قسمت هفتم. دشواری های خواندن و نوشتن در زبان و لهجه غیرمعیار
لیلا حسین زاده، سپهر خدابخش
نوشتههای مرتبط
پیشگفتار: هنر و زبان مادری در ایران، مجموعه مصاحبه با هنرمندانی است که هنرشان به نحوی با زبان سر و کار دارد و فارسی معیار زبان یا لهجه مادری شان نبوده است. این مصاحبه ها پس از انجام، مورد تقسیم بندی تماتیک قرار گرفته اند و هر قسمت این مجموعه، بخش هایی از مصاحبه ها را ذیل یکی از فصل بندی های تماتیک می آورد. این مجموعه شامل ۱۱ قسمت می شود که عبارتند از : صفر. مقدمه ۱. درونی کردن فارسی معیار، پیش از خلق اثر هنری ۲. ذایقه مخاطبین هنر، ذایقه معیار ۳. اندوخته هنر، زبان و لهجه معیار ۴. زبان و لهجه غیرمعیار در جایگاه کهتری ۵. تجربه از خودبیگانگی برای هنرمندان با زبان/لهجه غیرمعیار ۶. ایستادگی ها و بازگشت ها بر سر زبان و لهجه غیرمعیار ۷. دشواری های خواندن و نوشتن در زبان و لهجه غیرمعیار ۸. مساله مجوز در تولید هنر به زبان و لهجه غیرمعیار ۹. یک مصاحبه کامل، مواجهه زبان مادری و هنر برای یک بازیگر سینما/تیاتر ۱۰. یک مصاحبه کامل، مواجهه زبان مادری و هنر برای یک شاعر عرب
قسمت ها به تدریج منتشر میشوند و بهتر آن است که برای دریافت بهتر توصیفات این مجموعه مصاحبه، سرفصل ها به ترتیب خوانده شوند. به طور ویژه خواندن قسمت “مقدمه” در شماره صفر برای درک بهتر قسمت های بعدی ضروری است.
مصاحبه شوندگانی که با زبان مادری به خلق اثر می پردازند و به نوعی با نوشتار سر و کار دارند به طرق مختلف به دشواری در آموزش و اننتشار به رسم الخط زبان مادری و ناتوانی مخاطبان هم زبانشان به خواندن متون اشاره کردند. در این بین فقط شاعر عرب در بین مصاحبه شوندگان مستثنی بود که به چنین مشکلاتی اشاره نکرد.
آسو اهل سنندج که در زمینه موسیقی کار میکند: «من از همان سال اول دبیرستان که گروهی در سنندج تشکیل دادیم و کار موسیقی میکردیم، آنجا اولین بار با این ماجرا مواجه شدم که در درجهی اول کتاب شاعران کورد را که میگرفتیم که روی انها کار کنیم، خواندن آن برای همهی اعضای گروه سخت بود و من به شکل ویژه خودم رفتم و یاد گرفتم، نه با معلم، شروع کردم به خواندن کتابها و خواندن کوردی را یاد گرفتم. مرحلهی دوم این بود که وقتی گروه کر میخواستی، بلد نبودند و مجبور بودی که شعر را به شکل شفاهی بخوانی. حتی بعضی مسخره میکردند که این چیست که نوشتی.
الان هم که سالها گذشته، شاید ۲۰، ۳۰ سال گذشته، در فضاهای مجازی میبینم که رسما شکل نوشتار کوردی به صورتی است که هر کس یک جوری مینویسد. در حالیکه همه کوردی مینویسند، اما در حقیقت کوردی نمینویسند. فکر میکنند باید یک جوری بنویسند اما چون یاد نگرفتهاند چیز دیگری مینویسند. در کار تولید موسیقی این یک بحثش بود که آن ارتباط بین ادبیات مکتوب و ادبیات شفاهی برقرار نبود. این مشکلی بود که هنوز هم هست.»
مصطفی، اهل تبریز که به زبان مادری فیلم می سازد:« چون زبان ما نوشتاری نیست و اجازهی تحصیل به زبان مادریمان را نداریم، در خیلی مسائل مانند دیالوگنویسی و… به مشکلات زیادی بر میخوریم. برای مثال شما دیالوگ می نویسید و بازیگرتان نمی تواند آن را بخواند. باید در تمرینها روی لهجهها کار کرد؛ به دلیل این که زبان مادریمان به ما تدریس نشده است و اصلا به آن پرداخته نشده، هر کسی یک لهجهای پیدا کرده است و با یک لهجهای صحبت می کند. البته این به خودیِ خود چیز بدی نیست اما در کار ما مشکل ایجاد می کند.»
یاشار مستندساز اهل تبریز : «در اولین فیلم مستندی که به زبان ترکی ساختم، یک مشکل بزرگ داشتم؛ بلد نبودم متن نریشن را به ترکی بنویسم، فارسی نوشتم و دادم ترجمه شد! خیلی برای من غم انگیز بود و رسما احساس بیگانگی از خود داشتم!»
میلاد اهل تنکابن که در زمینه تیاترو ادبیات کار میکند: «مشکل اصلی نگارش به زبان گیلکی بود که رسم الخطی تا سالهای پیش وجود نداشت؛ خیلی از دوستانم تلاش کردند که این اتفاق بیفتد . این اتفاق (داشتن یک رسم الخط) افتاده اما همین الان من روزنوشت هایی را که در یک کانال تلگرامی منتشر می کنم مجبورم به ویس تبدیلش کنم. برای این که همان دوستانی که تلاش کردند و رسم الخط ایجاد کردند به صورت دلی و عام المنفعه، آن رسم الخط آنقدر که دیده نشده و استفاده نشده همچنان خودمان هم در خواندن به صورت روان نمی توانیم از آن استفاده کنیم به خاطر همین من مجبورم که تبدیلش کنم به ویس. در کنار متنی که نوشته می شود ویس را ارایه دهم. یعنی هنوز تبدیل نشده به سازوکاری که روی غلتک افتاده باشد، تولید و عرضه متن به گیلکی. جریان تند آسیمیله شدن هم همچنان لطمه بیشتری به قضیه می زند».
امین اهل قایم شهر که در زمینه تیاتر و ادبیات کار میکند: «متاسفانه در دو کتاب من، یک نمایشنامه و شعر مازنی، مشکلی که با آن مواجه شدیم این بود که بسیاری از ناشران، خصوصا ناشری که با آن سر و کار داشتم، آن فونتها و آوانگاریهای مازنی را در دسترس نداشتند و مجبور شدم به فارسی و با اِعرابگذاری، اشعار و نوشتهها را به چاپ برسانم. {…} متاسفانه چندان روی گویش مازندرانی کار نشده است و حتی خانواده ها سعی میکنند که از ابتدا زبان فارسی را به بچه ها یاد بدهند تا خودشان را متمدنتر و شهریتر نشان بدهند. مسئولین حوزههای رسانه هم چندان کار اثربخش و موثری انجام ندادهاند. صدا وسیما و آموزش و پرورش استان هم در این زمینه کاری انجام نداده اند، به جز در حوزههای موسیقی محلی و بومی که به صورت شفاهی در میان مردم رواج دارد».
کمال شاعر اهل مریوان : «در همان اوایل هم که من کم کم به راه افتادم، حتی کردی نوشتنام هم درست نبود. چون هیچ جایی وجود نداشت که بتوانم در آن زبان مادریام را یاد بگیرم، حتی رسمالخط آن را. به همین دلیل بیشتر چیزهایی که می نوشتم، پس از چند سال که کردی نوشتن را درست یادگرفتم و دوباره به آن ها رجوع کردم، متوجه این شدم که آن اوایل که شروع به نوشتن به زبان کردی کرده بودم، حتی رسم الخط آن درست نبود.
{…} این مسئلهی ادبیات کردی روی بقیهی مسائل مانند تئاتر و موسیقی هم تاثیر زیادی دارد. زیرا باعث می شود که در این حوزهها هم چیزی به نام متن خیلی کم به وجود بیاید. یعنی اگر یک کارگردان یا بازیگر تئاتر بخواهد یک نمایشنامهای را اجرا بکند، نمایشنامهای که متناش کردی باشد وجود ندارد، یعنی به تعداد انگشتان دست میرسد؛ چه ترجمه و چه خود متنی که از همان ابتدا به زبان کردی به نگارش در آمده باشد. و یا در موسیقی هم به همین صورت است. بیشتر خوانندههایی که در کردستان فعالیت می کنند همهشان مجبور بودهاند شعرهای قدیمی را دوباره بهصورت موسیقی دربیاورند و روی آن کار بکنند. یعنی متن تازه ای نمی تواند به وجود بیاید و خیلی سخت به وجود میآید. و اشعار و متنهای قدیمی هم خیلی کم، و می توانم بگویم در بعضی مواقع بیمصرف هستند چون نمیتوانند به زمان حال جوش بخورد. و در موسیقی کردی ما چیزی به نام ترانهسرا هم نداریم. چون این مسئلهی زبان و ادبیات کردی خود به خود روی بقیهی ژانرهای هنری تاثیر می گذارد.»