نماد شناسی مراسم گردآوری گندم
کشاورزی به عنوان یک انقلاب در شیوه زندگی جامعه بشری نقش اساسی داشته است تا حدی که گاه در اساطیر با ریشه گیاهی زن و مرد آغازین مواجه می شویم .اما گردآوری گندم در مقایسه با سایر محصولات پیشینه ای کهن و متفاوت و حتی قدسی در فرهنگ خاورمیانه دارد. این سیر خط از بدو شروع کشت گندم تا آخرین مرحله آن (یعنی مصرف به صورت نان یا سایر فراوردهها) گاه پس از مصرف را (شکل دفع ضایعات نان) نیز شامل میشود. به واقع نوعی بار قدسی یا اعتقادی این فرایند طولانی را در برگرفته و نفوذ خود را بر لایههای ذهنی کنشگران اجتماعی اعمال کرده است. البته نباید به کتمان این واقعیت نیز پرداخت که ارتباط مستقیمی بین محیط پیرامون انسان و نیازهای مادی او وجود دارد اما تسلط نظامهای اعتقادی و تجلی آن از طریق نمادها بسیار دیرینه و کهن است و همچنان در زندگی امروز ما امتداد یافته است: «باید گفت که تقریباً تمامی اشکال باورهای ابتدایی نظیر شمنیسم، جادو، جانگرایی (آنیمیسم) و غیره نه فقط در دنیای مدرن از بین نرفتهاند که دارای حضوری مؤثر و باور نکردنی حتی در پیشرفتهترین کشورهای جهان – از لحاظ فناوری- هستند. از این روست که گام نهادن در بعد ذهنی، هرچند میتواند با انحرافات و اشتباهات یا ابهامها و بی دقتیهای فراوانی همراه باشد، ظاهراً ناگریز مینماید.» (فکوهی، ۱۳۸۵: ۸ و ۱۰۷ و ۱۰۸)
نوشتههای مرتبط
با توجه به نظریه گیرتز که در این تحقیق استفاده شد، یک جزء – مراحل کشت و برداشت گندم – مورد مطالعه قرار گرفت و ویژگیهای آن که در واقع بخش کوچکی از مجموعه و فرایند دراز مدت کاشت، داشت و برداشت بود، بررسی شد. در این فرایند نکات جمعآوری شده به صورت یک مجموعه به هم پیوسته در نظر گرفته شده که سازمان اجتماعی و فرهنگی شکل گرفته درباره مراحل مختلف برداشت گندم را مورد مطالعه قرار داده است. کلیت فرهنگی که از طریق آن بتوان این مجموعه را مورد بررسی قرار داد و پیوند عناصر نمادین آن را در یک رابطه پیوسته کاوش کرد، در این بخش مد نظر نبود. تلاش شده عناصر شکل دهنده و پدیدههای موجود در مراسم جمعآوری گندم مورد بررسی قرار گیرد. هر چند جنبههای مختلفی از مراسم جمعآوری شد اما شواهد میدانی نشان میدهد. نقش نگرشها و باورهای مذهبی (چه با یک رویکرد دینی ویژه و چه به صورت باورهای اسطورهای) در شکلگیری آداب و آیینهای جمعآوری محصول از سایر عناصر تشکیل دهنده مهمتر هستند. بر این اساس برخی از عناصر بر جسته در آیینهای جمعآوری گندم بررسی می شود.
نگرش مذهبی به فرایند گردآوری گندم
همه ادیان نگاه مثبتی به کشاورزان و امور وابسته به آن دارند. نمونههای بسیاری در اسلام اهمیت کشت و کار را نشان میدهند. به علت عمومیت این توصیهها و آشنایی اکثریت با آن، در اینجا از ذکر نمونهها خود داری کرده و فقط نمونههای زرتشتی را بیان میکنیم. از دین زرتشتی (بهدینی)، دین کهن ایرانیان، رد پاهای بسیاری در اذهان عمومی به جای گذاشته است که در جای خود میتواند مورد بررسی و مداقه قرار گیرد اما در اینجا ما صرفاً چند نمونه از توصیهها و توصیفات ذکر شده در متون زرتشتی را برای بیان اهمیت موضوع، ذکر میکنیم:
در این آیین، کشاورزی به طور کلی امری مذهبی و مقدس محسوب میشود خصوصاً بر کشت غلات تأکید بیشتری شده است: «کسی که غله را بکارد او راستی را میکارد. او دین مزدایی را پیش میبرد.» (ونیداد، فرگرد سوم؛۲۳۹)
عمل کشت محصول موجب خشنودی الهه زمین (سپندارمذ) خواهد شد: « شادترین زمینها، مکانی است که بیشترین کشت در آن باشد. (وندیداد، فرگرد سوم: ۲۳۹)
در واقع زمین به عنوان مادر که توان باروری دارد و کشاورز به عنوان پدر و عامل بارور کننده در نظر گرفته شده است. جالب اینکه همین نگرش در لایه زیرین ذهنی کنشگران اجتماعی حضور دارد و از طریق اعمال و رفتار مناسکی قابل شناسایی است. مثلاً بر خلاف اکثر جوامع سنتی کشت و برداشت گندم در ایران تقریباً امری مردانه تصور میشود و حضور زنان با شرایط خاص در این نوع کشت امکان پذیر است. از سوی دیگر روابط بسیار تنگاتنگی بین گندم و پسر دار شدن وجود دارد مثلاً معتقدند پسر گندم و دختر جو است. یا هر کس اولین مشت گندم پاک شده را بر دارد، حتماً صاحب پسر خواهد شد اما اگر این گندمها هنوز باد نخورده باشند، باعث مرگ پسر آن فرد میشوند.
در ویسپرد نیز کشتزار درو شده و خرمن به دست آمده سرور پاکی و نیکی شناخته میشود: «نوید میدهم، به جای میآورم از برای مید یو شهم پاک (هنگامی) که کشتزار درو شده، رد پاکی. نوید میدهم به جای میآورم از برای پیته شهیم پاک [هنگامی] که خرمن به دست آمده، رد پاکی.» (پور داود، ۱۳۸۱: ۲۷)
«مدیو شم گاه» و «پدیشه گاه»، دومین و سومین گاهنباری است که در دین زرتشتی به ترتیب به یادبود آفرینش آب و زمین در تیر ماه و شهریور ماه جشن گرفته میشود. (آموزگار، ۱۳۸۰: ۴۰) بر مبنای مشاهدات شخصی هنوز دو گاهنبار به همراه ۴ یادبود آفرینش دیگر در بین زرتشتیان استان یزد جشن گرفته میشود. به عبارت دیگر، ریشه بسیاری از جشنها همانطور که قبلاً نیز اشاره شد در سنتهای کشاورزی نهفته است.
مراسم قربانی کردن حیوانات برای محصول
قربانی مراسمی مذهبی است که نوعی فدیه یا دهش به خداوند محسوب میشود. این آیین مذهبی از لحاظ کاربردی دارای معانی و کارکردهای مختلفی است و بیشتر در جهت کسب یک موقعیت دلخواه و مطلوب یا دفع و پیشگیری از رخ دادن حادثه ای شوم انجام میشود.
در فرهنگنامه خدایان، چنین تعریفی از قربانی ارائه شده است: «قربانی، آیینی مذهبی است که طی آن شیء، حیوان یا انسانی با هدف ایجاد، ادامه یا تجدید رابطهای رضامند شخصی، گروهی از اشخاص یا به طور کلی جامعه با یک معبود، به وی پیشکش میشود.» (جرمی و گرین،۱۳۸۳: ۵۷)
در مراسم جمعآوری گندم چهار نوع قربانی قابل بررسی است: قربانی در زمان شروع درو به صورت نذر برای افزایش برکت محصول، قربانی برای محصول برکت یافته (کول)، قربانی در خرمن جا و قربانی برای دفع خطر «بر» یا «جار»
نکته جالب در سه استان مورد بررسی (علی رغم تغییرات فرهنگی) اهمیت قربانی کردن حیوانات اهلی برای محصول است. در هر سه نوع روش جمعآوری، قربانی کردن حداقل یک حیوان کوچک انجام میشود فقط مدل اخیر قربانی برای دفع «بر» یا «جار» به علت از بین رفتن رسم برابری و جارجارداری تقریباً محو شده است اما سه مورد اول در بین کشاورزان رایج است. در روش جمعآوری از نوع مکانیزه به علت عدم امکان شناسایی کول (محصول پر بار) تقریباً قربانی برای کول حذف شده است اما در دو مورد اول حتی اگر قربانی نیز صورت نگیرد، قربانی گیاهی از طریق اهدای نان انجام میشود. این پایداری بویژه در استان لرستان و مرکزی عمق باورهای جمعی افراد را به خاصیت و کارکرد آن نشان میدهد. فریزر در شاخه زرین نمونههایی از قربانی برای غلات را بیان میکند: «دیونیزوس هم به صورت بز و هم به صورت گاو نر اساساً خدای نباتات بود. رسوم چینی و اروپایی که ذکر کردم شاید بتواند رسم لت و پار کردن گاو نر یا بز زنده در آیینهای دیونیزوس را روشنتر سازد. حیوان زنده را تکه تکه میکردند،… تا به هر پرستنده تکهای از اثر زندگی بخش و باور کنندهخداوند ارزانی گردد. گوشت او را به عنوان مائدهمقدس خام میخوردند و میتوان پنداشت که مقداری از آن را نگه میداشتند تا در خاک مزارع دفن کنند یا به صورت دیگری در راه القای اثرات تسریع کننده خدای نباتات بر ثمرات زمین به کار برند.» (۱۳۸۴: ۵۲۶)
توجیه فریزر تا حدی در مورد آیینهای قربانی صادق است اما تمام آنها را شامل نمیشود مثلاً نذر برای پرباری محصول و افزایش برکت نوعی دهش متقابل بین انسان و خداست که اگر نیازی برآورده شود در مقابل، او نیز حیوانی را در راه خدا سر بریده و گوشت آن را بین دیگران تقسیم میکند، هر چند که گوشت قربانی از نظر مصرفکنندگان بار قدسی بیشتر با خود به همراه دارد اما جنبه مبادلهای آن را کم رنگ نمیکند. زمانی که فرد در رقابت جمعی برای درو از دیگران عقب میماند، برای جلوگیری از رخ دادن یک بلای آسمانی، باید حیوانی را قربانی کند. در واقع ما دیگر نوعی مبادله با نیروی قدسی نداریم بلکه در موضع ضعف خواستار آن هستیم که بلا از ما دور گردد و حیوان قربانی شده نوعی بلاگردان محسوب میشود که میتواند مرگ را از خانواده و اموال زارع دور کند. از همین رو نیز تابوهای فراوانی پیرامون آن شکل گرفته است.
کول در مزرعه گندم نشان برکت است و خود دارای چهرهای دو گانه است. یعنی هم میتواند نشان خیر هم نشان شر باشد. در هر دو حالت باید حیوانی قربانی شود. برای این امر حتی یک خروس هم کفایت میکند. اما نکته مهم چرخاندن حیوان بر دور کول و سر بریدن آن در کنار مزرعه است که معمولاً خون حیوان را داخل چالهای ریخته (در همان جا) یا قسمتی از آن را بر روی ساقه و سنبلهای گندم میپاشند. «به نظر اهر نبرگ (Ehrenberg) بنا به سنتی کهن قربانی انسانی و ریختن خون او بر گیاهان و جانوران موجب حیات و باروری زهدان انسان و جانور و زمین میشد.» (باستی،۱۳۷۹: ۵۹)
قربانی در خرمنجا نیز از این دسته است. معمولاً برای افزایش برکت محصول در خرمنجا حیوانی را سر میبرند و خون آن را در چالهای زیر خرمن پنهان میکنند. البته این امر بیشتر در گذشته مرسوم بود. شکلدیگری از این قربانی به صورت نان پخته و گرم که تکه تکه شده و بخشی از آن بر روی خرمن گذاشته میشود، تجلی مییابد.
بنابراین قربانی در مزرعه گندم به دلایل مختلفی انجام میشود اما شاید علت اصلی تداوم آن تا امروز وجود یک سابقه مذهبی برای این عمل است. جالب این که در تمام قربانیها ابتدا به حیوان آب داده میشود و بعد از خواندن دعای مخصوص (معمولاً) سر حیوان را میبرند. بعداً اشاره خواهد شد که درو گندم نیز نوعی سر بریدن محسوب میشود.
مکان قدسی
پیش از ورود به بحث مکانهای قدسی باید این سؤال را مطرح کنیم آیا در مراسم جمعآوری گندم چنین فضاهایی قابل رؤیت هستند؟ اگر چنین فضاهایی وجود دارند کدامند و چگونه میتوان عناصر مشترک آنها را با سایر فضاهای قدسی باز شناسی کرد و چه نظام اندیشهای بر شکلگیری چنین فضاهایی تأثیر گذاشتهاند؟
با توجه به دادههای جمعآوری شده، این فضاهای قدسی یا حریمهای معنوی قابل شناسایی است و به راحتی از سایر مکانها قابل تفکیک است. در مراسم جمعآوری گندم با دو فضای قدسی مواجهیم: اول، بعد از به بار نشستن محصول و با اعلام جار یا آغاز جمعآوری گندم حریمهای متعددی پیرامون آن کشیده میشود و نوعی فضای قدسی به صورت موقت شکل میگیرد. دوم، خرمن پاک شده در خرمنجا چنین حریمی را شکل میدهد. مکانهایی که در چرخه ذهنی کنشگران جایگاه فرا انسانی یافته و شکلگراییهای متناسب با آن در فضای معنوی اجرا میشود.
تقدس یک مکان به علت مشابهت آن با یک مکان قدسی دیگر است. اگر نظر الیاده را بپذیریم در شرح این دو فضای قدسی موقت باید بگوییم نوعی بازسازی از نمونههای ازلی در هر بار جمعآوری گندم رخ میدهد: «یک چیز یا یک کردار فقط تا آن غایت راستین و واقعی میگردد که نمونهای ازلی را تکرار یا تقلید میکند. بدین ترتیب تنها از راه تکرار یا مشارکت است که «واقعیت» به دست میآید. هر چیزی که فاقد الگوی مثالی است، «بی معنی» است یعنی واقعیت ندارد انگار گرایشی در انسان نهفته است که او را به پیروی از الگوها و نمونههای آغازین وادار میکند. چنین گرایشی از نظر ما ممکن است واقعا شگفت بنماید که در فرهنگهای کهن، انسان تنها هنگامی خود را واقعی میبیند که از خود بودن باز میایستد. (البته از دیدگاه امروزی) و به تقلید یا تکرار «کس دیگری» تن در میدهد.» (۱۳۸۷: ۴۹)
به این ترتیب ما به نوعی بازسازی در مکان قدسی دست زدهایم که از طریق آن حفظ برکت یا افزایش گندم امکانپذیر میشود. البته عنصر زمان قدسی در این محدوده چندان برجسته نیست هر چند در انتخاب زمان سعد برای شروع روز درو یا روز مناسب برای خرمن باد دادن یا کیل کردن، قدسی بودن پارههایی از زمان را مشاهده میکنیم اما شمول و دایره آن شکلی از زمان دورانی تکرار پذیر را القا نمیکند و بیشتر شکل یک زمان خطی با اعمال و مراسم انجام میشود.
چرا دو مکان یاد شده دارای بار قدسیمیباشد؟ اعمال و کنشهای افراد پیرامون این دو فضا بسیار متفاوت است. داشتن طهارت کامل (که هنوز هم بر آن تأکید میشود) ذکر اسماء متبرکه در زمان برداشت و کیل کردن محصول، دور کردن هر عنصری که موجب کاهش برکت شود و ذکر نکردن اعداد مشخصی در کیل کردن گندم، قربانی کردن و ریختن خون پیرامون محصول، انتقال برکت سالهای گذشته به خرمن جدید، جدا کردن مال خدا در هنگام کیل کردن، خوردن نان در کنار خرمن، مهر کردن خرمن، دور نگهداشتن افراد بالغ و دیوانه از خرمن، عدم اجازه ورود به محوطه خرمنجا به فردی که در آن مکان خرمن ندارد، صلواتانه و تمام شرایطی که در هنگام اعلام جار مطرح میشود، نوعی مکان قدسی ایجاد میکند که میتواند همراهی زمان قدسی را نیز با خود داشته باشد هرچند این همراهی برجسته نباشد و نتواند نقش کارای خود را در ارتباط با مکان مقدس به صورت برجسته مطرح کند ولی بدون تردید مکان قدسی هر ساله بازتولید شده و بخش مهمیاز آن در لایههای ذهنی کنشگران اجتماعی به صورت اعمال مناسکی نهفته است.
برکت فزایی
مجموعه اعمالی که در فرایند جمعآوری گندم رخ میدهد با دو انگیزه و یک خواست واحد صورت میگیرد. خواست آنها افزایش محصول است و هر آنچه انجام میدهند یا درصدد از بین بردن عناصر کاهشدهنده محصول یا تقویت عناصر مؤثر در افزایش محصول است. به عبارتی عنصر برکت افزایی مهمترین و محوریترین اصل در جمعآوری گندم محسوب میشود که بخش مهمی از اعمال و مناسک را در بر میگیرد: «بومیان استرالیا، حرکات کانگوروها، مارها و حیوانات دیگر را به عنوان آیینی برای حاصلخیزی زمینهای خود تقلید میکنند.» (قبادی،۱۳۸۰:۷۰)
در ایران نیز از طریق مناسک یا اعمال ویژه یا حتی خوردن نان خاص این روند تقویت میشود. همانطور که در بخش قبل اشاره شد این مفهوم برکتزایی موجب شکلگیری مکان و زمان قدسی گردید پس اعمال قدسی را نیز در بر میگیرد. البته با توجه به تغییرات فرهنگی که با سرعت صورت گرفته بخشی از این اعمال بار قدسی خود را از دست دادهاند. مثلاً در گذشته شام پایان درو این بار قدسی را به شدت با خود به همراه داشت، در حالیکه اکنون بیشتر جنبه تشریفاتی یا حتی اقتصادی دارد. حتی توجیه برخی از اعمال نیز با گذشته متفاوت شده است. مثلاً برداشت آخرین بافههای گندم در حالی انجام میشد که همه دروگران غسل میکردند اما امروزه مفهوم «صواب داشتن» یا «مستحب بودن» بیشتر استفاده میشود.
به عبارتی ما با مفهوم قدسی نوعی دایره مناسکی ویژه را پیرامون مراسم جمعآوری میکشیم که از طریق آن رفتارهای خوب و بد یا حتی افراد مثبت مشخص میشوند. مثلاً افراد خوشروزی و دیندار در اعتقاد عموم افرادی هسنتد که میتوانند موجب افزایش برکت محصول شوند. زیرا به نظر میرسد فرد مؤمن کسی است که به منبع قدسی نزدیکتر از سایر افراداست. در واقع این فرد نیست که توان برکت فزایی دارد، این خداوند است که قدرت چنین عملی را دارد و میتواند حتی پس از پایان درو، برآن بیفزاید. یکی از رابطهها در این فرایند افراد دیندار هستند که از طریق اعمال خود به این منبع قدسی نزدیکتر از سایرین هستند. در مقابل افراد بینماز از منبع قدسی دورتر هستند بنابراین میتوانند حامل مفاهیم شر و شوند. البته در ذهن عموم مفهوم برکت بسیار برتر از عنصر مادی مرتبط با آن است یعنی اگر فردی آرزومند برکت داشتن محصول است صرفاً نمیخواهد وزن گندم در نهایت زیاد باشد او بیشتر به دوام و ماندگاری یا بر آورده شدن نیازهای خانواده میاندیشد. از همین روست که در فرهنگ عامه اصطلاح پول بی برکت و پر برکت را داریم. در مورد گندم نیز چنین نگاهی وجود دارد اما تأکید بر بار بیشتر نیز میشود. مثلاً وقتی کشاورزان در حال باد دادن یا غربال کردن گندم باشند و به نظر برسد محصول آن سال چندان پر بار نیست، صاحب کشت غربال را کنار گذاشته پشت به خرمن مینشیند و اصطلاحاً با آن قهر میکند. در اینجا همان مفهوم وزن بیشتر مطرح است که امید میرود با قهر صاحب خرمن وضعیت تغییر کرده و محصول بیشتری عاید کشاورز گردد.
– اولین و آخرین بافههای گندم
برش مقطعی از زمان برای نشان دادن اهمیت یک مناسک همیشه در آدابهای مختلف اجرای آن حائز اهمیت است. شروع و پایان، دو بعد مهم مناسک محسوب میشوند. البته در بیشتر مواقع نقطه اوجی نیز برای برخی مراسم میتوان در نظر گرفت اما در مورد جمعآوری گندم از لحاظ مناسکی شروع و پایان دروی گندم بسیار حائز اهمیت است. به پایان رسیدن کامل فرایند کشاورزی در روستا، آغاز فصل شادی و جشنهای عروسی یا زیارت اماکن مقدس بویژه سفر به مشهد یا قم است. اما منظور ما در این جا بیشتر متمرکز بر بخشی است که کار درو به پایان میرسد.
شروع مراسم درو برای اولین دستههای گندم، با چیدن دستهای از گندمهای رسیده و مصرف خانگی آغاز میشود. صاحب کشت اولین خوشههای گندم را در کنار مزرعه بو میدهد و بعد داخل دستمال به منزل میبرد. نکته مهم، هنگام خوردن این گندمهای بو داده است. تلاش میشد حتی یک دانه از این گندمها بر روی زمین نیفتد. زیرا اگر این تابو میشکست این باور وجود داشت که محصول کم بار میشد. نمونههای مشابهی از این تفکر در مورد سایر غلات نیز گزارش شده است: «نخستین ساقههایی که در وزش نسیم سر خم میکرد مادر – برنج بود. آنها را با هم میبستند اما تا زمانی که نخستین حصه از محصول زمین را به خانه نبرده و با آن ضیافتی با خانوده و دوستان ترتیب ندادهو حتی از آن به چارپایان و حیوانات خانگی نداده بودند، آن را نمیچیدند.» (فریرز،۱۳۸۴: ۴۷۹)
جالب این که همیشه وقتی اولین خوشههای گندم درو شد، فرد دروگر که حتماً صاحب زمین نبود آن را به منزل کشاورز میبرد و به همسر کشاورزی داد و از او نوبرانه دریافت میکرد. در برخی از موارد نیز اولین دسته گندم به خود صاحب زمین داده میشد. ( همان،۴۵۷)
این شباهتها در مورد مشت یا دسته آخر گندم نیز تقریباً وجود داشت. برای دروی آخرین دسته گندم دورگران حتماً باید غسل کرده و بعد رو به قبله ایستاده با صلوات آخرین دسته را بریده و آن را یه پشت سر پرتاب میکردند و بعد یکی از دستههای کوچک را برداشته داخل گودالی چال میکردند و دستهای دیگر را به منزل کشاورز میبردند.
فریزر معتقد است آخرین دسته گندم از آن رو اهمیت دارد که مادر«غله» در آخرین مشت غله حضور دارد که در سرزمین باقی است و با برداشت این حصه او گیر میافتد یا بیرون میرود یا کشته میشود. در نخستین مورد آخرین بافه را با شادی به خانه میبرند و چون موجودی آسمانی عزیز میدارند. در انبار جایش میدهند.» (همان؛۴۶۸) در جای دیگری فریزر اشاره میکند که آخرین دسته گندم در بریتانی علیا به شکل عروسک انسانی درست میشود و «اگر مزرعه دار متأهل باشد آن را زوج میسازند و یک عروسک کوچک تر نیز پهلوی آدمک بزرگ قرار میگیرد. این را مادر سنبله مینامند. (همان؛۴۷۰)
در حال حاضر نیز باقی مانده چنین رسمی را می توان در مناطق روستایی مشاهده کرد. معمولاً آخرین دسته گندم (البته نه همیشه) به خانه آورده میشود. این دسته به صورت تزیینی داخل گلدان نگهداری میشود. یا حتی از آن قابهای کوچک برای تزئین دیوار تهیه میکنند. اگر محصول این سال پر برکت باشد، در هنگام کاشت این خوشهها به بذر انتقال داده شده و در واقع به نوعی برکت و پر باری تداوم مییابد. چال کردن آخرین بافهها برای تداوم زراعت و نخشکیدن کشت آن کشاورز است. بنابراین اولین و آخرین خوشهها دارای اهمیت فراوانی هستند و می توانند بار معنایی ویژه ای را حمل کنند که علیرغم تغییرات فرهنگی، رگههایی از آن را می توان همچنان مشاهده کرد.
رقابت مرگ آفرین در درو
قبلاً اشاره شد که در برخی از مناطق رسمی رایج بود که مراسم جمعآوری گندم را به صحنه رقابت تبدیل میکرد. اگر کسی در این رقابت از دیگران جا میماند در اصطلاح بر یا جار به او شکسته بود پس بنایراین باید منتظر رخ دادن حادثهای بد (مرگ همسر یا گاو نر) میماند یا اینکه با قربانی کردن حیوانی شر آن را دفع میکرد.
همانطور که طبق نظرات فریزر به نظر میرسد روح غله در آخرین بافههای گندم قرار دارد وقتی فرایند جمعآوری به صورت دستهجمعی برگزار میشود تمام مزارعی که در آن روستا هستند یک مزرعه واحد فرض میشود پس هر کس آخرین دستههای گندم را ببرد، روح غله توسط او بریده شده است. بنابراین موجب آزار بر یا روح غله شده و در نهایت باید تنبیه شود. امری که فریزر نمونههای بسیار زیادی از آن را به صورت تنبیه کلامی یا بدنی برای آخرین درونده بافه گندم ذکر میکند. اما در این جا با تنبیههای سختتری مانند مرگ مواجهیم.
«طبق افسانهی فریگیهیی قربانیان لیت یرسیس صرفاً عابران بیگانه نبودند بلکه افرادی بودند که در مسابقهی درو شکست شان داده و سپس در میان ساقههای غله نهاده و سرش را بریده بود. این میرساند که نمایندهی روح غله شاید از طریق مسابقه در خرمنجا انتخاب میشده است و در آن جا فرد بازنده مجبور میشد محکومیت مرگبارش را بپذیرد. این تصویر را رسوم و آیینهای برداشت محصول در اروپا تأیید میکند. حال، از آن جا که خرمنکوب حصهی محصول را صرفاً در نقش نماینده یا تجسم روح غله به طور تقلیدی میکشند و از آن جا که همان نقش نماینده به دروگر و بافه بند و هم چنین خرمنکوب آخرین حصه غله داده میشود و از آنجا که همان اکراه از جانب کارگران مزرعه ابراز میشود که در کار خود نفر آخر باشند، میتوان این حدس را زد که عموماً نیز تظاهر به کشتن دروگر و بافه بند و هم چنین خرمن کوب آخرین حصهی محصول به عمل آمده است و در عهد باستان همین کشتن حقیقتاً رخ میداد. تصور این است که روح غله تا جایی که بتواند در کشتزار پنهان میشود و در برابر دروگران و بافهبندان و خرمن کوبان به هنگام کار عقب نشینی میکند اما وقتی سرانجام ناگزیر در آخرین قسمت درو شدهی محصول یا در آخرین بافهی آن یا آخرین قسمت خرمن کوبیده شده گیر میافتد، لزوماً به صورتی غیر از ساقههای غله در میآید و روح غلهی آواره و گیر افتاده چه شکلی میتواند به خود بگیرد طبیعیتر از شکل کسی که به غلهای که جایگاه وی (یعنی روح غله) بوده است نزدیکتر باشد؟» (فریزر،۱۳۸۴: ۴۹۷)
در افسانههای ایرانی این مرگ متوجه فردی که آخرین غله را درو کرده یا همان روح غله را بریده است نمیشود. این مرگ به همسر یا گاو نری که در امر کشت همراه او بوده منتقل میشود. چرای این مسأله به پیوند زن و گاو و با گندم بر میگردد. هر دو آنها نماد باروری و تزایداند همچنان که خوشههای گندم با سنبلهای بسیارش پرباری را به ذهن متبادر میکند. البته به سرعت میتوان واسطی بین این چرخه ایجاد کرد. عملی که با قربانی حیوانی انجام میشود. در واقع مرگ از زن و گاو به حیوان (عموماً بز یا گوسفند) انتقال داده میشود.
شاید بتوان گفت چون مردی که آخرین بافه گندم را درو میکند با کشتن روح غله، باروری را ار بین برده است. سزای این عمل، قتل نمادهای باروری مرتبط با اوست یعنی زن و گاو. که این دو برای بازگشت باروری غله به نوعی قربانی میشوند پس میتوان از قربانی دیگری برای از بین رفتن این چرخه استفاده کرد. اما جالب آن است که کشاورزان قدیمی معتقد بودند علی رغم قربانی همیشه این احتمال وجود داشت که باز زن یا گاو فرد بازنده «برابری» بمیرد و همیشه این اضطراب در ذهن فرد باقی بود.
اوج داستان برابری زمانی است که معتقد بودند «بر» به صورت حیوان یا انسانی به چشم افراد ظاهر میشده است. محکمترین دلیل برای وجود اعتقادی مبنی بر مادر غله یا روح غله (مادر گندم – روح گندم) درایران (یا حداقل در سه استان بررسی شده) تجسم ظاهری «بر» به صورت یک موجود جاندار قابل رؤیت بوده است. درگذشته معتقد بودند «بر» گاه به شکل خرگوش که نشانه گرفتاری است، گاه به شکل دختر هفت ساله به علامت مرگ همسر زارع و گاه به شکل گرگ به علامت مرگ گاو نر کشاورز که در کشت او را کمک کرده، ظاهر میشده است. گاه نیز مانند گاو واله میکرده بدون آنکه دیده شود. او همچنین میتوانستد به شکل گاو سفید یا زن چادر سفید دیده شود. اینها فقط نمونههایی از «بر» است که در این پژوهش جمعآوری شده بود بنابراین محتمل است در باورهای اقوم دیگر انواع دیگری از تظاهرات عینی آن نیز وجود داشته باشد. فریزر فصل بیستم کتاب خود را با عنوان «روح غله به صورت حیوان»، تماماً به معرفی انواع هیئتهایی که روح غله میتواند در آنها بروز کند، اختصاص داده است. در این لیست طولانی گرگ، خرگوش و گاو از تجسمهای رایج روح غله محسوب میشوند.» در فرانسه، آلمان و کشورهای اسلاو این باور افسانهای معمول است. که وقتی باد ساقههای کشت غله را چون موج دریا به حرکت در میآورد روستاییها غالباً میگویند «گرگ توی زمین است» (همان،۵۰۴) در لزبوس وقتی دروگران در دو مزرعهی همسایه مشغول کارند، هر گروهی سعی میکند کارش را زودتر تمام کند و خرگوش را به مزرعهی دیگر براند. گروهی که به این کار توفیق یابد معتقد است که سال بعد محصول خوبی خواهد داشت. بافهی کوچکی از غله درست میکنند و تا جشن خرمن سال بعد در کنار تصویر مقدس قرار میدهند.» (همان؛۵۰۹) «شکل دیگری که روح غله به خود میگیرد گاو نر یا ماده است…..وقتی کشاورزی از پا افتاده باشد و بلنگد، در منطقه گرودنیز پروس غربی میگویند «نره گاو بهش زده» در اورن میگویند «نره گاو دارد» معنی هر دو گفته آن است که او ندانسته به روح غلهای آسمانی برخورده است و او این مزاحم بی محابا را تنبیه کرده است.» ( همان ؛ ۵۱۴)
نمونههای ارائه شده توسط فریرز و نمونههای مشابه در سه استان مورد بررسی- اراک همدان و لرستان- با توجه به اینکه هر سه آنها تقریباً یک حوزه فرهنگی را نیز تشکیل میدهند، اهمیت مطالعه بر سایر بخشهای فرهنگی متداول در این مناطق را برای شناسایی موارد مشابه، بیان میکند که شاید بتوان از طریق آن تبادلات فرهنگی میان اقوام مختلف را شناسایی کرد