انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی به طرح آمایش سرزمین، چالش­‌ها و موانع آن

برای بررسی موانع، چالش­ها و آسیب­هایی که طرح­های آمایش سرزمین در ایران با آن مواجهه می­شوند، نگاهی به عقبه و تاریخچه طرح­های آمایش سرزمین راهگشا خواهد بود. به طور کلی برنامه آمایش سرزمین در ایران ذیل برنامه ­ریزی عمرانی کشور قرار می­ گیرد. سابقه برنامه ­ریزی عمرانی در مفهوم کلان خود در سال ۱۳۱۶ با فکر تنظیم برنامه­ ای به منظور بهبود فعالیت­های عمرانی کشور به وجود آمد. برنامه­ های آمایش سرزمین نیز به طور خاص در اواسط دهه ۱۳۴۰ در ایران مورد توجه قرار گرفت. پیش از انقلاب اسلامی، برای اولین بار در سال ۱۳۶۵ برنامه آمایش سرزمین تحت عنوان «رهنمودهای آمایش سرزمین برای تهیه برنامه عمرانی» با کمک مذاکرات و مشورت­ هایی با فرانسه تهیه و به سازمان برنامه و بودجه تحویل داده شد. مهم­ترین اقدام برای آمایش سرزمین پیش از انقلاب اسلامی ذیل عقد قرارداد با مهندسین مشاور ستیران انجام شد. اما به علت همزمانی با انقلاب اسلامی این طرح در مرحله اجرایی قرار نگرفت. بعد از انقلاب اسلامی، در اوایل دهه ۱۳۶۰ برنامه­های آمایش سرزمین دوباره مورد توجه قرار گرفت و ضرورت تدوین آن احساس شد. در نهایت در سال ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ برنامه آمایش سرزمین توسط سازمان برنامه و بودجه و با عهده­داری دفتر برنامه­ریزی منطقه­ای پیگیری شد. مایشطرح آمایش دوباره در سال ۱۳۷۷ مورد توجه قرار گرفت و حاصل مطالعات انجام­شده «تدوین نظریه پایه توسعه ملی و دیدگاه بلندمدت آمایش سرزمین» بود که در سال ۱۳۷۹ در جلسه هیئت دولت مطرح شد. بنابراین در این سال ضوابط ملی آمایش سرزمین به طور رسمی تصویب شد و سند آمایش سرزمین به عنوان سند بالادستی برای تدوین برنامه­های عملیاتی و منطقه­ای مورد توجه قرار گرفت. در سال ۱۳۸۳ دفتر آمایش سرزمین به طور رسمی تاسیس شد و چهارمین برنامه آمایش بعد از آن تهیه شد و مولفه­های برنامه آمایشی به صورت تفصیلی شامل ده سرفصل اصلی تهیه شد.

با توجه به تفاسیر فوق، می­توان نتیجه گرفت که سابقه انجام طرح­های آمایشی در ایران تحت تاثیر شرایط اقتصادی، سیاسی و انواع دگرگونی ­های اجتماعی قرار گرفته است. به صورت صریح و خلاصه می­ توان گفت که هدف اصلی طرح­های آمایش سرزمین رسیدن به توسعه متوازن و برابر بین تمام نقاط کشور است. هدف برنامه­ریزی آمایش سرزمین توزیع متعادل فعالیت و منابع و ظرفیت­های اقتصادی و اجتماعی متناسب با نیاز مناطق مختلف است. بنابراین برنامه­ریزی فضایی آمایشی به دنبال چیدمان متناسب منابع در گستره ملی و استانی است.

دکتر اکبری و دکتر ایمانی جاجرمی در مقاله­ ای موانع اصلی پیش رو در طرح­های عمرانی کشور به طور عام و طرح­های آمایش سرزمین را به طور خاص شامل این موارد دانسته­اند:

۱. ساختار تک­ساخت سیاسی،

۲. تقسیم­بندی نامناسب سیاسی اداری،

۳. فقدان تعریف مناسب از منطقه در کشور،

۴. بی­توجهی به مسئله جمعیت و مهاجرت،

‌ ۵. فقدان طرح یکپارچه و نظام­مند،

۶. بی­توجهی به همه ابعاد طرح آمایش سرزمین به یک اندازه،

۷. فشارهای سیاسی برای اجرای طرح­ها و پروژه­های فاقد توجیه اقتصادی و فنی،

۸. فقدان مدل مناسب برای آمایش سرزمین در ایران (اکبری، ایمانی و فتحعلی­زاده: ۱۳۹۵).

موارد فوق موانعی هستند که طرح­های ملی آمایش سرزمین و همچنین طرح­های استانی آمایش سرزمین از چالش­های جدی بر سر راه اجرایی­سازی برنامه­ها و سیاست­ها به حساب می­آیند.

موانع و چالش­های موجود از نظر نگارنده با تاکید بر مناطق روستایی

اما جدای از موارد فوق به نظر نگارنده یکی از چالش­های اساسی بر سر اجرایی­سازی برنامه­های آمایش سرزمین کم­رنگ بودن وجوه اجتماعی و فرهنگی از برنامه­های آمایشی به ویژه مناطق روستایی است. هدف توسعه متوازن به عنوان روح حاکم بر برنامه­های آمایش اجرایی­سازی نخواهد شد مگر آنکه مولفه­های اساسی توسعه متوزان را بشناسد. توسعه زمانی متوازن و پایدار خواهد بود که ویژگی­های باثبات[۱]، پایدار[۲]، فرایندی[۳]، اجتماعی[۴]، فرهنگی[۵]، زیست­محیطی[۶]، طراحی­شده[۷] و مشارکتی[۸] (موزلی، ۱۳۸۸) را به عنوان ارکان اصلی و پایه­های محکم خود تعریف کند و مسیر رسیدن به توسعه پایدار را از خلال این ارکان ترتیب دهد. طرح ملی آمایش سرزمین بیشتر با تاکید بر داده­های اقتصادی و جغرافیایی به تعیین خطی­مشی­های توسعه متوزان می­پردازد درحالیکه رسیدن به توسعه متوازن بدون درآمیختگی در جامعه محلی و شناخت بافتارهای فرهنگی و اجتماعی منحصر به فرد هر محل تنها در سطح رویا باقی خواهد ماند. بالواقع یکی از بازوهای اساسی توسعه که همانا به متن آوردن مشارکت مردمی در توسعه است به طور کلی در این برنامه­ها دیده نشده است. حتی طرح­های توسعه استانی نشان می­دهد که موارد و مفاد مهم بسیار عجولانه و بدون درآمیختگی با بافت­های روستایی تدوین شده است و تنها یکسری داده­های کلان جمعیت­شناختی، شغلی و اقتصادی از روستاها در دسترس است و مبنای تحلیل برنامه­ها نیز متکی بر همین داده­هاست. اگر برنامه­های آمایشی قصد دارند به سمت اجرایی شدن حرکت کنند می­بایست در سطح اجرا رهیافت­های توسعه محلی را مورد توجه قرار دهند و اجراسازی برنامه­ها می­بایست در نسبت با برنامه­های توسعه محلی در استان­ها و روستاهای کشور بازخوانی شود و گرنه تنها در سطح کاغذ باقی خواهند ماند و در مناطق محروم موجب تشدید نابرابری و افزایش فقر و محرومیت خواهند شد.

راهکارها و چشم­اندازهای سند

راهکارهای سند آمایش سرزمین برای پاسخ­گویی به موانع و مشکلات کشور طی چند بخش مهم طبقه­بندی شده­اند. این بخش­ها به طور خلاصه شامل:

۱. ایجاد و ارتقا پیوندها و مناسبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با کشورهای منطقه و جهان

۲. تقویت نقش مفصلی کشور در شبکه گذرراه­های ترانزیتی منطقه­ای و بین­المللی

۳. شبکه­سازی و ایجاد زنجیره­های تولید بین­المللی و ارتقا جایگاه بین­المللی کشور در بازاهای جهانی به ویژه در زمینه انرژی

۴. تنوع­بخشی به اقتصاد متناسب با مزیت­ها، قابلیت­ها و تخصص­های کشور

۵. تحول کشاورزی، اصلاح ساختار و نظام بهره­برداری و استقرار کشاورزی هوشمند و پایدار با حصول اطمینان از امنیت غذایی، آب و محیط زیست

۶. و غیره.

مهمترین چشم­انداز سند برای سال ۱۴۲۴ برای رسیدن به توسعه متوازن و انسجام فضایی به این شکل است: «شبکه چندسطحی، چندمرکزی و چند عملکردی، اقتصاد متنوع و دریاپایه، نظام سکونتگاهی پویا و نقش­آفرین، افزایش جمعیت و توسعه فعالیت در مناطق مستعد کم­تراکم به­ویژه در مناطق مرزی، جزایر راهبردی و سواحل جنوبی و پیوتد مناسبات ایران با دنیا، از مهم­ترین ویژگی سازمان فضایی ایران در سال ۱۴۲۴ است» (سند آمایش سرزمین، ۱۳۹۹)

نقشه پیوند مناسبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران با جهان به این شکل است که در سطح اول شهر تهران با نقش مدیریتی و راهبری ارتباط بین­المللی عمل خواهد کرد و سایر شهرهای تبریز،‌ مشهد،‌ کرمانشاه، اهواز، بندرعباس، شیراز، اصفهان، کرمان، زاهدان، چابهار، رشت و ساری به عنوان شهرهای همکار در جهت حفظ تعامل کشور با جهان و تشکیل شبه شهرهای جهانی تعریف شده­اند. ارتباط ایران با همسایگان دارای مرز مشترک آبی و خاکی نیز با اعطا نقش مدیریت به شهرهای لایه پیرامونی سرزمین در استان­های مرزی در نظر گرفته  شده است.

چشم­انداز سند برای سال ۱۴۲۴ مدیرت جامع و یکپارچه حوضه­های آبخیز و حکمروایی پایدار آب را مد نظر قرار داده است. علاوه بر این موارد ارتقای سطح خدمات­رسانی شهرها، توزیع متوازن جمعیت شهرها، حفظ تهران به عنوان پایتخت، حفظ و ارتقا محیط­زیست، تحولات فناورانه در پهنه و قطب­های کشاورزی، تامین امنیت غذایی و کاربست رویکرد توسعه خوشه­ای از اهداف و چشم­اندازهای سند برای سال ۱۴۲۴ هستند.

نقد و بررسی نهایی

برای بررسی این مهم که طرح­های برنامه­ریزی در سطح کلان و طرح­های آمایش سرزمین در سطح خاص با چه موانعی در تحقق اهداف خود مواجهه­اند باید ابتدا بررسی کرد که اهداف طرح آمایش سرزمین چیست؟ و برای رسیدن به این اهداف در خود طرح چه مسیری طی شده است؟ آیا این مسیر با هدف سازگار است و توانسته به درستی به سمت آن هدف حرکت کند یا خیر؟ بالواقع به منظور بررسی چالش­ها و موانع پیش­روی طرح­ها می­بایست از دو جهت به بررسی موانع موجود پرداخت: ۱. بررسی موانع بیرونی و ساختاری و ۲. بررسی موانع درونی و خطاهای طرح آمایش سرزمین.

۱. تغییر یکباره خط­مشی­های کلان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی

مهم­ترین عامل بیرونی و ساختاری که منجر به شکست روند رو به رشد برنامه آمایش در ایران شد، تغییر خط­مشی­های این برنامه بعد از سال ۱۳۸۵ بود. در سال ۱۳۸۲ دفتر آمایش سرزمین به صورت رسمی تاسیس شد و آمایش سرزمین به آرامی توانسته بود حیثیت تشکیلاتی خود را پیدا کند و خط­مشی­ها و سیاست­های خود را متناسب با اهداف خود تعیین کند. اما بعد از سال ۱۳۸۵ به یکباره تغییر اساسی در لحن و جهت­گیری اهداف توسعه­ای کشور ایجاد شد.

برای مثال سیاست­های کلی طرح­های آمایش از سال ۱۳۸۵ به بعد با ۸ محور کلی شامل ۱. استفاده موثر از موقعیت ممتاز جغرافیایی برای کسب جایگاه شایسته منطقه­ای و بین­المللی، ۲. توسعه منابع انسانی به منزله رکن اصلی آمایش سرزمین، ۳. توجه به یکپارچگی ملی و تقویت هویت ایرانی-اسلامی مدیریت سرزمین، ۴. ارتقای کارایی و بازدهی اقتصادی و تسهیل روابط پرونی و بیرونی کشور، ۵. دستیابی به تعادل منطقه­ای متناسب با قابلیت­ها و توان­های هر منطقه، ۶. سازمان­دهی فضایی مناسب مراکز زیست، ۷. رعایت ملاحظات امنیتی و دفاعی در استقرار جمعیت و فعالیت در سرزمین،‌ ۸. توجه به حفظ و احیا و بهره­برداری بهینه از سرمایه­ها، منابع طبیعی تجدیدشونده و حفظ محیط زیست در طرح­های توسعه بوده است.

اما در طرح برنامه پنجم توسعه کشور مجموعه برنامه­های کشور مطابق با الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت تدوین شد و خط­مشی­های اساسی سایر برنامه­های کشور نیز تحت شعاع قرار گرفت. تغییر خط­مشی­های اساسی باعث ایجاد فاصله بین ماهیت اساسی برنامه­ طرح­های آمایش سرزمین و اجرایی شدن آن­ها می­شود و یکپارچگی فکری و اجرایی بین این دو را مخدوش می­سازد. در وهله اول، مهمترین هدف طرح­های آمایش که توسعه متوزان کشوری است با چالش جدی مواجهه می­شود و عملا از ماهیت و مسیر پیشبرد ملزومات خود خارج می­شود. در طرح پنجم توسعه عمرانی با محوریت قرارگیری تمامی برنامه­ها بر مدار الگوی ایرانی-اسلامی پیشرفت بسیاری از برنامه­ها پیشین نیازمند بازتعریف و تعیین نسبت و جایگاه دوباره خود با مدار جدید می­شوند و همین امر موجب عقب­گرد و کندی تدوین و اجراهای طرح­های سرزمینی خواهد شد. بنابراین، ایجاد یک چنین فاصله­ای باعث می­شود تا اهداف توسعه­ای برنامه­های آمایش تنها در حد نظری و در سطح تدوین باقی بمانند و در اجرا با چالش جدی مواجهه شوند.

۲. مغایرت ماهیت توسعه متوازن با ساختار سیاسی ایران: با نگاهی به موقعیت  توسعه­ای کردستان

یکی از موانع مهم ساختاری دیگر عدم هماهنگی ماهیت هدف توسعه متوازن با ساختار سیاسی ایران در سطح کلان است. در بحث­های مرتبط با «مدرنیزاسیون سیاست» در ایران می­توان به تولد نوعی ناسیونالیسم فارسی در ایران اشاره کرد که از آِغاز پهلوی در ایران ریشه دوانیده است. درواقع جریان­های نوسازی در ایران از جانب روشنفکران به سمت تولید دانشی رفته است که در آن به سمت یکسان­سازی و هماهنگ­سازی فرهنگی تمام نقاط ایران رفته است و تمامی تفاوت­های فرهنگی موجود در بین اقوام کردستانی، لرستانی، ترک و غیره را نادیده گرفته است. همین سیاست کلان فرهنگی با چشم­پوشی از این جریان­ها در جهت خلاف هدف توسعه متوازن حرکت کرده است و توسعه متوازن بیشتر به مثابه هدفی تزیینی استفاده شده و عملکرد کلان ساختار سیاسی ایران کاملا مخالف است. برای نمونه تلاش تاریخی روشنفکران ایرانی برای رسمی­کردن زبان و پی­ریزی حکومت سیاسی-شیعی، جریان توسعه در ایران را به سمت طرد اقلیت­های قومی و توسعه نابرابر سوق داده است. گفتمانی که رضاشاه تحت تاثیر آن بود با از بین بردن سبک زندگی سنتی و اقوام مذهبی به دنبال تعقیب سیاست­های نوسازی پیش می­رفت. در جریان تعقیب این نوسازی­ها مبارزات نظامی علیه قبایل صورت می­گیرد و با تهدیدهای نظامی، لباس، زبان و سلطنت واحدی به کشور تحمیل می­شد. درواقع پروژه­های ملی‌گرایانه در دوره پهلوی در دوران گذشته و همچنین جریان­های توسعه و نوسازی در ایران  به سمت یکسان­سازی فرهنگی و نفی تفاوت­های قومی پیش می­رود. بنابراین هدف توسعه متوازن در طرح­های آمایش سرزمین به سختی می­تواند با وجود چنین مانعی به عملیاتی­شدن دسترسی پیدا کند.

برای مثال کردستان در ایران موقعیتی داشته که تحت تاثیر سیاست دولتی به سمت کوچک­سازی و تجزیه­شدن پیش رفته است. برنامه­های توسعه ناهموار تحت تاثیر گفتمان یکسان­سازی  نه تنها در خود کردستان باعث از بین رفتن ساختارهای خودکفای کشاورزی­های سنتی و جایگزینی آن به بخش­های خدماتی-اداری شده بلکه در محله­های کوچک سایر شهرهای کشور نیز خودکفایی­های کشاورزی و دامداری را به کلی نابود کرده است. در کردستان نیز با وجود آنکه مناطق کردنشین در خط مقدم جنگ ایران و عراق حاضر شده­اند اما در جریان کنترل اقتصاد منطقه و تحت سلطه قرار دادن کردستان بسیاری از کاربری­ها مانند مزارع،‌ باغ­ها و مراتع جای خود را به صنایع و کارخانجات داده­اند. چنین تغییراتی در نظام اقتصادی کردستان باعث از بین رفتن انسجام و یکدستی جمعیت کردها در کردستان و جذب جمعیت غیرکرد به عنوان نیروی کار کارخانجات و صنایع به مناطق مرکزی کردستان شده است و در برابر این امر جمعیت جوان کردستان که جویای کار است به سمت تهران و شهرهای بزرگ مهاجرت کرده است. همین امر در وهله اول با مغایرت جدی با یکی از اهداف توسعه­ای طرح­های آمایشی یعنی توزیع متوازن جمعیت و خودکفایی استان قرار می­گیرد. در شهرهای مرزی مانند بانه، سردشت و مریوان مراکز تجاری بزرگی ساخته شده و گسترش بازارها در شهرهای مرزی با تغییر ساختار اقتصادی-هویتی کردستان باعث پیشرفت اقتصادی در سطح کلان می­شود. رشد بازارها در مرزها بخش عمده­ای از جمعیت جوان کردستان را به جای ادامه­دادن تحصیل به سمت کار در مناطق مرزی می­کشاند. این شکل از توسعه اقتصادی در مناطق مرزی به ایجاد پدیده کولبری در کردستان نیز دامن زده است و بخش عمده­ای از جمعیت جوان جویای کار نیز به سمت شهرهای بزرگ حرکت می­کنند.

بنابراین می­توان گفت استراتژی­های نابه­سامان توسعه اقتصادی در ایران علاوه بر طرد کردن اقلیت­های قومی و تخریب بافت­های محلی شهرهای ایران، تمرکز قومیتی اقوام را در وطن­شان مخدوش کرده است. هرگونه تلاش تنگ­نظرانه­ای در هر سطحی چه در سطح جریان روشنفکری کشور، چه جریان­های نوسازی دولتی و چه جریان­های روزمره زندگی با اقوام و انسان­ها مادامی که به جای پذیرش تکثر فرهنگی به یکسان­سازی و یکپارچه­سازی فرهنگی روی بیاورد میدان را برای استثمار، بهره­کشی، انزوا و قدرت­طلبی باز خواهد کرد و مسیر برنامه­ریزی­های کلان کشوری را با مانع بنیادین و جدی مواجهه می­سازد.

 

 

منابع

دبیرخانه شورای عالی آمایش سرزمین (۱۳۹۹)، سند ملی آمایش سرزمین.

سازمان برنامه و بودجه کشور، مرکز پژوهش­های توسعه و آینده­نگری (۱۳۹۸)، مطالعات ملی سند آمایش سرزمین: نظام سکونتگاهی و توزیع فضایی جمعیت، جلد چهارم (برنامه­ریزی و سیاست­گذاری).

موزلی، مالکوم (۱۳۸۸)، توسعه روستایی اصول و عملیات، ترجمه دکتر مجتبی غدیری معصوم و آییژ عزمی، انتشارات دانشگاه تهران

اکبری، یونس: ایمانی جاجرمی، حسین: رستمعلی­زاده، ولی­الله (۱۳۹۵) تحلیل و بررسی موانع آمایش سرزمین در ایران، سیاست­نامه علم و فناوری، دوره ۶، شماره ۳

Mohammadpour, Ahmad and Soleimani, Kamal (2020) ‘Minoritisation’ of the other: the Iranian ethno-theocratic state’s assimilatory strategies, Department of Anthropology, University of Massachusetts, Mexico City.

http://maryam-ayatollahi.blogfa.com/post/21

[۱] Sustained

[۲] Sustainable

[۳] Process

[۴] Social

[۵] Cultural

[۶] Environmental

[۷] Designed

[۸] Participation