تصویر: کارنرو
بنابه تحقیقات اجتماعی و باستان شناختی، همۀ جوامع اعمّ از جوامع دارای ساختار اجتماعیِ ابتدایی نظیر گوایاکی که پیر کلاستر به بررسی آن پرداخته و جوامع پیچیدۀ صنعتی و اطلاعاتی که شواهدش را امروزه تقریباً در همه جای دنیا در دست داریم برای گرداندن اقدامات روزمره شان نیاز به قدرتی دارند که بتواند آحادجامعه را در یک سلسله مراتبِ منطقی گردهم آورده و به این ترتیب اموراتشان را سرعت و دقت بخشد. قدرتی که صرفاً مربوط به حوزۀ «عمومی و همگانی» است و با قدرتی که درون یک خانواده اعمال می شود، متفاوت است؛ هر چند که در جوامع ابتدایی این نوع قدرت تا حدّ زیادی با قدرت خانوادگی هم پوشانی دارد اما مرز اعمال نظارت و کنترل آن فراتر از چهارچوب خانواده رفته و بر تمام اعضای جامعه سایه می-اندازد. همچنین، اگرچه ممکن است این قدرت با قدرت مذهبی که کاهنان و روحانیون بر جامعه اعمال می کنند اشتراکاتی داشته باشد ولی عین آن نبوده و وجه ممیزه اش «سیاسی بودن»ِ آن است. سیاست در اینجا یعنی عمل فرمانروایی بر اجتماع با قدرت لازم جهت برقراری نظم و امنیت اجتماعی. «قدرتِ عمومی و سیاسی» مذکور برای آنکه مقاصدش را عملی کند همواره در یک رابطۀ سلسله مراتبی واقعیت پیدا کرده است؛ سلسله مراتبی که در جوامع ساده مبتنی بر سنت و خویشاوندی، جنس، سن و تا حدودی هم ثروت و مهارت های شخصی بوده و رنگ و بویی مذهبی داشت؛ دسته ها و رییس سالاری ها مثال های خوبی از این نوع سلسله مراتب اند. رفته رفته با تحول در جوامع و عقلانی شدن ساختار های آن، سلسله مراتب ها در شکلی جدید و در قالب دستگاه عظیم بوروکراتیک به نام «دولت» درآمده اند و منبع مشروعیتش نیز عمدتاً قوانین موضوعه گشت.
نوشتههای مرتبط
برای خواندن این مقاله در زیر کلیک کنید: