انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی به تاثیر گذار ترین آثار سیاسی/بخش سیزدهم : «دربارۀ آزادی» اثر جان استوارت میل

ترجمه و تلخیص : محمد رسولی

در این بخش از مجموعه تاثیر گذارترین آثار سیاسی نگاهی می اندازیم به کتاب درباره آزادی(On Liberty) اثر جان استوارت میل. اهمیت این کتاب از آن رو است که با ارائۀ ایده های جدید، پارادایم غالب فلسفی زمان میل را که متکی بر اصالت جامعه نسبت به فرد و دخالت بی حد و حصر دولت در زندگی روزمره افراد بود، به چالش می کشد. و این از خصوصیات فلسفۀ میل است که با تکیه بر اصالت سود و مکتب تغییر در علوم اجتماعی(پوزیتویسم) از نقش فردیت در مقابل جبر گرایی اجتماعی دفاع کند. در این نوشتار نیز همانند شمارۀ پیشین سعی کردم در کنار خلاصۀ اثر ملاحظاتی را در بارۀ نویسنده و منشا اجتماعی پیدایش اثر بگنجانم به این امید که فهم راحت تر محتوای کتاب را فراهم کند.

دربارۀ نویسنده و زمینۀ اجتماعی اثر:جان استوارت میل(۱۸۷۳-۱۸۰۶) یکی از قوی ترین فلاسفۀ انگلیسی زبان قرن نوزدهم به شمار می آید. پدر بنتام، جیمز، خود یکی از خوانندگان پرشور متون فلسفی بود و در گروه فلاسفۀ رادیکال عضویت داشت.علاقه جیمز به فعالیت های فکری موجب گرایش پسربه فلسفه گردید. لذا میل از همان سنین پایین خود را برای درک متون فلسفی آماده می کند. از سن سه سالگی شروع به یادگیری زبان های خارجی کرد تا به طور مستقیم با متون کلاسیک ارتباط برقرار کند.در کنار آن در زمینه های مختلف مطالعات گسترده ای انجام می دهد و در نتیجۀ آن در دوران نوجوانی دانش سرشاری در فلسفه، تاریخ، منطق و ریاضیات کسب می کند و در سن هجده سالگی دست نوشته های جرمی بنتام را ویرایش و در قالب رسالۀ منسجم و بلندی منتشر کرد.این همه نشان از نبوغ زودرس و آینده فکری درخشان وی داشت. البته تاثیر پدر و حلقه فلاسفۀ رادیکال به حوزه فکری محدود نشد بلکه در دوران جوانی میل را به یکی از مصلحان رادیکال تبدیل کرد که خواهان ملی سازی قوانین و موسسات قانونی، اعطای حق رای به کل مردان جهان، استفاده از نظریۀ اقتصاد در تصمیمات سیاسی وپی ریزی سیاستی مبنی بر رضایت همگان، نه محافظه کاری یا تکیه بر حقوق طبیعی بود.آشنایی میل با شخصیت هایی نظیر سن سیمون، اگوست کنت، کلریج و وردزورثنقطۀ عطفی در زندگی وی به شمار آمد وسبب گرایش وی به رمانتیسیسم و پوزیتویسم فرانسوی گردید. در واقع از این طریق بود که میل به اهمیت بالای نهادهای اجتماعی و فرهنگی در پیشرفت و تکامل جامعه انسانی پی می بَرَد. به این صورت که در نتیجۀ تغییرات اجتماعی نهادهای کهنه از بین می روند و نهادهای اجتماعی جدید جایگزین آن ها می گردند. پس از یک دوره آنومی کوتاه با عبور از «دوره های ارگانیک» نظم اجتماعی شکل گرفته و تثبیت می گردد. از همین جا بود که میلاز نهاد های کهن انتقاد می کند و تلاش دارد که چه به لحاظ فکری و چه به لحاظ عملی از تغییر حمایت کند و وضع را به سمت شکل مطلوب تری پیش ببرد. این ایده اتفاقاً یکی از زمینه های پیدایی دربارۀ آزادی نیز هست که در آن میل در مقابل تز ویکتوریایی زمانۀخود که از دخالت قدرت در همه شئون زندگی انسان ها دفاع می کرد بر آزادی حریم شخصی انسان ها پای می فشرد. به اعتقاد میل آزادی موهبتی است که موجب رشد و تعالی انسان ها می گردد و دولت حق ندارد که آن را از هیچ انسانی سلب کند مگر اینکه ثابت شود آزادی یک فرد موجب ضربه زدن به منافع هم نوعان می گردد. ما این بحث را در معرفی کتاب درباره آزادی دنبال می کنیم و مفصل دربارۀ آن صحبت خواهیم کرد.

در هر صورت نیلعلیرغم روی آوردن به پوزیتویسم هیچ گاه پیشینۀ فایده گرای خود را کنار نگذاشت. وی فایده گرایی را با گرایشات تغییر طلبانه اش همسو کرد. بر این اساس صِرفرسیدن به مطالبات دمکراتیک مهم نیست بلکه می بایست از خطر فایده گرایی و فردگرایی عنان گسیخته و اینکه چقدر برای آزادی انسان ها مخاطره آمیز است و به نوعی نقض غرض محصوب می شود توجه داشت. این ها مطالب نو و در برخی موارد فراموش شده ای بودند که در زمانۀ ما اصول بدیهی به شمار می روند.
میل برای مدتیبه کار های اجرایی مشغول می شود که این امر باعث کاهش مطالعات و حجم تحقیقات وی می شود. با این وجود این دوره ابدی باقی نمی مانَد ومیل در دوران بازنشستگی دوباره فعالیت های فکری را به طور جدی از سر می گیرد. این بار مسائل زنان ذهن او را به خود مشغول می کند که انقیاد زنان(۱۸۶۹) حاصل تاملات فکری و پژوهشی او در این زمینه است.میل در سال ۱۸۷۳ در اویگنون(انگلیس) در گذشت.
جان لاک، جورج برکلی، دیوید هیوم و چهرۀ اصلی فایده گرایی، جرمی بنتام از لحاظ فکری بیشترین تاثیر را بر اندیشۀ میل گذاشتند.
معرفی کتاب درباره آزادی:میل در این کتاب یکی از مسائل اصلی سیاست یعنی کشمکش بین منافع فردی و اجتماعی راکه اتفاقاً امروز نیز به طور کامل حل نشده باقی مانده است، مورد بحث و بررسی قرار می دهد. اینکه تا چه اندازه ماهیت و محدوده های قدرت می تواند به صورت قانونی از طرف جامعه به روی افراد اعمال شود. میل کار خود را از طریق بازخوانی تاریخ تنازع میان حاکمان و محکومان شروع می کند و معتقد است که استبداد اجتماعی(و نه استبداد سیاسی) برای جوامع مدرن و متکی بر اقتصاد آزاد نظیر بریتانیا مایۀ دردسر شده است. و این مهمترین مطلبی است که میل در این کتاب به آن اشاره می کند. ضرورت حاکمیت انسان بر خود، بر ذهن و بدنش. همین اصل است که در تقابل با ایدۀ «استبداد اکثریت» ( The tyranny of Majority) قرار می گیرد. استبداد اکثریت (عبارتی که وی از دو توکویل به عاریت گرفته است)، از تقویت قوانین هودایت کننده ای سرچشمه می گیرد که هم خاصیت جبری دارند و هم به شدت دیگران از آن فرمان می برند.به عبارتی دیگر، رعایت مو به موی هنجارها و اخلاق اجتماعی، جامعه را به قدرت ناخواسته ای تبدیل کرده است که می تواند پیامد های وحشتناکی داشته باشد. اصل عَملی که عموم مردم را به قاعده مندسازی رفتار انسانی هدایت می کند این ایده است که فرد می بایست طوری رفتار کنند که دیگران از او انتظار دارند و بالعکس. این ایده از این نظر خطرناک است که در صورت قبول آن رفتار انسانی تنها به دلیل اینکه اتفاق می افتد به خودی خود توجیه پذیر نیز می شود. البته به نظر می رسد که این برای اصلِ عقلانی که قرار است بر مناسبات بین افراد و جامعه حاکم براند، الزامی است. به قول خود میل «همین اصل ساده» که وی آن را «اصل صدمه» می خواند مستلزم این است که «یگانه هدفی که تمام انسان ها چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی از آن برخوردارند و می بایست در ارتباطات هر تعداد از انسان ها به کار گرفته شود حفاظت از خود می باشد. اینکه کاربست قدرت روی افرادِ متمدن به رغم میلشان زمانی امکان پذیر است که از مانع صدمه رساندن افراد به یکدیگر باشد. خیر خود افراد و اینکه مثلا از آن ها استفادۀ فیزیکی یا اخلاقی می برند نمی تواند آن ها را به سمت عمل به شیوه خاصی رهنمون کند. به عبارت دیگر این امر کافی نیست که افراد هر کاری را که دلشان می خواهد و برایشان منبع خیر و رضایت خواهد شد انجام دهند. البته این ها ممکن است دلایل خوبی باشند که فرد را به سمت انجام عملی بکشاند ولی با این وجود فرد را مجبور به انجام آن نمی کند(صص ۵۱ و ۵۲).
اصل فوق که در مقابل اصول پدرسرورانه قرار می گیرد سه حوزۀ از آزادی انسان ها را بر ملا می کند: «حوزه درونی آگاهی»، آزادی در علایق و سلیقه ها(برای مثال اینکه چگونه برای زندگی خود برنامه ریزی کنیم» و نیز آزادی پیوستن به دیگران.
نکتۀ ارزشمند در کار میل این است که میلبرخلاف دیگر نظریه پردازان لیبرال برای توجیه اصل صدمه به «حقوقِ ذهنی» متوسل نمی گردد. دلیل پذیرش آزادی افراد در عمل تا آنجا که به دیگران آسیبی نرسانند و یا میزان صدمه در حداقل خود باشد این است که چنین شرایطی در معنای کلی کلمه فایده ای را که بر اساس منفعت پایدار انسان ها به عنوان موجودات در حال رشد متصور است را در نظر می گیرد. به عبارت دیگر، اصل صدمه از این نظر سود بخش است که در آن «رشد آزاد فردیت» یا توسعه انسانیت تضمین می گردد.
به این ترتیب میل پیشرفت را جزو لاینفک انسان ها در نظر می گیرد و اصول خود را بر اساس این فرض سوار می کند- اینکه استعداد و قوۀ خلاقیت انسان ها می تواند در شرایط خاصی بالنده شوند. لذا طبیعت انسانی ثابت نیست. اینکه سرشت انسانی در نسل ها و افراد تکرار نمی شود. به تعبیر خودِ وی سرشت انسان «همچون ماشینی نیست که برای یک مدل خاص ساخته شود یا دقیقاً بر طبق آنچه به وی دستور داده شد عمل کند بلکه چونان درختی است که پیرو نیروهای درونی که وی را به موجودی زنده تبدیل می کند نیاز دارد به هر طرفی که دلش می خواهد رشد کند و قد بکشد»(دربارۀ آزادی، ۱۰۵).بنابراین، سرشت انسانی می تواند به مثابۀ موجود زنده در نظر گرفته شود؛ مثل یک «باغچۀ انگلیسی»، چیزی که می توان با کار و تلاش آن را ارتقا بخشید. دو پیش نیازی که بشریت برای پیشرفت نیاز دارد آزادی و تنوع شرایط است که «اصل صدمه» هر دوی آن ها را لحاظ می کند.
هر چند که اعطای آزادی به انسان ها در رشد و توسعه استعداد های بشر ضروری است و میل هم به درستی به آن اشاره می کند اما باز هم مشخص نیست که مرز های آزادی را در کجا می بایست قرار داد. آیا صرف تبعیت از «اصل صدمه» کافی است و جای هیچ ادغامی باقی نمی گذارد؟ به عبارت دیگر آیا این که بگوییم هر کس دارای حریم شخصی است که دیگران را در آن راهی نست کفایت می کند؟ در اینجا به نظر می رسد پیش از هر چیز می بایست «حریم شخصی» را تعریف کرد. برای روشن شدن مطلب اجازه بدهید مثالی بیاورم. فرض کنید فرض کنید فردی معتاد به سیگار است و به این استدلال که سیگار کشیدن او در خلوت خود به کسی صدمه نمی زند به ادامۀ این کار اصرار بورزد. در نگاه اول استدلال فرد درست به نظر می رسد و طبق اصل صدمۀ میل هیچ کس حق ندارد که حق سیگار کشیدن را از او بگیرد و به این صورت به آزادی های شخصی اش لطمه وارد کند. اما زمانی که می بینیم این شخص در صورت بیماری ناشی از اعتیاد به سیگار مثلاً سرطان ریه از امکانات پزشکی ای که دولت در اختیار همگان قرار می دهد، استفاده می کند این سوال پیش می آید که آیا هنوز هم سیگار کشیدن مسئله ای شخصی است؟ البته ممکن است چنین مثالی در ذهن میل نقش نبسته باشد چرا که دولت در عصر میل با آنچه که ما امروز دولت رفاه می دانیم متفاوت است.
به هر روی، درباره آزادی یکی از تاثیر گذارترین آثار سیاسی به حساب می آید و ایده هایی که در این کتاب مطرح شده اند ایده های جدیدی هستند و بسیاری از آن ها شالوده های اندیشۀ لیبرالیستی معاصر را تشکیل می دهد.
در خلاصه کتاب به منبع زیر رجوع کردم:
Mill, John S. (2011), On Liberty,USA, Nabu Press.
لیست آثار میل:
نظام منطق(۱۸۴۳)
مبانی اقتصاد سیاسی(۱۸۴۸)
درباره آزادی(۱۸۵۹)
ملاحظاتی درباره حکومت نمایندگی(۱۸۵۱)
فایده گرایی(۱۸۶۱)
سنجش فلسفۀ سر میلیام همیلتون(۱۸۶۵)
اگوست کنت و اثبات گرایی(۱۸۶۵)
انقیاد زنان۱۸۶۹)
خود زندگی نامه نوشت(۱۸۷۳):این اثر پس از مرگ میل به همت دختر همسر وی هلن منتشر می شود. … بعد ها هلن دختر همسر او یاداشت هایی را از وی با عنوان با انتشار می رساند.
سه مقاله پیرامون مذهب(۱۸۷۴): این اثر نیز به کمک هلن منتشر شد و حاصل گرداوری اسناد تحقیقی است که میل در زمینۀ مذهب انجام داد.

یارانامۀ نگارنده:
Mohammadrasouli8@gmail.com