هویت فرهنگی شهر تحت تاثیر وجه فرهنگی بازار(با محوریت مفهوم انصاف و عدالت)
زهره نظام محله
نوشتههای مرتبط
در یک نگاه اجمالی می توان آغاز رشد شهری و یافتن نوعی هویت شهری برای تهران را از دوره پایتخت شدنش توسط قاجاری ها دانست. این ویژگی، شرایطی را برای تهران فراهم کرد تا بتواند با برنامه های نوسازی شهری در فرآیندهای توسعه ای قرار بگیرد. به هر تقدیر، آنچه که ما شهر تهران می نامیم از این زمان آغاز شد و خود را از هویت روستایی جدا نمود.
در این مسیر تغییرات زیادی را رو به سوی مدرن شدن از سرگذراند. مدرن شدنی که باعث شد این شهر بدل به شهری مرکزی از نظر سرمایه شده و بسیاری از اولین ها در آن آغاز شود مانند اولین کارخانه ها، اولین دانشگاه ها و… . همین تغییر با سرریزشدن سرمایه حاصل از پول نفت، نخست شهری را برایش به ارمغان آورد درنتیجه این موقعیت منحصر به فرد، چندین موج مهاجرت را به خود دید که حاصل آن چندفرهنگی شدن بود.
این امر، باعث گردید شهر تهران در تقابل با شهرهای دیگر کشور، مکانی مناسب برای زندگی باشد. و بسیاری افراد از نقاط دیگر به تهران مهاجرت نمایند.
مهاجرت را در تهران طی دوران تاریخی که برآن گذشت میتوان در چهار دوره خلاصه نمود؛
۱. به دلیل سیاسی یعنی انتخاب شدن تهران به عنوان پایتخت کشور
۲. به دلیل اقتصادی یعنی آثار سوء جنگ جهانی دوم بر اقتصاد کشور به ویژه اقتصاد روستایی
۳. به دلیل توسعهی این شهر در دوران پهلوی با توجه به درآمد نفتی بالا در آن زمان و قانون اصلاحات اراضی
۴. جنگ ۸ ساله ایران و عراق
که طی آن اقوام، اقلیتها، خرده فرهنگ ها با منشاهای متفاوت فرهنگی وارد این شهر شدند و اکنون با گذشت این سالها، نسل های دوم، سوم، چهارم و… در پی سکونت در این شهر، بیش از پیش خود را متعلق به تهران دانسته تا شهرهای مبدایی که از آن آمده و در آن ریشه دارند.
ازدیاد جمعیت مهاجر در نسل اول و پیدایی جمعیتهای نسل بعدی باعث شد نوعی نیاز به بازسازی فضایی هرچه بیشتری در شهر احساس شود. و بسیاری از فضاها مانند بازار دستخوش این تغییر گردند. البته نیاز به جاده کشی ها و خیابان کشی ها و تعریض کوچه های قدیمی بالا رفت. و منازل مسکونی زیادی در مسیر احداث بزرگ راه ها تخریب شدند. به همین دلیل هویت شهر تهران از نظر کالبدی در حال حاضر چیزی جز ترکیبی از بافت فرسوده، بافت تاریخی، بافت مدرن، و بافت در حال توسعه و عمران نبوده و نیست. در این بین ما با مسئله تراکم فروشی ها و … در سطح شهر مواجه هستیم که نوعی از مصرف گرایی را رواج می دهد.
حال بیان این نکته مطابق بحث های بالا حائز اهمیت بوده که بحث هویتی این شهر با وجود اقوام و جمعیت های متنوع که در کنار یکدیگر جمع آمده اند چه خواهد شد؟! باید بیان کنیم که هنگام مهاجرت انسجام و بهم پیوستگی قومی معنای دیگری به خود می گیرد، زیرا این اقوام با حضور در کلان شهری مانند تهران نیاز دارند که هویت خود را بازسازی نمایند تا به نوعی آرامش روحی دست یابند. دلیل این رخداد، برخورد با دیگری در نتیجه تشتت فرهنگی موجود است. یعنی همان مفاهیم محوری «خود» و «دیگری» در انسان شناسی.
به طور مثال گروه بزرگی از مغازه های خرده فروشی (بقالی) در تهران را آذریهایی اداره میکنند که از نسلهای مختلف شهری در استان آذربایجان شرقی به نام «دریان» از توابع شبستر مهاجرت کردهاند و یا بیشتر فروشندگان میدانهای ترهبار را کردها تشکیل میدهند. صنف نانوایی این شهر نیز معمولا در دست گروهی از ترکهای شهرستان زنجان است و نام قنادیهای زیادی با پسوند «یزدی» بر سردر آنها به چشم میخورد که نشان میدهد گروههای هویتی چگونه هویت قبلی خویش را در این شهر بازتولید میکنند.
«…بازاری به دریانی ها می گن… چون کاسب زرنگی هستن…… من دریانی نیستم… چون تجارت بلد نیستم…» (فروشنده سوپرمارکت در امیرآباد، ۴۰ساله).
درواقع سالهایی که تهران به عنوان یک کلانشهر توانسته قطب جاذب بسیاری از شهرهای ایران شود و مهاجران بسیاری به سمت آن گسیل یابند این تصور و ذهنیت بیش از پیش خود را در تمایز میان تهرانی و غیرتهرانی بروز کرده است. این هویت نه چندان قدیمی در سال های اخیر اثرگذاری های گاها مخربی داشته است. نکته قابل ذکر این است که؛ علی رغم اینکه منشا هویتی گروه های قومی ساکن در تهران را می توان در منطق های مختلف زبانی، دینی، نژادی و … جای داد. اما می توان گفت منطق حاکم، منطقی مکانی است. یعنی هرکس که ساکن تهران باشد، صرف نظر از منشایی که داشته می تواند خود را تهرانی بنامد.
بنابراین تهران علیرغم اینکه قبلا خود را در آئینه تمایز هویت روستایی/ شهری میدید – به عنوان یک کلانشهر با اقوامی متنوع و متفاوت- در برابر غیرتهرانیها و شهرستانیها قرار گرفت و زمانی بروز بیشتری یافت که رسانههای جمعی به این امر دامن زدند. حال میبایست برای این هویت جدید، خصلتهایی را نیز میساخت و نمادهایی را در نظر میگرفت مانند زبان تهرانی، بازار تهران و… .
بازار تهران یکی از عناصر کالبدی شهر تهران بوده که هسته اولیه شهر از آن منشعب شده است و در ابتدا رویکردی محلهای داشته و در خود اقوام مختلفی را راه داده است. در این مرحله بازار نوعی مرکزیت و هماهنگی با دیگر عناصر بافت شهر دارد. یعنی بازار براساس یک هویت مکانمند واحد که کنشگران متکثری در آن حضور دارند، در شهر نقش تعیینکنندهای را ایفا میکند. و در ارتباط مداوم با محلات پیرامون است. طبقه سنتی بازار و شهروندان تهران از بازار به شکل برابری استفاده میکنند. در نتیجه بازار و زندگی در تطابق کامل با هم تحت یک فرهنگ قناعت، عدالت و اقتصاد مبتنی بر معیشت گسترش مییابند. بازار سنتی تنها شکل موجود فضای تجاری در این شهر بوده است.
این نوع بازار، طی روند شهری شدن و نوسازیهای شهری و خیابان کشیها، هویت مکانمند واحد خود را رفته رفته از دست داده و در تمامی سطح شهر در کنار خیابانها پراکنده شد. و با احداث فروشگاههای زنجیرهای، مجتمعهای تجاری، رشد صنایع و … درسطح شهر تبدیل به بازاری با هویت فضایی متکثر گردید. دیگر بازار نتوانست با سبک نوین زندگی مدرن همراه و همساز باشد زیرا طبقه جدید متوسطی در حال شکلگیری بود که سلیقه مصرفی خود را در فضاهای تجاری جدید جست وجو میکرد. و در واقع خیابانها نقشی اساسی در دو قطبی شدن شهر و از بین رفتن فرهنگ برابری ایفا نمود. .در ادامه روند مدرن شدن و شکلگیری بازار سرمایه در شهر این شکل تسریع شده به گونهای که ما امروزه با بازاری زمانمند مواجهیم که میتوان از آن با عنوان نابازار یاد کرد. که سبب گسترش هویت انتزاعی شهر در سراسر کشور شده است. یعنی تهران در جایی ظهور مییابد که نمادهای هویتیاش در آن فراوان تر باشد. مثلا بازنمودهای از سرمایهداری مدرن به سبک تهران. تهران و فضاهای تجاری اش مبدل به مارکی شده اند که در سایر نقاط ایران مورد استفاده قرار می گیرند. اتفاقی که در شهر طی این تغییرات افتاده یکدستی گسترده حاکم بر آن سبب شده شهر تبدیل به فراشهر گردد و از شهر زمان درآن یاد کرد. یعنی یک لایه هویت جدید تشکیل می شود که مکان را از دست داده و روابطش دیگر مبتنی بر مکان نیست که در آن مرزهای محله ای یا قومی و… در درجه اول اهمیت باشد. مشکلاتی که از نظر هویتی در مراحل طی شده به وجود می آید عدم احساس تعلق مکانی به تهران است. چیزی که در پایه های هویتی تهران قدیم وجود داشته است.
از دیگر مسائلی که این هویت نوین ایجاد می کند، تبدیل شدن روابط موجود در آن به روابطی مبتنی بر اقتصاد مصرفی و بازار است. به گونه ای که ما با منفک شدن و قطبی شدن هرچه بیشتر شهرها در سطوح محلی، منطقه ای و ملی مواجهیم. و زمانی که به سیمای شهر امروز نگاهی می اندازیم که درآن بیلبوردهای تبلیغاتی و بسیاری از مظاهر مصرف در کنار خیابان ها به نمایش درمی آید، می بینیم که شهر به گونه ای تساعدی در حال فرورفتن در شرایطی نوینیست که برای خود پدید آورده و آن بازاری شدن است.
در مجموع می توان بیان داشت که هویت شهری تهران در پیرو ده یا آبادی شکل گرفته و نمی توان یک دوگانه روستا/ شهر را برایش قائل شد. در واقع در چنین جامعه ای ما با یک همزیستی سه گانه ایلی-روستایی-شهری مواجه بودیم که در یک ساختار تاریخی تکرار می شود. در اینجا شهر محل سیاسی و بازار مرکز تجاری محسوب می شود. با ورود مدرنیته، چند رویداد اتفاق می افتد، نخست شهری شدن است. یعنی رشد شهرنشینی در ایران به مرکزیت تهران. در همین هنگامه بوده که ساختار اقتصادی-اجتماعی-سیاسی با رشد سریع جمعیت دستخوش تغییر می شود. نظام روستایی حاشیه ای و نظام ایلی، میرا می شود. در نتیجه مواجهه با فضای شهری متفاوت گردیده و نوعی الگوی مصرف را رواج می دهد. در همین راستا طبقه نوکیسه جدید ( مصرف گرایی ) و طبقه متوسط گستره (مصرف گرا ) به وجود می آیند. فرهنگی که توسط بازار سنتی رواج داشته و می تواند در شرایط کنونی راهگشا باشد فرهنگ انصاف و عدالت بوده است. بازار از نظر مکانی به گونه ای ساخته شده که ورود برای همه را امکان پذیر ساخته است و نوعی برابری در حضور را رواج می دهد. علاوه بر آن در مقابل فرهنگ پولی شدن همه چیز و کالایی شدن می تواند فرهنگ انصاف را ارائه دهد و رواج آن میان شهروندان و پذیرفته شدن به عنوان فرهنگ شهروندی می تواند شهر را از افتادن در یک ورطه پولی نجات دهد.
«… مردم فقط به خاطر بازار به اینجا نمی آیند و بیشتر مراجعاتشان به بازار به خاطر این است که هنوز به بازار اعتماد دارند و فکر می کنند که در بازار هنوز هم انصاف وجود دارد…» (حاج آقا کسایی، راسته فرش فروشان).
«… از صنف بازار بدم می آید… بازار همه جا شده داد و ستد و پول، از انسانیت خبری نیست… قبلا اعتقادات مذهبی وجود داشت، حلال و حرام می کردند… جدیدی های بازار، بازاری نیستند…»( خانم، ۶۳ساله، فروشنده در مجتمع تجاری).
«….باید رعایت انصاف کرد و همین اعتماد می کند و ۴تا مشتری می آورد و یه جوری تبلیغ است…» (حاج آقا کسایی، راسته فرش فروشان).