به مناسبت دومین سالگرد درگذشت هری مگداف
«باید ذهنی بدبین ولی دلی خوشبین داشته باشی» این از گفتههای هری مگداف ، اقتصاددان رادیکال امریکایی است که در نخستین روز ژانویهی سال ۲۰۰۸ دو سال از مرگ وی میگذرد. وی پیش از این با آثاری مانند عصر امپریالیسم، پایان رونق، جهانیشدن،… به خوانندگان فارسیزبان معرفی شد و از زمرهی اقتصاددانان چپگرایی بود که ترجمهی آثار وی به زبان فارسی مورد توجه قرار داشت.
نوشتههای مرتبط
مگداف در ۲۱ اوت ۱۹۱۳ در امریکا به دنیا آمد. وی فرزند یک کارگر یهودی مهاجر بود که شغل اصلیاش نقاشی ساختمان بود. او نخستین بار در ۱۹۲۹ با دیدگاههای رادیکال آشنا شد و اندکی بعد در هنگامهی رکود بزرگ در امریکا شاهد تظاهرات گستردهی فقرا و بیکاران بود. ژندهپوشانی که به سخنرانان گوش میکردند و وقتی شروع به تظاهرات کردند با سرکوب شدید پلیس ضدشورش مواجه شدند. وی به شدت متاثر از این واقعه و مطالعات قبلیاش دیدگاههای رادیکال را پذیرفت.
به مناسبت دومین سالگرد درگذشت هری مگداف
«باید ذهنی بدبین ولی دلی خوشبین داشته باشی» این از گفتههای هری مگداف ، اقتصاددان رادیکال امریکایی است که در نخستین روز ژانویهی سال ۲۰۰۸ دو سال از مرگ وی میگذرد. وی پیش از این با آثاری مانند عصر امپریالیسم، پایان رونق، جهانیشدن،… به خوانندگان فارسیزبان معرفی شد و از زمرهی اقتصاددانان چپگرایی بود که ترجمهی آثار وی به زبان فارسی مورد توجه قرار داشت.
مگداف در ۲۱ اوت ۱۹۱۳ در امریکا به دنیا آمد. وی فرزند یک کارگر یهودی مهاجر بود که شغل اصلیاش نقاشی ساختمان بود. او نخستین بار در ۱۹۲۹ با دیدگاههای رادیکال آشنا شد و اندکی بعد در هنگامهی رکود بزرگ در امریکا شاهد تظاهرات گستردهی فقرا و بیکاران بود. ژندهپوشانی که به سخنرانان گوش میکردند و وقتی شروع به تظاهرات کردند با سرکوب شدید پلیس ضدشورش مواجه شدند. وی به شدت متاثر از این واقعه و مطالعات قبلیاش دیدگاههای رادیکال را پذیرفت.هری مگداف در سیتی کالج نیویورک دانشجوی مهندسی بود و همزمان در یک سازمان دانشجویی با عنوان «باشگاه مسایل اجتماعی» فعالیت میکرد. وقتی در سال ۱۹۳۲ در ۱۹ سالگی به شیکاگو سفر کرده بود تا در منشور اتحادیهی ملی دانشجویان مشارکت کند با همکلاسی خود بئاتریس گرایزر ازدواج کرد. این زمان سه سال از اولین دیدار هری و بئاتریس گذشته بود؛ از زمانی که با دوستانشان به دشواری از بام خانه بالا میرفتند تا به صدای موسیقی کلاسیک و بحث بر سر آن که از خانهی یکی از همسایگان برمیخاست گوش دهند. آنان تا هنگام مرگ بئاتریس در ۷۰ سال بعد همچنان با هم زندگی کردند.
وی در سالهای ۱۹۳۳-۱۹۳۲ همراه با یک شاعر رادیکال سردبیر نشریهی «اتحادیهی ملی دانشجویی» شد. وی دوبار از سیتی کالج اخراج شد و سرانجام به مدرسهی بازرگانی دانشگاه نیویورک رفت و در ۱۹۳۶ لیسانس اقتصاد گرفت. مگداف در این هنگام در کمیسیون ملی عدم اشتغال و اشتغال مجدد شروع به کار کرد. در همین سال مدیر پروژهای دربارهی اندازهگیری بهرهوری در صنایع بود و هنوز هم ادارهی کار در امریکا از روش مورد استفاده در این پروژه استفاده میکند. نتایج این پژوهش در سال ۱۹۳۹ در گزارش مفصلی با عنوان «تولید، اشتغال و بهرهوری در ۵۹ صنعت امریکا» منتشر شد. در سالهای ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰ مگداف دو مقاله نیز دربارهی توسعهی معیارهای بهرهوری و رشد بخش خدمات منتشر کرد.
درپی این پروژه وی در «ادارهی دفاع ملی و هیئت مشورتی واشنگتن» شغلی یافت. در اینجا مگداف ظرفیت صنعتی و بهرهوری ملی را در صورت استفاده از ظرفیت کامل تولید در هنگام جنگ مورد بررسی قرار داد. گزارش مگداف و همکارانش دربارهی روشهای نظامی منسوخ در ارتش ایالات متحده زمانی روی میز روزولت قرار گرفت که ژاپنیها به پرل هاربر حمله کرده بودند.
مگداف در ۱۹۴۴ وقتی جنگ به پایان خود نزدیک میشد اقتصاددان ارشد مسئول در ادارهی بازرگانی دایرهی تحلیل اقتصادی جاری بود. وی مسئول نظارت بر انتشار بررسی وضعیت جاری اقتصادی بود و گزارشی هفتگی دربارهی وضعیت اقتصادی امریکا تهیه میکرد که در نشستهای کابینه مورد بررسی قرار میگرفت.
هنری والاس، وزیر بازرگانی (و معاون بعدی رییسجمهور) در ۱۹۴۶ از مگداف خواست که مشاور ویژهاش باشد. وی این شغل را پذیرفت. وی در زمان ریاست جمهوری ترومن نیز همچنان گزارشهای هفتگی برای جلسات هیئت دولت تهیه میکرد.
از اواسط ۱۹۴۷ تا حدود ۱۹۵۲ مگداف هنوز در دوایر دولتی اقتصادی در امریکا مشغول به کار بود و عمدتاً در اداراتی که در پی «نیودیل» در امریکا ایجاد شده بود فعالیت میکرد. اما در هنگام مککارتیسم یکباره امکان تمامی مشاغل دولتی بر روی مگداف بسته شد و به سبب پیشینهی سیاسیاش ناگزیر دربرابر کمیتهی تحقیق و بازجویی قرار گرفت. وی که اکنون در فهرست سیاه قرار گرفته بود با همسر و دو فرزندش واشنگتن را ترک کرد و به نیویورک رفت. اما در نیویورک نیز همچنان اعمال محدودیت برای وی ادامه یافت.
اینبار برای نزدیک به یک دهه وی به عنوان تحلیلگر مالی و کارگزار سهام در وال استریت مشغول به کار بود. او سرانجام شغلی در یک شرکت بیمه یافت. در اواخر دههی ۱۹۵۰ وی به یک ناشر کتابهای دانشگاهی پیوست و بعداً شریک این ناشر شد.
در اواخر دههی ۱۹۵۰ و اوایل دههی ۱۹۶۰ مگداف به برای تعدادی از موسسات اقتصادی دورههای آموزشی برگزار کرد. در پی آن رییس «نیو اسکول» در نیویورک از وی دعوت کرد که در این موسسهی آموزشی تدریس کند و در سرتاسر دههی ۱۹۶۰ مگداف در نیواسکول تدریس میکرد. وی همچنین یک ترم در دانشگاه ییل تدریس کرد.
از اوایل دههی ۱۹۶۰ مگداف عموماً با نشریات چپگرا همکاری میکرد. وی در سال ۱۹۶۵ مقالهای در «سوشلیست رجیستر» با عنوان مسایل سرمایهداری امریکا نوشت. بخش مهمی از این مقاله با عنوان اقتصاد بر روی بدهی رشد میکند به تشریح این موضوع اختصاص داشت که اقتصاد امریکا چه گونه وابسته به رشد اعتبار / بدهی است تا تقاضا را تحریک کند. علاوه بر مخاطرات ناشی از فروپاشی مالی، این وابستگی سطح سود مورد انتظار بنگاههای اقتصادی را افزایش میدهد تا قادر به بازپرداخت بدهیها و نرخ بهرهی آن باشند. وی نوشت در اقتصاد شبهرکودی افزایش سود از انباشت بیشتر سرمایه ناشی نمیشود بلکه از کاهش دستمزد و حقوق سرچشمه میگیرد و چون حقوقبگیران نیز نیازمند افزایش حقوق هستند آنان نیز در تلهی بدهی گرفتار میشوند. بدین ترتیب، سهم درآمد اشخاص که صرف بازپرداخت بدهی میشد از ۱۴ درصد در ۱۹۵۱ به ۲۱ درصد در ۱۹۶۳ افزایش یافته بود.
مگداف در سال ۱۹۶۹ کتاب معروف خود با عنوان «عصر امپریالیسم، اقتصاد سیاست خارجی ایالات متحده» را منتشر کرد. بخش اصلی این کتاب نخست به شکل مقدماتی در سومین کنفرانس سالانهی استادان سوسیالیست در سال ۱۹۶۹ ارائه شده بود. این کتاب در دوران جنگ ویتنام تاثیر مهمی در روی اندیشههای چپ داشت و ۰۰۰ر۱۰۰ جلد از آن فروش رفت و به ۱۵ زبان ترجمه شد.
کتاب مگداف نشان میداد که ایالات متحده دارای یک امپراتوری است همچون بریتانیا که پیش از آن دارای امپراتوری بود و در این چارچوب است که میتوان جنگ ویتنام را درک کرد. وی در جملات پایانی کتاب مینویسد امپریالیسم یک گزینه برای جامعهی سرمایهداری نیست بلکه سبک زندگی جامعهی سرمایهداری است.
در سالهای دههی ۱۹۷۰ مگداف مقالاتی در تشریح برخی پرسشهای طرح شده در کتاب خود نوشت و حاصل این مجموعه نیز کتابی شد که در ۱۹۷۸ با عنوان «امپریالیسم از عصر استعمار تاکنون» منتشر شد.
از سال ۱۹۶۹ مگداف همراه با سوییزی سردبیری نشریهی مانتلی ریویو را برعهده گرفت. وی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ سفرهای متعددی به نقاط مختلف جهان داشت. او گفتوگوهای مفصلی با چهگوارا دربارهی اقتصاد و برنامهریزی داشت که اخیراً با عنوان «رویاروی چهگوارا» در امریکا منتشر شد.
در سالهای دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ مگداف همراه با سوییزی سلسه مقالاتی دربارهی اقتصاد امریکا و نقش جهانی آن نوشت و منجر به انتشار پنج کتاب شد: پویاییشناسی سرمایهداری امریکا (۱۹۷۰)، پایان رونق (۱۹۷۷)، بحران عمقیابندهی سرمایهداری امریکا (۱۹۸۰)، رکود و انفجار مالی (۱۹۸۷)، و بحران بیبازگشت (۱۹۸۸).
علاقهی مگداف به بررسی توسعهی سرمایهداری وی را به بررسی جهانیشدن کشاند و در ۱۹۹۲ وی مقالهی مفصلی در «سوشلیست رجیستر» در این باره نوشت. وی معتقد بود که برخلاف دیدگاههای جاری در این دوران نیز دولتهای ملی و رقابت میان آنها همچنان با قدرت تمام وجود دارند.
در سال ۲۰۰۳ مجموعه مقالاتی از وی با عنوان امپریالیسم بدون مستعمرهها منتشر شد و در واپسین ماههای عمر خود مجموعه مقالاتی با پسرش فٍرٍد دربارهی طبقهی کارگر در امریکا نوشت.
مگداف در نخستین روز ژانویهی سال ۲۰۰۶ دو سال پس از مرگ همسرش خود نیز به پایان ناگزیر تن داد و در سن ۹۳ سالگی در خانهاش درگذشت. در هنگام مرگ از وی به عنوان یکی از تاثیرگذارترین و مهمترین اقتصاددانان رادیکال امریکا در قرن بیستم یاد شد.