگام خواب و فرو رفتن نادین به درون مرگی موقت. از این رو جالب توجه است که برخی از نهادهای سخت امرانه نظیر نظامیان و چریک های مسلح، اهمیت زیادی به «امادگی دائمی» در مفهوم «بیرون نیاوردن چکمه ها از پا می دادند».

دموکراتیک شدن مفهوم کفش با همین مفهوم در حوزه مد، از جمله در زمینه اهمیت قائل شدن برای «مارک» و محل ساخت کفش نیز همراه بود. کفش ها که اینک به بخشی اساسی از سبک زندگی تبدیل شده بودند در بدن دخالت می کردند تا آن را بلند تر کنند (کفش پاشنه بلند) ، یا درمانش کنند(کفش طبی) ، یا بدن را فرامی گیرد (چکمه های بلند) و یا حتی به نماد و نشانه های سیاسی بدل شوند (پزتاب کفش در یک سخنرانی جرج دبلیو بوش رئیس جمهور امریکا در عراق اشغال شده به وسیله یک خبرنگار عراقی در …. که تا مدتی به حرکتی رایج نیز تبدیل شد)(دسامبر ۲۰۰۸/ آدر ۱۳۸۸).

رابطه دیگری که کفش و مدرنیته در فرهنگ ایرانی ایجاد می کنند، رابطه آنها از خلال فضای «خانگی» و سبک زندگی مربوط به آن است: اینکه در «خانه» با کفش راه برویم یا بدون آن و البته ظهور سیئی جدید به نام «جا کفشی» که به نوعی در پی سازش سنت و مدرنیته است تا کفش ها نه بیرون از خانه (یا زندگی) بمانند (به سبک سنت روستایی) و نه واقعا به درون زندگی نزدیک راه یابند.

در نهایت در تداوم فرهنگی ما به نقطه ای رسیدیم که گویی به گونه ای چرخه ای ما را به آغاز روایت تاریخ کفش می رساند: از یک سو نوعی نوستالژی برای پا برهنگی که پیشتر به آن اشاره کردیم و برای کفش هایی که باید این بار پسا مدرنیته را در مدرنیه زنده کنند یعنی گیوه هایی هر چه گران قیمت تر که نه تنها برخی از شهرنشینان ثروتمند یا با سرمایه فرهنگی بالا(مثلا هنرمندان و روشنفکران) آنها را لااقل در برخی از شرایط به کفش های متعارف ترجیح می دهند که به عنوان سوغات نیز به خارج از ایران می برند. و از سوی دیگر، بحران اقتصادی که خود را در شکافی روشن میان آنها که حاضرند هزینه زیادی برای تمایز خویش از دیگران و خود نمایی بردازند و آنهایی که تنها راضی به برخورداری از کفشی «تمیز و سالم» و نه لزوما «براق» هستند ، نشان می دهد.

ستون مشترک انسان شاسی و فرهنگ و روزنامه شرق (سه شنبه ها، صفحه آخر) این مطلب روز سه شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۱ منتشر شده است.

پرونده «ناصر فکوهی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/9132