چند هفته پیش در کنج یک گالری کوچک در مجموعهی «کلکسیون پینو»، مجسمهی کوچکی نظرم را جلب کرد که در نگاه نخست، انسانی در ابعاد یک کودک، با کت و شلوارک و جوراب خاکستری(شبیه لباس فُرم مدرسه)، زانو زده و در هیأت نیایش به نظر میرسید.
نوشتههای مرتبط
وقتی که بیننده جلو میرود، با دیدن چهرهی مجسمه یکّه میخورد و در مییابد که با «آدولف هیتلر» مواجه شده است. هیتلر، با دستهایی گرهزده و چهرهای به غایت جدی و نافذ، به مقابل مینگرد؛ گویی که در محراب است و دعایی را در قلب و ضمیر خود، همچون یک مسیحی معتقد مرور میکند.
این «پیکرهی تمام نما»[۱] که «او»[Him] نام دارد، مجسمهای است که در سال ۲۰۰۱ به عنوان کار مشترک مجسمهساز فرانسوی «دانیل دروئه»[۲] و ایدهپردازی و طراحی مجسمهساز ایتالیایی «مائوریتسیو کاتلان»[۳] معرفی شده است. این مجسمه از جنس مومی و رزین پلی استر و موی واقعی، آدولف هیتلر را با کت و شلوار خاکستری، در حالت واقعی مینمایاند.
این اثر نخستین بار در سال ۲۰۰۲ در موزهی قدیمی روتردام[۴] و در سال ۲۰۰۳ در «خانهی هنر مونیخ»[۵] به نمایش درآمد. اما جنجالیترین نمایش آن در محلهی یهودی نشین سابق ورشو در سال ۲۰۱۲ انجام شد؛ یعنی دقیقاً همان جایی که طی سالهای ۱۹۴۲ و ۱۹۴۳، «گتو»ی یهودیان لهستانی بود و حدود ۴۰۰ هزار نفر از مردم در آن محدوده، محبوس و سرکوب شدند و بسیاری از آنها توسط نازیها به اردوگاههای مرگ مختلف به ویژه اردوگاه «تربلینکا» انتقال یافتند و به قتل رسیدند.
این مجسمه در ساختمان متروکهای در خیابان «پروژنا»، در نزدیکی بنای «قیام گتوی ورشو» به نمایش درآمد؛ همانجاییکه در سال ۱۹۴۳، در شورش برخی از یهودیان گتوی مرگ، ویران شده بود.
برخی منتقدان، مجسمهی «او» را متأثر یا شاید پارودی موقعیت مشهوری دانستهاند که «ویلی برانت»، صدراعظم آلمان در ۷ دسامبر ۱۹۷۰ در یادبود «قیام گتوی ورشو» در همین محل، با زانو زدن برای ادای احترام به قربانیان یهودی جنایات نازیها ساخته بود. این کار تاریخی «برانت» باعث شد که او «شخصیت سال مجلهی تایم» همان سال بشود و نیز جایزهی صلح نوبل سال ۱۹۷۱ به او تعلق گیرد. علیرغم برخی چالشها در آلمان، عموم صاحب نظران سیاسی دوران جنگ سرد، آن کار نمادین را که به «زانو زدن ورشو»[۶] مشهور شد، گام مهمی در پرکردن شکافهای اروپا در دوران نازیها دانستند و بسیار ستودند.
هدف از خلق این اثر، به چالش کشیدن و تحریک تفکر مخاطبان دربارهی امر شرارت و ماهیت بخشش و همچنین واکاوی و تأملی در تاریخ و خاطرات جمعی است. چالشهایی که حول آن شکل گرفت نیز به دلیل نمایش تضاد بین چهرهای که به عنوان نماد شرارت شناخته میشود و حالتی که معمولاً با معصومیت و تضرع همراه است، رخ داد.
مثلاً نمایش سه ماههی مجسمهی هیتلر در ورشو، علیرغم جلب توجهی زیاد، از سوی برخی صاحبنظران یهودی «تحریک بیمعنای افکار عمومی» و حتی «نوعی توهین به قربانیان یهودی نازیها» تلقی شد.[۷] آنها میگفتند: «تنها دعای هیتلر این بود که یهودیان از روی زمین ریشهکن بشوند.»
نکتهی دیگر در مورد این کار، قیمت بالای فروش آن است که به عنوان یکی از از گرانترین آثار هنری معاصر، قیمت ۱۵/۱ میلیون یورو در حراج کریستی ماه مه سال ۲۰۱۶ را به خود اختصاص داد. شگفت اینکه خریدار آن هم یک مجموعهدار ثروتمند آمریکایی با اصالت اتریشی بود که از جان به در بردگان هولوکاست شمرده میشد!
نام این اثر نیز هوشمندانه برگزیده شده است. سازندگان این اثر نخواستند که به صورت مستقیم به هیتلر اشاره کنند، بلکه ترجیح دادند که از ضمیر مفعولی «Him» که در زبان انگلیسی بر «او» – به عنوان ضمیر مذکر مبهم- دلالت میکند، استفاده کنند. این نام، بدون افشا کردن اولیهی اثر، به مخاطبان اجازه میدهد که خودشان هویت عبادت کنندهی نادیده را دریابند. این ابهام و عدم تصریح، بخشی از قدرت و تأثیرگذاری کار را تشکیل میدهد.
استفاده از ضمیر «Him» به جای «He» آشکارساز نسبتی است که هنرمند با نام و خاطرهی هیتلر دارد. «مائوریتسیو کاتلان» در جایی روایت کرده
که او همیشه مشتاق خاطرات پدربزرگش از زندانهای دوران جنگ، در کودکی بوده است. هنرمند، هیتلر را چنین «مینامد»؛ همانطور که در انسانشناسی، «نامیدن»، مؤکداً «به رسمیت شمردن» است.[۸]
افزون بر آن، در این اطلاق، تحقیری نیز نهفته است؛ زیرا که دربارهی «او» انجام می شود و Him موقعیتی مفعولی دارد، گویی که گفته باشیم او محصول یک جامعهی بیمار است و اینک نه در هیأت یک فرد بالغ و مستقل، بلکه همچون کودکی بیاراده، زانو زده و بابت گناهان خود طلب بخشش می کند. در حالیکه «He» حالت فاعلی دارد که در آن، هم مسئولیت سوژه، به عنوان «فاعل شناسا» بیشتر است و هم رابطهاش با پیرامونی که برساختهی اوست، قویتر میشود.
این عنوان همچنین میتواند به جنبههای انسانی و جهانشمول «توبه و بخشش» هم اشاره کند. استفاده از واژهی «Him» به جای اشارهی مستقیم به هیتلر، باعث شده تا این اثر نه فقط به عنوان یک پرترهی تاریخی بلکه به عنوان یک بررسی عمیقتر از مفاهیم متعارف خیر و شر نیز دیده شود. این ابهام و تفسیرپذیری، بخشی از آن چیزی است که آن را به «یک قطعهی هنری بحثبرانگیز و مؤثر» بدل ساخته است.
از «Him» ویدیویی گرفتهام که همراه عکسها، ضمیمهی همین فرسته است:
https://youtu.be/75Y07tivnts?si=G0eo9djRY1CXU3pK
۳۰ ژوئن ۲۰۲۴
[۱] «پیکرهی تمام نما» یا «مجسمهی گرداگرد نما» معادل فارسی La Rond Bosse است . «پیکرهی تمامنما»، نوعی مجسمهی سهبعدی است که بهصورت مستقل و بدون اتصال به هیچ سطحی، بر روی یک پایه یا سکو قرار میگیرد. این نوع مجسمهها به گونهای طراحی میشوند که از همهی زوایا قابل مشاهده باشد. برخلاف نقشبرجستهها که به دیوار یا سطحی متصل هستند و تنها از یک جهت قابل مشاهدهاند، پیکرهی تمامنما را میتوان از هر طرف مشاهده کرد و به این ترتیب، نمایی کامل و همهجانبه از آن ارائه میدهد. «مجسمهی داوود» (David) اثر میکلآنژ، «مجسمهی مرد متفکر» (The Thinker) اثر آگوست رودن یا مجسمهی باستانی «هرمس با دیونیسوس کودک» (Hermes Bearing the Infant Dionysus) و حتی «مجسمههای بودا در معابد آسیایی» نمونههایی از پیکرههای تمامنما هستند که از همهی جهات قابل مشاهدهاند.
[۲] «دانیل دروئه»[Daniel Druet] مجسمهساز و هنرمند مفهومی، متولد سال ۱۹۴۱ در پاریس است. دروئت بیشتر به خاطر همکاریهایش با هنرمندان مشهور و کارهای انتقادی شناخته شده است. او چهرههای معروف و مهم تاریخی و فرهنگی را با دقت و جزئیات بالا به صورت مجسمههای مومی بازسازی میکند. در موزههای «مادام توسو» [Madame Tussauds] لندن و «موزه گریوین» [Musée Grévin] پاریس برخی از کارهای او را میتوان دید.
[۳] «مائوریتسیو کاتلان» [Maurizio Cattelan] مجسمهساز خوشساختی است که به خاطر آثار هنری طنز و کنایهآمیز و سیاسی شهرت دارد. او در سال ۱۹۶۰ در شهر «پادوا» ایتالیا، متولد شد و به خاطر سبک منحصر به فردش که به چالش کشیدن نمودهای هنر معاصر را متبادر میکند، شناخته شده است. برخی از آثار معروف او عبارتند از : «La Nona Ora»مجسمهای از پاپ ژان پل دوم که توسط یک شهاب سنگ مورد اصابت قرار گرفته است!؛ «Comedian» یک موز که با چسب نواری به دیوار چسبانده شده و در سال ۲۰۱۹ در «آرت بازل» میامی به نمایش درآمد و بحثهای زیادی را برانگیخت؛ و «America» یک توالت ساخته شده از طلای خالص که به بازدیدکنندگان اجازه استفاده از آن داده میشد! کارهای «کاتلان» اغلب به عنوان نقدی بر جامعه، سیاست، و دنیای هنر معاصر تعبیر میشوند و باعث شدهاند که او به یکی از مناقشهبرانگیزترین هنرمندان تجسمی معاصر بدل شود.
[۴] موزهی «بویمنس فان بونینخن»
[Boijmans Beuninge Van] تاسیس شده در سال ۱۸۴۹.
[۵] Haus der Kunst München, 1937
[۶] Agenouillement de Willy Brandt à Varsovie,1970.
[۷] به عنوان نمونه، «افرایم زورف»[Efraim Zuroff] که یک تاریخدان و «شکارچی نازیها» بود و به عنوان مدیر «مرکز سیمون ویزنتال» [Simon Wiesenthal Center] در اورشلیم فعالیت میکرد؛ این اثر و نمایش آن در گتوی یهودیان ورشو را نکوهش کرد.
[۸] در مورد اهمیت «نام» و «نامیدن» نگاه کنید به مصاحبهی ناصر فکوهی، با عنوان «آسیبشناسی نام و نامگاری در ایران»: