انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی به کتاب جنسیت و روان شناسی اجتماعی

توجه به نسبت «جنسیت و روان شناسی اجتماعی» راهی برای تحقق برابری جنسیتی

 

کتاب «جنسیت و روان شناسی اجتماعی» عنوان کتاب جدید دکتر عباس محمدی اصل است که در ۱۷۱ صفحه توسط نشر نقدافکار منتشر شده است. این کتاب که در راستای سایر تالیفات دکتر محمدی اصل به بررسی نسبت جنسیت و سایر مفاهیم اجتماعی می پردازد در بخشهایی با عنوان «جنسیت و نظریه های روان شناسی اجتماعی»، «جنسیت و پژوهش های روان شناسی اجتماعی» و «جنسیت و روان شناسی اجتماعی کاربردی»؛ از روان شناسی اجتماعی به عنوان علمی نوپا یاد کرده که به مطالعه رفتارهای خود و دیگران پرداخته و چگونگی رفتارهای آدمیان تحت تاثیر گروه را مورد تبیین قرار می دهد تا دریابد انسانها در ارتباطات متقابل چگونه یکدیگر را درک می کنند و برهم تاثیر می گذارند.

کتاب به ارزیابی دیدگاه روان شناسی اجتماعی درباره جنسیت و موضوعات اصلی آن همچون نقش های خانوادگی و سرپرستی والدین، نابرابری جنسیتی در حوزه آموزش و پرورش، اشتغال، درآمد و تاثیرات جنسیتی رسانه های جمعی پرداخته و از دیدگاههای روان شناسانه ای بحث می کند که پس از نقادیهای بنیان برافکن فمینیستها متوجه تسلط دیدگاههای مردانه در این حوزه همانند سایر حوزه های علمی شده و کوشیده تا تعلقات زنانه را نیز وارد این عرصه نماید.

تصور حقیرانه از زن در روانکاوی فرویدی متضمن رسوخ افکار قالبی مبتنی بر برتری مردی و مردانگی بر زنی و زنانگی در آراء علمی مربوط به روان شناسی است. هرچند چنین مفروضاتی به سهولت نقدپذیر بوده و دیدگاههای علمی بسیاری، خلاف آن را ثابت کرده اما چنین نظریاتی جنسیت را تابعی از روابط نابرابر قدرت در جامعه نمی انگارند و با طبیعی انگاشتن قدرت آمرانه مذکر؛ روان شناسی اجتماعی را حوزه ای به دور از دریافت پدیده جنس – جنسیت در متن شرایط اجتماعی در نظر می گیرند. وقتی مقوله جنسیت، پدیده ای انسانی- اجتماعی در نظر گرفته شود، روان شناسی اجتماعی جنسیت پا به میدان علمی روان شناسی می نهد و نظریات غالبا فرویدی را -که تجربیات اولیه زندگی و سائق های سرکوفته در ضمیر ناخودآگاه دوران کودکی را محرک اصلی رفتارهای ناسازگار می داند- متوجه مناسبات نابرابر زنان و مردان در پارادایم مذکر می کند.

روان شناسی اجتماعی از این حیث متوجه نقد مبادی زیست شناختی سکسوالیته، مادری کردن، زندگی خانوادگی، شیوه نظریه پردازی هم جنس خواهی، تبیین تقسیم کار خانگی، تجاوز و خشونت خانگی شده و به اتکای نقادیهای روشی فمینیسم، به اصلاحاتی در این عرصه دست زده است. (ص ۲۹)

در واقع روان شناسی اجتماعی می کوشد چگونگی شکل گیری باورها، ارزشها و سایر تنظیم کننده های اجتماعی کنش و واکنش آدمیان را به اتکای شناخت و ادراک رفتارها در سطوح درون فردی، بینافردی، درون وضعیتی و عقیدتی نشان دهد. از این رو اصلی ترین وظیفه روان شناسی اجتماعی جنسیت، بازنگری در نگرشها و یافته های آکادمیک، جهت عرضه روشهای جدید پژوهش راجع به دوجنسیتی بودن روانی و تلقی غیر آسیب شناختی از این روحیه است.

مولف نقطه شروع انتقاد از روشهای غالب روان شناسی را سالیان ۹۰-۱۹۸۰ میلادی می داند و می گوید: «نگرش پنهان مردسالارانه در بینش ها و روشهای روان شناسی و همچنین تداوم آنها، توسط زنان روان شناس مورد انتقاد واقع شد و التفات روان شناسی به زنان و مردان چون مفعول و فاعل، حذف سیستماتیک زنان از پژوهش های روان شناختی، رشد اخلاقی مبتنی بر تجارب مردانه و نگرش به تحولات شخصیتی صرفا از منظر مردان، به چالش کشیده شد. باید در نظر داشت که این موضوع البته به جنسیت محدود نیست و کوررنگی پژوهش های روان شناسان نسبت به معضلات مربوط به نابرابریهای نژادی و قومی و طبقاتی را هم دربرمی گیرد.»(ص ۵۶)

نویسنده کتاب «جنسیت و روان شناسی اجتماعی» در بخش «جنسیت و شخصیت» بر این باور است که اگر روان شناسی صرفا” به تفاوتهای زنان و مردان می پردازد اما نمی تواند عوامل موثر بر این تفاوتها را تبیین کند، همین جاست که به روان شناسی اجتماعی و دیدگاههای تبیینی آن نیاز پیدا می شود چرا که تبیین زیست شناختی از رفتارهای هورمونی جنسی نیز بنا بر پیشامد اوضاع مختلف، فرق می کند و امروزه دیگر مشخص شده است که شرایط زیستی و روانی در زمینه اجتماعی- تاریخی به بده و بستان می پردازد و تجربیات برآمده از این اوضاع را برای انسان و جامعه محدود به شرایط توارث زیستی نمی کند. مثلا در نظام نابرابر جنسیتی، گفتمانهای زنانگی و مردانگی به گونه ای مطرح می شود که توان تاریخی مردان در ابعاد اقتصادی، سیاسی، حقوقی و دینی حیات انسانی – اجتماعی چنان مسجل گرفته می شود که برتری توانمندی فعلی آنان نیز از چنین گفتمانی استنباط گردد و بداهت سلطه مذکر زیر سوال نرود. (ص ۹۲)

مولف در بخش پایانی کتاب با عنوان «جنسیت و روان شناسی اجتماعی کاربردی» به مهاجرت اجتماعات پدرسالار به جوامع مردسالار در اثر فردگرایی، کسب استقلال مستعمرات یا تجدد طلبی جهان سوم، تحرک اجتماعی و عقلانیت، آینده نگری و همچنین تکوین شهروندی اشاره کرده و بر این باور است که رهنمودهای روان شناسی اجتماعی جنسیت در این عرصه به کار می آید. وی بر این نظر است که: «چگونگی ارتباطات اجتماعی و هدایت خود و دیگری به رفتارهای جنسیتی از روی انتظارات فرهنگی باعث شکل گیری ادراکی می شود منجر به گرایشها و رفتارهای متناظر با آن.» (ص ۱۴۳)

 

از این رو روان شناسی اجتماعی در تامل راجع به تاثیرپذیری از متون اجتماعی مورد پژوهش خود توانسته بر مدلهای مردانه در عرصه بررسی اوضاع زنان فائق آمده و نشان دهد؛ جنس و جنسیت از بخشهای واقعیت ذهنی هستند که در عین حال به منزله ابژه هایی موثر بر تعاملات گروهی تلقی می شوند.