انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی به سینمای ایران در فاصله سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ ( ۱ )

سینمای ایران بیشتر اوقات به موضوعات پیش پا افتاده و سطحی پرداخته است . این که این سینما ساخته و پرداخته قدرت حاکم بوده و یا در جهت استقبال عمومی که چیزی ورای کلیشه های رایج و ساده فهم را نمی پذیرفته است ؛شکل گرفته ، دل مشغولی عمده ی این مقاله است . سینمای مورد بررسی شامل بیست و نه فیلمی است که از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ در ایران ساخته شده است . سینمایی که علارغم آزادی بیان بی سابقه ی موجود در این سال ها ، تشکیل احزاب و فعالیت شان ، وجود نشریات متعدد و قدرت مجلس خالی از اندیشه ی انتقادی هستند . آن چه می توان از فضای حاکم بر سینمای این دوره برداشت کرد رابطه ای دو سویه و هماهنگ میان فهم عمومی و اهداف سیاسی است . دولت می خواهد مردم به حوزه ای خاص بپردازند و مردم نیز توان اندیشه ورای حوزه های مورد نظر را ندارند . عمومی که به سبب بی سوادی و در موارد اندکی کم سوادی تنها کالاهای فرهنگی مورد استفاده شان شنیداری و دیداری است . سینما و رادیو تنها امکان استفاده ی آن ها از کالاهای فرهنگی در سطحی عمومی است . چه بسا هر تلاشی برای ساخت فیلم هایی با مضامین پیچیده در این مقطع با شکست مواجه می شد . در شرایطی که فیلم ساز ایرانی مجبور بود در رقابتی ناعادلانه ( تکنولوژی و ابزارآلات سینمایی به روز در اختیارفیلم ساز ایرانی نبود ) با سینمای خارجی که نه تنها حاضر نبود بازار مصرف خود را در ایران از دست بدهد ؛ بلکه حتا جای کوچکی به فیلم ایرانی نمی داد ؛ شرکت کند . سینمای ایران پس از یازده سال سکوت ( از ۱۳۱۶ تا ۱۳۲۷ ) آغاز به کار کرد و بالطبع به تولید فیلم های عامه پسند روی آورد . سینمایی که پس از چند شکست ( فیلم های « طوفان زندگی » ، « زندانی امیر» ، « واریته ی بهاری » ،« شرمسار » ، « کمرشکن » شکست خوردند ) با فیلم « مستی عشق » اولین موفقیت خود را به دست آورد ؛ هرگز به فکر ایجاد تغییری زیر پوستی و تلنگری بر ذهن مخاطبان خود نیفتاد .

سینما به مثابه ی ابزاری در دست قدرت

سینما تکنولوژی ای در دست قدرت است . وسیله ای که افکار عمومی را به سمت دل خواه هدایت می کند . همان طور که مارکوزه معتقد است : « تکنولوژی در جامعه ی نوین به توتالیتاریسم راه می برد . در واقع ، او می گوید که این تکنولوژی به روش های موثرتر و حتا « دل خوش کننده » تر نظارت خارجی بر افراد ، منجر می شود . نمونه ی بارز این قضیه ، کاربرد تلویزیون برای اجتماعی کردن و ساکت کردن مردم است . … این وسیله از آن رو موثر است که به ظاهر خنثا می نماید ولی در واقع مردم را به بردگی می کشاند . تکنولوژی در خدمت سرکوب فردیت است . تکنولوژی نوین به آزادی درونی کنشگر” تجاوز کرده و آن را درنوردیده است ” . نتیجه ی این امر همان است که مارکوزه ” جامعه ی تک بعدی ” اش خوانده است . در چنین جامعه ای افراد توانایی تفکر انتقادی و منفی درباره ی جامعه را از دست می دهند . » ( ریتزر، جورج / ۲۰۳) سینما ی مورد بحث ما از ابتدا در راستای این هدف بوده است . « صنعت فرهنگی همان چیزی را که معمولن ” فرهنگ توده ای ” می نامند تولید می کند ، … فرهنگ جهت داده شده ، غیر خود جوش ، چیزواره شده و ساختگی و نه به عنوان یک چیز واقعی … دو چیز است که در این صنعت از همه بیشتر نظریه پردازان انتقادی را نگران می سازد . نخست آن که ، آن ها نگران دروغین بودن این فرهنگ اند . مکتب انتقادی این فرهنگ را مجموعه ای از افکار از پیش بسته بندی شده ی توده گیر می داند که توسط رسانه های همگانی انتشار می یابند . دیگر این که نظریه پردازان انتقادی از تاثیر ساکت کننده ، سرکوب گر و خرف کننده ی این فرهنگ بر مردم ، هراسانند . ( همان ۲۰۴)

مضامین و ارزش هایی که در۲۹ فیلم تولید شده در سال های مذکورمطرح بودند ؛ شامل موارد زیرند :۲۳ مورد در تبلیغ تقدیرگرایی، صبر و شکیبایی ، ۲۲ مورد ساده انگاری ، ۲۱ مورد عاشقانه ، ۱۴ مورد مشکلات زناشویی و ازدواج اجباری ، ۱۴ مورد قتل و غارت ( نبرد خیر وشر ) ، ۱۱ مورد تجاوز یا خیانت ، ۹ مورد توان مندی زنان و ۲ مورد در ارتباط با سیاست هستند . قهرمانان این فیلم ها بر حسب اتفاق و از آن جا که سرنوشت عنصر مسلط در زندگی شان است به فرجامی نیک و یا بد دست می یابند . عاملیت از آن ها سلب می شود و تبدیل به ابژه می شوند . انسان هایی که خود نمی توانند زیست جهان شان را تغییر دهند و قدرت هایی ماورالطبیعه حکم بر زندگی آن هایند . دست سرنوشت آن ها را با خود می برد و نا خودآگاه بر ذهن بینندگان شان ناتوانی ، یاس و پذیرندگی را مسلط می سازند . ( بنگرید به جدول). ساده انگاری موجود در این فیلم ها توان تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی را از فرد می گرفت . مغز پدیده ای پیچیده است . پدیده ای که به سادگی دست کاری شده و پرورش می یابد . ذهنی که با مسائل پیچیده درگیر نباشد و پیوسته دریافت هایی آسان فهم داشته باشد با تحلیل قابلیت های خود مواجه می شود . سیاستی که در عمده ی فیلم های ارائه شده رعایت می شد ؛ دوری گزیدن از پیچیدگی و حل تمامی گره های داستانی بدون توجیه منطقی در جهان واقعی بود . قهرمان های مثبت و منفی این فیلم ها کودن بودند . آن ها به سادگی در توطئه ها گرفتار می شدند و یا به راحتی اسیر شخصیت های نیکی که با پلیدی مبارزه می کردند. عشق مورد دیگری بود که این فیلم ها به آن بها می دادند . پرداختن به عشق و کامیابی که با رابطه ی جنسی همراه است ؛ رابطه ای را تبلیغ می کرد که به کنترل لی بیدو می انجامد .« به تعبیر فروید لی بیدو( انرژی جتسی به معنای وسیع آن ) به عنوان سرچشمه ی بنیادی عمل خلاقانه است که افراد به واسطه ی آن می توانند صورت های عمده ی تسلط را براندازند .» ( نقل به مضمون ، همان ۲۰۷) از سویی دیگر عشق افراد را محافظه کار می کند . وابستگی عاطفی ، اندیشیدن به دیگری که دوست می داریم ، تلاش برای حفظ شرایط موجود را در پی دارد . چنین فردی ریسک پذیر نیست و حول مسائل خطر آفرین نمی گردد. چنین فردی انتقاد نمی کند . اندشه ی او بر رابطه ی عاطفی متمرکز است . این فرد به هحتمال زیاد در حوزه ی خصوصی می ماند . مشکلات زناشویی و ازدواج اجباری نیز متمرکز به حوزه ی خصوصی و بسیار دور از جهان سیاست است . مسئله ی دیگر نبرد خیر و شر است که در غالب نزاع با خلاف کاران و تسلسم آنان به پلیس و انواع دیگری رخ می دهد . انسان های خوب با انسان های بد در گیر می شوند و بر حسب تقدیرشان پیروز مشخص می گردد . آدم های سیاه و سفید ی که در این فیلم ها ترسیم می شوند ؛ بیننده را از درگیری و کشمکش درونی در جهت انتخاب هم ذات پنداری بین آنان می رهاند و به حفظ سادگی ذهن تماشاگر کمک می کند . آدم های این فیلم ها دشمن یکدیگرند . گاه به یکدیگر خیانت می کنند چون ذات خبیثی دارند و گاه زنان را مورد تجاوز قرار می دهند . رابطه ی جنسی بار دیگر در این مفهوم برجسته می شود . بکارت به دل مشغولی قهرمانان و مخاطبان بدل می شود . مسئله ای که می تواند زندگی را نابود کند . هستی و نیستی انسانی را از او بگیرد . پس باید به آن پرداخت . نه در جهت حساسیت زدایی از آن بلکه به جهت تاکید هر چه بیشتر بر ارزشش . زنان در اکثراین فیلم ها ناتوانند اما در۸ مورد از آنها ما عملی را از جانب یک زن شاهد هستیم . در « واریته ی بهاری » زنی خود شرایط ازدواجش را فراهم می کند . در « مستی عشق » زنی در مقابل عیاشی همسرش به جای پیشه کردن صبر اقدام به خود کشی می کند . در« عمر دوباره » زنی در بدی توان مند است . در « اشتباه» زنی ماشین نویس یک شرکت است . البته این زن هرزه و هوس باز است . در« مشهدی عباد» زنی حیله گری ، عامل است . در« گناه کار » اما زنی به جبهه می رود . و در « لغزش » زنی با کار در خیاط خانه مخارج زندگی را تامین می کند . و در نهایت ما در دو فیلم با اشاره ای به شرایط سیاسی مواجه می شویم :« ولگرد » و « میهن پرست » ( بنگرید به خلاصه )

هیچ اشاره ی روشنی به جریان های سیاسی و اجتماعی روز در داستان فیلم های مورد نظر یافت نمی شود . پس چگونه می توان این فیلم ها را جهت دار ندانست ؟ داستان هایی که تلاش می کنند به سیاست نزدیک نشوند و در عوض زنان را مرکز توجه خود قرار می دهند . زنان معصوم و خانه دار ، زنان خواننده و کافه ای ، زنان مورد تجاوز واقع شده ، زنان بدبخت . زنان جذابند . زیبایند . صحبت از زنان شیرین است . و این زنان می توانند افکار را به خود مشغول کنند و از توجه به سیاست بلا گردانی کنند . از سویی توجه به جهان اجتماعی و مسائل روز نیازمند حداقل سواد است . چیزی که در ایران آن زمان بسیار کم دیده می شد . و دیگر این که سود اقتصادی در ارائه ی فیلم های گیشه ای است . همه ی این عوامل منجر به پیدایش و رشد سینمای ایران شده اند . در زیر خلاصه ای از فیلم های ساخته شده در این سال ها ارائه می شود :

۱. « طوفان زندگی » کارگردان : علی دریا بیگی نمایش : ۶ اردیبهشت ۱۳۲۷ سینما رکس

خلاصه : دختر(ناهید) و پسری(فرهاد ) به هم دل می بازند . دختر که پدرش تاجر نوکیسه ای است به اجبار به تاجری شوهر می دهد . دختر مرد مورد علاقه اش را به فرار ترغیب می کند اما مرد برای خود کشی به گورستانی می رود آن جا درویشی او را به شکیبایی دعوت می کند . شوهر عیاش ناهید در تصادفی کشته می شود و فرهاد که در این مدت مقام و منزلتی به دست آورده با ناهید ازدواج می کند.

۲. « زندانی امیر» ( یا دختر کرد) کارگردان : اسمائیل کوشان نمایش : ۳ آبان ۱۳۲۷ سینماهای رکس و همای

در درگیری دو طایفه ی کرد گروه پیروز به چادر بزرگان طایفه شبیخون می زنند . امیر طایفه بر اثر خیانت وزیر کشته می شود و دخترش که جوانی به نام برزو عاشق اوست ، برای حرم امیر پیروز به اسارت برده می شود . برزو در راس سپاهی جنگاور طایفه ی دشمن را تار و مار می کند و پس از کشتن وزیر خیانت کار به وصال دختر می رسد .

۳. « واریته ی بهار» کارگردان : پرویز خطیبی ، نمایش : ۱۲ خرداد۱۳۲۸ سینما مایاک

خلاصه : فیلم مشتمل بر چهارده اپیزود خنده دار است . در یکی از قسمت ها میرزای خنده رو را به بیمارستان می برند و اعضای بدنش را می برند . او در حالی که می خندد اعضای بدنش را به دست می گیرد و از بیمارستان خارج می شود .

۴. « شرمسار» کارگردان : اسمائیل کوشان ، نمایش : ۶ دی ۱۳۲۹ – سینماهای رکس و متروپل

خلاصه : دو برادر به نام های احمد و محمود به همراه پدرشان در روستایی نزدیک تهران زندگی می کنند . احمد در روستا زراعت می کند و محمود به شهر می رود . اودر شهر در نتیجه ی معاشرت با دوستان ناباب به فساد کشیده می شود . او به ده سفر و دختر عمویش ( مریم ) را که احمد به او دل بسته را اغفال کرده به شهر می آورد . مدتی بعد محمود به جرم دزدی به زندان می افتد و مریم صاحب دختری(فرشته) می شود . او دخترش را به احمد می سپارد و در تهران آواره می شود . رهبر ارکستر کافه ای دلش به حال او می سوزد و با تقاضای کار او موافقت می کند . مریم به زودی خواننده ی مشهوری می شود . محمود از زندان آزاد می شود و به روستا باز می گردد . وقتی فرشته او را از خود می راند ؛ خودکشی می کند . مریم و احمد با هم ازدواج می کنند .

۵. « کمرشکن » کارگردان : ابراهیم مرادی ، نمایش: اول تیر ۱۳۳۰ سینماها ی مایاک و ری

خلاصه : اتومبیل دختر ثروتمندی در جوی آب می افتد . پسری به نام جمشید اتومبیل را از جوی خارج می کند . آن ها پس از دیدار هایی به هم علاقه مند می شوند . دختر و جمشید برای رسیدگی به ارثیه دختر با هم عازم بند انزلی می شوند . آن ها گرفتار قاچاقچیان اسلحه می شوند و با آنان زد و خورد می کنند . پس تحویل تبه کاران به پلیس به تهران باز می گردند و با یکدیگر ازدواج می کنند .

۶. « مستی عشق » کارگردان : اسماعیل کوشان ، نمایش : ۲۷ شهریور ۱۳۳۰ سینما های همای و متروپل

خلاصه : از بیمارستان به گلنار خبر می دهند که دخترش هما تصادف کرده و احتیاج به جراحی دارد . دکتر همایون عمل را انجام می دهد و گلنار پشت در اتاق عمل خاطرات شانزده سال اخیرش را به یاد می آورد : از زمان ازدواج او چیزی نگذشته که که خبر مرگ شوهرش را که همین دکتر همایون است می آورند . گلنار که باردار است و پدرش را به تازگی از دست داده گرفتار مردی شهوت ران به نام عبدالله خان می شود . گلناربه قصد خودکشی خود را جلوی اتومبیل مهندس رئوف می اندازد . اما مهندس اورا نجات داده به خانه اش می آورد . گلنار آن جا دخترش را به دنیا می آورد و با مهندس ازدواج می کند . پس از جراحی گلنار شوهرش را می شناسد . پس از موافقت مهندس گلنار و شوهر سابقش با یکدیگر ازدواج می کنند .

۷. « شکارخانگی » کارگردان : علی دریا بیگی، نمایش : ۱۲ آبان ۱۳۳۰ سینما های همای و رکس

خلاصه : مستخدمه ی جوانی در خدمت یک خانواده است . همه ی اعضای خانواده در پی شکارمستخدمه هستند . اما دختر با شیرین کاری هایش از دست همه می گریزد و با پسر جوان خانواده ازدواج می کند .

۸. «دستکش سفید » کارگردان : پرویز خطیبی ، نمایش : ۲ آذر۱۳۳۰ سینا های ایران ، البرز و پارک

خلاصه : پیرمرد کودنی شیفته ی دختر جوانی است . دختر بیمار می شود و به بیمارستان می رود . پسر پیرمرد ( حمید ) پزشک دختر است . تلاش های پیرمرد راه به جایی نمی برد و حمید و دختر به یکدیگر علاقه مند می شوند و ازدواج می کنند . پیرمرد نیز با مادر دختر ازدواج می کند .

۹. « پریچهر » کارگردان : فضل الله بایگان ، نمایش : ۵ دی ۱۳۳۰ سینما های مایاک و متروپل

خلاصه : علی و پریچهر ازدواج می کنند . پس از مدتی علی عاصی از خیره سری های همسرش آواره ی کوه وبیابان می شود . او نامه ی پر سوز و گدازی برای پریچهر می نویسد که موجب آشتی آن دو می شود . آن ها به سفرمی روند . در راه چند ترکمن یاغی به آن ها حمله و علی را طناب پیچ کرده ، پریچهر را می ربایند . پریچهر به عقد خان ترکمن در می آید . زمانی که علی برای نجات او می آید ، خان کشته می شود و پریچهر به عزای او می نشیند . علی خشمگین پریچهر را نیز می کشد و خود چندی بعد نادم و پشیمان جان می سپارد .

۱۰. « خواب های طلایی » کارگردان : معزدیوان فکری ، نمایش : اول اسفند ۱۳۳۰ سینما های رکس و همای

خلاصه : ابولحسن در ساحل زاینده رود شاه عباس صفوی را در لباس مبدل ملاقات می کند و او را به عنوان مهمان به خانه نزد مادرش می برد . شاه عباس می فهمد که او همه ی ثروت پدری را از دست داده است و عاشق دختری است که هم اکنون در حرمسرای او زندگی می کند . او ابوالحسن را بی هوش کرده به قصر می آورد . زمانی که ابوالحسن از خواب بر می خیزد خود را در مقام شاه می بیند . او دختر مورد علاقه اش را آن جا ملاقات می کند و دختر نیز شیفته ی او می شود . در نهایت و پس از آن که شاه چند بار این بازی را تکرار می کند ؛ آن دو را به عقد یکدیگر در می آورد .

۱۱. « مادر » کارگردان : اسماعیل کوشان ، نمایش : ۲۱ اسفند ۱۳۳۰ – سینماهای متروپل و ری

خلاصه : ربابه خواننده ی پر مشتری کافه در شبی وقتی به خانه می رود با پدر فرزند نا مشروعش (پرویز) روبه رو می شود که قصد مزاحمت دارد. ربابه او را با قیچی به قتل می رساند . ربابه در بازجویی اعتراف می کند زمانی که در خرمشهر پرستار بچه بوده ، پرویز او را فریب داده و حاضر به ازدواج با او نشده بوده است . ربابه از بیم آبرو به تهران آمده و به کمک تقی خواننده ی کاباره شده است .ربابه به پانزده سال زندان محکوم می شود و تقی دختر او را به خانواده ای می سپارد . پس از آزادی ربابه تقی و خانواده ی جدید دختر با دیدار آن ها مخالفت می کنند . اما دختر که پنهانی حرف های آنان را شنیده است به دیدار مادرش می رود .

۱۲. « عمر دوباره » کارگردان : ۲۵پرویز خطیبی ، نمایش: اردیبهشت ۱۳۳۱ – سینماهای ایران و البرز

خلاصه : یکی از کارمندان اداره ی بیمه ی عمومی ( فریدون) ماموریت می یابد که به عنوان کاراگاه خصوصی مواظب دختر خیره سری به نام فروغ باشد . تمهید فروغ برای دست به سر کردن مامور مزاحم این است که به عقد او در بیاید . ازدواج آن ها به دلیل سبک سری های فروغ به جدایی می انجامد . پای فروغ موقع اسکی می شکند . او در بیمارستان از کردار خود پشیمان می شود و زندگی جدیدی را با فریدون آغاز می کند .

۱۳. « زنده باد خاله » کارگردان : پرویز خطیبی ، نمایش : ۲۲ شهریور ۱۳۳۱- سینماهای ایران و البرز

خلاصه : دو جوان بی کاره می کوشند خاله ی خود را راضی کنند که خرج شب زنده داری و ولگردی های آنان را بدهد .اما خاله با عاقبت اندیشی از این کار سرباز می زند و آن ها تصمیم به کار کردن می گیرند .

۱۴. « دزد عشق » کارگردان : اسماعیل کوشان ، نمایش : ۱۹ آبان ۱۳۳۱ – سینماهای متروپل و همای

خلاصه : زن ثروتمندی به نام جلیل السلطنه قصد دارد دخترش به مرد ی هم ردیف خود شوهر دهد . مرد شیادی وارد رابطه با آنان می شود و سعی می کند معلم موسیقی فرزندان را در سودجویی با خودهمراه کند . اما معلم موسیقی حقیقت را برملا می کند .

ادامه دارد …