انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نوستالژی و نسبت آن با آثار متاخر کیمیایی

نوستالژی، اصطلاحی است فراگیر و آشنا. اما چیزی که اکنون به عنوان نوستالژی مطرح است، شکل تلطیف شده‌­ی بیماری حاد و فلج ­کننده­ای است که در قرن هفدهم کشف­شد. بیماری­ای که رنجورشدن ظاهری بیمار و به­هم­ریختن منطق و توالی زمان را در ذهن او به همراه داشت. تقی زاده می­نویسد: این واژه ترکیبی از واژه­‌ی یونانی نوستوس (Nostos) به معنی بازگشت به وطن و واژه‌­ی لاتین آلژیا (Algia) به معنی دلتنگی است که درسال ۱۶۸۸ در پایان نامه­ی پزشکی یوهانس هوفر دانشجوی پزشکی، ظاهر­شد. او قصد­داشت با این واژه، حالت غمگین ­شدن ناشی از آرزوی بازگشت به سرزمین بومی را توضیح ­دهد(۱۳۸۱). اما آن­چه که روزی به عنوان بیماری از آن یادمی ­شد، آرام­آرام به شکل نوعی حساسیت وطن­پرستانه تغییرشکل داد که توسط برخی حکومت­های تازه سازمان­یافته ترغیب­می­شد. رهبران ملت­ های جدید اروپایی مانند پروس و روس، ویرانه­ های مصنوعی تاریخ­ های ناموجود کشورهایشان را به منظور برانگیختن همین حس درشهروندان بناکردند(همان).

نوستالژی، رابطه ­ی تنگاتنگی با زمان و هویت دارد. هویتی شکل گرفته و برآمده از زمان و پیچیده در آن. ویلسون در تعریف امروز نوستالژی، واژه­ ای که از روانشناسی وارد ادبیات شده­است، می­نویسد: در نگاه اول نوستالژی به معنی دلتنگی برای مکان است. اما در واقع حسرت زمانی متفاوت را در خود دارد. زمان کودکی ما، ضرباهنگ آرام تر رویاهای ما. در شکل گسترده ­تر، نوستالژی طغیانی است علیه انگاره ­های مدرن زمان. علیه زمان تاریخی و پیش­رونده. تمنایی حسرت­آمیز برای محو تاریخ و تبدیل آن به اسطوره­ ی شخصی یا جمعی به ­قصد دیدار دوباره­ ی زمان، درست همانند فضا. سرباز زدن از گردن نهادن به زمانی برگشت­ ناپذیر که وضعیت دلخواه انسانی را فروپاشیده است (Wilson,2005:22).

نوستالژی پیرنگ موردعلاقه ­ی بسیاری از هنرمندان عصر حاضر است و به اشکال مختلف و در سطوح گوناگون در آثار متفاوت رخ می­ نماید.

کیمیایی یکی از کارگردانانی ­ست که در بسیاری از آثار پس از انقلا‌‌‌‌ب­ اش، به وضوح به خلق انواع مختلف نوستالژی (فردی، اجتماعی، مستمر، نامستمر و …) علاقه نشان می­دهد. نوستالژی آثار کیمیایی غالبا متعلق به فیلم­ساز است نه به شخصیت‌­های داستان. به این معنا که این فیلم­ساز است که فضای نوستالژیک ذهنی خود را در جهان داستان می­گسترد و شخصیت­ها را به آن فضا منتقل­می­کند. این فضای ذهنی، برای شخصیت­های داستان، لذت توامان با اندوهِ دوران سپری­شده­­­ را یادآوری نمی­کند بلکه آنان را در زمان یا مکان یا موقعیتی قرار می­دهد، یا هویتی برایشان تصویر می­کند که تماشاگر را به این حس دچارکنند. گاهی نوستالژی مستمر۱ است و کل اثر را در بر می­گیرد، مانند اتفاقی که در فیلم جرم (۱۳۸۹) شاهد آن بودیم و گاهی به مکان­هایی خاص­ یا هویت برخی از آدمها منحصر می­شود مانند محاکمه در خیابان (۱۳۸۷) یا متروپل (۱۳۹۲).

ادامه مطب را در پی دی اف ضمیمه بخوانید…..

۲۴۰۱۱