انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی کوتاه به فیلم «سارا و آیدا» اثر مازیار میری

دو نام «سارا وآیدا» با توجه به دو شخصیت اصلی دقیق و همخوان انتخاب شده اند. “سارا” (غزل شاکری) به معنی راستگو، پاک و خالص و “آیدا”(پگاه آهنگرانی)به معنای خوشحال ویاری‌دهنده. فیلم را می‌ توان از دیدگاه‌های گوناگونی بررسی کرد اما در اینجا ما به صورتی موجز، تنها به معرفی کوتاهی از آنبسنده می کنیم.«سارا و آیدا»شکل و ساخت خوبی دارد و چندین پرسش اساسی و مهم فلسفی، جامعه شناختی و روانشناختی را مطرح می کند: نخست آنکه،آیا ما مجاز هستیم و اختیار داریم برای نجات یک انسان، در زندگی روز مره خود دست به کاری غیر‌قانونی بزنیم یابر خلاف عرف عمل کنیم؟ و با این عمل(صرف نظر از درستی یا نادرستی آن) حق دیگران را ضایع کنیم؟ حتی اگر شخصی که نجاتش می دهیم،به نزدیکی یک مادر برای ما باشد؟ در این پرسش اخلاق و قانون با یکدیگر در هم می آمیزند و درگیر می شوند و باید پرسید حق با کدام یک از آنها هست؟ پرسش دیگری که این بار در حوزه جامعه شناسی و روانشناسی مطرح می شود این است که دوستی بین ما آدمها تا چه حد می تواند ملهم از زندگی شخصی مان باشد؟ این دوستی ها تا کجا می تواند ادامه داشته باشد؟ دوستی ها بر چه اساس و پایه استوار می شوند و آیا منفعت شخصی می تواند تمام بُعد دوستی را فرا بگیرد یا نه؟و دوستی ارزشی فراتر از منفعت شخصی در بردارد؟

سارا برای نجات مادرش از زندان دست به کاری غیر قانونی می‌زند. وجدان سارا نمی تواند با این موضوع کنار بیاید و بپذیرد که مادرش در زندان باشد. با آیدا به سراغ سعید دوست پسر آیدا می روند تا مادرش را نجات دهند. نقش زنانگی و فمینیستی در این فیلم بشدت قابل دیدن و محسوس است.پیرنگ فیلم به خوبی چیده مان شده و شخصیت درون گرایی که سارا به عهده داردبه خوبی توانسته استانعکاس بیابد و در نقش یک فرد درون گرا تماشاگر را با خود همراه کند و سبب شود که او با این کاراکتر همذات پنداری کند. بازی برون گرایی که به عهده آیدا گذاشته شده، به صورت آراسته و زیبا به نمایش گذاشته می شود. آیدا خود را فدای سارا می کند و سارا در دقایق آخر فیلم وجدانش بیدار می شود و نمی گذارد آن فداکاری دوستش بی بهره و بی مزد بماند. سارا به همه حرف و حدیثهای نادرست و قضاوتهای اشتباه و نابجا درباره آیدا پایان می دهد.حتی نامزد سارا که علاقه فراوان به سارا دارد او را وادار می کند که دروغ بگوید ولی سارا این کار را نمی کند.اوج فداکاری دو دوست در فیلم نمایان هست. حرکات دوربین و زوم کردن روی چهرها تماشاگر را درگیر شخصیتهای فیلم می کند.

فیلم آکنده از عناصر نشانه شناختی است. عکس ها و تصاویری که بر در و دیوار خانه ها، برجسته شده‌اند نشان از تفکر حاکم بر شخصیتهای داستان می دهند. نمادها به خوبی به کار گرفته شده‌اند. اغلب چسباندن عکسهای متفاوت بر جاتیی چون کمد اتاق مان نشانه هایی را عرضه می کند که اندیشه ما را بیان می کنند. در چند جا خود” تخت خواب” است که به مثابه نشانه‌ای برای آسایش مطرح می شود و این عنصری است که برای پیوستگی نیز قابل تامل هست. در پلان ایستادن سارا در تراس، پشت به دوربین، اشک می ریزد، این نگاه فضایی زیبا و در عین حال تراژدی می سازد. البته می توان با نقدی روانکاوانه و عمیق تر نیز به شخصیتهای فیلم پرداخت و رفتارهای خشونت آمیزشان را مورد کندوکاوقرار داد. یا با نقدی فمنیستی فیلم را مورد بررسی و تحلیل قرار داد. همانگونه که فیلم این قابلیت را دارد که به صورتی گسترده درباره فنون ساخت و پرداخت و عناصر مضامینش بحث کرد. .

در نهایت جای این پرسش هست که آیا مازیار میری با ساخت این فیلم به دنبال آن بوده که نشان دهد باید از دوستی درس زندگی گرفت؟ یا سینمای او صرفادر پی بازنمایی محیط بیرون و شرایط حاکم بر جامعه و روابط انسانها است؟

این از فیلم می تواند تاثیر زیادی بر تماشاگر بگذارد و شاید تا مدتها ذهنشرا درگیر خود کند. و البته این از عناصر یک فیلم خوب است.