مستندِ “اون شب که بارون اومد … یا … حماسه ی روستازاده ی گرگانی” (۱۳۴۷)، ساخته ی کامران شیردل، دارای ساختاری سهل و ممتنع است. و لایه های معنایی قابل تأملی دارد. که مخاطب با کمی دقت متوجه اثرگذاری این لایه های پنهان می شود که در نتیجه ی تدوین آیزنشتاینی حاصل شده. در اینجا تنها قصد داریم نگاهی مختصر به ساختار این مستند داشته باشیم. ساختاری که در پی واقعیت های دوگانه ی بیرونی شکل گرفته و فرم و محتوای یکپارچه ی این مستند، آن دوگانگی را برجسته نموده است.
ضمن اینکه باید در همین ابتدا تأکید گردد هر بررسی ساختارگرایانه می تواند تجربه ای در زمینه ی شناخت یک متن یا اثر هنری از دیدگاه ساختارشناسانه به حساب آید، و در عین حال صرفاً یک برداشت فردی از ساختار آن اثر یا متن باشد. و چنانکه شرط احتیاط نیز حکم می کند، باید از قبل تأکید کنیم که آنچه در پی می آید صرفاً یک برداشت و یک نگاه است و صورت های دیگر غیر از این نیز قطعاً درست (و درست تر) خواهد بود.
نوشتههای مرتبط
عنوان فیلم مستند: “اون شب که بارون اومد … یا … حماسه ی روستازاده ی گرگانی”
کارگردان: کامران شیردل
محصول کشور: ایران
مدت: ۳۹ دقیقه
رنگی / سیاه و سفید: سیاه و سفید
سال ساخت: ۱۳۴۷
زبان: فارسی
اقتباسی یا غیر اقتباسی: غیر اقتباسی
ژانر: مستند گزارشی (گزارشی – تفسیری)
سبک: فرمالیستی
مخاطب: بزرگسال، خاص: روشنفکران، و عام: تلویزیون (در میان شبکه های سیمای ج.ا.ا.: مناسب برای شبکه ۴)
تم اصلی: شک و یقین
مضمون: یک کلاغ چهل کلاغ، در فرهنگ عامه
هدف: روشنگری در مورد یک واقعه ی بدون ناظر، خبرساز و نامعلوم، مطابق ضوابط مردمشناسی
موضوع: خبری که به عنوان حماسه ی روستازاده ی گرگانی و نجات قطار، بر سر زبان ها بوده است، همچنان در افواه عموم و اقوال مختلف مردم و مسئولان آن ناحیه به چندین روایت نقل می شود و شایعه های متضادی دارد؛ طوری که امکان انتخاب و برتری یک قول بر دیگری غیر ممکن است.
پیام: گاهی، در میان نظرات متفاوت مردم از یک واقعیت نمی توانید به کشف یک حقیقت برسید.
نتیجه: بهتر است در مواقع مشابه (دوگانگی های شک و یقین) به یک راه حل سوم برسید؛ که هر دو رأی را شامل شود.
حضور فیلمساز: فیلمساز در کادر تصاویر مصاحبه دیده نمی شود. صدای مصاحبه گر شنیده می شود.
ساختار و زمان بندی فیلم بر اساس طرح نمایشی (شروع، میان، پایان):
پیش نمایش: از دقیقه ی ۰:۰۱ تا ۱:۲۰ تصاویر چاپ روزنامه و تیترهای خبری متضاد در روزنامه های مختلف در مورد حماسه ی روستازاده ی گرگانی همراه با صداهای مختلف آدمهایی که این خبرها را می خوانند. که موجب شگفتی از خبر، می شود. چیدمان اخبار از تأیید خبر به یک تکذیب؛ و بعد خبر ساخت فیلم این روستازاده؛ همراه با موتیف تکرار شونده ی تسبیح برای اولین بار. با جمله ی “دروغ محضه آقا!” و تصویر دست و تسبیح در دقیقه ی ۱:۲۱
تیتراژ آغازین: از دقیقه ی ۱:۲۲ تا ۲:۱۲ اسامی عوامل فیلم بر روی تصاویری از روستازاده و عوامل فیلم مستند؛ به صورت یک در میان در سیاهی و در پس زمینه ی عکس ها. آخرین دو عکس مربوط به دو لحظه از حرکت دست فیلمساز که به طرز گیج کننده ای جابجا می شود.
موسیقی زمینه: ملودی تکراری با تم مضحکه.
شروع: از۲:۱۲ تا ۶:۲۹
مقدمه: از دقیقه ی ۲:۱۲ تا ۲:۵۲ نامه ی اداره ی فرهنگ و هنر وقت که برای تهیه ی فیلم از این روستازاده است با لحنی بی طرف و کمی با تردید، قرائت می شود.
معرفی: از دقیقه ی ۲:۵۳ تا ۶:۲۰ : روستائییانی که می آیند و فضای روستا. نریشن: راوی، با لحن خنثی، از موقعیت جغرافیایی روستا می گوید. تصاویر: سگ ها، بازی های عامیانه ی کودکان، راوی روی نماها، یکی در میان، تیتر وار عبارتی را در توضیح نما را با عبارت تکراری «…، در ده لاملنک» بیان می کند. روی عبارت “آزمایش استعداد سنجی” تصویر یک دیوانه چند بار تکرار.
دقیقه ی ۶:۲۱ تا ۶:۲۸ عبارت «با توجه به کوتاهی مدت و ضیق وقت، هیأت تصمیم گرفت کار خود را از مصاحبه با شخصیت هایی که با حماسه ی مورد نظر ارتباط داشتند آغاز کند.» روی پرده ثبت و قرائت می شود.
میان: از دقیقه ی ۶:۲۹ تا ۳۴:۴۵
دقیقه ی ۶:۲۹ تا ۲۲:۲۴ مصاحبه با سردبیر روزنامه کیهان که اولین بار خبر این حماسه را منتشر کرده. آغاز مصاحبه همراه با کلاکت زدن منشی صحنه. و قرائت مدارک و مکاتبات. کلاکت زدن منشی صحنه تأکیدی بر ساختگی بودن یک امر واقع دارد، و لایه های معنایی بیشتری ایجاد می کند.
در ادامه: مدیر روزنامه ی شمال ایران، که مخالفت مطلق دارد با این روستازاده و داستانش. صحبت از حقیقت و واقعیت است.
ارتباط کلامی و نخ تسبیح پیگیری میان سؤالات با پاساژ این دو صحنه در جهت تردید مخاطب چیده شده اند.
در ادامه: نظر فرماندار، میانه رو تر هست. و تقریباً حکم یک روایت سوم و ملاحظه کارانه که هر دو جانب را پوشش دهد. میزانسن اتاق فرماندار، پشت سر فرماندار، عکس توپ بازی شاه و عکس مقوایی ولیعهد.
در فواصل: پاساژهای نظر فرماندار و نظر مدیر روزنامه ی شمال ایران، تردید مخاطب را تشدید می کند.
متن و قرائت متن: هیأت از محل خرابی پل بازدید نمود.
گزارش تصویری از بازدید هیأت فیلمسازی. موسیقی محلی. تصاویری از: نماز خواندن و اسب و قطار.
مصاحبه با رئیس راه آهن گرگان. که ایشان یک روایت چهارمی از ماجرا به دست می دهد. سؤالات مصاحبه به زمان های دقیق واقعه ی آن شب (ساعت و دقیقه) و فواصل دقیق مربوط است.
مصاحبه ها با رئیس پلیس گرگان، و عوامل خط، در مخالفت و موافقت و قرائت های جدید از واقعه.
نقطه ی اوج: حدود دقیقه ی ۲۲:۲۵، با روایتی جدید.
نقطه عطف: ۲۳:۳۶ با تغییر فصل: اولین بار، در دقیقه ی ۲۳:۲۶ چهره ی کودک را می بینیم و تا ۲۵:۳۵ استفاده از نمادهای تصویری و قرائت کودکان در مدرسه، از داستان دهقان فداکار، ریزعلی خواجوی.
در دقیقه ی ۲۷:۲۷ برای اولین بار، نام محمد اسماعیل نودهی را می شنویم. و بعد در دقیقه ۲۷:۴۵ این پرسش موازی که بالاخره نام این امامزاده چیست؟ امامزاده عبدالله، امامزاده هاشم، امامزاده سلیمان. و هر کدام از اهالی یک نام می گویند!
دقیقه ی ۲۸:۰۷ مصاحبه با کودک حماسه ساز. و معرفی او توسط راوی که “جان صدها مسافر را نجات داده” با لحنی تمسخر آمیز.
نقطه عطف: دقیقه ۳۱:۲۳ فصل تنفس و بازنگری در تصاویر و نتیجه گیری از گفته های قبلی. و تغییر در روند مصاحبه.
دقیقه ی ۳۳:۴۰ موتیف تکرار شونده ی تسبیح و جمله ی “دروغ محضه آقا!” رمزگشایی می شود. که مربوط به چه فردی از مصاحبه شوندگان بوده.
فرود: دقیقه ی ۳۳:۴۹ تکرار همان موسیقی مضحک بر روی تصاویری از ایستگاه قطار و خدمه ی راه آهن
پایان: از ۳۴:۴۵ تا ۳۷:۵۱
دقیقه ۳۴:۴۵ راهکار فیلمساز: نام حماسه ی روستازاده ی گرگانی را به “اون شب که بارون اومد” تغییر دهند (متن و قرائت با لحنی منطقی)
دقیقه ی ۳۵:۱۶ تا باز تکرار همه ی تفسیرها و توضیحات و تصاویر تکراری، اکثراً از پشت سر.
دقیقه ی ۳۷:۰۹ نتیجه گیری وارونه با تأیید خبر توسط نامه ی وزارت فرهنگ و هنر و قرائت خبرگونه ی آن.
دقیقه ۳۷:۳۰ نمای ثابت. دو نما با دو سطح بالا و پایین: کودک روی ریل راه آهن می دود و از ما دور می شود. سرعت تصویر.
و تکرار پژواک گونه ی “دروغه محضه” در بطن موسیقایی زمینه
دقیقه ۳۷:۵۱ تیتراژ پایانی
لینک مستند “اون شب که بارون اومد” در اینترنت:
https://www.youtube.com/watch?v=_scZRfLOcdw