انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نولیبرالیسم و بحران عاملیت

هانری ژیرو برگردان عاطفه اولیایی

پیر بوردیو می گوید: « مهمترین شکل سلطه، نه فقط اقتصادی، بلکه همچنین فکری و آموزشی است که در کنار اعتقادات و قانع شدن آدم ها عمل می کند.» ( بوردیو و گراس ۲۰۰۲)‌. زیر سایه ی نولیبرالیسم،‌ وحشیانه ترین نوع سرمایه داردی، مصرف زدگی، سرمایه ی مالی بی قید و بند، و گسستگی روابط جماعت ها، روز به روز به نوعی بحران هویت، خاطره و عاملیت دامن می زند. این بحران، تا اندازه ای و به طور مستقیم مربوط به فردگرایی نولیبرالی است که تجسم تنفری بیمار گونه از جماعت ها است و بدین شکل اتمیزه شدن، به حاشیه راندگی و پراکندگی را می زاید. دیگر کمتر کسی تیز بینی هانا آرنت را که گفته بود:« انسانیت هرگز در تنهایی پدیدارنمی شود» را به خاطر می آورد و درک می کند. هیچ پدیده ای از دست اندازی این گونه سرمایه داردی در امان نیست چنان که حتی فضا، زمان و زبان را نیز خصوصی و کالایی کرده است. فضا های همگانی به مراکز فروش و سرگرمی تبدیل شده و به کودک واره کردن هر چه در حیطه شان است کمر بسته اند. در حالی که انسانیت فرد با درجه ی مصرف کردنش سنجیده می شود، ارزش مبادله ای جای ارزش های جمعی می نشینند؛ درست همان طور که ارزش جماعت ها، جا به اتمیزه شدن و بقای قوی ترها در بازار می دهد. بنا بر این جای تعجب نیست در این لحظه ی تاریخی، عاملیت فرد و جمع در سونامی اطلاعات، همه گیری ارزش بازار، عدم تساوی در آمد، قدرت، ثروت ، تنگی وقت و عرصه ( دو عامل لازم برای تعمق، گفتگو ، مبادله و تعهد) غرق بشوند. نولیبرالیسم، با چنین منطق خشونت باری هر آنچه جمعی است را پس زده، تهی از ارزش های دمکراتیک کرده و به زباله دانی تاریخ می اندارد. مارگارت تاچربا گستاخی می گفت: « دیگر چیزی به نام جامعه وجود ندارد، بلکه فقط فرد و خانواده مطرح اند».

حمله ی مداوم به سپهر همگانی، بحران عاملیت را تشدید می کند. در چنین عرصه هایی است که هویت هایی که قبلا می توانستند از ورای گفتگو با دیگران شکل بگیرند ، اکنون در تنگنا قرار می گیرند و در نبود عرصه ی همگانی پژمرده می شوند. با تقبل منطق وتعریفی که بیش ازپیش ، بازار از آموزش همگانی و عرصه ی عمومی ارایه می دهند، افراد فقط در خدمت روابط و منافع بازار و گسترش آن ( چه در آموزشگاه های تحصیلی و چه در رسانه ها )، توان شناسایی خود را می یابند. در این شرایط، عرصه ی همگانی عرصه ی فردی و خصوصی را فرا گرفته و ابعاد نمادین و احساسی وجود اجتماعی را ویران می کند. یکی از نتایج این امر، آن است که حیات عمومی در وسواس های شخصی حل شده و جامعه اعتراف را می گستراند‌: امر شخصی بر امر همگانی فائق می آید و حتی بد تر، تنها شرط عاملیت را در قبول و حتی خواست زندگی در شرایط از هم گسیختگی اجتماعی، عدم ثبات، بیکاری وسیع و شکستن قراردادهای اجتماعی خلاصه می کند. بدین لحاظ، تنها راه اعمال کنترل بر هویت به ویژه برای جوانان، عبارت می شود از تولید و بارگزاری بازنماهایی از خود ( در فیس بوک، یوتوب …)‌به اشکال «‌تصاویر تولید شده .» ویرانی سپهر همگانی و روابط جماعتی،‌ در کنار ایدئولوژی خصوصی شدن، تولید هویت، تقریبا کاملا بر دوش خودِ منزوی است. در نتیجه،‌ اکنون عاملیت در محدوه های روند خودسازی و آزمون آزادی های بی انتها شکل گرفته، که در نهایت تجربیاتی است در تمرکز بر خود به جای قبول تعهد های اجتماعی. این امر از ورای تولید نامحدود تصاویر از خود برای کنترل بازتاب هویت صورت می پذیرد. به علاوه، به اشتراک گذاستن چنین تصاویری، محملی است برای رها کردن «خصوصی» و ارایه ی تصویر خود را تنها راه دست یابی به عاملیت ( هر قدر که محدود) دانستن است.

بدین ترتیب زیر سایه ی قمارهای سرمایه داری، پیروان نولیبرالیسم سعی مدام در کنار زدن سیاست از آرمان های همگانی، قرار دادهای اجتماعی و دمکراسی دارند. اشتراک در بر عهده گرفتن مسؤلیت، اکنون تبدیل به اشتراک در احساس ترس شده است که توسط فرهنگ بازارـ محور، مشوق خصوصی سازی، مصرف گرایی، انتخاب، فرهنگ پاپاراتزی [خبرنگاران روزنامه های زرد] (رقیب اخلاقیات داروینسم اجتماعی)، می گسترد. با جدایی از تعهد به ایده آل های اجتماعی، نولیبرالیسم ( یا اصول گرایی بازارـ محور) نماینده ی چنان سیاست، اقتصاد و ایدئولوژی است که رابطه ی بین دمکراسی ، عاملیت و آموزش پیشرو را از هم می گسلاند. و البته چنین را نه فقط از طریق جدایی قدرت از سیاست، بلکه به گفته ی سمیر امین، از طریق « در اختیار گرفتن گسترش بازار، غارت منابع اولیه ی زمین، و ماورا استثمار نیروی کار ذخیره ی کار و البته به طریق اولی به وسیله ی ‌یکی از مهمترین سلاح های جدید سرمایه داری جهانی، یعنی آموزش همگانی، انجام می دهد.»

در حالی که برخی از نظریه پردازان از گرامشی تا رایت میلز از فرهنگ همچون عامل آموزشی صحبت کرده اند، ریموند ویلیامز، اولین فردی بود که فرهنگ را شکلی از آموزش پیوسته خواند. البته منظور نیرو های آموزشی فرهنگ غالب است که با تمام گوناگونیشان، یکی از اولین شرایط گسترش ارزش ها، ایدئولوژی و روابط اجتماعی را تدارک می بینند. امروزه، فرهنگ، به طور روز افزون، شهروندیِ جهانی را نه به عنوان تعهد سیاسی ـ اجتماعی ِ عواملی که از طریق کنش جمعی به ایجاد دگرگونی می پردازند، بلکه به مثابه امری خصوصی، مصرفی و جنگی علیه رقبا جلوه می دهد.

Henri Giroux

http://communication.oxfordre.com/view/10.1093/acrefore/9780190228613.001.0001/acrefore-9780190228613-e-112?rskey=RTKnMS&result=1

************

این مطلب بخشی از کتابی است که به زودی از طرف انتشارات انسان شناسی و فرهنگ منتشر خواهد شد. نقل قول و هر گونه انتشار این مطلب بدون اجازه کتبی و رسمی موسسه انسان شسی و فرهنگ ممنوع و قابل پیگرد قانونی است. متن منتشر شده برای جلوگیری از تقلب های احتمالی فاقد منابع درونی بوده و بخش هایی از متن اصلی در آن حذف شده است یا بدون آنکه به اثر خدشه ای وارد شود تغییر کرده اند. متن نهایی و کامل در شکل کتاب منتشر خواهد شد.

******************