انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی بر جامعه شناسی بودریو با تاکید بر نظریه وی در حوزه سیاسی و جهانی شدن

این سخنرانی به دعوت دکتر حمید رضا جلایی پور در چارچوب دوره آموزشی یکساله حزب مشارکت، در بخش مباحث مربوط به جامعه و جامعه شناسی در نشست ششم: نظریه پردازان متاخر جامعه شناسی انجام گرفت. در این نشست که در روز پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۸۵ در تهران برگزار شد، دکتر غلامرضا کاشی( دانشگاه علامه طباطبایی)

این سخنرانی به دعوت دکتر حمید رضا جلایی پور در چارچوب دوره آموزشی یکساله حزب مشارکت، در بخش مباحث مربوط به جامعه و جامعه شناسی در نشست ششم: نظریه پردازان متاخر جامعه شناسی انجام گرفت. در این نشست که در روز پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۸۵ در تهران برگزار شد، دکتر غلامرضا کاشی( دانشگاه علامه طباطبایی)درباره آرای یورگن هابرماس سخنرانی کرد و ناصر فکوهی درباره پیر بوردیو. بخشی از سخنان دکتر کاشی را در بخش میهمان این پایگاه با اجازه خود ایشان ارائه می دهیم. در زیر نیز خلاصه ای از سخنرانی نگارنده را با عنوان «نگاهی بر جامعه شناسی پیر بوردیو با تاکید بر حوزه سیاسی و جهانی شدن» می خوانید :

در اینجا ابتدا لازم است بحث خود را با نگاهی بر نظریه عمومی پیر بوردیو آغاز کنیم: در این نظریه می توان بر موارد زیر تاکید کرد: n نظریه بوردیویی عمدتا و اساسا یک نظریه تولید و بازتولید قدرت است

– نگاه بوردیو به امر اجتماعی(Social Fact) بر زمینه ای فلسفی قرار دارد، بوردیو کار خود را با تحصیل و تدریس فلسفه آغاز کرد و سپس روی به سوی حوزه اجتماعی آورد و در این حوزه از سه منبع اساسی تاثیر پذیرفت و آنها را در آن واحد در یک نظریه عمومی توسعه بخشید و میانشان تالیفی ایجاد کرد:

– نخست جامعه شناسی انتقادی مارکس: باید تاکید کرد که بوردیو هر چند از مارکس تاثیر پذیرفته است اما این تاثیر را عمدتا از مارکس جامعه شناس اخذ کرده است. مارکس جامعه شناس دقیقا همان مارکسی است که امروز بیش از پیش مطرح است در حالی که نظریه های اقتصادی مارکس که البته بیشتر نظریه های اقتصاد سیاسی بریتانیایی قرن هجده و نوزده بود امروزه تقریبا به طور کامل به زیر سئوال رفته است. نفود مارکس را می توان در رادیکالیسم انتقادی نظریه بوردیو به خصوص در رابطه با حوزه سیاست کاملا مشاهده کرد.

– جامعه شناسی کاربردی – پوزیتویستی دورکیم: بوردیو همچون دورکیم بر آن است که علوم اجتماعی از یکدیگر تفکیک ناپذیرند ولی آنچه بیش از هر چیز از دورکیم بر او تاثیر داشته است روش شناسی دورکیمی است. علاقه بوردیو به حفظ روش های کمی و پوزیتویستی که در بسیاری از آثار او مشاهده می شود این تاثیر را نشان می دهد.

– جامعه شناسی تاریخی – تفهیمی وبر: جامعه شناسی تفهیمی وبر در دیدگاه فلسفی و توجه او به امر تاریخی در تحلیل هایش مشهود است . افزون بر این تمایلی که بوردیو به سازش دادن سوبژکتیویسم با ابژکتیویسم دارد نیز گویای این تاثیر پذیری از وبر است. اما مهم ترین محورهای اندیشه بودریویی را می توان در تمایل او به ایجاد سازش و سنتز میان زوج هایی دانست که به ظاهر با یکدیگر سازش ناپذیر می آیند، برخی از این زوج ها موارد زیر هستند:

۱- تقابل سوبژکتیویته و ابژکتیویته، یعنی در تقابل میان ساختارهای مادی حیات و ذهنیت ها و ساخت های غیر مادی و شناختی

۲- تقابل روش های کمی و روش های کیفی در جامعه شناسی

۳- تقابل تاریخی گری در زمان (diachronic) با کارکرد گرایی همزمان (synchronic) در تفکر اجتماعی

۴- تقابل تقسیم امر اجتماعی به ابعاد شناخت شناسی آن در برابر امر اجتماعی به مثابه یک کل

۵- نگاه به امر اجتماعی به مثابه یک کل تفکیک ناپذیر جز از خلال رویکردهای روش شناختی ( جامعه شناسی، انسان شناسی، روانشناسی اجتماعی …)

۶- درک امر اجتماعی به مثابه سازوکار اصلی بازتولید نظام اجتماعی که خود مبتنی بر بازتولید نظام قدرت است

۷- تاکید بر محدودیت و توهم زا بودن مفهوم تحرک اجتماعی و قابلیت تغییر بر اساس نظام های شکل گرفته در فرایند ساخت دولت ملی و به ویژه نهاد های آموزشی و به خصوص نظام آموزش عالی و نگاه به آنها به مثابه نظام های اصلی بازتولید جامعه به مثابه نظام قدرت. سیستم آموزشی به طور عام و سیستم آموزش عالی به طور خاص در نگاه بوردیو هدف اصلی امکان تداوم بخشیدن به «اشرافیت ها» را در سه حوزه فرهنگ، اقتصاد و سیاست بر عهده دارند و برای این کار یک نظام موازی نخبه پرور مرکب از مدارس عالی که ورود به آنها و تداوم تحصیل در آنها به شدت سخت و طاقت فرساست و وجود فیلترهای متعدد اجتماعی – اقتصادی بسیاری از عناصری را که نباید درون اشرافیت راه یابند، از آنها محروم می کنند، در کنار سیستم دانشگاه دولتی که در حقیقت جز افرادی که در رده های پایین به کار گرفته می شوند، به وجود می آورد. مفاهیم اساسی در نظریه بوردیویی اندیشه بوردیو را می توان در خلاصه ترین و ساده ترین شکل در چند مفهوم اساسی متبلور کرد که مهم ترین آنها مفاهیم زیر هستند: n 1-میدان (Champs) . ”میدان“ درنظریه بوردیو پهنه اجتماعی کمابیش محدودی است که در آن تعداد زیادی از بازیگران یا کنشگران اجتماعی با منش ها یا عادت واره ها (Habitus) هایی تعریف شده و توانایی هایی سرمایه‌ای وارد عمل می شوند و به رقابت، همگرایی یا مبارزه با یکدیگر می پردازند تا بتوانند به حداکثر امتیازات ممکن دست یابند. جامعه در واقع از تعداد بی شماری میدان تشکیل شده است: میدان دانشگاهی، میدان هنری. میدان این یا آن صنعت و تجارت، میدان حکومت، میدان رسانه‌ها و … یکی از پروژه های ناتمام بوردیو در اواخر عمرش آن بود که در کتابی با عنوان خرده کیهان ها (Microcosmes) نظریه میدان را در قالبی تالیفی و با مصادیق روشن تجربی آن در رابطه میان میدان های مختلف ارائه دهد.

۲-سرمایه‌(Capital). مفهوم سرمایه بوردیو که نفوذپذیری او از مارکس در آن به روشنی دیده می شود، بسیار فراتر از نظریه مارکسی می رود که سرمایه اقتصادی و انباشت آن و سازوکارهای این انباشت را محور تحلیل اجتماعی –تاریخی خود قرار می داد. در نزد بوردیو، سرمایه اقتصادی شامل سرمایه های مالی، میراث منقول و غیر منقول، دارایی های گوناگون و غیره تنها یکی از سرمایه های موجود در جامعه است و در کنار آن ما لااقل سه نوع دیگر از سرمایه را نیز داریم. نخست سرمایه فرهنگی شامل تحصیلات و به دست آوردن قابلیت های فرهنگی و هنری، بیانی و کلامی ؛ دوم، سرمایه اجتماعی به معنی به دست آوردن موقعیت های اجتماعی و برخورداری از شبکه‌های کمابیش گسترده‌ای از روابط، دوستان و آشنایان که می توانند در مواقع ضروری به نفع فرد وارد عمل شوند؛ و سوم سرمایه نمادین که به دلیل موقعیت‌های کاریزماتیک و یا با تکیه بر نمادها و قدرت های پیش‌زمینه ای برای نمونه نهادها، سازمان‌ها، دین. قومیت و …. برای فرد ایجاد می شود.
– بدین ترتیب هر فرد و هر مجموعه‌ای از افراد در جامعه دارای سرمایه‌ای کلی می شوند که خود ترکیبی است از سرمایه های نامبرده. در بالاترین رده اجتماعی که میدان قدرت است در جوامعی مثل فرانسه ، به نظر بوردیو کسانی قرار می گیرند که دارای بالاترین سرمایه کل نیز هستند همچون سیاستمداران و مشاغل آزاد(پزشکان، وکلا، صاحبان بزرگ سرمایه…). در حالی که در پایین ترین رده کسانی قرار می گیرند که کمترین سرمایه کل را دارا هستند نظیر مزدبگیران زراعی و کارگران صنعتی ساده. در این میان ترکیب سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگی می تواند گروه‌های اجتماعی متفاوتی را به وجود بیاورد برای مثال سرمایه فرهنگی نسبتا پایین و سرمایه اقتصادی بالا را می توان در رئوسای صنایع و سرمایه داران متوسط مشاهده کرد، در حالی که سرمایه اقتصادی پایین و سرمایه فرهنگی نسبتا بالا را می توان در مشاغل فرهنگی همچون معلمان و هنرمندان دید. سرمایه ها قابل تبدیل به یکدیگر و قابل مبادله با یکدیگر هستند و بنابراین بازتولید قدرت صرفا از خلال مدارهای خطی ساده مثلا در سیستم سیاسی یا فرهنگی انجام نمی گیرد بلکه در مجموعه هایی ترکیبی از میدان های فرهنگی، سیاسی ، اقتصادی، و … انجام می گیرد که در مجموعه گروه حاکمان را می سازند. n 3-تمایز(Distinction). مفهوم تمایز به معنی مجموعه تفاوت هایی است که رفتارها و سبک های زندگی افراد جامعه به دلیل موقعیت‌های متفاوتشان از لحاظ سرمایه و قرار گرفتنشان در میدان های اجتماعی گوناگون میان‌آنها ظاهر می شود. به باور بوردیو همه آنچه سلیقه فرهنگی، انتخاب های هنری و …. نامیده می شود و ممکن است کاملا ”طبیعی“ و ناشی از قریحه‌های ذاتی افراد شمرده شود، رابطه مستقیم و قابل اثباتی با وضعیت و موقعیت اجتماعی آنها دارد. این موضوع را وی در کتاب معروف خود ”تمایز“(۱۹۷۹) که حاصل یک تحقیق میدانی گسترده است نشان می دهد و ثابت می کند که چگونه می توان میان حوزه هایی چون ورزش، غذا، لباس، سلایق هنری، موسیقی. عکاسی، ادبیات از یک سو و وضعیت اجتماعی افراد از سوی دیگر روابط منطقی ایجاد کرد. بوردیو به این ترتیب نشان می دهد که در جامعه‌ای چون فرانسه، در میدان قدرت با عملکردها و سبک‌های زندگی‌ای سروکار داریم که سرگرمی های مورد علاقه آنها اسکی روی آب، تنیس، اسب سواری و شطرنج، گلف، و نواختن و گوش سپردن به پیانو است در حالی که در قطب مقابل( سرمایه کل منفی) با فوتبال، ماهیگیری، و نواختن و شنیدن آکاردئون سروکار داریم. او نشان می دهد که چگونه از نوع خودروهای انتخاب شده تا دکوراسیون متزل، از موضع هایی که برای عکاسی انتخاب می شود. تا انچه افراد خورده و می نوشند ، الزامات اجتماعی افراد را جهت می دهند. n 4-عادت واره، منش یا هابیتوس (Habitus). این واژه قدیمی لاتین که به معنی ”شیوه بودن“ است، ریشه در ارسطو و یونانیان باستان دارد و در دوران جدید نیز به وسیله امیل دورکیم برای اطلاق به رفتارهای متمایز کننده اجتماعی در جماعت های انسانی کمابیش بسته سنتی یا مدرن به کار گرفته شده است. اما بوردیو از این واژه تعبیر جدیدی ارائه می دهد و آن را مجموعه‌ای از قابلیت‌ها تعریف می کند که فرد در طول حیات خود آنها را درونی کرده و در حقیقت بدل به طبیعتی ثانویه برای خویش می کند، به گونه‌ای که فرد بدون آنکه لزوما آگاه باشد بر اساس آنها عمل می کند. منش ترکیبی پیچیده از ابژکتیویته و سوبژکتیویته اجتماعی برای ساختن شخصیتت افراد نیز هست که هر شخصی را از دیگری متفاوت می کند

– خشونت نمادین (Violence Symbolique). در دیدگاه بوردیو این مفهوم با مفهوم سرمایه نمادین پیوند کاملی دارد. در واقع خشونت یا قدرت نمادین صرفا یک پتانسیل و امکان اعمال قدرت یا خشونت است. اما همین امکان سبب می شود که افراد به شدت رفتارهای خود را کنترل کرده و خود را با منشاء بروز آن خشونت هماهنگ کنند. خشونت نمادین عمدتا از طریق درونی کردن نظام سلطه انجام می گیرد که در آن کسی که اعمال سلطه می کند و کسی که زیر سلطه قرار دارد هر دو ممکن است به صورتی ناخود آگاه نظام سلطه را چنان درونی کنند که به صورت خودکار در حرکات روزمره ، در انتخاب ها و در تمام ابعاد زندگی شان آن را دائما تولید و بازتولید نمایند. مهم ترین تفاوت خشونت نمادین با خشونت صرف در تعریف وبری آن از موقعیتش در دولت در آن است که این خشونت لزوما به عمل تبدیل نشده و عامل اجرای آن نه صرفا کنشگران حاکم بلکه همچنین کنشگران زیر حاکمیت هستند. بودریو و حوزه سیاسی – بودریو حوزه سیاسی را نیز میدانی برای رقابت میان کنشگران حرفه ای ( سیاستمداران ) می داند که در آن هر کس با سرمایه کل خود وارد شده و به مبادله می پردازد و از خشونت نمادین برای به کرسی نشاندن موقعیت خود و بیرون راندن رقیب استفاده می کند در عین انکه کل سیستم عمدتا در پی بازتولید خود است و این هدف امر را هدف اصلی خود قرار می دهد.
– از لحاظ سیاسی او خود را در «چپ چپ» قرار می دهد که با چپ افراطی کاملا متمایز است. سیاست های حزب سوسیالیست به باور او بازتولید قدرت راست در فرانسه بوده اند و این را به سایر احزاب سوسیال دموکرات نیز تعمیم می دهد.
– بوردیو در راس جریان ضد جهانی شدن قرار داشت و این فرایند را عمدتا فرایندی بر اساس سودجویی های مالی و اقتصادی می دانست که به صورت سیستماتیک دستاوردهای جنبش های اجتماعی را که به صورت قوانین و ضوابط حمایت کننده از اقشار ضعیف جامعه است به خطر می اندازد. بودریو و جهانی شدن دیدگاه بوردیو نسبت به فرایند جهانی شدن دیدگاهی بسیار انتقادی و به شکلی رادیکال ضد آن بود . این دیدگاه را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:

۱- جهانی شدن از نظر بوردیو به ویژه در خطر یکسان کنندگی آن و تهدید فرهنگ های کوچک به وسیله فرهنگ های بزرگ و به ویژه فرهنگ مصرف گرای آمریکایی تعریف می شود.

۲- بوردیو بر آن است که تنها راه مقابله با جهانی شدن فرایند های مقاومت فرهنگی است که از خلال خلاقیت و تولید فرهنگی و خروج جامعه از چرخه های انفعال و گسترش جنبش های مطالباتی و در نهایت از طریق خروج از دموکراسی ها ( یا شبه دموکراسی های نمایندگی) برای وارد شدن به دموکراسی های مشارکتی قابل انجام است

در دوران سرمایه داری متاخر به دلیل انفعال روشنفکران چپ و گرایش عمومی روشنفکران به سوی مفاهیم، ارزش ها و عملکردهای راست در سطوح ملی و بین المللی و پذیرش عملی ایدئولوژی نولیبرالی به مثابه تنها راه حل ممکن ( با دیدگاهی به ظاهر پراگماتیستی ) به وسیله آنها، ابتکار عمل در مقاومت علیه جهانی شدن به نظر وی به دست گروه های بنیاد گرا و تروریسم بین المللی افتاده است که وارد جنگ قدرتی در یک تقارن نابرابر با یورش این فرایند شده اند. و ظاهرا ظهور پوپولیسم های جدید را نیز باید تا اندازه ای از همین منظر دید پنج‌شنبه، ۲۳ فروردین ۱۳۸۶