نوروز زمان باززایی و تجدید حیات طبیعت است، اسطوره ساز است و ارمغان شادمانی و آفرینش را با خود دارد. نوروز هنگامه ی صلح و دوستی است. این آیین پرشور، این شعر شیرین با رسوم دلپذیرش سپیدی صلح را نوید می دهد. این میراث معنوی زینت بخش سرزمینی است که دل تبنده اش به دنبال زندگی و زایش دوباره است. در زمان جنگ تحمیلی نیز نوروز با آمدنش سبزی، سرخی و سپیدی بهارصلح آفرین و زندگی دوباره را نوید می داد؛ زندگی ای که عاری از جنگ و تشنه به صلح و دوستی و یکدلی است. این مقاله به بررسی برگزاری مراسم نوروز در جبهه جنگ و در روزهای اسارت می پردازد. برگزاری نوروز دور از سرزمین و یا در همان روزهای جنگ نوید بخش آزادی، شادمانی و صلح است.
واژگان کلیدی: اسارت، جنگ، جبهه، صلح، نوروز.
نوشتههای مرتبط
مقدمه
نوروز زمان نوگشتن سال و زمان باززایی و تجدید حیات طبیعت و آغاز یک زندگی نوین دیگر است. با نوروز همه چیز تجدید و نو میشود. زندگی در طبیعت و پدیدههای طبیعی و زندگی در شکل اجتماعی جماعات مردم رنگ و جلایی نو میگیرد (بلوکباشی،۱۳۷۹ ،۷۳). نوروز، جشن صلح و دوستی ایرانیان است که علاوه بر ایران در چند کشور منطقه که دارای فرهنگ مشترک هستند جشن گرفته میشود. این جشنها که با آغاز فصل بهار و بیداری طبیعت آغاز میشود، همان حرکتی است که از یک فرهنگ ملی سرچشمه گرفته و در حال تبدیل شدن به یک «نماد جهانی» است. نوروز مرزهای جغرافیایی را درمینوردد و در میان مردمان بسیاری زندگی میکند. این مهمان که همه به گرمی به استقبالش میروند و گرامیش میدارند، شادمانی با خود میآورد. رنگ و ذوق این شادمانی را در همه جا میتوان دید و شنید، حتی در روزهای سخت و خونین جنگ، در روزها و ساعات نبرد، در لحظه های اسارت. این شادمانی جان بخش، حتی در روزهای سختی که جان بر کف است، نوید شادی زندگی سبز را دارد و هوای صلح را در سر زنده می کند. نوروز عشق می آفریند، دوستی ها را گرامی می دارد و نیکوترین احساس ها را در دل زنده می کند، امید می دهد، امید دوباره دیدار عزیزان و آرام آرام شاعرانه ترین احساس ها را در روح هر انسانی زنده می کند.
در این مقاله به بررسی مراسم نوروز در روزهای هشت ساله جنگ تحمیلی در جبهه جنگ و روزهای اسارت می پردازد. کسانی که با شجاعت و پایمردی خود وطن را از روزهایی که می توانست دیگر نوروزی برگزار نشود، نجات دادند.
طرح مساله
آداب و رسوم، مدلهای اساسی و مهم رفتارند؛ رفتارهایی که به صورت عادت درآمده اند، اما جامعه برای آنها معنایی نهان قایل است» (بیرو،۱۳۶۶ ،۲۳۲). نوروز از آداب و رسوم مهم فرهنگ ایرانی است. رسم نوروز نشانه ای است که ارزشی نیک و ارجمند را به نمایش می گذارد همانطور که کرامبی می گوید: «آیین یا رسم نمادهایی را در بر دارد که منظور همگانی یا مابه الاشتراکی را می رساند و ارزشهای قداستی را به بیان و نمایش در می آورد » (آبرکرامبی، ۱۳۷۶،۳۲۳). نوروز حتی در روزهای سخت جنگ، ارزش راستین فرهنگ ایرانی را که همانا صلح است به نمایش در می آورد.
مطالعه انجام شده که با روش تاریخ شفاهی انجام گرفته، نیز نشان می دهد؛ حتی در بدترین شرایط روزهای جبهه از نوروز غافل نمانده و تا آن جا که توانسته اند نوروز را برگزار نموده اند به استقبال آن رفته اند، سفره انداخته و عیدی داده و عیدی گرفته اند. در واقع شیرینی و زندگی بخشی نوروز به آن ها امید و جان تازه ای بخشیده است.
روش تحقیق
گریم هیچکاک تاریخ شفاهی را در سال ۱۹۹۵ این گونه تعریف کرده است؛ تاریخ شفاهی پژوهشی گذشته نگر است که به وسیله اظهارات افراد خاص از طریق جمع آوری مجدد خاطرات٬ داستان های زندگی٬ تجارب٬ نگرش ها و ارزش های آنها در باب پدیده ای خاص به مدد پژوهشگران می آید.این روش انعطاف بیشتری نسبت به دیگر روش ها دارد و با رویکردی متفاوت از رویکرد اثباتی در جهت درک واقعی پدیده ها است (یارمحمد توسکی،۱۳۹۱:۳۲۳). رویکرد امروزی و روش تاریخ شفاهی از دهه ۱۹۴۰ و بعد از جنگ جهانی دوم شروع شد. در دورهای که زندگی گروه عظیمی از مردم تحت تاثیر جنگهای خانمان سوز قرار گرفت و ثبت این وقایع از طریق آنان مهم و اساسی به نظ در این رویکرد که با متداول شدن ضبط صوتهای قابل حمل رواج بیشتری یافت، ثبت صوت و تصویر و حفظ سبک گفتاری در هنگام مکتوب کردن مصاحبه دارای اهمیت است و معمولا اطلاعات با حفظ سبک شفاهی منتشر میشوند. همچنین شیوه انجام مصاحبه توسط مصاحبهگر روشمند است (ایمانی،۱۳۸۶). روش اصلی جمعآوری اطلاعات در رویکرد تاریخ شفاهی مصاحبه با شرکتکنندگان در رویدادهای تاریخی و ضبط این مصاحبهها است (همان). تاریخ شفاهی یکی از شیوههای پژوهش در تاریخ است که به شرح و شناسایی وقایع، رویدادها و حوادث تاریخی بر اساس دیدگاهها، شنیدهها و عملکرد شاهدان، ناظران و فعالان آن ماجراها میپردازد. متون این تاریخ حتی در صورت مکتوب شدن، خصلتی گفتاری دارد (همان). امروزه تاریخ شفاهی به مجموعه ای از نگرش ها٬ باورها و عقاید کلیه افرادی که در رابطه با یک واقعه یا پدیده اجتماعی٬ نسل حاضر و شاهد بوده اند٬ اطلاق می شود (یارمحمد توسکی،۱۳۹۱، ۳۶۱). متون تاریخ شفاهی خصلتی گفتاری دارند و چون گفتار زنده، گرم و اثرگذار است، مجموعه وسیعتری از طبقات وگروههای اجتماعی و افراد را مخاطب قرار میدهد و نیز تعداد بیشتری از مردم فرصت حضور و گفت و گو در این مباحث را مییابند. این خصوصیت باعث میشود که تاریخ شفاهی درتاریخنگاری در موارد و موضوعاتی چون انقلابات، جنگها، مطالعات فرهنگی و کلیه مسائلی که طیف وسیعی از مردم را درگیر میسازند، دارای اهمیت بیشتر و کارسازتر باشد (ایمانی،۱۳۸۶).
نوروز در جبهه
در ایام جنگ تحمیلی، مناسبت های مختلف دینی و ملی در مناطق عملیاتی و جبهه ها حال و هوای خاص خود را داشت. یکی از این مناسبت ها عید نوروز بود. این مناسبت، شکل و ترتیب برگزاریش درست مثل زمان صلح بود و این امر نشان از اهمیت نوروز، به عنوان نمادی ساختارمند و ساختاربخش جهت همدلی، هماهنگی و وفاق ایرانیان در همه زمان ها و مکان ها را دارد: «اصلاً احتیاج نبود به تقویم نگاه کنیم. نسیم خوشی که در کانال ها و شیارها می وزید، حکایت از بهار داشت. پرنده های خوش خوانی که روی تخته سنگ ها و میان سبزه های نورَس می پریدند و آواز سر می دادند، خبر از نو شدن سال می دادند. خیلی قشنگ بود! ناخواسته سر و صدای خمپاره و تیراندازی هم کم شده بود. انگار عراقی ها هم به سال نوی شمسی اعتقاد داشتند. شب چهارشنبه سوری، کلی تیر و آر.پی.جی طرف عراقی ها زدیم. بیچاره ها هول برشان داشت که نکند ما قصد حمله داریم. پتویی سیاه روی سرم انداختم و در حالی که با قاشق به پشت کاسه می زدم، جلوی سنگر بچه ها رفتم؛ تا سنت «قاشق زنی» را هم احیا کرده باشم» (راوی حمید داوود آبادی۱۳۹۵).
قبل از تحویل سال آداب نوروز رعایت می شد و رزمنده ها سنگر تکانی می کردند. سنگرها با گل و گیاه های اطراف سنگر و شقایق هایی که در اطراف سنگرها روییده بوده، تزیین می شد. رسم خانه تکانی یکی از برنامه های جالب سال نو بود که در جبهه هم انجام می دادند: «باید خانه تکانی می کردیم.کسی هم دستور نمی داد و خودمان می دانستیم. هر چند که در همه جبهه ها نظافت سنگر، حکم اجباری پیدا کرده بود، ولی خانه تکانی سال نو، فرق می کرد و بهانه ای بود که شکل و شمایل سنگر را هم بفهمی نفهمی عوض کنیم.گودالی کوچک در سینه سخت کوره های سنگی کنده بودیم و اطراف آن را با گونی های پر از خاک، محصور کردیم و ورقه ای فلزی را سقف آن کردیم و چند گونی و کمی خاک هم به جای آسفالت بام روی ورقه فلزی ریختیم و یک لایه کلفت پلاستیک هم روی آن گذاشتیم. پتوها را از کف نم گرفته سنگر بیرون می بردیم و در رودخانه آن سوی تپه می شستیم. آب گرم رودخانه، تنمان را هم صفا می داد. از صبح تا غروب، کسی داخل سنگر نمی شد؛ فقط یک نفر آن را جارو می کرد و منتظر می ماندیم تا نم آن خشک شود. سنگر که تمیز می شد، حال و هوای دیگری داشت؛ فقط شانس آوردیم که پنجره های ۴۰ در ۳۰ سانتی متری، هیچ شیشه ای نداشتند که مجبور باشی به دستور مادرت، آنها را برق بیندازی! یک تکه گونی زمخت، بهتر از هزار شیشه، نقش بازی می کرد؛ فقط کافی بود آن را بالا بزنی؛ تا کلی نسیم به داخل سنگر هجوم بیاورد و وجودت را صفا بدهد. هنگام تحویل سال بچه ها سعی می کردند در یک سنگر تجمع کنند و با هم دعای تحویل سال رو می خوندند. بعد از تحویل سال بچه ها به منظور دید و بازدید عید به سنگر همدیگر می رفتد و حتی عیدی هم می دادند، عیدی ها معمولا اسکناس ۱۰۰ ریالی بود که روی آن جملاتی هم نوشته شده بود، ولی لحظه تحویل سال و عید در جبهه نیز حال و هوای خودش را داشت. در آن زمان بچه هایی که قبل از سال تحویل به مرخصی رفته بودند، موقع برگشتن به خط مقدم، شیرینی و میوه می خریدند و برای بچه ها می آوردند. یادم می آید هنگام تحویل سال پوکه توپ خمپاره را می گذاشتند وسط و داخل آن را پر از گل های صحرایی می کردند و در کنار آن همان گل و شیرینی هایی که از شهر خریده بودند می-گذاشتند، که این سفره هفت سین ما را شکل می داد (راوی مجتبی دلیری).
آغاز سال نو در شرایط سخت روزهای جنگ تحمیلی، به همراه دید و بازدید و خوشگذارنی همراه بود که این امر در روزهای جنگ تحمیلی با توجه به سختی شرایط به صورت ویژه و فراموش نشدنی برگزار می شد.در اولین روزهای سال نو، خواندن قرآن و ذکر صلوات و حدیث رنگ و بوی متفاوتی به آن می بخشید و تجربه سال نو را برای همیشه ویژه می نمود: «پس از خواندن دعای تحویل سال، چند آیه قرآن می خواندیم؛ سپس روی یکدیگر را می بوسیدیم و رسیدن سال نو را تبریک می گفتیم. دیده بوسی، صلوات، ذکر حدیث و تلاوت قرآن و سرانجام بسته های کوچکی که تدارکات فرستاده بود، فضای جبهه را عیدی می کرد. نامه بچه های کوچک از کیلومترها آن طرف تر و از شهرهای مختلف آمده بود و کودکان و نوجوانان خوش سلیقه، کارت های تبریک نقاشی شده، مقداری شکلات و آجیل، یک خودکار، یک دفترچه سفید و نامه ای در این بسته ها گذاشته بودند و برای ما فرستاده بودند، هدیه امیدبخشی بود که ما را شاد و قدرتمند می ساخت» ( راوی شهید حسن فتحی ).
نوروز و ایام عید که می شد در شرایط عادی جبهه و جنگ تا پنج روز از صبحگاه خبری نبود. عیدی بچه ها، سکه های یک تا پنجاه ریالی و اسکناس های صد تا هزار ریالی متبرک به دست حضرت امام رضوان الله تعالی علیه بود؛همچنین پولهایی که یادگار نوشته خود بچه ها یا فرماندهان بود. غذاهای این ایام بهترین غذاها بود و پذیرایی با میوه و شیرینی در همه جا دایر. در کنار همه نعمت ها، مراسم جشن و سرور بود؛ تئاترها و نمایشنامه های نشاط آور که بچه ها خود تهیه و اجرا می کردند و نمایش فیلم های سینمایی که زحمت تدارک آن ها را نیروهای واحد تبلیغات می کشیدند. در این ایام بچه ها راه می افتادند برای عرض تبریک؛ از محل فرماندهان شروع می کردند و بعد به سنگرهای مجاور می رفتند، در حالی که همه باهم می گفتند «برادرا، بردارا عید شما مبارک». اهل سنگرهم جوابی می دادند یا به شوخی چیزی می گفتند و از میهمانان دعوت می کردند به داخل سنگر آن ها بروند و پذیرایی بشوند (فهیمی و مهرآبادی،۱۳۸۹ ،۱۷۵).
آغاز سال نو و جشن عید نوروز به همراه دید و بازدیدها، تبریک و تهنیت و عیدی دادن و عیدی گرفتن ها کم و بیش در منطقه مثل شهر جریان داشت، منتها با همان رنگ و روی منطقه ای. موقع تحویل سال، چنانچه قبل از عملیات، بعضی سفره هفت سین می انداختند که «سین»های آن بسته به نوع رسته ای که بچه ها داشتند توفیر می کرد. در تخریب که بیشتر با مین سر و کار داشتند، به نحوی بود و در زرهی به نحو دیگر، و به همین ترتیب در سایر رسته ها، سلاح هایش که به هم تکیه می دادند از قبیل سیمینوف و سام هفت(نوعی موشک)، و وسایلش نظیر سمبه و سرنیزه و بقیه آنچه از لوازم جنگی بود و حرف اول اسم آن ها سین(س). اگر نوروز و حلول سال نو بعد از عملیات بود، قضیه صورت دیگری داشت (فهیمی،۱۳۷۷ ،۱۰۵).
سنت« هفت سین» چیدن در سفره شب عید را بعضی حفظ کرده بودند؛ منتها با صبغه جنگی آن. مثل هفت سین گردان تخریب لشکر ۲۷که عبارت بود از: ۱- مین«سوسکی» ۲- مین«سبدی»۳- سیم تله۴-سیم چین۵- سیم خاردار۶- سرنیزه۷-سی چهار(c4)، نوعی خرج و مواد منفجره غیرحساس، سوزن اسلحه، سمینوف، سمبه و سنگر را هم به عنوان مواردی از هفت سین ذکر کرده اند که در واحدهای دیگری معمول بوده است (فهیمی و مهرآبادی،۱۳۸۹ ،۱۷۶). عکس شهدای عملیات را سر سفره می-چیدند، بر سر لوله تفنگ ها پرچم سرخ می زدند، وصیت نامه ها یا نوارهای پرشده دوستان در لحظات قبل از شهادت را سر سفره می گذاشتند، جای شهدا و مفقودالاثرها را خالی می کردند. بعد که دل های داغدار جمع می شدند برادرانی که جراحت سطحی تر داشتند و می توانستند روی پای خود بایستند می آمدند و با حضور فرمانده روحانی و طلبه گردان شروع می کردند به نوحه خوانی و راه انداختن سینه زنی، سپس دعای توسل که با سوز و گدازی خاص برگزار می شد و شب عید و تازگی زخم گویی بیشتر کبابشان می کرد. لحظه داخل شدن سال نو، بعضی که در خط بودند با شلیک گلوله ای به سمت دشمن ابراز احساسات می کردند و صبح روز عید با چلوکباب و نوشابه پذیرایی می شدند. سکه های دو ریالی و بیشتر که به دست امام(ره) متبرک شده و معمولا«حاجی بخشی» توزیع می کرد،هم جای خود را داشت؛ همچنین آنچه از تبلیغات گردان می رسید، از قبیل پیام ریس جمهور، نخست وزیر، اسکناس های یکصد ریالی و مثل آن. نوعی عیدی دادن هم بین خود بچه ها معمول بود که بعضی خودشان طلب می کردند و نوعش را معین چنان که یکی از دیگری دستخطی به عیدی می خواست و چیز دیگری قبول نمی کرد؛ و او بعد از مهلتی، عبارت«کتب علیکم القتال » را می نوشت و در پاکتی تقدیمش می کرد که تا سر حد شهادت نصب العین همرزمش قرار می گرفت. دید و بازدید از گردان های مجاور و رفتن به سراغ فرماندهان و روبوسی با آن ها هم از جمله سنت های حسنه ای بود که در ایام سال نو به بندرت ترک می شد(فهیمی،۱۳۷۷ ،۱۰۶).
عید نوروز در اسارت در عراق
ایام نوروز و شروع سال جدید یکی از ایامی در سال بود که محل تولد خاطرات تلخ و شیرین بسیاری برای آزادگان شد. این خاطره ها از چیدن هفت سین اسارت تا ابتکارهای مختلف در خانه تکانی و دلتنگی برای نوروز خاک وطن را شامل می شد. اکثر آزادگان ما که در طول هشت سال جنگ تحمیلی به اسارت نیروهای بعث عراق درآمده بودند، نزدیک به یک دهه از عمر خود را در اردوگاههای اسارت عراق سپری کردهاند و برخی هم بیش از یک دهه، رنج اسارت را تحمل کردهاند. در تمام این سالها، اشک و لبخندها، روزهای سوگواری و عزا، عید و شادمانی، خوشی و ناخوشی خود را همراه رنج و شکنجه ارتش بعث عراق در غربت و خاک دشمن تبدیل به خاطره کردند و حالا بعد از سالها، روایتگر آن روزها هستند. خاطرات منحصر به فردی که شاید فقط در مختصات اردوگاههای اسرای ایرانی با انگیزههای انقلابی و اسلامی شکل میگرفت؛ زیرا این نگاه انقلابی، بالاترین امیدشان برای زندگی در اسارت محسوب میشد و مقاومت آنها را در تحمل سختیها بالا میبرد. ایام نوروز و شروع سال جدید هم یکی از آن روزهایی بود که باعث شکل گیری و تولد خاطرات تلخ و شیرین بسیاری برای آزادگان شد.
یکی از آوازهایی که در روزهای عید نوروز در بین اسرا زمزمه می شد، «آواز مسلمانان دلم یاد وطن کرد» بود. این آواز در روزهای نوروز و بهار اسارت حال و هوای خاصی به اسرا می بخشید: «حدود شش ماه از شروع اسارتم میگذشت، اولین سالی بود که نوروز را در اسارت میگذراندم. گرچه نوروز شروع شده بود اما گویی بهار، تنها غم را برای همه ما به سوغات آورده بود. این غم ناشی از خاطرات فراوانی بود که از عید نوروز داشتیم. از زمان کودکی با کفش و لباس نو، از تنگ بلور و ماهی قرمز، از هفتسین و از صندوق چوبی مادربزرگ که از داخلش به ما عیدی میداد. خاطراتی که از بوسههای گرم مادر و دستان پرمحبت پدر، لبخند فرزند، چهره شاد همسر و اعضای خانواده داشتیم. اما اکنون ما در پشت درهای بسته آسایشگاه بودیم و از هیچ کدامشان خبری نبود. سکوتی گلوگیر بر آسایشگاه حاکم شده بود. در دل اولین نیمه شب سال هر کس حال و هوای خود را داشت. یکی در جلوی خود شمعی روشن کرده بود و به سوختنش مینگریست، دیگری در زیر پتو خود را به خواب زده بود، ولی از غلت خوردنهایش معلوم بود که خواب نیست و به گمانم عکس زن و فرزند خود را در دستان میفشرد. در آن سکوت صدای آواز یکی دیگر از بچهها خوب به گوش میرسید. آوازی که آهسته برای خود میخواند: مسلمانان دلم یاد وطن کرد/ نمیدانم وطن کی یاد من کرد/ نمیدانم که زن بی یا که فرزند/ خوشش باشه هر آنکه یاد من کرد. سکوت آسایشگاه باعث شد تا صدایش بلندتر شود. صدای گرم و خوبی داشت. دیگران هم زمزمه را شروع کردند، بغض گلویم را گرفته بود. با شنیدن ابیاتش افکار گذشته در جلوی چشمانم جان میگرفتند. به خانوادهام فکر میکردم؛ به مادرم؛ به پدرم؛ به خواهران و برادرهایم. نمیدانستم با وجود بمباران شهرها هنوز زندهاند یا نه؛ ولی یقین داشتم که به یاد من هستند. آرام، آرام بغضم شکست و بعد از شش ماه اسارت برای اولین بار گریستم»(راوی علی اکبر اکبری از اردوگاه تکریت).
در بین اسرا شور و شوق عجیبی برای تهیه وسایل مورد نیاز عید نوروز بود.تهیه سبزه شب عید یکی از مهم ترین وسایل بود. اهمیت این امر تا حدی بود که تعدادی از افراد مسئول تهیه آن می شدند: «آخرین ماه سال ۶۷ به سرعت میگذشت. حدود ده نفر از برادران، مسئول تهیه سبزه شب عید بودند. یکی از آنها مقداری بذر از آشپزخانه گرفت و بین بقیه تقسیم کرد. روز بعد موقع برگشت به آسایشگاه هر کدام از آنها مقداری خاک از حیاط براشتند و داخل آسایشگاه آوردند. هرکس بذر خودش را کاشت و مقداری آب رویش ریخت. اما این کارها کافی نبود. بذرها برای رشد به نور آفتاب احتیاج داشتند. از فردا موقع آزادباش هرکس بذرش را زیر لباسش مخفی میکرد و با خود به حیاط میبرد و به دور از چشم نگهبانان زیر نور آفتاب میگرفت. گاهی هم چند نفری دور تا دور بذرها را در حیاط میگرفتند تا چشم عراقیها به آنها نیفتند. چیزی نگذشت که بذرها جوانه زدند. داخل آسایشگاه هر کدام از بچهها بذرش را به نه نفر دیگر نشان میداد تا پیشرفت خوب مأموریتش را به رخ بقیه بکشد. همه چیز گرچه سخت بود اما به خوبی جلو میرفت. بالأخره شب عید نوروز فرارسید. بچهها سبزیهایشان را یکی کردند و سبزه زیبایی را جلوی چشم همه اسرای آسایشگاه به نمایش گذاشتند. اسرای دیگری هم که مسئول فراهم کردن سینهای دیگر سفره بودند، وسایل خود را آوردند. اما هنوز سفره را نچیده بودیم که گروهبان عراقی وارد آسایشگاه شد. تا چشمش به سبزه پربار ما افتاد، عصبانی شد و آن را شکست و مانع از چیدن سفره توسط بچهها شد» (راوی مسعود شفاعت).
برگزاری عید نوروز برای اسرای عزیز بسیار سخت و دلگیر بوده است. این رزمندگان دلیر و با ایمان با تمام مشکلاتی که در برگزاری عید نوروز داشته اند اما مراسم های مربوط به نوروز را به هر شکلی برگزار کرده اند گرچه غم دوری از خانواده و وطن برای آن ها سخت و دلگیر بوده است: « با گذشت نزدیک به یک سال از اسارت مان، اندک اندک بهار از راه رسید و عید آمد. سفره ای در وسط سلول پهن کردیم و مقداری شکلات که در طول ماه های گذشته جمع کرده بودیم، در آن چیدیم. بعد از اینکه بچه ها بر گرد سفره جمع شدند، دعای تحویل سال خوانده شد و بعد از آن همدیگر را در آغوش گرفتیم و با یکدیگر روبوسی کردیم. در آن لحظه، اشک در چشمان همه حلقه زده بود و هرکدام از ما با یادآوری عید سال قبل و اینکه مجبور بودیم، به جای بسر بردن با خانواده و هموطنان خود در ایران، در سلولی تنگ و نمور در میان عده ای ظالم و بدوی، بدن های تکیده و زجر دیده دوستان مان را در آغوش بگیریم، دل مان به درد آمده، اشک و غم از چشمان مان می بارید. بعد از روبوسی و تبریک گفتن به یکدیگر، دهن خود را با شکلات ها شیرین کردیم» (راوی حمید عیوضیان).
نتیجه گیری
نوروز با آمدنش نوید بخش زندگی است. زندگی و زایش بخش دوستی و همدلی است. در روزهایی که جنگ مرگ می آفریند، حضور نوروز گرما بخش این سردی بی انتهاست. این شادمانی جان بخش حتی در روزهای سختی که جان بر کف است، نوید شادی زندگی سبز را دارد و هوای صلح را در سر زنده می کند. نوروز صدایی است که از تپندگی و شور زندگی می گوید. راویان روزهای سخت جنگ که هشت سال نوروز را در روزهایی سخت تجربه کرده اند هر کدام صدای زندگی بخش عشق را با خود دارند. نقل هر داستانی توسط این افراد از آن روزها همچون یک « صدا » تلقی می شود، صدایی که نه تنها چیزی غیر از جریان-های جاری آن روزها را به ما می آموزد٬ بلکه شرایط اجتماعی مربوط را فراتر از آنچه به نظر می رسد و یا وانمود شده است٬ نشان می دهد. در نتیجه می توان از این طریق راز زندگی در لحظه های مرگ را فهمید و با آن فرهنگ سرشار از بودن ها زیست. اطلاعات مهم و درست نسبت به اجتماع و زیست انسانی مربوط به آن روزها را درک کرد. مطالعه انجام شده که با روش تاریخ شفاهی انجام گرفته نیز نشان می دهد، حتی در بدترین شرایط رزمندگان ایرانی چه در جبهه های جنگ و چه در اسارت، از نوروز غافل نمانده و تا آن جا که توانسته اند نوروز را برگزار نموده اند به استقبال آن رفته اند، سفره انداخته و عیدی داده و عیدی گرفته-اند. در واقع شیرینی و زندگی بخشی نوروز به آن ها امید و جان تازه ای بخشیده است و به همین دلیل با فرارسیدن هر بهاری در این هشت سال خانواده هایی بودند که تنها قاب عکس پدر یا برادر شهیدشان زینت بخش سفره هفت سین شان می شد. عده ای از خانواده های ایرانی نیز در بیمارستان در کنار جانبازان خویش و یا در کنار قبور شهدای تازه پر کشیده سال نو را به یکدیگر تبریک می گفتند. این سنت زیبا از آن پس باقی ماند و ما هر ساله شاهد حضور مردم و خانواده شهدا در گلزار شهدای سراسر کشور در هنگامه تحویل سال هستیم.
منابع
آبرکرامبی، نیکلاس (۱۳۶۷). فرهنگ جامعه شناسی، ترجمه حسن پویان، تهران: انتشارات چاپ پخش.
بلوکباشی، علی (۱۳۷۹). «آیینهای نوروز رمز رستاخیز و تجدید حیات آفرینش»، مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز، تهران: انتشارات پژوهشکده مردمشناسی.
بیرو، آلن (۱۳۶۶). فرهنگ علوم اجتماعی، تهران: انتشارات کیهان.
صالحی امیری، رضا؛ فتحی، سروش (۱۳۹۱). مجموعه مقالات روشهای تحقیق در پژوهش های اجتماعی، تهران:مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک.
فهیمی، سیدمهدی (۱۳۷۷). فرهنگ جبهه، تهران: انتشارات فرهنگ گستر.
فهیمی، سیدمهدی؛ مهرآبادی، محسن (۱۳۸۹). فرهنگ جبهه، تهران: انتشارات فرهنگ گستر.
یارمحمد توسکی، مریم (۱۳۹۱). «تاریخ شفاهی، روش و یا ابزار تحقیق کیفی»، مجموعه مقالات روشهای تحقیق در پژوهش های اجتماعی، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک.