انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی به کتاب سیمای شهر

کوین لینچ به خاطر کتاب بدیع و کلیدی «سیمای شهر» که ابتدا در سال ۱۹۶۰ منتشر گردیده و هم‌اکنون بیست و دومین چاپ آن در دسترس است و رسما به بیش از ۱۵ زبان ترجمه شده، به خوبی شهرت یافته است. این اثر نه تنها اندیشه و عمل بسیاری از طراحان، برنامه ریزان و نظریه پردازان شهری را تحت تأثیر قرار داد، بلکه بیشترین تأثیر را نیز بر متفکرین زمینه های متنوعی همچون مردم شناسی، معماری، جغرافیا، طراحی محیط و جامعه شناسی داشته است. حتی امروز اندشمندان همچنان به کشف مجدد کار لینچ پرداخته و آن را در تفسیر رابطه متغیر بین مردم و محیط مناسب می دانند. لینچ چنانچه خود نیز در مقدمه کتاب آورده بسیاری از اندیشه های خود را درباره سیمای شهر، مدیون همکار بزرگش گئورگی کپس است.

فردریک جیمزسون، نظریه‌پرداز برجسته ی فرهنگ مادی پسامدرن که اخیرا کار لینچ را به تفصیل مورد بحث قرار داده است به این نکته اشاره می کند که عدم توانایی مردم به تجسم یک تصور ذهنی منسجم از شهر هایشان حاکی از خصلت بیگانگی عمیق جوامع معاصر می باشد. نظریه پردازان علم معانی بیان نیز تلاش کرده اند که مفاهیم تصور پذیری لینچ را با دیدی انتقادی مورد تفسیر قرار دهند. واژه ی «نقشه ی شناختی» که در اصل به ادوارد تولمن روانشناس نسبت داده شده و به احتمال زیاد هرگز توسط خود لینچ به کار گرفته نشده، به تدریج مبین مفاهیم معروف کار وی گردیده است. آنچه که معمولا تشخیص داده نمی شود این است که « سیمای شهر» در حقیقت اولین گام جستجوی لینچ در تعریف خصوصیات عملکردی شکل خوب شهر است.

جستجوی لینچ به دنبال تصویر شهر و خوانایی آن یکی از اولین شاخه هایی بود که به عنوان جریان مخالف مدرنیسم با هدف انسانی کردن رویکردهای آن به شکل شهر، پدید آمد. این کنکاش موجب شده پژوهشهای بسیاری، درباره ی الگوهای رفتاری و تصویر سازی ذهنی از شهر ها، به جریان بیفتد که در شکل گیری معیارهایی برای مطالعه و طراحی ریخت شناسانه، جایگاه مهمی را اشغال کرد.

لینچ به دلیل زندگی در شهر های آمریکایی شناخت کاملی نسبت به آنها پیدا کرده بود به همین دلیل نوعی نازیبایی و بدشکلی را در آنها می دید که بر خلاف شهر های اروپایی دارای شخصیت بودند. او خود در این باره می نویسد ” در حال حاضر شهری که محیطش زیبا و دلنواز باشد، نادر است یا به گمان برخی اصلا وجود ندارد.حتی یک شهر آمریکایی، کوچک یا بزرگ موجود نیست که تمام مظاهر آن نیکو باشد.تنها پاره ای از شهر ها اجزائی خوش دارند و از همین رو شگفت آور نیست اگر بسیاری از آمریکائیان ندانند معنای زندگی در محیطی که زیبا و محظوظ کننده باشد چیست. بسیاری از آمریکاییان زشتی شهری که در آن ساکن هستند برایشان آشکار است و از تراکم، کثافت، دود، آشفتگی و یکنواختی بسیار آن شکایت دارند؛ اما از ارزش بالقوه ای که در محیطی متوازن موجود است بی خبرند.”

در کتاب حاضر لینچ تصویر هر محیط شهری را به سه جزء تجزیه کرده است. این سه جزء همواره و پیوسته با یکدیگر در سیمای شهر جلوه‌گر می‌شوند:

۱-علائم مشخصه: علائم مشخصه می توانند شیء را از اشیاء دیگر متمایز کرده و شیء مورد نظر را به صورت واحدی جدا و مستقل شناسایی کنند. از این رو این علائم به معنی صفاتی هستند که خاص خود شیء بوده و به آن وحدانیت می‌بخشند.

۲-بافت: تصویری که از هر شیء در ذهن داریم باید رابطه فضایی و شکلی آن را با ناظر و با اشیاء دیگر معلوم کند.

۳-معنی: شیء باید واجد پاره‌ای معانی برای ناظر باشد. معنای شیء نیز بر حسب رابطه آن با ناظر و اشیاء دیگر حاصل می‌شود. به عنوان مثال تصویری که از یک خروجی ساختمان در ذهن داریم باید متضمن شناسایی یک در به عنوان عاملی در خود باشد، واجد رابطه‌ای فضایی با ناظر باشد و معنای آن به عنوان عاملی که می‌توان از طریق آن از محلی خارج شد، مشخص باشد.

 

لینچ در کتاب سیمای شهر برخلاف لوکوربوزیه که به گونه ای دو بعدی و کاغذی به شهر می‌نگرد، نگاهی چند بعدی و همه جانبه نسبت به شهر دارد و در پی به تصویر کشیدن پویایی و تحرک زندگی در آن است. او در این کتاب با تکیه بر مظاهر مادی و حسی که در منظر شهر قابل مشاهده است، شهر را به ۵ دسته تقسیم کرده است که به شر ح زیر هستند:

 

۱-راه: راه که ممکن است خیابان، پیاده رو، جاده، خطوط زیرزمینی، تراموا و … باشد مسیری است که حرکت بالفعل یا بالقوه از طریق آن صورت می گیرد. راه از دیدگان بسیاری از مردم مهمترین عامل در تصویر شهر است، عاملی که مشاهده ی محیط های گوناگون و ارتباط و وابستگی میان آنها، از طریق آن صورت می گیرد. راهها مؤثرترین وسیله ای هستند که بر اساس آن می توان مجموعه ی پیوسته ی شهر را به نظام آورد. از دیدگاه لینچ راه اصلی باید بوسیله ی کیفیتی خاص همچون جنس خاصی از مصالح، نوع چراغها و روشنایی و عوامل این چنینی، از اطراف خود متمایز شوند. این خصوصیات باید حالتی از پیوستگی و وحدت را داشته باشند که این پیوستگی از طریق عواملی که دارای ریتم هستند حاصل می آید، عواملی چون تکرار نماهای چشمگیر و … .

عبور مستمر از یک راه به تصویر ذهنی که از آن راه در ذهن بیننده وجود دارد جنبه ای از استمرار و پیوستگی را می دهد. لینچ از عبور مستمر به عنوان « سلسله مراتب بصری » یاد می کند که در آن عوامل اصلی سیمای شهر از سایر عوامل جدا شده و در ذهن وحدتی دوباره می یابند و اینگونه اساس و اسکلت تصویر شهر ایجاد می شود. راهها بایستی نقاط انتهایی مشخصی داشته باشند که این می تواند از طریق تغییرات تدریجی د رعلائم و نشانه های مسیر، سربالایی و سرازیری و یا تغییر تدریجی جهت و … مشخص شود. امر دیگر که بر تأثیر گذاری راهها بر مخاطبین می افزاید وجود تحرک در راه است. پیچیدن در راه، بالا و پایین رفتن در آن می تواند پرسپکتیوی متغیر از منظره در اختیار قرار دهد و برای ناظر تجربه ای پیوسته بوجود آورد. راه در نهایت باید پیوستگی یک ملودی موسیقی را داشته باشد که در آن ارتباطی مشخص میان اجزاء بوجود آید.

 

۲-لبه: لبه ها نسبت به راه عواملی جانبی تر هستند و لی به هر صورت مهم. مرز بین دو قسمت، شکافی در امتداد طول و بین دو قسمت پیوسته ی شهرف بریدگی که خطوط راه آهن د رشهر بوجود می آورد، حد مجموعه ای ساختمانی و دیوار را می توان به عنوان لبه نام برد. لبه ها نیز مانند راهها باید در تمام طول خود دارای پیوستگی فرم باشند. لبه باید به گونه ای تعبیه شده باشد که به خوبی دو محله را از یکدیگر متمایز کند، گاهی نیز لبه ها پیوندی هستند که دو تکه مختلف از شهر را به یکدیگر می دوزند.

 

۳-محله: بخشهایی از شهر که حد ی متوسط یا بزرگ داشته باشند و اجزاء هر محلی به دلیل خصوصیات مشترکی که دارند شناختنی هستند. در محله ها باید پاره ای از خصوصیات مشابه باشند، خصوصیاتی که بایستی بتوان آنها را در برخی از عوامل مجسم دید. مثل شیب خیابانها و یا اسکلت ساختمانها. هر قدر وجوه تشابه در محله ای بیشتر باشد د رنتیجه محله وحدت بیشتری می یابد. مصاحبه شوندگان در هر محله روی ۳ یا ۴ خصوصیت مشترک تکیه می کردند، برخی مختص به محله ی آنها و برخی دیگر در سایر محله ها نیز دیده می شد. در صورتیکه شباهت فیزیکی عوامل یک محله با نوع استفاده از آن عوامل و موقعیت محله ( مرفه، فقیر نشین و…) همراه شود در این صورت تأثیری دو چندان دارد. در صورتی که حدود محله از نظر بصری معین و معلوم باشد بر مطلوبیت و جذابیت آن افزوده می شود.

علاوه بر سیمای کلی محل بافت درونی آن نیز بسیار مهم است. یک محله باید در عین تنوع در بافت داری وحدت و تشخص باشد و محله های کوچک درون محله ای بزرگ بوسیله ی گره ها و راههایی با یکدیگر مربوط می شوند. در هر صورت مظاهر یک محله را بر فرض مانند یک گره نمی توان با نگاهی اجمالی بررسی کرد به این دلیل که بازی تغییرات فضایی آنها را بوجود آورده است و تنها اگر شخص مدتی طولانی به مشاهده بپردازد می تواند آن را تجربه کند

 

۴- گره : محل تقاطع دو راه یادو جاده، کانونهایی که مبدأ و مقصد حرکت ناظر را بوجود می آورند، محل گذر دو راه از کنار یکدیگر. گره ها باید نقاطی در شهر باشند که دیده را به خود معطوف کنند. بدین منظور باید نوعی شخصیت و هویت برای تمام اجزاء گره ایجاد کرد. تراکم و نه آشفتگی اجزا می تواند به تشخص گره بیفزاید. وجود حد و مرزی مسدود و حضور یکی دو عامل به عنوان کانون توجه در گره و عنصر زیبایی اجزا بر توجه به آن می افزاید. وجود گره در محل تغییر مسیر خطوط به انتخاب مسیر توسط ناظر کمک می کند بخصوص اگر محل اتصال گره مرئی و واضح باشد یا به عبارتی خوانا باشد.

گره ها می توانند از طریق تشعشع، محلات وسیع اطراف خود را به نظام آورند. این تشعشعات می تواند فرمی خاص از برجی بلند باشد، صدا و یا نوری خاص و اشکال طبیعی و فیزیکی که نشانگر آن گره باشند و در طول مسیر های منتهی به گره می توان انواع آنها را دید. دستهای گره می توانند بوسیله ی راه و یا لبه ها با یکدیگر پیوند خورده و بافتی مشخص را ایفا کنند و پاره ای از خصوصیات در همگی آنها به چشم می خورد. با چنین عواملی می توان بافتی مستحکم و خوش پیوند برای محلاتی بزرگ از شهر را بوجود آورد.

 

۵- نشانه : نشانه ها عواملی هستند که ناظر به درون آنها راه نمی یابد. نشانه ها برای اینکه نمایایی بیشتری داشته باشند باید با متن و زمینه ی خود در تضاد باشند، مثل قرار گرفتن پیچکی با گلهای زیبا بر روی دیوار سنگی. لینچ بر طبق مصاحبات خود به این نتیجه رسید که بناهای معمولی اگر در نقاطی که خطوط ارتباطی تغییر مسیر می دهد، قرار گرفته باشند، به آسانی در ذهن می مانند؛ در حالیکه بناهای مشخص اگر در جایی کم اهمیت در طول راه قرار گرفته باشند ممکن است اصولا به دیده نیایند. نشانه در صورتیکه در طول زمان یا از مسافتی بعید رؤیت شوند تأثیر گذاری بیشتری خواهند داشت. همچنین اگر نشانه با تمرکز چند عامل یا چند خصوصیت دیگر همراه باشدبر قدرت تصویر خواهد افزود. مثلا اگر دستگیره ی یک در چیزی شبیه به خانه ی خود وی باشد. تسلسل و پیوستگی در مجمو عه ای از نشانه ها به هدایت و گردش ناظر در شهر کمک شایانی خواهد کرد حتی اگر کوچه ها و محله ها تا حدی آشفته باشند.

سیمای هر قسمت از شهر ممکن است گاه بسته به آن که به چه ترتیب مورد مشاهده قرار گیرد، تغییر یابد. از این رو یک جاده ممکن است برای شخصی که در آن اتوموبیل می‌راند یک راه باشد و برای شخصی که پیاده مسیر را طی می‌کند یک لبه. یا یک ناحیه مرکزی در شهر در مقیاس شهری یک محله در مقیاس بزرگتر یک گره به حساب می‌آید.

بنابراین تمامی این ۵ مورد جنبه ای نسبی دارند و کاملا با یکدیگر مرتبط هستند. مثلا نشانه ای بزرگ در محله ای کوچک ممکن است آن را پژمرده کند و حضور یک نشانه ی برجسته در هسته ی مرکزی شهر بر ثبات و قدرت آن می افزاید و در خارج از هسته ی مرکزی ممکن است سبب ایجاد گمراهی شود. محله ها نیز که از سایر عوامل بزرگترند در میان خود راهها، لبه ها و گره ها و نشانه ها ی مختلفی را در بر می گیرند.

با توجه به افزایش وسعت روزافزون کلان شهر ها کوین لینچ ۳ شیوه را برای هر چه بهتر کردن وضعیت بصری شهر ها به شکلی که در توافق با تجربیات شهر وندان باشد، عنوان می کند:

 

۱- نواحی دارای عواملی ثابت باشند که بسته به اهمیت در حالتی سلسله مراتبی قرار گیرند. نمونه ای از این سلسله مراتی را می توان به این صورت ذکر کرد که یک محله عمده و اصلی و سه محله در حاشیه ی آن باشند و هر یک از این سه محله نیز دارای یک بخش عمده و سه بخش فرعی باشند و به همین ترتیب.

۲- شیوه ی دوم استفاده از یک یا دو عامل بسیار بزرگ است که عوامل کوچکتر زیادی تابع آن باشند. به طور مثال، مجموعه ای مسکونی که در امتداد بندری باشد و یا شهری خطی۱ که در امتداد خطوط ارتباطی اصلی بوجود آید.

۳- با توجه به اینکه دو شیوه ی قبلی نا کافی به نظر می رسند به این دلیل که شیوه ی سلسله مراتبی قادر نیست آزادی و پیچیدگی ها و جزئیات روابط میان انسانها را تبیین کند؛ روش سوم که از آن حالت جامد خارج می شود و جنبه ای دینامیک و متحرک به خودمی گیرد، روشی است که در آن تسلسل وجود دارد و عامل زمان در آن مرئی می شود. تفکری که در موسیقی، تئاتر، ادبیات و رقص موجود است. مسئله ی دیگر این است که عواملی که یکی پس از دیگری در سیمای راه، ظاهر می شوند باید از دو انتهای راه دارای تسلسل باشند. حال اینکه چگونه می توان ترتیب این تسلسل را حفظ کرد؛ اگر مسیری دارای ۴ مرحله ی مقدمه، طرح و توصیف موضوع، رسیدن به نقطه ی اوج و نتیجه، باشد در این صورت اگر راننده از نقطه ی اوج وارد مسیر شود این ترتیب به هم می خورد و در نتیجه تسلسل بایستی به گونه ای باشد که اگر در پاره ای نقاط شکسته شد، نمایانی، ترتیب و پیوستگی آن به هم نخورد. این نوع از تسلسل ما را به سمت نوعی ساخت شکنی شیوه ی کلاسیک می برد، چیزی شبیه به قطعات موسیقی جاز که به گوش بی سر و ته می رسند ولی دارای پیوستگی و تنوع اند. اجرای این شیوه در راههایی که فرمی ساده دارند، آسان است اما هنگامیکه راهها پراکندگی و انشعاب می یابند « مانند شبکه ی شطرنجی خیابانها» ؛ مشکل تر می شود. تسلسلی از عوامل – یا یک ملودی- ممکن است جوابگوی « ملودی» متضاد خود شود ولی شاید استفاده از این شیوه هنگامیکه شنوندگان دقت و آشنایی بیشتری دارند، محتاج زمانی طولانی تر باشد.

به نظر لینچ ایجاد مجموعه ای یکپارچه و تسلسل وار و در عین حال متنوع و متضاد از طریق شیوه ی سوم، شاید امکانپذیر نباشد چنانچه تا زمان او نمونه ای این چنینی وجود نداشته است ولی این شیوه امروز بخصوص از جانب معماران و شهر سازان پسامدرن بسیار مورد تأکید است.

این کتاب در پنج فصل به بررسی سیمای محیط، مطالعه سیمای سه شهر، سیمای شهر و عوامل سازنده آن، فرم شهر و مقیاسی تازه می پردازد و در آخر نیز با آوردن سه ضمیمه بحث خود را به پایان می رساند ( الف – پاره ای مراجع برای جهت یابی در شهر ب – روش مطالعه پ – دومثال از تجزیه و تحلیل عوامل شهر از نظر بصری ). تز لینچ در کتاب سیمای شهر این است که محیطهای وسیع شهری می تواند فرمی احساسی داشته باشد. چنین فرمی باید به عادت دیدن و ادراک هزاران مردم منعطف شود، انتهایی گشوده داشته باشد که خود را با تغییر نقش و معنای شهر تطبیق دهد و بتواند جوابگوی تصورات تازه ی مردم از سیمای شهر باشد باید ناظرین را به تفحص و مشاهده ی جهان دعوت کند.

محیط های شهری علاوه بر نظام یافته و مطلوب بودن بایستی شاعرانه و حاوی نمادهایی باشند که تصویری را به ذهن بیننده القا می کند، باید نمودار افراد و جوامع پیچیده ی معاصر باشند، صحبت از ارزشها، امیدها و سنتهای تاریخی بکند و مظاهر طبیعی زمین و روابط و تحرکات جهانی را در دل خود منعکس کند. چنین احساسی نسبت به محیط زندگی به فعالیت انسانی غنا بخشیده و پیوند او را با محیط مستحکم تر می کند و البته تمامی اینها هنگامی به بار می نشیند که ناظر چشمانی تیز بین، منتقد و تربیت شده برای مشاهده داشته باشد.

 

مشخصات کتاب:

لینچ، کوین، سیمای شهر، ترجمه‌ی منوچهر مزینی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۲، ۳۳۱ صفحه