قرار بود این مقاله در سه بخش تدوین شود، ولی به خواست شورای تحریریه مجله در این شماره، بخش دوم و سوم را با هم تقدیم خوانندگان کرده و از این رو، به دلیل محدودیت فضا فقط به بیان کلیات اکتفا میکنیم. در بخش اول، یعنی حقیقت گردشگری، درباره تعریف، نظریه و عمل، رشتهگرایی، پارادایم جابهجایی و کوچگرایی به اختصار گفتیم. در این بخش در مورد زیباییشناسی و اخلاق در گردشگری میگوییم. در زیباییشناسی، مباحث گوناگونی چون تاثیر گردشگری بر شکلگیری محیطهای شهری و طبیعی، سفرهای معنوی و ارتباط بین هنر و گردشگری را میتوان مطالعه کرد. اخلاق نیز از مقولههایی است که علاقه محققان زیادی را به خود جلب کرده است. تصمیمگیریهای اخلاقی، اخلاقزدگی در گردشگری و غایت گردشگری از موضوعات مورد مطالعه در این حوزه هستند.
گردشگری و زیباییشناسی
نوشتههای مرتبط
زیبایی تجربهای ذهنی است که در احساساتی چون خونگرمی، جذابیت، رفاه عاطفی و حتی سرمستی متجلی میشود و میتواند شامل درک یک عامل خارجی مانند فردی جذاب، چشماندازی خیرهکننده یا یک نمایش فرهنگی هیجانانگیز باشد. زیباییشناسی نیز، در تعاریف رسمی، به ارزش هنری یک چیز اشاره دارد؛ ارزشی که هنر را از اشیای روزمره متمایز و فرد را قدری از واقعیات معمول پیرامونش دور میکند و به دنیای خیال میکشاند. شیای با این ویژگیها دارای اثرات ژرف، الهامبخش و حتی معنوی بر مشاهدهکننده است. اگر معنای وسیعتری برای زیبایی قائل شویم، آنچه حس درونی خوشایندی به فرد بدهد، زیبا است. در این معنا، زیبایی از تعاریف متعارفِ شناختی و عینی خود دور میشود و شکل ذهنی و تفسیرگرایانه میگیرد.
زیبایی عنصری بنیادی در گردشگری است. گردشگری همواره به چشماندازهای زیبای عاری از زشتی، آلودگی، ناپاکی و وحشت وابسته بوده است. مقصدهای گردشگری در بروشورها، مجلات، تصاویر و ویدئوهای گردشگری، همواره فردوسگونه و در نهایت جمال و کمال به تصویر کشیده میشوند و جایی برای انعکاس بدی و زشتی وجود ندارد. واقعیت آن است که گردشگر برای دیدن مناظر رقتانگیزِ رنج و محنت سفر نمیکند و حتی آنهایی نیز که با چنین هدفی سفر میروند، با فاصله روانی و ذهنی و حتی جسمی ایمنی به نظاره و تجربه وقایع میپردازند.
کسب و کارهای گردشگری نیز تلاش میکنند هرگونه عنصر اخلال را که برخلاف انتظار گردشگر و گردشگری است، حذف کنند؛ برای نمونه، هتلها سعی میکنند طراحیهای متمایز و خلاقانهای داشته باشند و پوششی زیبا و یکدست برای کارمندان خوش قد و قامت خود تهیه و با تزیینات خیرکننده، تجربه اقامت گردشگر را زیباتر کنند. شهرها نیز از دیرباز با تمسک به فلسفههای طراحی تلاش کردهاند تا وفاداری ساکنان و توجه گردشگران را به خود جلب کنند. حضور گردشگران در شهرها نمادی از رونق و اهمیت شهر است و به آن اعتبار و شان فراوانی میبخشد.
گردشگران با دیدن مکانها و فضاهای خلاق به تحسین شهر میپردازند و زمینه را برای جذب طبقه خلاق در حوزههای گوناگون اقتصادی و فرهنگی – اجتماعی آماده میکنند. رویکرد پست مدرن کنونی به طراحی فضاهای شهری به وضوح نشان میدهد که شهرها از محلی برای تولید به محلی برای مصرف تبدیل شدهاند. در این سبک به طراحی گلچینی و شیوههای اغراقآمیز و بازیگوشانه استفاده از بناهای نمادین و ترکیب سبکهای سنتی و مدرن روی آورده شده تا صحنههایی چشمنواز، سرزنده و منحصر به فرد خلق شوند.
محیطهای طبیعی نیز مدتها است خوراکی برای نگاه خیره گردشگران هستند. بسیاری از این مکانها چنان سحرآمیزند که فرد برای مدتی طولانی در حس بهت غرق و از دنیای فیزیکی و روانی معمول خود رها میشود. نظاره آبشاری پر آب، درختی کهنسال یا درهای مهآلود میتواند چنین حسی را برانگیزد. طبیعت ویژگیهای زیباییشناختی نرمتری نیز دارد که آرامشبخش و الهامبخشاند؛ لطافت برگهای درختان، آواز دلنشین پرندگان و صدای پیچش نسیم در کوه برخی از این ویژگیهای نرم هستند. این ویژگیها سبب تجدید قوا و افزایش رفاه روانی گردشگران میشوند و نیاز آنها را به تجربه حس بهت و افسون که از زندگی مدرن تقریبا رخت بربسته است، جبران میکنند. با این حال، گردشگران میتوانند سبب تخریب محیط شوند و از زیبایی آن بکاهند. ازدحام گردشگران، ساخت جادهها و سکوهای تماشا و مسیرهای پیادهروی و در نتیجه تغییر چشماندازهای بکر، میتواند اثر منفی بر زیبایی محیط و حس زیباییشناختی گردشگران داشته باشد.
گرچه گردشگری به زیبایی و لذت مادی بسیار وابسته است، تجارب گردشگران گستره و عمق بیشتری دارد. زیبایی و لذت مفاهیمی نسبی هستند و با توجه به تعریف هر فرد، تجلی بیرونی متفاوتی دارند. لذت میتواند معنوی باشد که لزوما به مذهب مربوط نیست و بیانگر تغییر و تحولی درونی در گردشگر است. گردشگران سرگردان از این دست افراد هستند. روحیه آوارهپیشگیِ این مسافران ناشی از تمنای آنها برای آشنایی با ناشناختههای فیزیکی، ذهنی، عاطفی و معنوی است. طی طریق و لذت شناختن برای آنها نهایت زیبایی است.
البته، گردشگران همواره مصرفکنندگانی منفعل نیستند، بلکه در تولید و بازتولید زیبایی فعالانه درگیرند. همراستا با کسب و کارهای گردشگری که با بکارگیری هنرهای گوناگون مانند معماری، طراحیگرافیک، عکاسی، فیلمسازی، نویسندگی، موسیقی و غیره اقدام به آفرینش رویای سفر برای مردم کرده، گردشگران نیز با ثبت لحظات خوش و صحنههای زیبا از طریق متن، عکس، فیلم و غیره در ترویج لذت سفر و زیبایی مکانها، مردمان و داشتههای آنها نقش حیاتی ایفا میکنند.
اخلاق در گردشگری
اصول اخلاقی باید تجلی معنای واقعی انسان بودن باشد. ما ماهیتا موجوداتی اخلاقی هستیم، بنابراین اخلاقیات (morality) چیزی نیست که انتخاب کنیم یا نکنیم. البته این ویژگی را میتوان به کار گرفت یا نگرفت، سرکوب کرد یا پرورش داد. انسان موجودی اخلاقی است، چون میتواند پیامد رفتارهایش را پیشبینی کند، قضاوتهای ارزشی داشته باشد و بین گزینههای گوناگون یکی را برگزیند. از این رو، میتوان گفت که اخلاق یک ویژگی عام انسانی است. با این حال، باید محتاط بود، زیرا رویکردهای هنجاری گوناگونی به اخلاق وجود دارد که از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت هستند.
اخلاقیات غالبا با مفهوم مشابه آن یعنی اصول اخلاقی (ethics) اشتباه گرفته میشود. مفهوم اول کلیتر و عمومیتر است و به گرایش عقلایی و طبیعی انسان به کردار نیک و پرهیز از بدی اشاره دارد. در مقابل، اصول اخلاقی به دنبال پاسخ به این پرسش است که انسان برای آنکه خوب باشد، چه باید بکند؟ از حیث تعریف، اصول اخلاقی شامل قوانین، معیارها، استانداردها و اصولی است که رفتار صحیح، خوب و بیریا را به اعضای یک جامعه یا حرفه دیکته میکند. اینگونه قوانین، اصول و استانداردها را میتوان در بین اقشار گوناگون جامعه (مانند پزشکان) مشاهده کرد. در گردشگری، اصول اخلاقی در شکل کدهای اخلاق نمود یافته است. این کدها در قالب قوانین تجویزی یا تحدیدی برای کمک به افراد و گروهها تدوین شدهاند تا هنگام عمل، ملاحظات اجتماعی – فرهنگی، اقتصادی و اکولوژیکی را در خاطر داشته باشند.
سه پارادایم اصلی اخلاق که به طور خاص به گردشگری مربوط هستند، عبارتند از: تمامیتخواهی، احترام به دیگران و اخلاق فضیلتی. برای بررسی اخلاقی بودن تصمیمها در گردشگری نمیتوان تنها به یک رویکرد اکتفا کرد و باید هر سه رویکرد را همزمان مورد نظر قرار داد. نقطه آغاز تامل اخلاقی درباره عمل خوب در گردشگری، رویکرد تمامیتخواهی است. در صورت یکسان گرفتن سایر شرایط، یک عمل خوب باید سودمندی (مانند خوشبختی، ثروت، امنیت و رفاه) را برای بیشترین تعداد افراد به حداکثر برساند. یکسان گرفتن سایر شرایط قید مهمی است، زیرا برخی از خوبیها ممکن است به اجتماع بزرگی نفع فراوان برساند، ولی هزینه سنگینی برای گروهی اقلیت داشته باشد. عمل اخلاقی باید به رفاه گروه کوچکتر نیز توجه کند که این را میتوان در فلسفه کانتیِ «احترام به انسان» یافت. مفهوم شخصیت پر فضیلت ارسطو نیز رویکرد منفعل کانت به اخلاق را فعال میکند و هدف مثبتی برای عمل اخلاقی برمیگزیند.
تمامیتخواهی نظریهای اخلاقی است که به «جرمی بنتهام» و «جان استوارت میل» نسبت داده میشود و نشان میدهد که عمل خوب (عمل درست) چیست؟ در این رویکرد، اعمال را بر اساس پیامد آنها یعنی مقدار خوبی یا بدی که از انجام یک عمل حاصل میشود، میسنجند. در اینجا، خوب و بد معمولا به معنای لذت و درد است. وقتی از لذت و درد سخن میگوییم، تمام جنبههای آنها مدنظر است، یعنی لذت و درد میتواند فیزیکی، روانی، زیباییشناختی و … باشد. تمامیتخواهی در یک کلام میگوید که در شرایط برابر، قضاوت درباره خوبیِ یک عمل بر حسب پیامدهای آن است. با این حال، این رویکرد نمیتواند یک اصل اخلاقی فراگیر باشد؛ برای مثال، فرض کنید که حاصل توسعه گردشگری در یک منطقه توسعه نیافته، اشتغالزایی و درآمدزایی برای سرمایهگذاران و ساکنان شهرهای اطراف باشد، ولی در عین حال، جامعه بومی منطقه به خاطر توسعه مجبور به تحمل سختی و یا تغییر محل زندگی شوند. با اینکه جامعه بومی اقلیت است، ولی نمیتوان نفع اکثریت را بر نفع این گروه ترجیح داد.
برای رفع این نقص میتوان به رویکرد اخلاق کانت، یعنی احترام، روی آورد. کانت از برقراری بنیانی مساوی برای رفتار برابر با دیگران و بیاعتنا به ویژگیهای فردی یا شرایط خاص زندگیشان سخن میگوید. ما باید به انسانها احترام بگذاریم، تنها به این دلیل که انسان هستند و نباید به دیگران به این دلیل احترام بگذاریم که ویژگیها یا امتیازات خاصی دارند. کانت میگوید فرد الف برای رسیدن به اهداف خود نباید از فرد ب بهرهکشی کند و یا به او آسیب برساند؛ در اینجا شما برای منتفع شدن، مجاز به سوء استفاده از دیگران نیستید. این رویکرد گرچه سودمند است، ولی برای اخلاق هدفی متعالی مشخص نمیکند.
برای ارسطو، خوشبختی یا خوب زندگی کردن، والاترین خوبی است. در این رویکرد ما دیگران را وسیله نمیپنداریم و تلاش میکنیم تا با اعمال خود، خوشبختی و رفاه آنها را افزایش دهیم. بنابراین از نظر ارسطو، عمل خوب ما باید باعث شود تا توانایی دیگران برای زندگی خوب افزایش پیدا کند و آنها به شکوفایی برسند. نکته جالب توجه این است که این تفکر ارتباط مستقیمی با گردشگری و مفهوم اَعمال خوب (از طرف ذینفعان و صاحبان قدرت) دارد.
خوب زندگی کردن را نباید با ثروتاندوزی اشتباه گرفت. برای ارسطو، خوب زندگی کردن به معنای پرورش شخصیت ویژه و برخوردار از فضیلتهای خاص است. مهمترین این فضیلتها برای ارسطو خِرد یا حکمت عملی است. از نظر او، آنچه فرد را از حیوان متمایز میکند، خوبی نیست، بلکه توانایی انسان برای استفاده از عقل و خرد در مسیر نیل به خوشبختی و به خصوص استفاده از عقل در تصمیمگیری، هدفگذاری و برنامهریزی است. انسان چگونه خرد عملی را پرورش میدهد؟ خرد عملی یک ویژگی ایستا نیست و تنها با اندیشه نیک حاصل نمیشود، بلکه برای ریشه دواندن، نیاز به کردار نیک و تکرار آن دارد. فرد اگر یک روز خردمندانه رفتار کند و روز دیگر بیخردانه، به این فضیلت دست نیافته است.
خرد عملی، تنها ویژگی مورد نظر ارسطو جهت پرورش این شخصیت نیست، بلکه فرد باید از افراط و تفریط بپرهیزد و میانهرو باشد؛ برای نمونه، صداقت حدِ وسط دروغگویی و سخن بیپرده است و یا شجاعت حد وسط بزدلی و بیپروایی است؛ این میانهروی در کردار فرد باید منعکس شود. به علاوه، کردار خوب باید از شخصیت پارسا و فاضل نشات بگیرد. یک فرد دانشمند در حوزه توسعه پایدار که به اصول نظری و عملی آن واقف است، ولی مطابق با آن رفتار نمیکند و یا آنکه عادلانه و مناسب رفتار میکند، ولی این رفتار او ناشی از ترس تنبیه یا میل به تحسین است، از نظر ارسطو فردی اخلاقمدار نیست، زیرا عمل خوب دانشمند از یک شخصیت فاضل نشات نمیگیرد.
گردشگری خوب شامل اعمال خوبی است که به حفظ دنیای بیوفیزیکی گرایش دارد. در ارزیابی اثرات و انتخاب گزینههای اخلاقی هنگام توسعه مقصدهای حساس یا توسعه کسب و کار باید به خرد عملی روی آورد. فضیلت ارسطوییِ در اینجا اهمیت بسزایی دارد. یک فرد با فضیلت به دیگران احترام میگذارد و برای حصول اطمینان از استفاده مسئولانه از منابع طبیعی و فرهنگی، هدفگذاری و برنامهریزی دقیق و عادلانهای انجام میدهد. پرورش این شخصیت در توسعهدهندگان باعث میشود تا میل آنها به حداکثر سودآوری در سایه نگرانی نسبت به تاثیر تصمیماتشان بر جوامع محلی و بازدیدکنندگان کاهش پیدا کند. پرورش این شخصیت در گردشگران منجر میشود که میل آنها برای لذت شخصی تحت تاثیر نگرانی آنها برای رفاه مردم محلی و کارکنان خدماتی تعدیل شود. در بین کارکنان خدماتی وجود چنین شخصیتی باعث میشود که گردشگران صرفا به عنوان منبعی برای درآمدزایی تصور نشوند و مهماننوازی خود را صادقانه به آنها عرضه میکنند.
این سه رویکرد راهی برای بررسی اخلاق در گردشگری پیش روی ما میگذارند: گردشگری خوب چیست؟ و عمل خوب در گردشگری چه ویژگیهایی دارد؟ البته به مطالعات بیشتری برای ساخت یک چارچوب اخلاقی مستحکم نیاز داریم. چارچوبی که عمل خوب را در گردشگری به دقت تشریح کند. باید تلاش کنیم تا هزینهها و منافع را میان ذینفعان محلی – جهانی به طور عادلانهای توزیع کنیم، به همگان (شامل انسانها و غیرانسانها) احترام بگذاریم و همگان، شخصیت مورد نظر ارسطو را در خود پرورش دهیم.