سیلویا فدریچی نظریهپرداز و فعال فمینیست ایتالیایی در کتاب «انقلاب در نقطه صفر؛ کارخانگی، بازتولید و مبارزه فمینیستی» به ارائه نوعی دیدگاه منحصربفرد در خصوص کار خانگی پرداخته و بر این باور است که انقلابها صرفا از تغییر در رأس یک رژیم و از جایگزینی یک رهبر به جای رهبر قبلی ناشی نمیشوند و دگرگونیهای اساسی و واقعی، زمانی رخ میدهند که روابط اجتماعی که سازنده زندگی روزمره هستند دستخوش تغییر شوند و تغییر مناسبات زندگی روزمره در درون و سراسر اقشار بدنۀ اجتماع به ارمغان آورندۀ تغییرات بنیادین خواهد بود.
او از مجموعه فعالیتها و روابطی که بهوسیلۀ آن زندگی و کار ما؛ روزانه بازسازی میشوند به عنوان بازتولیدی یاد میکند که تولید در نظام سرمایهداری را تقویت کرده و عامل اصلی ادامۀ بقای آن است. وابستگی سرمایه به کارهای بیمزد، نامرئی و طبیعیسازی شده و در رأس آنها کار خانگی؛ اساس نظریۀ فدریچی است و راهکار او برای برونرفت از چنین فضای تحمیل شدهای، یافتن راههایی برای روش زندگی است که محدود به سنجش ارزش بر اساس شرایط سرمایهداری نباشد.
نوشتههای مرتبط
او که حالا از سرشناسان نظریۀ فمینیسم مارکسیستی است، کار خانگی را بازتولیدی اجتماعی میداند که نتیجهاش تقویت نظام سرمایهدار مردسالار است. به زبانی ساده کار خانگی و خدماتی که زنان در خانه انجام میدهند در نهایت به سود سرمایه و در جهت تقویت زمینههای تولیدی است که توسط مردان همان خانه صورت میپذیرد.
از آنجایی که نیازهای انسان تنها ابعاد مادی و فیزیکی نداشته و هر آدمی برای ادامۀ حیات نیازمند پاسخ گرفتن نیازهایش در زمینههای عاطفی، روانی، جسمی و جنسی است، کار خانگی پاسخ اصلی همین نیازهاست. رژیم ریاضتی جاافتاده و به ظاهر طبیعی که با تحمیل فعالیتهای به ظاهر غیرمادی و تکراری روزمره، نتیجۀ اصلیاش خدمت به نظام سرمایهداری است.
فدریچی در این کتاب بهخوبی نشان داده که سرمایهداری چطور جنبههای مختلف زندگی روزمره و زیست زنان را طبیعی جلوه داده، کار خانگی را کاری فاقد ارزش قلمداد کرده، استثمار سرمایهدارانه زنان را به زمینههای اصلی خشونتهای جنسیتی تبدیل کرده و حتی در عرصۀ جهانی با روابط استعماری نوین که اتفاقا مورد تایید سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل و بانک جهانی هستند، موجبات بهرههای فراوان اقتصادی شمال جهان و به همان نسبت از بین رفتن منابع حیاتی زندگی، بیثباتی و رکود عمومی برای زنان در جنوب جهان شده است.
او که علاوه بر نظریهپردازی و کار علمی، سابقۀ روشنی در فعالیتهای اجتماعی داشته و از جمله بنیانگذاران پویشهای جهانی برای جلب توجه به کار خانگی و تعلق دستمزد به آن است؛ بر این باور است که برای مقابله با شرایط کنونی در پنداشت کار خانگی به عنوان کاری بیارزش و طبیعی برای زنان، باید کار خانگی به عنوان فعالیتی دیده شود که مستحق دستمزد است چرا که بهواسطه نقشی که در تولید نیروی کار و سرمایه دارد هر شکل دیگری از تولید به آن وابسته بوده و از طریق آن ممکن میشود.
فدریچی بیارزشانگاری فعالیتهای روزمرۀ زنان در خانه را از جلمه مکانیسمهای اصلی سرمایهداری برای حفظ خود میداند که کارزار مزد برای کار خانگی در مقابل آن بهمثابۀ انقلاب است. سرمایهداری در واقع به کار بازتولیدی غیرمزدی نظیر کار خانگی محتاج است چرا که هزینۀ نیروی کار را برایش پایین نگه میدارد و با تلقی کار خانگی به عنوان کاری طبیعی و ذاتی برای روحیات زنان، بنیان روند انباشت سرمایهداری روزبهروز قویتر خواهد شد. او مطالبۀ مزد را استراتژی انقلابی میداند، چیزی فراتر از یک مطالبۀ پولی، چرا که پایههای نقشی که به زنان در تقسیم کار سرمایهدارانه در پیوند با مردسالاری تحمیل شده را سست کرده، آن را وادار به تغییراتی بنیادین میکند و در نتیجه مناسبات قدرت درون طبقۀ کارگر برای اتحاد طبقه مطلوبتر میشود.
اما چه راه و راهکاری بر این افسانۀ ساختگی که کار خانگی کاری طبیعی برای زنان است خط بطلان میکشد؟ چه روشی پایاندهندۀ طبیعی تلقی شدن کار خانگی است؟ فدریچی از مطالبۀ مزد برای کار خانگی به عنوان یکی از راه حلها یاد کرده و خود نیز با انجام فعالیتهای سازمانیافته داوطلبانه به خاطر مزد برای کار خانگی مبارزه میکند. او تاکید دارد کار خانگی باید به عنوان فعالیتی دیده شود که مستحق دریافت مزد است چرا که بهواسطۀ نقشی که در تولید نیروی کار و سرمایه دارد، هر شکل دیگری از تولید به آن وابسته است و از طریق آن ممکن میشود. «وقتی برای مزد برای کار خانگی مبارزه کنیم نه بخاطر مزد برای زنان خانهدار، در واقع با این مطالبه میتوانیم تا حد زیادی هم به «جنسیتزدایی» از کار خانگی کمک کنیم.»
«انقلاب در نقطه صفر؛ کارخانگی، بازتولید و مبارزه فمینیستی» مجموعه مقالاتی از حدود چهار دهه مشارکت فدریچی در جنبشهای اجتماعی از یک سو و تلاشهای دانشگاهی و علمیاش برای شکلدهی به نظریۀ فمینیسم مارکسیست از سویی دیگر است. کتابش به سه بخش تقسیم میشود.
بخش اول کتاب شامل نوشتههای فدریچی در خصوص نظریه و سیاست کار خانگی است که از طریق مشارکت فعال او در کمپین بینالمللی دستمزد برای کار خانگی از سال ۱۹۷۲ شکل گرفته و در مقالات این بخش، دیدگاههای سیاسی دستمزد برای کار خانگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در واقع هدف اصلی مقالات این بخش، افشای روند طبیعی جلوهدادن کار خانگی برای زنان در نظام سرمایهداری است. از نظر فدریچی کارزار دستمزد برای کار خانگی که کار خانگی را فعالیتی میبیند که باید مزد دریافت کند، رقمزنندۀ چشماندازی انقلابی برای زنان است که ریشۀ اصلی «ستم به زنان» در جامعۀ سرمایهداری را نشانه میگیرد.
مقالات بخش دوم کتاب، ذیل عنوان «جهانیسازی و بازتولید» از اوایل دهۀ ۱۹۸۰ و همزمان با شروع فعالیت فدریچی در جنبش ضدجهانی سازی و شروع اقامت او در کشور نیجریه تدوین شدهاند. او در مقالات این بخش تلاش میکند تا معماری نظم اقتصادی جدید جهان را برای مخاطب روشن کرده و نهادهای جهانی همچون صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و حتی سازمان ملل و سیاستهای آنها در رابطه با برنامههای توسعه در جهان سوم را مدنظر قرار دهد. او با توضیح در خصوص آنچه برنامههای توسعه با کشورهای فقیرتر و بخصوص زنان در این کشورها کرده، میکوشد تا نشان دهد این اقدامات چگونه باعث سلب مالکیت از زنان شده و اقتصاد «معیشت محور» کشورهای آسیبپذیر را به یک «اقتصاد تجاری با محوریت صادرات» در خدمت سود بیشتر نظام سرمایهداری تبدیل کرده است. موضوعات مطرح شده در بخش دوم کتاب به مخاطب کمک میکند تا پیوندهای میان نابودی کشاورزی معیشت محور، مهاجرتهای گسترده، جنگلزداییهای وسیع و بیابانزایی در سراسر جهان و در نهایت جنگ را به عنوان ابزار اصلی توسعۀ اقتصادی مدنظر سازمانهای جهانی و ذینفعان سرمایهداری در نظر بگیرد. از نظر فدریچی این نهادها ابزاری برای پیشبرد فرایند تازه استعمار مجدد و حملۀ سرمایهداری به قدرت یافتن کارگران در سطح جهان است.
فدریچی همچنین در این بخش از نظریات اکوفمینیستها یاری جسته تا اهمیت دفاع از ابزار معیشت، حفظ زمینهای اشتراکی و ایجاد «مشترکات» جدید را بیان کند و نشان دهد که چطور خصوصیسازی زمین و تجاریشدن تمام منابع طبیعی و فعالیتهای معیشتی، زندگی زنان را به خطر انداخته است. به همین ترتیب او به نقد نهادی ساختن یا موسسهای ساختن فمینیسم و تقلیل سیاست فمینیستی به وسیلهای برای پیشبرد برنامههای نئولیبرالی و اهداف سازمان ملل پرداخته است.
در بخش سوم کتاب با عنوان «بازتولید مشترکات» جنبشهای فمینیستی مستند سازی شدهاند که فمینیسم سازمان ملل را رد کرده و بر این باورند که برنامههای جهانی به شدت، خودمختاری زنان در سراسر جهان را با مخاطره روبهرو کردهاند و مناسبات اشتراکی که پیش از این باری از روی دوش زنان برمیداشته را به مناسبات اداری و سازمانی تبدیل کردهاند.
خصوصیسازی زمینها، حذف بیش از پیش زنان از فضاهای شهری و عمومی و ساختارهای جدید دیکتهشده توسط سازمانهای جهانی در چارچوب برنامههای توسعه، قابلیت تبدیلشدن به نیروی اصلی خیزشهای گستردۀ زنان در سراسر جهان در مقابله با سرمایهداری را دارد و فدریچی بر این باور است که قابلیت اتحاد کارگران بازتولیدی غیرمزدی و مزدی صرفا نه با کلمات و بر روی کاغذ بلکه با مناسبات اجتماعی جدیدی که ناشی از بازپسگیری ثروت تولیدی هر دو گروه باشد، ممکن است.
کار ارزشمند ترجمۀ فارسی دقیق، روان و خواندنی کتاب «انقلاب در نقطه صفر؛ کارخانگی، بازتولید و مبارزه فمینیستی» توسط سروناز احمدی انجام شده است. نشر افکار جدید این کتاب را در سال ۱۴۰۰ و در ۳۶۴ صفحه با شمارگان سیصد نسخه روانۀ بازار نشر کرده که تا امروز به چاپهای بعدی هم رسیده است. کتابی برجسته در مطالعات فمینیستی که در واقع تاریخ تئوری و سیاست فمینیستی است و با زبانی ساده و روشن به موشکافی مفهوم نظریۀ فمینیسم مارکسیستی و نسبت آن با کار خانگی میپردازد.
مریم نورائی نژاد
nooraienezhad@gmail.com