«آزادی، به بریدن زنجیرها از دست و پا خلاصه نمیشود، آزادی، به احترام گذاشتن به آزادی دیگران نیاز دارد.» (نلسون ماندلا)
نلسون ماندلا، نام آشنایی است. نامی که شاید بسیاری از ما از زمان کودکی، آن را در کتابها و فیلمها و دیگر رسانهها بارها و بارها شنیدهایم؛ نامی که همواره حاوی احترام و زیباییای درخور بوده است؛ نامی که حالا خود از القاب منسوب به آزادی و عدمِ خشونت محسوب میشود: نلسون ماندلا؛ “مخولو”ی آفریقای جنوبی و نماد مبارزه و مبارزهای بدون خشونت در جهان، نماد صلحی برای رسیدن به انسانیتی در کنار تفاوتها و شباهتها.
نوشتههای مرتبط
نلسون ماندلا درگذشت؛ اما نه او، بلکه کالبد ۹۵ ساله او. که بیشک ماندلا نخواهد مرد و زندگی او و مبارزه او برای آزادی و انسانیت و صلح، ابدی خواهد بود و اسطورهای خواهد شد.
انسانشناسی و فرهنگ، برای ادای احترام به این نام و این انسان، از امروز پروندهای الکترونیک را میگشاید تا به مرور با متون جدیدی که از این پس درباره او منتشر خواهند شد، تکمیل شود. این پرونده را با سرودهای از احمد شاملو در رثای نلسون ماندلا آغاز میکنیم.
تو آن سوی زمینی در قفسِ سوزانت
من این سوی:
و خطِ رابطِ ما فارغ از شایبه زمان است
کوتاهترین فاصله جهان است.
زی من به اعتماد دستی دراز کن
ای همسایه درد.
مَردَنگی شمعی لرزانی تو در وقاحتِ باد،
خُنیاگرِ مدیحی ازیادرفتهایم ما
در اُرجوزِه وَهن.
نه تو تنها
خوشنشینِ نُهتوی ایثاری
که عاشقان
همه
خویشاوندانند
تا بیگانه نه انگاری.
با ما به اعتماد سرودی ساز کن
ای همسایه درد…
(سروده احمد شاملو در رثای نلسون ماندلا – از مدایح بیصله – ۱۳۶۷)
فهرست:
گزیدهای از اخبار مرتبط با زندگی و مرگ نلسون ماندلا:
نلسون ماندلا درگذشت / آخرین خبر
نلسون ماندلا، اسطوره مبارزه با نِژاد پرستی درگذشت / تینیوز
«نلسون ماندلا» رهبر ضد آپارتاید درگذشت / فردانیوز
نلسون ماندلا از دنیا رفت / الف
نلسون ماندلا که بود / انتخاب
نلسون ماندلا، «نماد آزادیخواهی» در جهان در گذشت / بهار
::
زندگی نلسون ماندلا:
گاهشمار زندگی نلسون ماندلا / انتخاب
گوشهای از داستان زندگی نلسون ماندلا / رهپو
زندانی شماره ۴۶۶۶۴ / تابناک
::
گزارشهای تصویری از زندگی تا مرگ نلسون ماندلا:
سوگواران نلسون ماندلا / مشرق
ماندلا از تولد تا مرگ به روایت تصاویر / ابنا
نلسون ماندلا در ایران / روزگار نو
ما همه ماندلاییم! (گزارش تصویری) / روزگار نو
ماندلا؛ مردی که عاشق کلاه بود! / روزگار نو
جشن تولد ۹۵ سالگی ماندلا / روزگار نو
آیین بزرگداشت نلسون ماندلا مرد صلح و آزادی در فرهنگسرای ارسباران / فارس نیوز
::
درباره ماندلا (تاثیرات و نظرها):
تاثیر گذاری نلسون ماندلا بر زندگی سیاسی باراک اوباما / دیپلماسی ایرانی
نلسون ماندلا چه تاثیری بر موسیقی، سینما و شعر گذاشت؟ / آفتاب
تاثیر ماندلا بر تغییر رژیم آپارتاید به حکومت دموکراتیک / بیباک
کتاب وزیر فرهنگ فرانسه درباره ماندلا / ویستا
به بهانه جشن تولد نود سالگی ماندلا: نلسون ماندلا رهبری با احساسات متفاوت / آفتاب
سخنان احساسی رئیس چمهور آمریکا در مرگ ماندلا / ۸ صبح
نلسون ماندلا، مبارز بی کینه / بانی فیلم
برخی کتابهای نلسون ماندلا:
راه دشوار آزادی / های پرشین
نگاهی به کتاب «پندارها و گفتارهای نلسون ماندلا» / فروم
رهبری به شیوه مادیبا / فردابوک
گفته هایی از نلسون ماندلا رونمایی شد / خبرگزاری کتاب ایران
::
گزیدهای از اخبار مرتبط با زندگی و مرگ نلسون ماندلا:
نلسون ماندلا درگذشت / آخرین خبر
رئیسجمهوری آفریقای جنوبی اعلام کرد که نلسون ماندلا شامگاه پنجشنبه در منزل خود در ژوهانسبورگ درگذشت.
به گزارش شبکه تلویزیونی سی.ان.ان، جاکوب زوما، رئیسجمهوری آفریقای جنوبی در نطقی تلویزیونی ضمن تسلیت درگذشت ماندلا به مردم آفریقای جنوبی به تمجید از شخصیت این قهرمان ضدآپارتاید پرداخت.
جاکوب زوما گفت: نلسون ماندلای دوست داشتنی ما که پدر موسس کشور دموکراتیکمان بود، درگذشت.
وی ادامه داد: کشور ما بهترین فرزند خود را از دست داد. مردم ما یک پدر را از دست دادند. هرچند ما می دانستیم که این روز فرا خواهد رسید اما هیچ چیز نمی تواند حس فقدان عمیق را در ما از بین ببرد.
بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل ماندلا را غول عدالت خواند و گفت: هیچ کس به اندازه او در عصر ما برای پیشبرد ارزش ها و آمال های سازمان ملل کار نکرد. او زندگی اش را صرف خدمت به مردمش و بشریت کرد و این کار را با فداکاری زیاد انجام داد. موضع گیری اصولی او و نیروی اخلاقی که زیربنای این موضع گیری بود نقش اساسی در برچیدن آپارتاید داشت.
اوباما نیز اعلام کرد: دستاورد او بیش از چیزی بود که می شود از هر انسانی انتظار داشت. ما یکی از بانفوذترین، شجاع ترین و خوب ترین انسان هایی که می توان همزمان با آنها در زمین زیست را از دست داده ایم. او دیگر متلق به ما نیست بلکه متعلق به قرن هاست.
وی تصریح کرد: نلسون ماندلا با وقاری مثال زدنی و اراده ای فولادین و با فدا کردن آزادی خودش برای آزادی دیگران، آفریقای جنوبی را دگرگون کرد و همه ما را تکان داد. سفر او در طول زندگی از حبس تا رسیدن به ریاست جمهوری در برگیرنده این وعده بود که انسان ها و کشورها می توانند بهتر شوند.
دیوید کامرون، نخست وزیر انگلیس نیز در واکنش به درگذشت ماندلا گفت: امروز چراغی درخشان در جهان از تابیدن بازایستاد.
کوفی عنان، دبیرکل پیشین سازمان ملل متحد نیز طی بیانیهای گفت که دنیا رهبر بزرگی را از دست داده است.
نیکولاس مادورو، رئیس جمهوری ونزوئلا، دیلما روسف، رئیس جمهوری برزیل، جان کی، نخست وزیر نیوزلند و سپ بلاتر، رئیس فیفا نیز از چهرههایی هستند که به تمجید و ادای احترام به نلسون ماندلا پرداختند.
منبع:
http://www.akharinnews.com/%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/item/48496-%D9%86%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA.html
::
نلسون ماندلا، اسطوره مبارزه با نِژاد پرستی درگذشت / تینیوز
به گزارش سرویس بین الملل جام نیوز، رسانه های جهانی نیمه شب گذشته خبر دادند که نلسون ماندلا رئیس جمهور پیشین آفریقا جنوبی در سن ۹۵ سالگی درگذشته است. وی مدتی بود که از عفونت ریه رنج می برد.
بنا بر اعلام این رسانه ها، ژاکوب زوما، رئیس جمهور آفریقای جنوبی با اعلام خبر درگذشت ماندلا گفت: او (نلسون ماندلا) الان استراحت می کند و در آرامش است. ملت ما بزرگترین فرزند خود را از دست داده است. مردم ما یک پدر را از دست داده اند.
ماندلا از سال ۱۹۶۲ به دلیل مبارزه با نظام تبعیض نژادی حاکم بر آفریقای جنوبی به زندان افتاد و تا سال ۱۹۹۰ در زندان بود.
در حالی که اقلیت سفیدپوستان آفریقای جنوبی از بالاترین استاندارد زندگی قاره آفریقا که برابر سطح زندگی در کشورهای غربی جهان اول بود، برخوردار شده بودند، اکثریت سیاه پوستان از لحاظ هرگونه استانداردی همچون درآمد، تحصیل و حتی ورود به ادارات دولتی مورد تبعیض قرار داشتند در این شرایط بود که نلسون ماندلا رهبری جنبش ضد آپارتاید را به دست گرفت.
ماندلا پس از رهبری جنبش ضدآپارتاید (تبعیض نژادی)، اولین سیاهپوستی بود که از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۹ ریاست جمهوری آفریقای …
منبع:
http://tnews.ir/khabar/F38219608085.html
::
«نلسون ماندلا» رهبر ضد آپارتاید درگذشت / فردانیوز
سرویس سیاسی «فردا»؛ نلسون ماندلا رئیس جمهور پیشین آفریقا جنوبی در سن ۹۵ سالگی درگذشته است. وی مدتی بود که از عفونت ریه رنج میبرد.
«ژاکوب زوما»، رئیس جمهور آفریقای جنوبی با اعلام خبر درگذشت ماندلا گفت: او (نلسون ماندلا) الان استراحت میکند و در آرامش است. ملت ما بزرگترین فرزند خود را از دست داده است. مردم ما یک پدر را از دست دادهاند.
ماندلا از سال ۱۹۶۲ به دلیل مبارزه با نظام تبعیض نژادی حاکم بر آفریقای جنوبی به زندان افتاد و تا سال ۱۹۹۰ در زندان بود.
در حالی که اقلیت سفیدپوستان آفریقای جنوبی از بالاترین استاندارد زندگی قاره آفریقا که برابر سطح زندگی در کشورهای غربی جهان اول بود، برخوردار شده بودند، اکثریت سیاهپوستان از لحاظ هرگونه استانداردی همچون درآمد، تحصیل و حتی ورود به ادارات دولتی مورد تبعیض قرار داشتند در این شرایط بود که نلسون ماندلا رهبری جنبش ضد آپارتاید را به دست گرفت.
ماندلا پس از رهبری جنبش ضدآپارتاید (تبعیض نژادی)، اولین سیاهپوستی بود که از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۹ ریاستجمهوری آفریقای جنوبی را بر عهده گرفت.
ماندلا در ۸۳ سالگی به سرطان پروستات مبتلا شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت و در سال ۲۰۰۴ اعلام کرد که فعالیتهای عمومی خود را کاهش میدهد تا بقیه عمر خود را با خانواده و دوستان در زادگاه خود در روستا با آرامش بیشتر سپری کند.
وی را در آفریقای جنوبی اغلب تحت عنوان «مادیبا» میشناسند، این عنوان افتخاری را بزرگان خاندان ماندلا به وی دادهاند و بسیاری از مردم آفریقای جنوبی نیز به نشانه احترام وی را «مخولو» (پدربزرگ) صدا میزنند.
نلسون ماندلا چهرهای شناخته شده در جهان و از احترام جهانی فراوانی برخوردار است. کمتر کسی در ایران است که نام نلسون ماندلا را به زبان نشنیده باشد مبارزات او علیه ظلم و تبیعیض زمان نزد عام و خاص است و این ویژگی است که او را در نزد مردم ایران معروف و شناخته کرده است. ماندلا جوایز و نشان های متعدد افتخار دریافت کرده که جایزه صلح نوبل از جمله آنهاست.
ماندلا سه فرزند دختر دارد، در سال ۲۰۰۹ سازمان ملل برای گرامیداشت وی روز تولدش را روزی جهانی اعلام کرد.
اما نلسون ماندلا کیست؟
«نلسون ماندلا» ۲۷ سال از عمر خود را در دوره رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی در زندان سپری کرد اما پس از آن به عنوان اولین رئیس جمهور سیاه پوست روی کار آمد و برنده جایزه صلح نوبل نیز شده است.
این مرد ۹۵ ساله که به دلیل کهولت سن و ابتلا به عفونت ریوی درگذشت از محبوبترین شخصیتهای مردمی در جهان است اگر چه وی از سال ۲۰۱۰ در انظار عمومی ظاهر نشده است.
ماندلا نخستین رئیس جمهور آفریقای جنوبی است که در انتخابات دموکراتیک عمومی برگزیده شد، وی پیش از ریاست جمهوری از فعالان برجسته مخالف آپارتاید در آفریقای جنوبی و رهبر کنگره ملی آفریقا بود.
ماندلا به خاطر دخالت در فعالیتهای مقاومت مسلحانه مخفی محاکمه و زندانی شد.
وی روز یازدهم فوریه ۱۹۹۰ زمانی که پس از قریب به سه دهه تحمل حبس در رژیم آپارتاید از زندان آزاد شد، همه چشمهای جهان به وی دوخته شد و پس از آزادی رئیس جمهور کشورش شد و مسیر آشتی ملی در آفریقای جنوبی را بنیان نهاد، اعتبار اکثریت سیاهپوست این کشور را به آنها بازگرداند و البته به سفیدپوستان نیز اطمینان خاطر داد که تغییر چیز نگران کنندهای برای آنها نمیتواند باشد.
اسقف اعظم دسموند توتو که خود نیز برنده جایزه صلح نوبل است میگوید: ماندلا در سال ۱۹۹۴ به قدرت رسید اما بخشش و مهربانی که در روحش موج میزد به وی اجازه نداد که کسانی را که روزی در حق وی ظلم و جفا روا داشته بودند مجازات کند.
ماندلا از کودکی تا جوانی
نلسون رولیهلاهلا ماندلا در هجدهم ژوئیه ۱۹۱۸ (برابر با ۲۶ تیر ۱۲۹۷ خورشیدی) در خانواده تمبو در روستای کوچک موزو در ناحیه متاتا، مرکز مناطق ترانسکی از استان کیپ از اتحادیه آفریقای جنوبی به دنیا آمد. پدر ماندلا، گادلا هنری مپهاکانییسوا، عضو شورای سلطنتی مردم تمبو بود، او از زمان تولد این مقام را به ارث برده بود و ماندلا نیز قرار بود چنین مقامی را به ارث ببرد. پدر ماندلا نقشی اساسی در به سلطنت رسیدن جونگینتابا دالیندیبو در تمبو داشت، دالیندیبو نیز پس از مرگ گادلا با به فرزندی گرفتن ماندلا به صورت غیر رسمی این لطف وی را جبران کرد.
رولیهلاهلا ماندلا در ۷ سالگی، نخستین عضو خانواده خود بود که به مدرسه پا گذاشت، وی در مدرسه توسط یک معلم متدیست، با تبعیت از نام هوراسیو نلسون دریاسالار انگلیسی «نلسون» نام نهاده شد. پدر رولیهلاهلا وقتی وی ۹ ساله بود در نتیجه بیماری سل درگذشت، و جونگینتابا، نایب السلطنه سرپرستی وی را بر عهده گرفت. ماندلا در یک مدرسه تبلیغی وسلی در همسایگی محل زندگی نایب السلطنه مشغول به تحصیل شد. بر اساس رسوم تمبو، او در شانزده سالگی تشریف، و در موسسه شبانه روزی کلارک بری، مشغول به تحصیل فرهنگ غرب شد. او به جای سه سال، در دو سال مدرک مقدماتی خود را اخذ کرد.
ماندلا در نوزده سالگی، در سال ۱۹۳۷، به هلدتون، دانشکده وسلی در فورت بیوفورت که بیشتر خانواده سلطنتی در آن مشغول به تحصیل بودند عزیمت کرد و به ورزشهای بوکس و دو و میدانی علاقهمند شد. پس از شرکت در کنکور، وی شروع به تحصیل در مقطع کارشناسی علوم انسانی در دانشگاه فورت هار کرد، او در این دانشگاه با اولیور تامبو، آشنا شد و آنها تبدیل به دوست و همکار همیشگی یکدیگر شدند.
ماندلا در پایان سال اول تحصیلات خود، در تحریم شورای نمایندگی دانشجویان که در اعتراض به سیاستهای دانشگاه انجام گرفت شرکت کرد، و پس از آن از فورت هار اخراج شد. کمی پس از آن، جونیگنتابا به ماندلا و جاستیس (پسر نایب السلطنه که وارث تاج و تخت بود) اعلام کرد که قصد دارد برای هر دوی آنها مراسم ازدواج ترتیب دهد. هر دو مرد جوان با ناراحتی از این مساله به جای آنکه ازدواج کنند، تصمیم گرفتند راحتی قلمرو نایبالسلطنه را رها کرده و به ژوهانسبورگ تنها جایی که امکانش بود بگریزند.
ماندلا به محض ورود به ژوهانسبورگ، به عنوان نگهبان معدن شروع به کار کرد اما، بلافاصله پس از آنکه کارفرمای وی پی برد که ماندلا پسر ناتنی نایبالسطنه است که از خانه گریخته وی را اخراج کرد. پس از آن ماندلا به لطف ارتباطی که با دوست و همکار خود والتر سیسولو داشت به عنوان منشی یک شرکت حقوقی شروع به کار کرد. ماندلا در حین کار، تحصیلات خویش را به صورت مکاتبهای در دانشگاه آفریقای جنوبی (UNISA) به اتمام رساند، و پس از آن شروع به تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه ویتواترسرند کرد. ماندلا در این مدت در شهرکی به نام الکساندرا زندگی میکرد.
مقاومت مسلحانه ماندلا علیه رژیم آپارتاید
ماندلا در سال ۱۹۶۱ فرمانده عالی جناح مسلح محرمانه کنگره ملی آفریقا بود سپس یک سال بعد در الجزایر و اتیوپی آموزشهای نظامی دید و پس از یک سال مقاومت مخفیانه دستگیر و در سال ۱۹۶۴ به حبس ابد محکوم شد.
ماندلا پس از آن در بیانیهای اعلام کرد: در طول زندگی خود برای ملت آفریقا مبارزه کردم و با سیطره سفید پوستان مبارزه کردم با سیطره سیاه پوستان مبارزه کردم و از نمونه یک جامعه دموکراتیک آزاد دفاع کردم و من آمادهام در این راه جان خود را از دست بدهم.
ماندلا ۱۸ سال از دوران حبس خود را در جزیره روبن سپری کرد و پس از آن در سال ۱۹۸۲ به زندان بولزمور در کیپ تاون منتقل شد و سپس در زندان ویکتور فیرستر در شهر بارل زندانی بود.
ماندلا پس از آزادی از زندان در سال ۱۹۹۰، سیاست صلحطلبی را در پیش گرفت، و این امر منجر به تسهیل انتقال آفریقای جنوبی به سمت دموکراسی شد که نماینده تمامی اقشار مردم باشد.
تبعیض نژادی در سالهای پس از جنگ جهانی دوم
در سال ۱۹۴۸ حزب ملی آفریقای جنوبی (رژیم آپارتاید) از طریق رایگیری به قدرت رسید و شروع به انجام یک رشته قوانین مبنی بر جداسازی نژادی که به نام «آپارتاید» شناخته میشود، کرد. این تبعیض در مورد ثروت به دست آمده از صنعتی سازی سریع دهههای ۵۰، ۶۰ و ۷۰ میلادی نیز به کار رفت.
در حالی که اقلیت سفیدپوستان آفریقای جنوبی از بالاترین استاندارد زندگی قاره آفریقا، که برابر سطح زندگی در کشورهای غربی جهان اول بود، برخوردار شده بودند، اکثریت سیاهپوستان از لحاظ هرگونه استانداردی همچون درآمد، تحصیل و حتی ورود به ادارات دولتی مورد تبعیض قرار داشتند.
آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی روز به روز در جهان باعث جنجال بیشتر میشد و به تحریمهای خارجی کشورهای غربی و شورش و سرکوبهای داخلی انجامید.
سرکوب شدید توسط دولت متشکل از سفیدپوستان و مقاومت، اعتصاب، راهپیمایی، اعتراض و خرابکاری توسط احزاب ضد آپارتاید بهویژه کنگره ملی آفریقا (ANC) در آفریقای جنوبی دیر زمانی ادامه داشت تا در سال ۱۹۹۰ دولت حزب ملی نخستین گام برای مذاکره کنارهگیری از قدرت را با لغو ممنوعیت کنگره ملی آفریقا و دیگر نهادهای سیاسی چپگرا برداشت و نلسون ماندلا را بعد از ۲۷ سال زندان آزاد کرد.
قوانین آپارتاید به تدریج از کتابهای قانون حذف شدند و اولین انتخابات چند نژادی در سال ۱۹۹۴ برگزار شد. حزب کنگره ملی آفریقا (ANC) با اکثریت آراء پیروز انتخابات شد و از آن زمان تاکنون قدرت را در دست داشته است.
ماندلا از ترک قدرت تا دست و پنجه نرم کردن با بیماری
ماندلا تا سال ۱۹۹۹ برای یک دوره پنج ساله ریاست جمهوری در آفریقای جنوبی را در اختیار داشت اما پس از آن از صحنه سیاست خارج شد.
وی پس از آن نقش میانجیگر در مناقشات مختلف کشورها به خصوص در جنگ بوروندی بر عهده داشت.
ماندلا پس از دریافت جوایزی در طول چهار دهه، هم اکنون یک چهره سرشناس دولتمرد است که همچنان در مورد مسائل مهم عقاید خود را ابراز میدارد.
وی را در آفریقای جنوبی اغلب تحت عنوان «مادیبا» میشناسند، این عنوان افتخاری را بزرگان خاندان ماندلا به وی دادهاند و بسیاری از مردم آفریقای جنوبی نیز به نشانه احترام وی را «مخولو» (پدربزرگ) صدا میزنند.
در سال ۱۹۹۸ ماندلا در سن ۸۰ سالگی با غراکا ماشیل، همسر سامورا ماشیل رئیس جمهور فقید موزامبیک ازدواج کرد.
ماندلا در ۸۳ سالگی به سرطان پروستات مبتلا شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت و در سال ۲۰۰۴ اعلام کرد که فعالیتهای عمومی خود را کاهش میدهد تا بقیه عمر خود را با خانواده و دوستان در زادگاه خود در روستا با آرامش بیشتر سپری کند.
ماندلا سه فرزند دختر دارد، در سال ۲۰۰۹ سازمان ملل برای گرامیداشت وی روز تولدش را روزی جهانی اعلام کرد.
ماندلا آخرین بار در سال ۲۰۱۰ در مسابقات جام جهانی فوتبال در آفریقای جنوبی در ملاء عام حاضر شد.
ماندلا را قهرمان آپارتاید، رئیس جمهور و پدربزرگ ملت رنگین کمان می خوانند همچون دوران مقاومت خود علیه ظلم و تبعیض با بیماری دست و پنجه نرم کرد و سرانجام تسلیم مرگ شد.
اغلب از آفریقای جنوبی به عنوان ملت رنگینکمان یاد میکنند، این اصطلاح را اسقف اعظم «دسموند توتو» خلق کرد و بعدها رئیسجمهور آفریقای جنوبی نلسون ماندلا از آن به عنوان استعارهای برای توصیف پیشرفتهای جدید تنوعات فرهنگی نشات گرفته از ایدئولوژی مبارزه با آپارتاید استفاده کرد.
منبع:
http://www.fardanews.com/fa/news/307442/%D9%86%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%A7-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%B6%D8%AF-%D8%A2%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87
::
نلسون ماندلا از دنیا رفت / الف
نلسون ماندلا قهرمان مبارزه با آپارتاید و رییس جمهوری پیشین آفریقای جنوبی در سن ۹۵ سالگی و پس از ده ها سال مبارزه مستمر علیه تبعیض نژادی درگذشت.
به گزارش منابع خبری، ماندلا که مدتی بود از عفونت ریه رنج می برد، ساعاتی پیش (جمعه شب) در اثر شدت گرفتن بیماری در بیمارستانی در شهر پرتوریا در آفریقای جنوبی درگذشت. قهرمان مبارزه با آپارتاید، که سال ها از بیماری های شدید رنج می برد، اخیراً به طور مستمر در بیمارستان و تحت مراقبت های ویژه قرار داشت. ماندلا در سراسر جهان به عنوان نماد مبارزه با نژاد پرستی شناخته می شود.
ژاکوب زوما رئیس جمهوری آفریقای جنوبی در بیانیه ای تلویزیونی این خبر را اعلام کرد و گفت که آقای ماندلا اکنون ما را ترک کرده است. زوما گفت: ماندلا در ساعت هشت و ۲۰ دقیقه به وقت محلی در حالی که اعضای خانواده اش در کنارش بودند در آرامش درگذشت. ملت ما بزرگترین فرزند خود را از دست داده است. مردم ما پدر خود را از دست داده اند. تقلای خستگی ناپذیر او برای کسب آزادی احترام جهانیان را برایش به همراه آورد.
ماندلا، اولین رئیس جمهوری سیاه پوست آفریقای جنوبی بود که از سال ۱۹۹۴ به مدت پنج سال این سمت را بر عهده داشت و بسیاری او را پدر آفریقای جنوبی می دانند. رهبر پیشین آفریقای جنوبی، علیه آپارتاید (یا حاکمیت اقلیت سفید بر کشور) مبارزه و در سال ۱۹۹۳ جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. ماندلا که مدت ۲۷ سال زندانی بود، نقش برجسته ای در برقراری صلح در سایر مناقشات به عهده داشت. وی در دهه هشتاد در زندان دچار بیماری سل شد. وی به رغم حبس طولانی مدت، دشمنان سابق خود را بخشید و به عنوان رییس جمهوری وقت از تمام نژادها خواست برای دستیابی به آشتی ملی همکاری کنند.
ماندلا که از چند سال پیش تاکنون از بیماری های شدید رنج می برد، اخیراً به طور مستمر در بیمارستان و تحت مراقبت های ویژه قرار داشت. ماندلا در سراسر جهان به عنوان نماد مبارزه با نژاد پرستی شناخته می شود. زوما گفت: ماندلا در ساعت هشت و ۲۰ دقیقه به وقت محلی در حالی که اعضای خانواده اش در کنارش بودند در آرامش درگذشت. او گفت: «ملت ما بزرگترین فرزند خود را از دست داده است. مردم ما پدر خود را از دست داده اند. تقلای خستگی ناپذیر او برای کسب آزادی احترام جهانیان را برایش به همراه آورد».
منبع:
http://alef.ir/vdce7f8wejh87ei.b9bj.html?207404
::
نلسون ماندلا که بود / انتخاب
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
«نلسون ماندلا» ۲۷ سال از عمر خود را در دوره رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی در زندان سپری کرد اما پس از آن به عنوان اولین رئیس جمهور سیاه پوست روی کار آمد و برنده جایزه صلح نوبل نیز شده است.
این مرد ۹۵ ساله که به دلیل کهولت سن و ابتلا به عفونت ریوی درگذشت از محبوبترین شخصیتهای مردمی در جهان است اگر چه وی از سال ۲۰۱۰ در انظار عمومی ظاهر نشده است.
ماندلا نخستین رئیس جمهور آفریقای جنوبی است که در انتخابات دموکراتیک عمومی برگزیده شد، وی پیش از ریاست جمهوری از فعالان برجسته مخالف آپارتاید در آفریقای جنوبی و رهبر کنگره ملی آفریقا بود.
ماندلا به خاطر دخالت در فعالیتهای مقاومت مسلحانه مخفی محاکمه و زندانی شد.
وی روز یازدهم فوریه ۱۹۹۰ زمانی که پس از قریب به سه دهه تحمل حبس در رژیم آپارتاید از زندان آزاد شد، همه چشمهای جهان به وی دوخته شد و پس از آزادی رئیس جمهور کشورش شد و مسیر آشتی ملی در آفریقای جنوبی را بنیان نهاد، اعتبار اکثریت سیاهپوست این کشور را به آنها بازگرداند و البته به سفیدپوستان نیز اطمینان خاطر داد که تغییر چیز نگران کنندهای برای آنها نمیتواند باشد.
اسقف اعظم دسموند توتو که خود نیز برنده جایزه صلح نوبل است میگوید: ماندلا در سال ۱۹۹۴ به قدرت رسید اما بخشش و مهربانی که در روحش موج میزد به وی اجازه نداد که کسانی را که روزی در حق وی ظلم و جفا روا داشته بودند مجازات کند.
ماندلا از کودکی تا جوانی
نلسون رولیهلاهلا ماندلا در هجدهم ژوئیه ۱۹۱۸ (برابر با ۲۶ تیر ۱۲۹۷ خورشیدی) در خانواده تمبو در روستای کوچک موزو در ناحیه متاتا، مرکز مناطق ترانسکی از استان کیپ از اتحادیه آفریقای جنوبی به دنیا آمد. پدر ماندلا، گادلا هنری مپهاکانییسوا، عضو شورای سلطنتی مردم تمبو بود، او از زمان تولد این مقام را به ارث برده بود و ماندلا نیز قرار بود چنین مقامی را به ارث ببرد. پدر ماندلا نقشی اساسی در به سلطنت رسیدن جونگینتابا دالیندیبو در تمبو داشت، دالیندیبو نیز پس از مرگ گادلا با به فرزندی گرفتن ماندلا به صورت غیر رسمی این لطف وی را جبران کرد.
رولیهلاهلا ماندلا در ۷ سالگی، نخستین عضو خانواده خود بود که به مدرسه پا گذاشت، وی در مدرسه توسط یک معلم متدیست، با تبعیت از نام هوراسیو نلسون دریاسالار انگلیسی «نلسون» نام نهاده شد. پدر رولیهلاهلا وقتی وی ۹ ساله بود در نتیجه بیماری سل درگذشت، و جونگینتابا، نایب السلطنه سرپرستی وی را بر عهده گرفت. ماندلا در یک مدرسه تبلیغی وسلی در همسایگی محل زندگی نایب السلطنه مشغول به تحصیل شد. بر اساس رسوم تمبو، او در شانزده سالگی تشریف، و در موسسه شبانه روزی کلارک بری، مشغول به تحصیل فرهنگ غرب شد. او به جای سه سال، در دو سال مدرک مقدماتی خود را اخذ کرد.
ماندلا در نوزده سالگی، در سال ۱۹۳۷، به هلدتون، دانشکده وسلی در فورت بیوفورت که بیشتر خانواده سلطنتی در آن مشغول به تحصیل بودند عزیمت کرد و به ورزشهای بوکس و دو و میدانی علاقهمند شد. پس از شرکت در کنکور، وی شروع به تحصیل در مقطع کارشناسی علوم انسانی در دانشگاه فورت هار کرد، او در این دانشگاه با اولیور تامبو، آشنا شد و آنها تبدیل به دوست و همکار همیشگی یکدیگر شدند.
ماندلا در پایان سال اول تحصیلات خود، در تحریم شورای نمایندگی دانشجویان که در اعتراض به سیاستهای دانشگاه انجام گرفت شرکت کرد، و پس از آن از فورت هار اخراج شد. کمی پس از آن، جونیگنتابا به ماندلا و جاستیس (پسر نایب السلطنه که وارث تاج و تخت بود) اعلام کرد که قصد دارد برای هر دوی آنها مراسم ازدواج ترتیب دهد. هر دو مرد جوان با ناراحتی از این مساله به جای آنکه ازدواج کنند، تصمیم گرفتند راحتی قلمرو نایبالسلطنه را رها کرده و به ژوهانسبورگ تنها جایی که امکانش بود بگریزند.
ماندلا به محض ورود به ژوهانسبورگ، به عنوان نگهبان معدن شروع به کار کرد اما، بلافاصله پس از آنکه کارفرمای وی پی برد که ماندلا پسر ناتنی نایبالسطنه است که از خانه گریخته وی را اخراج کرد. پس از آن ماندلا به لطف ارتباطی که با دوست و همکار خود والتر سیسولو داشت به عنوان منشی یک شرکت حقوقی شروع به کار کرد. ماندلا در حین کار، تحصیلات خویش را به صورت مکاتبهای در دانشگاه آفریقای جنوبی (UNISA) به اتمام رساند، و پس از آن شروع به تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه ویتواترسرند کرد. ماندلا در این مدت در شهرکی به نام الکساندرا زندگی میکرد.
مقاومت مسلحانه ماندلا علیه رژیم آپارتاید
ماندلا در سال ۱۹۶۱ فرمانده عالی جناح مسلح محرمانه کنگره ملی آفریقا بود سپس یک سال بعد در الجزایر و اتیوپی آموزشهای نظامی دید و پس از یک سال مقاومت مخفیانه دستگیر و در سال ۱۹۶۴ به حبس ابد محکوم شد.
ماندلا پس از آن در بیانیهای اعلام کرد: در طول زندگی خود برای ملت آفریقا مبارزه کردم و با سیطره سفید پوستان مبارزه کردم با سیطره سیاه پوستان مبارزه کردم و از نمونه یک جامعه دموکراتیک آزاد دفاع کردم و من آمادهام در این راه جان خود را از دست بدهم.
ماندلا ۱۸ سال از دوران حبس خود را در جزیره روبن سپری کرد و پس از آن در سال ۱۹۸۲ به زندان بولزمور در کیپ تاون منتقل شد و سپس در زندان ویکتور فیرستر در شهر بارل زندانی بود.
ماندلا پس از آزادی از زندان در سال ۱۹۹۰، سیاست صلحطلبی را در پیش گرفت، و این امر منجر به تسهیل انتقال آفریقای جنوبی به سمت دموکراسی شد که نماینده تمامی اقشار مردم باشد.
تبعیض نژادی در سالهای پس از جنگ جهانی دوم
در سال ۱۹۴۸ حزب ملی آفریقای جنوبی (رژیم آپارتاید) از طریق رایگیری به قدرت رسید و شروع به انجام یک رشته قوانین مبنی بر جداسازی نژادی که به نام «آپارتاید» شناخته میشود، کرد. این تبعیض در مورد ثروت به دست آمده از صنعتی سازی سریع دهههای ۵۰، ۶۰ و ۷۰ میلادی نیز به کار رفت.
در حالی که اقلیت سفیدپوستان آفریقای جنوبی از بالاترین استاندارد زندگی قاره آفریقا، که برابر سطح زندگی در کشورهای غربی جهان اول بود، برخوردار شده بودند، اکثریت سیاهپوستان از لحاظ هرگونه استانداردی همچون درآمد، تحصیل و حتی ورود به ادارات دولتی مورد تبعیض قرار داشتند.
آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی روز به روز در جهان باعث جنجال بیشتر میشد و به تحریمهای خارجی کشورهای غربی و شورش و سرکوبهای داخلی انجامید.
سرکوب شدید توسط دولت متشکل از سفیدپوستان و مقاومت، اعتصاب، راهپیمایی، اعتراض و خرابکاری توسط احزاب ضد آپارتاید بهویژه کنگره ملی آفریقا (ANC) در آفریقای جنوبی دیر زمانی ادامه داشت تا در سال ۱۹۹۰ دولت حزب ملی نخستین گام برای مذاکره کنارهگیری از قدرت را با لغو ممنوعیت کنگره ملی آفریقا و دیگر نهادهای سیاسی چپگرا برداشت و نلسون ماندلا را بعد از ۲۷ سال زندان آزاد کرد.
قوانین آپارتاید به تدریج از کتابهای قانون حذف شدند و اولین انتخابات چند نژادی در سال ۱۹۹۴ برگزار شد. حزب کنگره ملی آفریقا (ANC) با اکثریت آراء پیروز انتخابات شد و از آن زمان تاکنون قدرت را در دست داشته است.
ماندلا از ترک قدرت تا دست و پنجه نرم کردن با بیماری
ماندلا تا سال ۱۹۹۹ برای یک دوره پنج ساله ریاست جمهوری در آفریقای جنوبی را در اختیار داشت اما پس از آن از صحنه سیاست خارج شد.
وی پس از آن نقش میانجیگر در مناقشات مختلف کشورها به خصوص در جنگ بوروندی بر عهده داشت.
ماندلا پس از دریافت جوایزی در طول چهار دهه، هم اکنون یک چهره سرشناس دولتمرد است که همچنان در مورد مسائل مهم عقاید خود را ابراز میدارد.
وی را در آفریقای جنوبی اغلب تحت عنوان «مادیبا» میشناسند، این عنوان افتخاری را بزرگان خاندان ماندلا به وی دادهاند و بسیاری از مردم آفریقای جنوبی نیز به نشانه احترام وی را «مخولو» (پدربزرگ) صدا میزنند.
در سال ۱۹۹۸ ماندلا در سن ۸۰ سالگی با غراکا ماشیل، همسر سامورا ماشیل رئیس جمهور فقید موزامبیک ازدواج کرد.
ماندلا در ۸۳ سالگی به سرطان پروستات مبتلا شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت و در سال ۲۰۰۴ اعلام کرد که فعالیتهای عمومی خود را کاهش میدهد تا بقیه عمر خود را با خانواده و دوستان در زادگاه خود در روستا با آرامش بیشتر سپری کند.
ماندلا سه فرزند دختر دارد، در سال ۲۰۰۹ سازمان ملل برای گرامیداشت وی روز تولدش را روزی جهانی اعلام کرد.
ماندلا آخرین بار در سال ۲۰۱۰ در مسابقات جام جهانی فوتبال در آفریقای جنوبی در ملاء عام حاضر شد.
ماندلا را قهرمان آپارتاید، رئیس جمهور و پدربزرگ ملت رنگین کمان می خوانند همچون دوران مقاومت خود علیه ظلم و تبعیض با بیماری دست و پنجه نرم کرد و سرانجام تسلیم مرگ شد.
اغلب از آفریقای جنوبی به عنوان ملت رنگینکمان یاد میکنند، این اصطلاح را اسقف اعظم «دسموند توتو» خلق کرد و بعدها رئیسجمهور آفریقای جنوبی نلسون ماندلا از آن به عنوان استعارهای برای توصیف پیشرفتهای جدید تنوعات فرهنگی نشات گرفته از ایدئولوژی مبارزه با آپارتاید استفاده کرد.
منبع:
http://www.entekhab.ir/fa/news/139937
::
نلسون ماندلا، «نماد آزادیخواهی» در جهان در گذشت / بهار
جاکوب زوما، رئیسجمهوری آفریقای جنوبی در نطقی تلویزیونی ضمن تسلیت درگذشت ماندلا به مردم آفریقای جنوبی به تمجید از شخصیت این قهرمان ضدآپارتاید پرداخت. زوما گفت: نلسون ماندلای دوست داشتنی ما که پدر موسس کشور دموکراتیکمان بود، درگذشت. وی ادامه داد: کشور ما بهترین فرزند خود را از دست داد. مردم ما یک پدر را از دست دادند. هرچند ما می دانستیم که این روز فرا خواهد رسید اما هیچ چیز نمی تواند حس فقدان عمیق را در ما از بین ببرد.
ماندلا اولین رئیس جمهوری سیاه پوست آفریقای جنوبی بود که از سال ۱۹۹۴ به مدت ۵ سال این سمت را بر عهده داشت و بسیاری او را پدر آفریقای جنوبی میدانند. رهبر پیشین آفریقای جنوبی، علیه آپارتاید مبارزه کرد و در سال ۱۹۹۳ جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. نلسون ماندلا، که مدت ۲۷ سال زندانی بود، نقش برجستهای در برقراری صلح در سایر مناقشات به عهده داشت. ماندلا در ماههای اخیر چندین بار به دلیل مشکلات جسمانی در بیمارستان بستری شده بود.
او در دهه هشتاد، زمانی که زندانی شده بود، دچار بیماری سل شد. ماندلا به عفونت ریوی مبتلا بود. او چند ماه پیش، پس از ترخیص از بیمارستان، در خانه تحت مراقبتهای پزشکی ویژه قرار داشت. قرار است که برای نلسون ماندلا مراسم تدفین ملی برگزار شود. به دستور دولت، پرچمها در آفریقای جنوبی به حالت نیمه افراشته درآمده است. گروهی از مردم بیرون خانهای که نلسون ماندلا در آن فوت کرد جمع شدهاند. بعضی از آنها پرچم آفریقای جنوبی و حزب کنگره ملی آفریقا را حمل میکنند.
نلسون ماندلا علیرغم حبس طولانی مدت، دشمنان سابق خود را بخشید و به عنوان رییس جمهوری وقت از تمام نژادها خواست برای دستیابی به آشتی ملی همکاری کنند. در همین حال بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل ماندلا را “غول عدالت” خواند و گفت: هیچ کس به اندازه او در عصر ما برای پیشبرد ارزش ها و آمال های سازمان ملل کار نکرد. او زندگی اش را صرف خدمت به مردمش و بشریت کرد و این کار را با فداکاری زیاد انجام داد. موضع گیری اصولی او و نیروی اخلاقی که زیربنای این موضع گیری بود نقش اساسی در برچیدن آپارتاید داشت.
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا نیز اعلام کرد: دستاورد او بیش از چیزی بود که می شود از هر انسانی انتظار داشت. ما یکی از بانفوذترین، شجاعترین و خوبترین انسانهایی که میتوان همزمان با آنها در زمین زیست را از دست دادهایم. او دیگر متلق به ما نیست بلکه متعلق به قرنهاست. وی تصریح کرد: نلسون ماندلا با وقاری مثال زدنی و اراده ای فولادین و با فدا کردن آزادی خودش برای آزادی دیگران، آفریقای جنوبی را دگرگون کرد و همه ما را تکان داد. سفر او در طول زندگی از حبس تا رسیدن به ریاست جمهوری در برگیرنده این وعده بود که انسانها و کشورها می توانند بهتر شوند.
دیوید کامرون، نخست وزیر انگلیس نیز در واکنش به درگذشت ماندلا گفت: امروز چراغی درخشان در جهان از تابیدن بازایستاد. کوفی عنان، دبیرکل پیشین سازمان ملل متحد نیز طی بیانیهای گفت که دنیا رهبر بزرگی را از دست داده است. نیکولاس مادورو، رئیس جمهوری ونزوئلا، دیلما روسف، رئیس جمهوری برزیل، جان کی، نخست وزیر نیوزلند و سپ بلاتر، رئیس فیفا نیز از چهرههایی هستند که به تمجید و ادای احترام به نلسون ماندلا پرداختند.
ظریف درگذشت «ماندلا» را تسلیت گفت
وزیر امور خارجه کشورمان در پیامی درگذشت نلسون ماندلا را به مردم و دولت آفریقای جنوبی تسلیت گفت. محمدجواد ظریف در این پیام از ماندلا به عنوان رهبری بزرگ در مبارزات ضد تبعیض نژادی یاد کرد. وزیر امور خارجه کشورمان نلسون ماندلا را نماد جاودانه آزادیخواهی و مبارزه با آپارتاید توصیف کرد و گفت: زندگی سراسر مبارزه نلسون ماندلا احترام همه جهانیان را برانگیخت و درسهای آموختنی بر جای گذاشته است.
زندگینامه ماندلا
“نلسون رولیهلا هلا ماندلا” در ۱۸ ژوئیه ۱۹۱۸ در روستای کوچک قونو در منطقه امتاتای آفریقای جنوبی به دنیا آمد. وی اولین عضو خانوادهاش بود که در سن هفت سالگی به مدرسه رفت. به دلیل دشواری تلفظ نام بومی ماندلا، معلم وی که یک متدیست بود، نام یک دریادار انگلیسی بنام «هوراتیو نلسون» را برای وی برگزید. وقتی رولیهلا هلا ۹ ساله بود پدرش بر اثر بیماری سل درگذشت. از آنجا که پدر وی عضو هیات مشاورین سلطنتی بود و تقدیر چنین بود که وی سمت پدرش را به ارث ببرد، ماندلا در سال ۱۹۳۷ عازم هلیدتاون و کالج متدیستها در فورت بیوفورت شد.
ماندلا پس از ورود به دانشگاه با الیور تامبو آشنا شد. ماندلا و تامبو پس از این آشنایی به دو دوست و دو همکار همیشگی تبدیل شدند. ماندلا پس از سال اول حضور در دانشگاه وارد یک شورای نمایندگی دانشجویی مخالف سیاستهای دانشگاه شد و به همین دلیل از وی خواسته شد تا فورت بیو فورت را ترک کند. اندکی پس از ترک کالج ماندلا عازم ژوهانسبورگ شد.
وی پس از ورود به این شهر ابتدا به عنوان یک نگهبان معدن و سپس به عنوان یک کارمند در یک شرکت حقوقی مشغول به کار شد. درحالی که ماندلا در این شرکت کار میکرد مدرک لیسانس خود را به طریق مکاتبهای از دانشگاه آفریقای جنوبی گرفت و سپس مطالعات حقوقی خود را در دانشگاه ویت واترس راند آغاز کرد. در این زمان ماندلا در شهر اسکندر (شمال ژوهانسبورگ) استفاده میکرد.
پس از پیروزی حزب ملی تحت سلطهی آفریکانس زبانها (شاخهیی از زبان هلندی رایج در آفریقای جنوبی) در انتخابات سال ۱۹۴۸ که سیاست تبعیض نژادی داشتند، ماندلا در مبارزات مخالفت جویانهی کنگره ملی آفریقا (ANC) در سال ۱۹۵۲ و کنگره خلق در سال ۱۹۵۵ نقش برجستهای داشت. تصوب منشور آزادی در کنگره خلق باعث تهیه برنامهی اساسی ضد آپارتاید شد. در این دوره زمانی ماندلا و همکار وی الیور تامبو ادارهی شرکت حقوقی «ماندلا و تامبو» را برعهده داشتند که به بسیاری از سیاهپوستان که نمایندهی قانونی نداشتند مشاوره حقوقی کم هزینه میدادند. رویکرد ماندلا تحت تاثیر ماهاتماگاندی (که الهام بخش وی بود) و نسلهای موفق فعالان ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی قرار داشت.
ماندلا که در ابتدا به مبارزات دسته جمعی غیر خشونتآمیز متعهد بود،در پنجم دسامبر ۱۹۵۶ به همراه ۱۵۰ تن دیگر دستگیر و به خیانت به کشور متهم شد. محاکمه ماراتن گونه وی و همراهانش از سال ۱۹۵۶ تا سال ۱۹۶۱ ادامه پیدا کرد و در نهایت تمام آنها تبرئه شدند. کنگره ملی آفریقا(ANC) در فاصله سالهای ۵۹-۱۹۵۲ به دلیل ظهور یک گروه تازه از فعالان سیاهپوست ( آفریکانیستها) که خواستار اقدامات قاطعانهتر علیه حزب ملی حاکم بودند، دچار تفرقه و اختلاف شد. آلبرتو لوتولی، الیور تامبو و والتر سیسولو رهبران ANC نه تنها احساس میکردند که روند حرکتی این وقایع بیش از حد سریع است بلکه رهبری آنها به چالش کشیده شده است.
این مسئله باعث شد که آنها موضع خود را از طریق اتحاد با احزاب کوچک سفیدپوستان، دو رگهها و سرخپوستان، تقویت کنند تا نشان دهند که جذابیت و گیرایی آنها بیشتر است. در سال ۱۹۵۹ زمانیکه آفریکانیستها ( تحت حمایت مالی غنا و حمایت سیاسی حزب ملی باسوتو مستقر در ترانس وال) خود را از ANC کنار کشیدند تا کنگره سراسری آفریکانیستها (PAC) راتحت رهبری رابرت سوبوک وه و پوتلاکو لبالو تشکیل دهند، ANC بیشترین حمایت شبه نظامی خود را از دست داد.
درسال ۱۹۶۱ ماندلا رهبری جناح مسلح ANC موسوم به “نیزه ملت” یا MK را که به طور مشترک بنیان نهاده بود، برعهده گرفت. وی به طور مشترک یک مبارزه خرابکارانه راعلیه اهداف ارتش و دولت به راه انداخت و به منظور پایان دادن به آپارتاید طرحهایی را برای یک جنگ چریکی احتمالی ( در صورت شکست خوردن خرابکاریها) ارایه داد. مطئنا همین شاخه مسلح ANC بود که چند دهه بعد به ویژه در دهه ۱۹۸۰ یک جنگ چریکی را علیه رژیم آفریقای جنوبی به راه انداخت. ماندلا همچنین درخارج از کشور برای MK پول جمعآوری میکرد و آموزشهای شبه نظامی گری برگزار میکرد و با دولتهای متعدد آفریقایی دیدار میکرد.
ماندلا مبادرت به جنگ مسلحانه را به عنوان آخرین چارهی خود توصیف میکند ولی سرکوب و خشونت روز افزون از سوی دولت وی را متقاعد کرد که سالها اعتراض مسالمتآمیز به آپارتاید هیچ دستاوردی در پی نداشته و موفق نبوده است. ماندلا بعدها اذعان کرد که ANC در مبارزه خود علیه آپارتاید حقوق بشر را نقض کرده است.
در پنجم اوت ۱۹۶۲ ماندلا پس از ۱۷ ماه تحت تعقیب بودن دستگیر و در ژوهانسبورگ زندانی شد. گفته میشود که دستگیری ماندلا به دلیل گزارش سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) به پلیس آفریقای جنوبی در مورد مخفیگاه ماندلا، محقق شده است. سه روز پس از دستگیری اتهامات رهبری اعتصاب کارگران در سال ۱۹۶۱ و ترک غیر قانونی کشور، در یک دادگاه برای وی قرائت شدند. ماندلا در ۲۵ اکتبر ۱۹۶۲ به پنج سال حبس محکوم شد. اما در ۱۱ ژوئن ۱۹۶۴ دو سال بعد یک حکم در خصوص حضور وی در کنگره ملی آفریقا ANC حاصل شد.
در حالی که ماندلا در بازداشت بود پلیس در تاریخ ۱۱ ژوئن ۱۹۶۳ رهبران برجسته ی ANC را در ریوونیا ( شمال ژوهانسبورگ) دستگیر کرد. پس از این دستگیری ماندلا نیز به دستگیر شدگان اضافه شد و در دادگاه ریووینا، ماندلا به همراه دیگر دستگیر شدگان به خرابکاری و جرایمی معادل خیانت به کشور که اثبات شان برای دولت آسانتر بود، متهم شدند. این اتهام شامل توطئه چینی برای یک حمله خارجی به آفریقای جنوبی بود. ماندلا اتهام اول خود یعنی خرابکاری را پذیرفت و اتهام دوم خود را رد کرد.
ماندلا در آغاز دفاعیات خود در جلسه محاکمه ۲۰ آوریل ۱۹۶۴ در دادگاه عالی پرتوریا به طور شفاف دلایل ANC برای انتخاب اعمال خشونت به عنوان یک تاکتیک را تشریح کرد. در سخنان وی مشخص شد که چه طور ANC سالها ( تا زمان قتل عام شارپویل) برای مقاومت در برابر آپارتاید از روشهای مسالمتآمیز استفاده کرده است. این رخداد به همراه همه پرسی برقراری جمهوری آفریقای جنوبی و اعلام حالت فوقالعاده و ممنوعیت فعالیت ANC مشخص کرد که تنها راه باقی مانده، مقاومت از طریق اقدامات خرابکارانه است. انجام هر اقدامی غیر از این معادل تسلیم بی قید و شرط بود. ماندلا در ادامه سخنانش توضیح داد که آنها چه طور بیانیه «نیزه ملت» را با هدف نشان دادن شکست سیاستهای حزب ملی، صادر کردهاند. ماندلا سخنان خود در دادگاه عالی پرتوریا را با این جملات به پایان رساند.
“در طول زندگیام، خود را وقف مبارزه مردم آفریقا کردهام. من علیه سلطه طلبی سفیدها و سیاهها جنگیدهام. من به جامعه آرمانی آزاد و دموکراتیک که در آن همگان در سازگاری و با فرصتهای مساوی زندگی کنند، عشق ورزیدهام. این آرمانی است که من به امید دستیابی به آن زندگی کردهام. اما اگر لازم باشد، آرمانی است که حاضرم در راه آن بمیرم.”
ماندلا در نهایت به حبس ابد محکوم شد و روانه زندانی در جزیره روبن شد. در این جزیره وی و دیگر زندانیان مجبور به کار طاقت فرسا در یک معدن سنگ آهک بودند. زندانیان براساس نژادشان از هم جدا میشدند و در این بین سیاهان پستترین شرایط را داشتند. ماندلا در زندگینامهی خود تشریح میکند که چه طور به عنوان پایینترین طبقه زندان، هر شش ماه مجاز به داشتن تنها یک ملاقات و یک نامه بوده است. ماندلا در طول دوران حبس ۲۷ سالهی خود، تنها سه بار همسرش را ملاقات کرد. در سال ۱۹۸۵ پی. وی بوتا، رییسجمهور وقت آفریقا جنوبی به ماندلا پیشنهاد کرد که در صورتی که وی از مبارزه مسلحانه صرف نظر کند، وی را آزاد میکند.
اما وزرای آفریقای جنوبی سعی کردند که رییس جمهور را از این تصمیم منصرف کنند و به وی گفتند که ماندلا هرگز مبارزهی مسلحانهی سازمان خود را فدای آزادی شخصیاش نخواهد کرد. این در حالیست که ماندلا با صدور بیانیهای از طریق دخترش، پیشنهاد آزادی مشروط را رد کرد و اظهار داشت: این چگونه آزادی است که این سازمان مردمی هنوز از فعالیت منع است. تنها مردان آزاد میتوانند مذاکره کنند. یک زندانی نمیتواند وارد مذاکره شود.
در دوران حبس ماندلا، فشار داخلی و بینالمللی روی دولت آفریقای جنوبی، با شعار معروف و جنجالی «نلسون ماندلا را آزاد کنید»، برای آزادی وی افزایش یافت . در سال ۱۹۸۹ بوتا دچار سکته مغزی شد و فردریک ویلیام دکلرک، به عنوان رییسجمهور جانشین وی شد. ویلیام دکلرک، رییسجمهور وقت آفریقای جنوبی در دوم فوریه ۱۹۹۰ ممنوعیت فعالیت ANC و دیگر سازمانهای مخالف آپارتاید را لغو و اعلام کرد که ماندلا به زودی از زندان آزاد خواهد شد. بدین ترتیب نلسون ماندلا پس از ۲۷ سال حبس در ۱۱ فوریه ۱۹۹۰ از زندان آزاد شد. ماندلا در روز آزادی خود طی سخنانی برای ملت آفریقای جنوبی متعهد شد که به صلح و آشتی با اقلیت سفید پوست کشور پایبند است. وی در عین حال تصریح کرد که مبارزه مسلحانه کنگره ملی آفریقا تمام نشده است.
ماندلا در سخنانش گفت: “متوسل شدن ما به مبارزه مسلحانه در دهه ۱۹۶۰ که باتشکیل جناح نظامی ANC شکل گرفت، یک اقدام صرفا دفاعی در برابر خشونت آپارتاید بود. عوامل الزامآور مبارزه مسلحانه امروز هم وجود دارند. ما گزینهیی نداریم جز اینکه ادامه دهیم. ما ابراز امیدواری میکنیم که شرایط منجر به حل و فصل مسالمتآمیز مسائل هر چه زودتر ایجاد شود تا احتمالا دیگر نیازی به مبارزه مسلحانه نباشد.” وی همچنین گفت که تمرکز اصلی وی روی برقراری صلح در بین اکثریت سیاهپوستان و اعطای حق رای به آنها در هر دو انتخابات سراسری و محلی است. ماندلا پس از آزادی از زندان به سمت رهبری ANC بازگشت در سالهای ۹۴-۱۹۹۰، هدایت این حزب در مذاکرات چندحزبی که به اولین انتخابات چند نژادی آفریقای جنوبی منتهی شد را برعهده داشت. در سال ۱۹۹۱، کنگره ملی آفریقا ANC اولین کنفرانس ملی خود در آفریقای جنوبی ( پس از شروع مجدد فعالیت) را برگزار کرد و ماندلا به عنوان رییس این سازمان انتخاب شد.
رهبری ماندلا در طول مذاکرات و رابطهی وی با فردریک ویلیام دکلرک باعث شد که این دو در سال ۱۹۹۳ به طور مشترک برنده جایزه صلح نوبل شوند. البته روابط ماندلا و دکلرک هرازگاهی به تیرگی میگرایید، مخصوصا زمانی که ماندلا در سال ۱۹۹۱ طی سخنانی تند و آتشین، دکلرک را رییسجمهور یک رژیم غیر مشروع، بیاعتبار و اقلیت نامید. پس از قتل بویپاتونگ در ژوئن ۱۹۹۲ مذاکرات ماندلا مختل شد زیرا ماندلا ANC را از گفت و گوها خارج کرد و دولت دکلرک را به دست داشتن در این قتل عام متهم کرد. اما در پی قتل عام “بیشو” در سپتامبر ۱۹۹۲ مذاکرات مجددا از سر گرفته شد، زیرا شبح تقابل خشونت آمیز نشان میداد که مذاکرات تنها راه پیش رو است.
امروز روی سخن من از اعماق وجود با تک تک مردم آفریقا جنوبی ( سیاه و سفید) است. یک مرد سفیدپوست پر از تعصب و نفرت به کشور ما آمده و اقدام آن چنان کثیفی را انجام داده که تمام کشور در آستانه یک فاجعه قرار گرفته است. ترور بیرحمانهی کریس هانی، امواج تکان دهندهای را در سرتاسر کشور و جهان فرستاده است. اکنون زمان آن است که تمام مردم آفریقای جنوبی همگی در برابر هر کسی که قصد نابود کردن آنچه که هانی به خاطرش کشته شد را دارد، ( یعنی آزادی همهی ما) بایستند.” پس از ترور کریس هانی یکی از رهبران بلند پایه ANC در آوریل ۱۹۹۳ ماندلا طی سخنانی برای ملت، خواستار خویشتن داری و حفظ آرامش شد. اگر چه در آن زمان ماندلا هنوز رییسجمهور آفریقای جنوبی نشده بود ولی مردم آفریقای جنوبی وی را هنگام سخنرانی همانند رییسجمهور خود تصور میکردند.
ماندلا در این سخنان تاثیرگذار گفت: “امروز روی سخن من از اعماق وجود با تک تک مردم آفریقا جنوبی ( سیاه و سفید) است. یک مرد سفیدپوست پر از تعصب و نفرت به کشور ما آمده و اقدام آن چنان کثیفی را انجام داده که تمام کشور در آستانه یک فاجعه قرار گرفته است. ترور بیرحمانهی کریس هانی، امواج تکان دهندهای را در سرتاسر کشور و جهان فرستاده است. اکنون زمان آن است که تمام مردم آفریقای جنوبی همگی در برابر هر کسی که قصد نابود کردن آنچه که هانی به خاطرش کشته شد را دارد، ( یعنی آزادی همهی ما) بایستند.” نلسون ماندلا در سال ۱۹۹۴ برای اولین بار به طور کاملا دموکراتیک به عنوان رییسجمهور آفریقای جنوبی انتخاب شد و تا سال ۱۹۹۹ این سمت را برعهده داشت.
پنج نکتهای که درباره نلسون ماندلا نمیدانید
به گزارش بی.بی.سی، نلسون ماندلا از شخصیتهای سرشناس بینالمللی بود و زوایای مختلفی از زندگی و کارهای او برای همه شناخته شده است. ولی پنج چیز درباره این رهبر سابق آفریقای جنوبی هست، که شاید نمیدانستید.
۱- او از علاقمندان به ورزش بوکس بود. نلسون ماندلا در جوانی به بوکس و دو استقامت علاقه داشت. او حتی در طول ۲۷ سالی که در زندان بود، هر روز صبح ورزش میکرد. او در زندگینامه خود، “راه طولانی آزادی”، مینویسد: “بیشتر از خشونت بوکس، از علم نهفته در آن لذت میبردم. اینکه یک نفر چگونه بدنش را برای دفاع از خود حرکت میدهد، چگونه از یک استراتژی برای دفاع و حمله استفاده میکند و چگونه ضرباهنگ خود را در طول بازی حفظ میکند، مرا به خود جذب میکرد.” او ادامه میدهد: “بوکس مساوات خواهانه است. در داخل رینگ مقام، سن، نژاد و ثروت اهمیتی ندارد… من بعد از ورود به سیاست دیگر هیچ مبارزه واقعی نکردم. علاقه اصلی من به تمرین بود؛ فهمیدم که تمرین پیگیرانه وسیلهای عالی برای خالی کردن تنش و فشار عصبی است. بعد از یک تمرین طاقت فرسا، هم از لحاظ فیزیکی و هم از لحاظ روانی سبکتر میشدم.” بازدیدکنندگان از موزه خانوادگی ماندلا در سووتو، در میان یادگاریهای مختلف، به کمربند قهرمانی جهانی بوکس برمی خورند، که توسط بوکسور آمریکایی شوگر رِی لِنِرد، به ماندلا اهدا شده است.
۲- نام اصلی او نلسون نبود. رولیهلاهلا ماندلا ۹ ساله بود که معلم دبستان متدیست (شاخه ای از کلیسای پروتستان) در کونوی آفریقا جنوبی، که او در آن تحصیل میکرد، نام انگلیسی نلسون را برای او انتخاب کرد. در آن زمان انتخاب نامهای مسیحی برای دانش آموزان کاری مرسوم بود. این اتفاقی عادی در آفریقای جنوبی و سایر نقاط این قاره بود که برای کسی نامی انگلیسی انتخاب کنند، تا خارجیها بتوانند راحتتر نام او را تلفظ کنند. رولیهلاهلا در آفریقای جنوبی نام مرسومی نیست. این نام به زبان خوسایی است: یکی از ۱۱ زبان رسمی که در این کشور، توسط حدود ۱۸ درصد از جمعیت بکار میرود. معنی لغوی آن “کندن شاخه درخت” است، ولی معنی رایج آن “دردسرساز” است. با این حال در آفریقای جنوبی، آقای ماندلا را اکثراً به نشانه احترام با نام قبیلهای اش “مادیبا” میخواندند.
۳- او عینکش را در هنگام آزادی در زندان جا گذاشت. آزادی ماندلا در ۱۱ فوریه سال ۱۹۹۰، پس از سالها فشار سیاسی بر آپارتاید اتفاق افتاد. او چنانچه خود به یاد میآورد، در آن روز “شگفت زده و اندکی مضطرب” بوده است. ماندلا و همسر آن زمانش وینی، به مرکز کیپ تاون برده شدند تا برای یک جمعیت عظیم و مشعوف سخنرانی کند. ولی هنگامی که متن سخنرانی اش را از جیبش بیرون آورد، متوجه شد که عینکش را فراموش کرده و مجبور شد عینک وینی را قرض کند.
۴- برای فرار از دست پلیس لباس شوفری پوشیده بود. پس از مخفی شدن به خاطر فعالیتهایش در کنگره ملی آفریقا، توانایی آقای ماندلا در فرار از دست نیروهای امنیتی، لقب “پیمپرنل سیاه” را برای او به همراه آورد. اشاره این نام به رمان “پیمپرنل سرخ” درباره یک قهرمان با هویتی مخفی است. معروف است که ماندلا برای سفر به دور کشور و پنهان ماندن از دید مقامات، خود را به عنوان یک شوفر، یک باغبان و یک آشپز جا زده بود. هیچکس نمیداند که آقای ماندلا، که فعالیتهای زیرزمینی اش را با هویتهای جعلی انجام میداده، دست آخر چگونه دستگیر شد.
۵- او دفتر وکالت خودش را داشت، ولی سالها طول کشید تا بتواند مدرک حقوق اخذ کند. ماندلا از سال ۱۹۳۹ به مدت پنجاه سال، به تناوب در حال تحصیل در رشته حقوق بود و در حدود نیمی از واحدهایش مردود شده بود. یک دیپلم دوساله حقوق به اضافه مدرک دانشگاهی اش، به او اجازه کار میداد و در ماه اوت سال ۱۹۵۲، به همراه اولیور تامبو، اولین دفتر وکالت سیاهپوستان در آفریقای جنوبی، به نام ماندلا و تامبو، را در ژوهانسبورگ تاسیس کرد. او نهایتاً در سال ۱۹۸۹ موفق شد که در زندان مدرک حقوق خود را اخذ کند.
منبع:
http://www.baharnews.ir/vdcaeinu.49ne015kk4.html
::
زندگی نلسون ماندلا:
گاهشمار زندگی نلسون ماندلا / انتخاب
این گاهشمار، وقایع مهم زندگی نلسون ماندلا را نشان میدهد و میتواند به عنوان یک زندگینامهٔ مختصر و کاربردی، مورد استفاده قرار گیرد.
• ۱۸ جولای ۱۹۱۸: رولیهلاهلا ماندلا در دهکدهٔ کوچک «موزو» در کیپتاون آفریقای جنوبی به دنیا آمد. پدرش «گادلا هنری مفاکانیسوا» و مادرش «نوسکنی فنی» نام داشتند. رولیهلاهلا پس از آغاز تحصیل «نلسون» نام گرفت.
• ۱۹۲۷: پدر نلسون از دنیا رفت و سرپرستی او را «جونگینتابا دالیندیبو» رییس قبیلهٔ تمبو بر عهده گرفت.
• ۱۹۳۷: پس از تحصیل در کالج وسلی، در دانشگاه فورت بیوفورت در رشته هنر و علوم انسانی مشغول به تحصیل شد. در آنجا بود که دوستی نزدیک و صمیمانهاش با «اولیور تامبو» شکل گرفت.
• ۱۹۳۹: ماندلا به دلیل تحریم سیاستهای دانشگاهش از ادامهٔ تحصیل در آن دانشگاه منع شد.
• ۱۹۳۹: ماندلا از یک ازدواج از پیش تعیین شده سر باز زد و به ژوهانسبورگ گریخت.
• ۱۹۳۹: ماندلا مدرک کارشناسیاش را از طریق مکاتبهای اخذ کرد و سپس به تحصیل در رشتهٔ حقوق دانشگاه «ویتواتراستند» پرداخت.
• ۱۹۴۳: ماندلا به عضویت کنگره ملی آفریقا درآمد.
• ۱۹۴۴: با همراهی اولیور تامبو، اتحادیهٔ جوانان «کنگره ملی آفریقا» را بنا نهاد.
• ۱۹۴۴: ماندلا با «اولین میس» ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۴ فرزند بود که یکی از آنها در دوران نوزادی درگذشت.
• ۱۹۴۸: سیاست جدایی نژادی «آپارتاید» در آفریقای جنوبی اعمال شد.
• ۱۹۵۲: ماندلا و اولیور تامبو شرکت حقوقی تاسیس کردند. این نخستین بار بود که یک شرکت حقوقی در آفریقای جنوبی توسط سیاهپوستان تاسیس میشد.
• ۱۹۵۲: ماندلا مشاورههای حقوقی مجانی و یا ارزان را برای سیاهپوستان فراهم کرد و در عین حال عضو فعال مبارزات «کنگره ملی آفریقا» بود.
• ۱۹۵۵: «منشور آزادی» با هدف برابری حقوق در کنگره خلق تهیه شد.
• ۵ دسامبر ۱۹۵۶: ماندلا و ۱۵۰ نفر از فعالان سیاسی به اتهام خیانت دستگیر شدند. دادگاه ریوونیا تا سال ۱۹۵۶ ادامه یافت و تمامی متهمین تبرئه شدند.
• ۱۹۵۷: ماندلا از همسر اولش طلاق گرفت.
• ۱۹۵۸ : ماندلا با «وینی» ازدواج کرد. او از این ازدواج ۲ فرزند دارد.
• ۱۹۵۹: قانونهای جدیدی برای جداسازی زمینهای سیاهپوستان اعمال شد و جداسازی نژادی شدت گرفت.
• ۱۹۵۹: «کنگره پان آفریکانیست»ها شکل گرفت. این گروه جدید باعث شد «کنگرهٔ ملی آفریقا» تعداد زیادی از اعضا و حامیان مالیاش را از دست بدهد.
• ۱۹۶۰: در کشتار «شارپویل»، ۶۹ سیاهپوست آفریقای جنوبی در یک تظاهرات آرام توسط پلیس کشته و بیش از ۱۵۰ نفر نیز زخمی شدند.
• ۱۹۶۰: «کنگره ملی آفریقا» منحل شد و ماندلا گروه مبارزات مخفیانهای با نام «نیزهٔ ملت» را بنیان گذاشت.
• ۱۹۶۱: ماندلا دعوت به مبارزهٔ مسلحانه کرد و رهبری مبارزان مسلح «اومخونتو وسیزوه» را بر عهده گرفت.
• ۵ آگوست ۱۹۶۲: ماندلا دستگیر و به زندان ژوهانسبورگ منتقل شد.
• ۲۵ اکتبر ۱۹۶۲: ماندلا به ۵ سال زندان محکوم ولی موفق به فرار شد.
• ۱۹۶۴: ماندلا دوباره دستگیر و به اتهام خیانت و خرابکاری عمدی، به حبس ابد محکوم شد. او که در آن زمان ۴۶ سال داشت به زندان جزیرهٔ روبن منتقل شد و ۱۸ سال از ۲۷ سال زندانش – پیش از آزادی در سال ۱۹۹۰- در آنجا سپری شد.
• ۱۹۶۵: «رودزیا» اعلام استقلال کرد در حالی که همهٔ نمایندگان دولت سفیدپوست بودند.
• ۱۹۶۸: بزرگترین فرزند ماندلا در تصادف اتومبیل جانش را از دست داد و مادرش نیز در همان سال از دنیا رفت. اجازهٔ شرکت در مراسم خاکسپاری به ماندلا داده نشد.
• ۱۹۶۸: سازمان ملل «رودزیا» را به دلیل اعمال سیاستهای آپارتایدیاش به رسمیت نشناخت.
• ۱۹۷۶: ناآرامیها در «سووت» و «شارپویل» (به رهبری استیو بیکو) مرگ بیش از ۶۰۰ نفر را در پی داشت.
• ۱۹۷۷: «استیو بیکو» در حالی که توسط پلیس حبس شده بود، به قتل رسید.
• ۱۹۸۰: اولیور تامبو (که در تبعید به سر میبرد) کمپین جهانی برای آزادی ماندلا را آغاز کرد.
• ۱۹۸۰: زیمبابوه به استقلال رسید.
• ۱۹۸۳: به کشاورزان آفریقای جنوبی اجازه داده شد تا مسلح شوند. دولت اتهام قتل و تجاوز و دزدی را به مخالفان سیاهپوستش نسبت میداد.
• ۱۹۸۶: تحریمها علیه آفریقای جنوبی شدت یافت و میلیونها دلار به این کشور آسیب زد.
• ۱۹۸۸: عفو عمومی برای مخالفان حکومتی اعلام شد.۱۲۲ نفر تسلیم شدند.
• ۱۱ فوریه ۱۹۹۰: ماندلا پس از تحمل ۲۷ سال حبس از زندان آزاد شد.
• ۱۹۹۰: «فردریک دکلرک» رئیسجمهور آفریقای جنوبی فرمان پایان ممنوعیت فعالیت «کنگره ملی آفریقا» را صادر کرد.
• ۱۹۹۱: ماندلا ریاست «کنگره ملی آفریقا» را برعهده گرفت. قانون منع مسابقات المپیک لغو شد.
• ۱۹۹۲: «وینی ماندلا» به آدمربایی و همکاری در جنایت محکوم شد.
• ۱۹۹۳: جایزهٔ صلح نوبل به نلسون ماندلا و فردریک دکلرک تعلق گرفت.
• ۱۹۹۳: نلسون و وینی طلاق گرفتند.
• ۲۷ آوریل ۱۹۹۴: اولین انتخاباتی که سیاهپوستان در آن حق رای داشتند، برگزار شد. «کنگره ملی آفریقا» با ۲۵۲ کرسی از مجموع ۴۰۰ کرسی، پیروز انتخابات شد و ماندلا، به عنوان رهبر کنگره، به عنوان نخستین رئیسجمهور سیاهپوست کشور برگزیده شد.
• ۱۹۹۵: آفریقای جنوبی میزبانی جام جهانی راگبی را برعهده داشت و ماندلا لباس تیم «اسپرینگ بک» را به تن کرد. این عمل او نشانگر تلاش برای ایجاد ارتباط و اطمینان میان سفیدپوستان و سیاهپوستان بود.
• ۱۹۹۸: نلسون ماندلا در ۸۰ سالگی با «گراسا میشل» ازدواج کرد. میشل بیوهٔ رئیسجمهور سابق موزامبیک است.
• ۱۹۹۹: ماندلا ریاست جمهوری آفریقای جنوبی را به «تابو امبکی» واگذار کرد.
• ۲۰۰۰: ماندلا برای میانجیگری در نبردهای داخلی کشور آفریقایی بوروندی انتخاب شد.
• ۲۰۰۱: ماندلا به دلیل بیماری سرطان پروستات، تحت درمان قرار گرفت.
• ۲۰۰۳: ماندلا از جمعآوری کمکهای مالی برای مبارزه با بیماری ایدز توسط بنیاد ۴۶۶۶۴ حمایت کرد. (این بنیاد نام خود را از شمارهٔ سلول ماندلا در زندان وام گرفته است.)
• ۲۰۰۴: ماندلا در سن ۸۵ سالگی، از مناسبات رسمیاش کنارهگیری کرد؛ در حالی که شهر ژوهانسبورگ آزادیاش را مدیون او میداند.
• ۶ ژانویه ۲۰۰۵: «ماگاتو» پسر ماندلا بر اثر ابتلا به بیماری ایدز از دنیا رفت.
• ۲۰۰۹: مجمع عمومی سازمان ملل متحد در گرامیداشت کمکهای نلسون ماندلا برای پیشبرد آزادی در جهان، ۱۸ جولای را «روز جهانی ماندلا» نامگذاری کرد.
• ۵ دسامبر ۲۰۱۳: ماندلا در منزل مسکونیاش در ژوهانسبورگ درگذشت.
*تاریخ ایرانی
منبع:
http://khabarfarsi.com/ext/7430168
::
گوشهای از داستان زندگی نلسون ماندلا(جک لانگ) / رهپو
ماندلا وقتی در مدرسهی کوچک ترانسکی[۱] برای بار اول حاضر میشود، هفتساله است. دانشآموزی که آینده را «متحول» میکند، بایستی شلوار کوتاه میپوشید. مادرش شلوار کهنهی پدرش را تا بالای زانو برای او کوتاه کرد تا بپوشد. او میگوید: «من با این شلوار کوتاه خودم را مضحک میدیدم. اما خیلی مغرور بودم.»
خانم مدیر مدرسه نامهایی را که تلفظ سخت داشت، عوض میکرد و نام اصلی ماندلا، روهابا[۲] بود که به نلسون[۳] تبدیل میشود. او میگوید من کمترین حسی نسبت به آن نداشتم. آیا این اسم رابطهای با دریاسالار دارد؟
زیاد مهم نیست، او اسم صحنهی زندگیاش را دارد؛ ابتدا روهابای دردسرآفرین و بعد نلسون دریاسالار.
در اولین دادگاهش میخواهند که او با لباس کهنهی زندان حضور یابد، با شورتی از پارچهای کهنه و دمپایی لاستیکی. فقط هندیان در دادگاه حق پوشیدن شلوار دارند، چون آنها یک پله در طبقهبندیای که سفیدها ابداع کردهاند از سیاهان برترند. متهم با سماجت شلواری مطالبه میکند چون قهرمان نمیخواهد با لباس کهنهی مستخدمان به دادگاه برود.
و حالا دادگاه بزرگ افتتاح میشود، که برای او خطر چوبهی دار را در بر دارد. او در این باره میگوید: «دوشنبه صبح ملبس به لباس سنتی (خاروس)[۴] از پوست پلنگ به جای کت و شلوار و کراوات وارد دادگاه شدم. من این پوشش را انتخاب کردم که در دادگاه سفیدپوستان، سمبل واقعی سیاهپوست سنتی باشم. آن روز خود را تجسّمی از ملّتم احساس میکردم؛ وارث گذشتهی آفریقا و آیندهی نامعلومش؛ کاری مشکل اما شرافتمندانه.»
۱. Transkei
۲. Rohhaba ، یعنی دردسرآفرین. – م.
۳. Nelson، یعنی دریاسالار. – م.
۴. khaross
برگرفته از کتاب:
لانگ، جک؛ نلسون ماندلا (درس زندگی برای آینده)؛ برگردان فرح یراقچی؛ چاپ نخست؛ تهران: انتشارات کتاب پنجره ۱۳۸۵.
منبع:
http://www.rahpoo.com/?DDoc=RS891205
::
زندانی شماره ۴۶۶۶۴ / تابناک
همین چند وقت پیش بود که روز ماندلا مصادف با سالگرد تولد یکی از پرسابقه ترین زندانیان سیاسی عدالت طلب جهان طی شد. رییس جمهور سابق آفریقای جنوبی و قهرمان مبارزه با آپارتاید پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲ در شرایطی نود و پنج ساله شد که شرایط جسمانی اش نشان می داد او به صد سالگی نخواهد رسید و چنین نیز شد و شب گذشته، از زندان تن رها شد. اما درباره این سمبل آزادی چه میدانیم؟
به گزارش «تابناک»، ماندلا در یک خانواده تمبو در روستای کوچک موزو در ناحیه متاتا، مرکز مناطق ترانسکی از استان کیپ از اتحادیه آفریقای جنوبی به دنیا آمد. پدر ماندلا، گادلا هنری مپهاکانییسوا، عضو شورای سلطنتی مردم تمبو بود، او از زمان تولد این مقام را به ارث برده بود و ماندلا نیز قرار بود چنین مقامی را به ارث ببرد.
پدر ماندلا نقشی اساسی در به سلطنت رسیدن جونگینتابا دالیندیبو در تمبو داشت، دالیندیبو نیز پس از مرگ گادلا با به فرزندی گرفتن ماندلا به صورت غیر رسمی این لطف وی را جبران کرد. در مجموع، پدر ماندلا چهار همسر داشت، که از این تعداد در مجموع سیزده فرزند (چهار پسر و نه دختر) داشت. ماندلا از نوسکنی فنی سومین (‘سومین’ از نظر نظام رتبه بندی پیچیده سلطنتی) همسر گادلا، در «اومزی» یا مزرعهای که ماندلا بیشتر دوران کودکی خود را در آن سپری کرد به دنیا آمد.
رولیهلاهلا ماندلا در هفت سالگی، نخستین عضو خانواده خود بود که به مدرسه پا گذاشت، وی در مدرسه توسط یک معلم متدیست، با تبعیت از نام هوراسیو نلسون دریاسالار انگلیسی «نلسون» نام نهاده شد. پدر رولیهلاهلا وقتی وی نه ساله بود در نتیجه بیماری سل درگذشت، و جونگینتابا، نایب السلطنه سرپرستی وی را بر عهده گرفت. ماندلا در یک مدرسه تبلیغی وسلی در همسایگی محل زندگی نایب السلطنه مشغول به تحصیل شد. بر اساس رسوم تمبو، او در شانزده سالگی تشریف، و در موسسه شبانه روزی کلارک بری، مشغول به تحصیل فرهنگ غرب شد. او به جای سه سال، در دو سال مدرک مقدماتی خود را اخذ کرد.
ماندلا در نوزده سالگی، در سال ۱۹۳۷، به هلدتون، دانشکده وسلی در فورت بیوفورت که بیشتر خانواده سلطنتی در آن مشغول به تحصیل بودند عزیمت کرد، و به ورزشهای بوکس و دو و میدانی علاقهمند شد. پس از کنکور|شرکت در کنکور، او شروع به تحصیل در مقطع کارشناسی علوم انسانی|کارشناسی در دانشگاه فورت هار کرد، او در این دانشگاه با اولیور تامبو، آشنا شد و آنها تبدیل به دوست و همکار پایداری شدند.
ماندلا در پایان سال اول تحصیلات خود، در تحریم شورای نمایندگی دانشجویان که در اعتراض به سیاستهای دانشگاه انجام گرفت شرکت کرد، و پس از آن از فورت هار اخراج شد. کمی پس از آن، جونیگنتابا به ماندلا و جاستیس (پسر نایب السلطنه که وارث تاج و تخت بود) اعلام کرد که قصد دارد برای هر دوی آنها مراسم ازدواج ترتیب دهد. هر دو مرد جوان با ناراحتی از این مساله به جای آنکه ازدواج کنند، تصمیم گرفتند راحتی قلمرو نایبالسلطنه را رها کرده و به تنها جایی که امکانش بود بگریزند: ژوهانسبورگ. ماندلا به محض ورود به ژوهانسبورگ، به عنوان نگهبان معدن شروع به کار کرد. اما، بلافاصله پس از آنکه کارفرمای وی پی برد که ماندلا پسر ناتنی نایبالسطنهاست که از خانه گریخته وی را اخراج کرد.
پس از آن ماندلا به لطف ارتباطی که با دوست و همکار خود والتر سیسولو داشت به عنوان منشی یک شرکت حقوقی شروع به کار کرد. ماندلا در حین کار، تحصیلات خویش را به صورت مکاتبهای در دانشگاه آفریقای جنوبی (UNISA) به اتمام رساند، و پس از آن شروع به تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه ویتواترسرند کرد. ماندلا در این مدت در شهرکی به نام الکساندرا زندگی میکرد.
پس از آنکه حزب ملی گرا که اکثریت اعضای آن را آفریکانسهای طرفدار سیاست جدایی نژادی آپارتاید تشکیل میدادند در انتخابات ۱۹۴۸ پیروز شد، ماندلا در مخالفت کنگره ملی آفریقا در سال ۱۹۵۲ و مبارزات کنگره خلق در سال ۱۹۵۵، که اتخاذ منشور آزادی توسط آن برنامه بنیادین آرمان ضد آپارتاید را فراهم میکرد نقشی اساسی داشت. در این زمان، ماندلا و همکارش اولیور تامبو شرکت حقوقی ماندلا و تامبو را مدیریت میکردند، و خدمات حقوقی رایگان یا ارزان قیمت در اختیار آن دسته از سیاهانی که قادر به برخورداری از نمایندگی قانونی نبودند قرار میدادند.
ماندلا که در آغاز طرفدار مبارزه عمومی غیر خشونت آمیز بود، در ۵ دسامبر ۱۹۵۶ به همراه ۱۵۰ تن دیگر دستگیر شده، و متهم به خیانت شد. محاکمه به اتهام خیانت از ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۱ ادامه یافت، و همگی آنان تبرئه شدند. از سال ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۹ با روی کار آمدن طبقه جدیدی از فعالان سیاهپوست (آفریکانیست) در شهرکها که خواستار اتخاذ تدابیر جدیتری علیه رژیم حزب ملیگرا بود، فعالیت کنگره ملی آفریقا با اختلالات زیادی همراه بود. رهبران کنگره ملی آفریقا یعنی آلبرت لوتولی، اولیور تامبو و والتر سیسولو نه تنها احساس میکردند که تحولات با سرعت زیادی در حال رخ دادن است، بلکه رهبری خود را نیز در خطر میدیدند.
در نتیجه آنان در تلاش برای جلب موقعیتی بهتر از آفریکانیستها بر آن شدند که موقعیت خود را از طریق اتحاد با احزاب سیاسی کوچک سفیدپوست، رنگین پوست و سرخپوست بهبود بخشند. آفریکانیستها کنفرانس منشور آزادی را که در سال ۱۹۵۵ در کلیپتون برگزار شد به باد تمسخر گرفتند. دلیل آنها برای این کار آن بود که کنگره ملی آفریقا که بیش از ۱۰۰ هزار عضو داشت در اتحادیه کنگره تنها یک حق رای داشت، این اتحادیه چهار دبیر کل از پنج حزب حاضر از اعضای حزب کمونیست آفریقای جنوبی (SACP) داشت، که به شدت به سیاستهای مسکو پایبند بودند.
در سال ۱۹۵۹، پس از آنکه بیشتر آفریکانیستها، با حمایت مالی از غنا و پشتیبانی چشمگیر سیاسی از جانب باسوتو مستقر در ترنسوال از این کنگره جدا شده و تحت رهبری رابرت سوبوکوه و پوتالکو لبالو، کنگره پان آفریکانیست را تشکیل دادند کنگره ملی آفریقا بیشتر حمایت نظامی خود را ازدست داد. پس از قتلعام حامیان کنگره پان آفریکانیست، در مارس ۱۹۶۰، و تحریم کنگره پان آفریکانیست و کنگره ملی آفریقا، کنگره ملی آفریقا و حزب کمونیست آفریقای جنوبی به متابعت از جنبش مقاومت آفریقا (شورشیان لیبرال) و کنگره پان آفریکانیست پرداختند.
لوتولی، که متهم به بیاعتنایی شده بود، به حاشیه کشانده شد، و کنگره ملی آفریقا و حزب کمونیست آفریقای جنوبی به کنفرانس فراگیر آفریقا در سال ۱۹۶۱، که تمامی احزاب در آن گرد آمدند تا به راهبرد مشترکی دست یابند متوسل شدند و در این کنفرانس ماندلا با اعلام تشکیل اومخونتووه سیزوه، که بر اساس ایرگو، نهضت چریکی یهودیان، تشکیل شده و رهبری آن را ماندلا و دنیس گلدبرگ، لیونل «راستی» برنشتاین، و هارولد ولپه فعالان یهودی حزب کمونیست آفریقای جنوبی بر عهده داشتند دعوت به مبارزه نظامی کرد.
پس از آن ماندلا پنهانی کشور را ترک کرد و با رهبران آفریقا در الجزایر و دیگر نقاط دیدار کرد. ماندلا که از پی بردن به عمق حمایت از کنگره پان آفریکانیست و عقیده عموم مبنی بر آنکه کنگره ملی آفریقا یک انجمن کوچک وابسته به قبیله خهوسا و تحت کنترل سفیدپوستان کمونیست قرار دارد شگفت زده شده بود، به آفریقای جنوبی بازگشت و مصمم شد تا بخش ملی گرای آفریقا را در اتحاد کنگره تقویت کند.
تصور بر این است که بحث ماندلا با رهبران کمونیست بر سر این مساله منجر به خیانت متعاقب آن به ماندلا و دستگیری وی در نزدیکی هوویک شد. ویسل اینلاین ماندلا در زندگینامه خود به شرح این مطلب پرداختهاست اما دست کم یکی از فعالان برجسته حزب کمونیست آفریقای جنوبی که در آن زمان به ماندلا نزدیک بود در بازگشت به آفریقای جنوبی مورد بی اعتنایی قرار گرفت.
در سال ۱۹۶۱، ماندلا رهبری اومخونتو وسیزوه (به معنای «نیزه ملت»، و نیز با علامت اختصاری “MK”) شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا (ANC) را که خود یکی از بنیانگذاران آن بود بر عهده گرفت. او مبارزات خرابکاری علیه اهداف نظامی و دولتی را رهبری کرده، و طرحهایی تدوین کرد تا در صورتی که خرابکاری نتوانست به آپارتاید خاتمه دهد به جنگ چریکی متوسل شود. چند دهه بعد، خصوصاً در دهه ۱۹۸۰، اومخونتو وسیزوه تبدیل به جنگ چریکی علیه رژیم حاکم شد. ماندلا همچنین در خارج از کشور مبادرت به جمعآوری کمکهای مالی برای MK کرد، و در دیدار با برخی از دولتهای آفریقا ترتیباتی برای آموزش شبه نظامی داد.
در ۵ اوت ۱۹۶۲، ماندلا پس از هفده ماه گریز دستگیر شده و در دژ ژوهانسبورگ زندانی شد. ویلیام بلوم، یکی از کارکنان سابق وزارت امور خارجه آمریکا، گفتهاست سازمانسیا محل اختفای ماندلا را به پلیس اعلام کرده بود. سه روز بعد، در حضور ماندلا در دادگاه وی متهم به رهبری اعتصاب کارگران در سال ۱۹۶۱ و ترک غیرقانونی کشور شد. در ۲۵ اکتبر ۱۹۶۲، ماندلا به پنج سال زندان محکوم شد. دو سال بعد در ۱۱ ژوئن ۱۹۶۴، به اتهام شرکت ماندلا در کنگره ملی آفریقا (ANC) برای وی حکم دیگری صادر شد.
در حالیکه ماندلا در زندان بود، پلیس در ۱۱ ژوئیه ۱۹۶۳، رهبران کنگره ملی آفریقا را در مزرعه لیلیسلی، در ریوونیا، واقع در شمال ژوهانسبورگ دستگیر کرد. ماندلا نیز به محاکمه ریوونیا کشانده شد، و در این روند ماندلا، احمد کاترادا، والتر سیسولو، گووان مبکی، آندرو ملانجلی، ریموند مهلابا، الیاس موتسوئالدی، والتر مکوایی (که در حین محاکمات از زندان گریخت)، آرتور گلدریچ (که قبل از محاکمه اززندان گریخت)، دنیس گلدبرگ و لیونل «راستی» برنشتاین توسط قاضی پرسی یوتار متهم به خرابکاری و اتهاماتی معادل خیانت، که اثبات آن برای دولت سادهتر بود شدند.
ماندلا در بیانیه خود که از جایگاه متهم در آغاز جلسه دفاع خود در محاکمه ۲۰ آوریل ۱۹۶۴ در دیوان عالی پرتوریا بیان کرد، به تبیین دلیل توسل کنگره ملی آفریقا به استفاه از تاکتیک خشونت پرداخت. بیانیه وی نشان میداد که چگونه کنگره ملی آفریقا تا پیش از قتلعام شارپویل سالها از طریق صلحآمیز به دنبال مقابله با آپارتاید بودهاست. این حادثه که همزمان با برگزاری همهپرسی تأسیس جمهوری آفریقای جنوبی و اعلام وضعیت فوقالعاده همزمان با ممنوعیت فعالیت کنگره ملی آفریقا بود تنها چارهای که برای کنگره ملی آفریقا باقی گذاشت توسل به خرابکاری بود. هر اقدام دیگری معادل تسلیم بیقید و شرط بود. ماندلا به ارائه توضیحاتی در مورد طراحی Manifesto of Umkhonto در تاریخ ۱۶ دسامبر ۱۹۶۱ به منظور افشای شکست سیاست کنگره ملی آفریقا پس از امتناع بیگانگان از سرمایهگذاری در کشور پرداخت. اوبا این عبارات یه اظهارات خود خاتمه داد:
«در طول زندگیام خود را وقف مردم آفریقا کردهام. با استیلای سفدپوسان مبارزه کردهام، و با استیلای سیاهان نیز مبارزه کردهام. به دنبال آرمان جامعهای آزاد و دموکراتیک که همه بتوانند در آن در توازن و با فرصتهایی برابر زندگی کنند بودهام. این آرمان من است که امیدوارم با آن زندگی کرده و بدان دست یابم. اما اگر نیاز باشد آمادهام برای این آرمان بمیرم.»
برام فیشر، ورنون بران، خوئل جوفه، آرتور چاسکالسون و جورج بیزوس اعضای تیم وکلای مدافع متهمان بودند. هارولد هنسون در پایان جریان محاکمه برای درخواست تخفیف در مجازات به جمع وکلای مدافع پیوست. همگی متهمان به استثنای راستی برنشتاین گناهکار شناخته شده، اما از مجازات مرگ گریخته و در تاریخ ۱۲ ژوئن ۱۹۶۴ محکوم به حبس ابد شدند. از جمله موارد اتهامات آنان میتوان از این موارد نام برد: شرکت در اقدامات نظامی، خصوصاً چهار مورد اتهام خرابکاری، که ماندلا همه آنها را پذیرفت، و توطئه برای کمک به دیگر کشورها در جهت حمله به آفریقای جنوبی، که ماندلا این اتهام را نپذیرفت.
ماندلا در جزیره روبن زندانی شد و از بیست و هفت سال زندان متعاقب آن هیجده سال را در این زندان به سر برد. در این زندان بود که ماندلا زندگینامه خود را، تحت عنوان راه طولانی آزادی نوشت. اما، ماندلا هیچ چیزی در مورد همدستی فردریک دکلرک در خشونتهای دهههای هشتاد و نود، یا نقش همسر سابق خود وینی ماندلا در آن قتلعام افشا نکرد. اما، او بعدها در همکاری با دوست روزنامهنگار خود آنتونی سمپسون به بررسی این مسائل در ماندلا: زندگینامه تایید شده پرداخت. ماندلا در مدتی که در زندان بود، همچنان با کنگره ملی آفریقا در ارتباط بود، و این کنگره در تاریخ ۱۰ ژوئن ۱۹۸۰ بیانیهای از جانب وی منتشر کرد، که بخشی از آن به شرح زیر است: «متحد شوید! بسیج شوید! بجنگید! باید آپارتاید را در بین سندان اقدامات تودههای متحد و چکش مبارزه مسلحانه در هم بکوبیم!»
در فوریه ۱۹۸۵ رییس جمهوری آفریقای جنوبی پیشنهاد آزادی مشروط او را به شرط محکوم کردن بی قید و شرط خشونت به عنوان ابزاری سیاسی را داد. وزرا با این پیشنهاد مخالف بودند زیرا معتقد بودند ماندلا هرگز در ازای آزادی شخصی به این متعهد نخواهد شد که سازمانش مبارزه مسلحانه را خاتمه بدهد. ماندلا پیشنهاد را قویاً رد کرد و از طریق دخترش زیندزی در اعلامیه ای گفت «چه آزادی به من پیشنهاد می شود در حالیکه سازمان مردم ممنوع باقی می ماند؟ تنها مردم آزاد می توانند مذاکره کنند. یک زندانی نمیتواند قرارداد ببندد.»
ماندلا تا فوریه ۱۹۹۰ که تلاش کنگره ملی آفریقا و مبارزات بینالمللی با شعار «نلسون ماندلا را آزاد کنید!» منجر به آزادی وی شد همچنان در زندان باقیماند. فردریک د کلرک رئیس جمهور نیز همزمان دستور آزادی ماندلا، و پایان ممنوعیت فعالیت کنگره ملی آفریقا را صادر کرد.
ماندلا در روز آزادی خود یعنی ۱۱ فوریه ۱۹۹۰، به ایراد سخنرانیای خطاب به ملت پرداخت. وی همزمان با اعلام پایبندی خود به صلح و آشتی با اقلیت سفیدپوستان کشور، به وضوح اعلام کرد که مبارزه مسلحانه کنگره ملی آفریقا هنوز به پایان نرسیدهاست: «توسل ما به مبارزه مسلحانه در سال ۱۹۶۰ با تشکیل (اومخونتو وی سیزوه) شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا صرفاً اقدامی دفاعی در برابر خشونت آپارتاید بود. عواملی که ایجاب کننده مبارزه مسلحانه بود امروز همچنان باقی است. ما چارهای جز ادامه نداریم. امیدواریم به زودی شرایطی برای حل این مسائل از طریق مذاکره فراهم شود، تا دیگر نیازی به مبارزه مسلحانه نباشد.»
اما وی اعلام کرد که توجه وی معطوف به برقراری صلح برای اکثریت سیاهپوست و دادن حق رای به آنان چه در انتخابات کشوری و چه در انتخابات محلی است. نخستین انخابات دموکراتیک آفریقای جنوبی که در آن همه افراد میتوانستند شرکت کنند در تاریخ ۲۷ آوریل ۱۹۹۴ برگزار شد. کنگره ملی آفریقا اکثریت را در انتخابات به خود اختصاص داد، و ماندلا، به عنوان رهبر کنگره ملی آفریقا، به عنوان نخستین رئیس جمهور سیاهپوست کشور برگزیده شد، و در دولت اتحاد ملی دکلرک از حزب ملیگرا به عنوان معاون رئیسجمهور برگزیده شد.
ماندلابه عنوان رئیسجمهور از ماه می۱۹۹۴ تا ژوئن ۱۹۹۹، رهبری انتقال از فرمانروایی اقلیت و آپارتاید را بر عهده داشت، و به خاطر حمایت از صلح ملی و بینالمللی تحسین بینالمللی را به دست آورد اما، خصوصاً زمانی که آفریقای جنوبی در سپتامبر ۱۹۹۸ و در زمان ریاستجمهوری وی به لسوتو حمله کرد، انتقاداتی از دولت وی به عمل آمد.
زمانی که آفریقای جنوبی میزبانی جام جهانی راگبی ۱۹۹۵ را بر عهده داشت، نلسون ماندلا اتباع غیر سفیدپوست آفریقای جنوبی را به حمایت از تیم اتحادیه ملی راگبی آفریقای جنوبی که پیش از آن مورد نفرت همگان بود دعوت کرد. پس از آنکه تیم اسپرینگبوک با پیروزی بر نیوزیلند به قهرمانی رسید، ماندلا با پوشیدن لباس اسپرینگبوک جام قهرمانی را به کاپیتان سفید پوست این تیم، فرانکو پینار اهدا کرد. این اقدام ماندلا گامی مهم در راستای برقراری آشتی میان سیاهان و سفیدپوستان آفریقای جنوبی محسوب شد.
برخی گروهها نیز از پیشرفت اجتماعی دولت ماندلا، خصوصاً در زمینه ناکارآمدی دولت در رویارویی با بیماری ایدز انتقاد کردند ماندلا پس از بازنشستگی، اذعان کرد که عدم توجه کافی وی به همهگیری HIV/AIDS ممکن بود عواقب وخیمی برای کشورش به همراه داشته باشد. وی در فرصتهای مختلف اهمیت این بحران آفریقای جنوبی را گوشزد کردهاست.
ماندلا پس از پایان دوره ریاست جمهوری خود در سال ۱۹۹۹، تبدیل به یکی از طرفداران سازمانهای فعال اجتماعی و حقوق بشر شد. وی جوایز بینالمللی بسیاری از جمله نشان لیاقت و نشان سنت جان از ملکه الیزابت دوم و نشان آزادی ریاست جمهوری از جورج دبلیو. بوش دریافت کرد.
ماندلا در سفر خود به کانادا در سال ۱۹۹۸، به سخنرانی در جمع ۴۵٬۰۰۰ دانشآموز در اسکایدوم در شهر تورونتو پرداخت و مورد استقبال آنان قرار گرفت. در سال ۲۰۰۱، او نخستین فرد زندهای نام گرفت که به عنوان شهروندی افتخاری کانادا برگزیده شد (تنها فردی که پیش از وی این عنوان را به دست آورده بود رائول والنبرگ، بود که پس از مرگ به چنین عنوانی دست یافته بود). گرچه دولت کانادا امیدوار بود ماندلا با تمامی آرا به عنوان شهروند افتخاری نائل شود، اما این امر به دلیل مخالفت حزب اتحاد کانادا و اعتراض راب اندرس نماینده پارلمان در مجلس نمایندگان کانادا مبنی بر اینکه ماندلا سابقاً یک «کمونیست و تروریست» بوده حاصل نشد. در همین حال، وی نخستین عضو افتخاری حکم کانادا، یکی از معدود اتباع کشورهای بیگانه بود که بالاترین نشان افتخار کانادا را به دست میآورد.
در تابستان ۲۰۰۱، بیماری سرطان پروستات ماندلا شناسایی و درمان شد. وی در طول هفت هفته درمان شد. در سال ۲۰۰۳، ماندلا طی چند سخنرانی از سیاست خارجی دولت جرج دبلیو بوش انتقاد کرد، و اعلام کرد که جرج دبلیو بوش در مورد مساله جنگ عراق و در قضیه عدم متابعت از سازمان ملل متحد و دبیر کل آن کوفی عنان ممکن است انگیزههای نژادپرستانه داشته باشد. «آیا این به این خاطر است که دبیر کل سازمان ملل متحد یک سیاهپوست است؟ آنان هیچگاه در زمانی که دبیرکل سازمان ملل متحد سفیدپوست بود چنین اقداماتی انجام نمیدادند» این اظهارات ماندلا حتی در میان برخی از طرفداران وی نیز، اعتراضاتی را به همراه داشت.
بعدها در همان سال، او به حمایت از ۴۶۶۶۴ بنیاد خیریه ایدز که نام آن از روی شماره زندان وی انتخاب شده بود، پرداخت.
ماندلا در ژوئن ۲۰۰۴، در ۸۵ سالگی، اعلام کرد که از زندگی سیاسی کنارهگیری خواهد کرد. سلامتی وی رو به وخامت نهاده بود و وی میخواست زمان بیشتری را در کنار خانوادهاش سپری کند. اما وی مبارزه علیه ایدز را از این مساله مستثنی کرده بود. او در ژوئیه ۲۰۰۴، به بانگکوک پرواز کرد تا در پانزدهمین کنفرانس بینالمللی ایدز سخنرانی کند. پسر او، ماکگاتو ماندلا، در ۶ ژانویه ۲۰۰۵ در نتیجه ابتلا به ایدز درگذشت.
ماندلا همچنین از نهضت بینالمللی مبارزه با فقر که گروه ONE نیز بخشی از آن است اعلام حمایت کردهاست. در ۲۳ ژوئیه ۲۰۰۴، شهر ژوهانسبورگ با اعطای نشان آزادی شهر در جشنی اورلاندو، سووتو بالاترین نشان افتخار خود را به ماندلا اعطا کرد.
امروزه، ماندلا هنوز برای سازمانهای آموزشی جهان همانند United World Colleges و Round Squareکه برای عقاید وی در زمینه صلح جهانی اهمیت زیادی قائلند از چهرههای سرشناس جهان محسوب میشود. کمیته بینالمللی المپیک برای چهره برگزیده فعال در زمینه مسائل بشر دوستانه یعنی المپیک زمستانی ۲۰۰۶ ماندلا از اهمیت زیادی قائل است.
منبع:
http://khabarfarsi.com/ext/7433003
::
گزارشهای تصویری از زندگی تا مرگ نلسون ماندلا:
سوگواران نلسون ماندلا / مشرق
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/268748/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%B3%D9%88%DA%AF%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%A7
::
ماندلا از تولد تا مرگ به روایت تصاویر / ابنا
http://www.abna.ir/data.asp?lang=1&id=486562
::
نلسون ماندلا در ایران / روزگار نو
مجله مهر: آزادی ماندلا از زندان مقارن با روزهای ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی در ایران بود. هاشمی رفسنجانی در خاطرات سال ۶۸ خود می نویسد: «تا ساعت ده و نیم صبح در خانه برای تهیه خطبهها کار کردم. برای اقامه جمعه به دانشگاه رفتم . دکتر ولایتی تلفنی خواست که [نلسون] ماندلا رهبر سیاهان آفریقای جنوبی را که اخیراً از زندان آزاد شده، دعوت کنم».
دو دیدار با رهبر معظم انقلاب
ماندلا دو بار به ایران آمد. تیرماه سال ۷۱ دو سال پس از آزادی از زندان برای اولین بار به ایران سفر کرد و ۳۱ تیر همان سال با رهبر معظم انقلاب دیدار کرد. او که در آن زمان در قامت رهبر کنگره ملی آفریقا به ایران آمده بود در دیدار رهبر معظم انقلاب از استقبال گرم مقامات جمهوری اسلامی ایران از وی و هیأت همراهش تشکر کرد و با اشاره به جایگاه با اهمیت اسلام در آفریقای جنوبی در کنار دیگر ادیان گفت:ما نسبت به اسلام بیگانه نیستیم. برجسته ترین رهبران مسلمانان آفریقای جنوبی درکنگره ملی آفریقا حضور و نقش مؤثری دارند و تأمین حقوق تضییع شده ی مسلمانان درکشورم از جمله اهداف و خواسته های ماست. وی بر این نکته که قبل از ترک کشورش مجدانه خواستار زیارت مرقد مطهر امام خمینی شده بود تأکید کرد و گزارش کاملی را از روند مبارزات مردم آفریقای جنوبی برای احقاق حقوق تضییع شده خود به استحضار مقام معظم رهبری رساند.
۲۵مهرماه سال ۷۸ هم بار دیگر به حضور رهبر معظم انقلاب رفت و در این دیدار با تمجید از شخصیت بى نظر امام خمینى گفت: امام خمینى نه تنها رهبرى بزرگ براى ایران بود، بلکه رهبرى براى تمامى نهضتهاى آزادیبخش جهان به شمار مى رفت و چالش بسیار عظیمى که او در مبارزه با یکى از طاغوتهاى زمان انجام داد، گویاى شجاعت ستایش برانگیزى است که فقط ایشان مى توانست از خود نشان دهد و این افتخار بزرگى بود که توانستم براى دومین بار در کنار مرقد امام خمینى حاضر شوم و به ایشان اداى احترام کنم. آقاى ماندلا از قطع روابط ایران با رژیم آپارتاید و برقرارى ارتباط نزدیک با نهضت و حرکت مردمى در آفریقاى جنوبى پس از پیروزى انقلاب اسلامى به عنوان یک رویداد بسیار مهم یاد کرد و گفت: ما خود را مدیون انقلاب اسلامى مى دانیم و مراتب تقدیر و تشکر خود را از رهبر انقلاب و ملت و دولت ایران اعلام مى کنیم.
رابطه صمیمانه ماندلا با آیت الله هاشمی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ، در خبری می نویسد که نلسون ماندلا کهنه مبارز انقلابی قاره آفریقا در سال ۱۳۷۸ به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اسلامی نوشته است: «ما مثل شما نداریم و در تاریخ فراموش نخواهید شد. شما هم، مانند من، برای پیروزی ملتتان در زندان بودید و زیر شکنجه قرار داشتید. عالی جناب بخوبی میدانند که من چه میگویم که یک روز در زندان برابر با ۳۰ سال است و خیلی خوشحالم که یک مبارز موفق شده تا جمهوری اسلامی ایران را از لحاظ پیشرفت به جایی برساند که درهای آن بر روی جهان باز است»
آیت الله هاشمی رفسنجانی در اواخر دوران ریاست جمهوری خود سفری به آفریقای جنوبی داشته است. گفته می شود ماندلا شخصا برای استقبال از رئیس جمهور وقت ایران به فرودگاه آمده بود. سایت آیت الله هاشمی رفسنجانی می نویسد: «به اتفاق مهندس محلوجی که وزیر معادن و فلزات وقت بود به نلسون ماندلا خبر دادیم و ازایشان خواهش کردیم که با توجه به درد زانو تشریف ببرند و منتظر نمانند. ماندلا در پاسخ جواب دادکه: آقای هاشمی غیر از سمت ریاست جمهوری دوست و همراه من و آزادیخواهان آفریقای جنوبی در سالهای آپارتاید بوده و من منتظر ایشان میمانم».
سال ۸۹ در پی تحمل یک دوره بیماری و بستری شدن ماندلا در بیمارستان آیت الله هاشمی رفسنجانی پیامی برای او صادر کرد و نوشت که «برادر مبارز جناب آقای نلسون ماندلا با خبر شدم که آثار سالهای سخت شکنجه در زندانهای مهیب نظام منحوس آپارتاید، باز هم در جسم شما نمایان شد و در بیمارستان بستری بودهاید و بحمدلله بیمارستان را ترک کردهاید. با آرزوی شفا و سلامتی کامل شما، امیدوارم فرصتی پیش آید تا کمافی السابق در ملاقاتها از خاطرات دوران مبارزه علیه نژاد پرستی بشنویم که برای تاریخ در همه نسلها آموزنده است».
تعبیری که ماندلا برای روسای جمهور به کار می برد
در سال ۷۸ یک سال پس از استقرار دولت اصلاحات ماندلا بار دیگر به ایران سفر کرد. رئیس دولت اصلاحات درباره ویژگی های ماندلا می گوید: جناب ماندلا چه در دوربان آفریقای جنوبی و چه در تهران و احیانا در بعضی کشورهای دیگر، دیدارهای متعددی داشتهام و بارها تلفنی با ایشان صحبت کردهام. چنان که عرض کردم، تواضع این مرد بزرگ ویژگی ممتازشان است. همیشه مرا رییسجمهور من (My President) خطاب میکردند و فکر میکنم همین تعبیر را نسبت به دیگر رؤسای جمهوری به کار میبرد تا هم نزدیکی و صمیمیت را نشان دهد و هم تواضع خود را.
دوست دارم چند نکته را که در دیدارشان از تهران با وی در میان گذاشتم را در این مجال مطرح کنم. من در آن دیدار خطاب به وی گفتم شما آموزگاری هستید که دو درس مهم را به نسل امروز دادهاید؛ یکی اینکه آنچه در این قرن (مراد قرن بیستم میلادی است) بر بشر گذشته است شایسته او نبوده است و گذراندن بیش از بیست سال عمرتان در زندان، خود نشانه وضع ناگواری است که بر بشر امروز رفته است. خداوند خواست ماندلا زنده بماند، ولی خیلی از ماندلاها در زندان یا در پای چوبه اعدام از پا درآمدند.
دسته گل ظریف
محمد جواد ظریف وزیر خارجه کشورمان آخرین مقامی بود که در روزهای بستری شدن ماندلا به آفریقای جنوبی سفر کرد و برای ماندلا دسته گل فرستاد. ظریف که آبان ماه امسال به این کشور سفر کرده بود در گزارشی نوشت: روابط جمهوری اسلامی ایران با آفریقای جنوبی پس از پایان آپارتاید بسیار خوب بوده و همکاری های مفیدی در زمینه های مختلف منجمله همکاری های گسترده سیاسی و مراودات اقتصادی و تجاری در زمینه های نفت و انرژی، مخابرات، معدن و فن آوری میان دو کشور برقرار بوده است… دیشب پس از ورود ابتدا به رسم احترام دسته گلی برای آقای نلسون ماندلا که مدتهاست در بستر بیماری است ارسال کردم. ظریف از اولین مقامات ایران بود که پس از فوت ماندلا پیام تسلیت داد.
منبع:
http://www.rouzegareno.ir/fa/news/62232/%D9%86%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1
::
ما همه ماندلاییم! (گزارش تصویری) / روزگار نو
برخی از هواداران نلسون ماندلا با خوشحالی نوشته اند که: «پیرمرد، آرام گرفت». و حتی به سنت خود در مرگ پیرمرد پای کوبیدند؛ اما همه نسبت به مرگ او احساسی دوگانه دارند. از سویی خوشحالند که او از رنج رنجوری رست، و از دیگر سو، غمگین اند که چون او انسانی دیگر در میانشان نیست!
http://www.rouzegareno.ir/fa/news/62216/%D9%85%D8%A7-%D9%87%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D9%85
::
ماندلا؛ مردی که عاشق کلاه بود! / روزگار نو
http://www.rouzegareno.ir/fa/news/62209/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%A7-%D9%85%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF
::
جشن تولد ۹۵ سالگی ماندلا / روزگار نو
علی رغم اینکه در ماه گذشته چندین و چند بار خبر وخامت حال نلسون ماندلا منتشر شد و علی رغم شایعاتی که هر از چندگاهی خبر مرگ رهبر مبارز آفریقای جنوبی را مخابره می کرد و تکذیب می شد مردم آفریقای جنوبی ۹۵ امین سالروز تولد نلسون ماندلا را که به قهرمان امید و امیدواری این کشور بدل شده را جشن گرفتند.
http://www.rouzegareno.ir/fa/news/43259/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF-95-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%A7
::
آیین بزرگداشت نلسون ماندلا مرد صلح و آزادی در فرهنگسرای ارسباران / فارس نیوز
http://www.farsnews.com/plarg.php?nn=560285&st=1013679
::
درباره ماندلا (تاثیرات و نظرها):
تاثیر گذاری نلسون ماندلا بر زندگی سیاسی باراک اوباما / دیپلماسی ایرانی
مرکز مطالعات راهبردی ایالات متحده (دیدبان آمریکا): برای درک احترامی که باراک اوباما برای نلسون ماندلا، رئیس جمهور سابق آفریقای جنوبی قائل است، باید به نقش مهم ماندلا در جنبش ضد آپارتاید که همزمان با دوران تحصیل اوباما در کالج در دهه ی ۱۹۸۰ میلادی بود، اشاره کنیم.
اوباما در کنفرانس خبری که در سنگال داشت، یادآور شد که« اولین فعالیت سیاسی من، زمانی بود که در کالج اکسیدنتال بودم، آن زمان ۱۹ سال داشتم، من درگیر جنبش ضد آپارتاید در سال های ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ بودم چون تحت تاثیر آن چیزی بودم که در آفریقای جنوبی اتفاق می افتاد»
مارگو میفلین، همکلاسی اوباما در کالج، خاطرات دست اول خودش از این تظاهرات را در نیویورک روایت می کند.وی توضیح می دهد که اوباما، اولین سخنرانی عمومی اش را در ۱۸ فوریه ۱۹۸۱ انجام داد.اوباما به عنوان سخنران آغازین این تجمع، شروع به صحبت درمورد کمپانی های جهانی کرد و در ادامه به رژیم های سرکوبگر می رسد.
در دهه ۱۹۸۰ میلادی، جنبش ضد آپارتاید، دانشجویان کالج های ایالات متحده را تحت تاثیر قرار داد.آنها با موفقیت توانستند، تعدادی از کمپانی ها و دانشگاه های ایالات متحده را از همکاری با آفریقای جنوبی منع کنند.برای بسیاری از دانشجویان، این نقطه ی ورود به سیاست بود.
اوباما در کنفرانس خبری اش توضیح می دهد که ماندلا چگونه بر وی تاثیر گذاشته است.«به یاد دارم که در آن زمان، به هیچ وجه فکر نمی کردم که ماندلا آزاد شود، من نوشته ها و سخنرانی های وی را می خواندم و فهمیدم که درباره ی آن چیزهایی که من درموردشان صحبت می کنم، کسی هست که اعتقاد اساسی به آن ها دارد و حاضر به فدا کردن زندگی خود برای این باورها است»
اوباما در این رابطه اضافه کرد، بخشیدن دشمنانش بعد از آزادی، موجب گسترش درک من از آشتی سیاسی شد.وی در ادامه می گوید« وقتی من در سال های ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ در دانشکده حقوق بودم، نلسون ماندلا را می دیدم که بعد از ۲۷ سال زندان، روندی رو به پیشرفت دارد و نه تنها کمک به برقراری دموکراسی و حاکمیت اکثریت و حق رای در آفریقای جنوبی کرد، اما مهمتر از همه این جمله ی وی که می گوید من زندانبانان سابق و ستمگران سابق را در آغوش می کشم و داشتن اعتقاد به یک ملت که براساس شخصیت خود قضاوت می شوند، نه رنگ پوستشان، به من این حس را داد که همه چیز در جهان ممکن است، وقتی افراد صالح با حسن نیت به دنبال هدفی بزرگ هستند»
اوباما به این موضوع اشاره کرد که در سال ۲۰۰۵، وقتی که سناتور بود، افتخار ملاقات با ماندلا و صحبت کردن با وی را داشته است.اما این دفعه به خاطر وضعیت نامناسب جسمی ای که ماندلا دارد، نتوانست با وی دیدار کند.اما مشخص کرد که ماندلا همچنان برای وی و خیلی های دیگر تاثیر گذار است.
وی در این رابطه می افزاید« او برای من یک قهرمان بود، اما فکر نمی کنم که فقط من این حس را داشته باشم، من فکر می کنم وی برای کل جهان، قهرمان بود و اگر زمانی از این جا برود، همه ی ما می دانیم که وی میراثی برای سراسر اعصار خواهد بود»
منبع: واشینگتن پست
منبع:
http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1918074/%D8%AA%D8%A7%D8%AB%DB%8C%D8%B1+%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%DB%8C+%D9%86%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%86+%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%A7+%D8%A8%D8%B1+%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C+%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C+%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%DA%A9+%D8%A7%D9%88%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%A7+.html
::
نلسون ماندلا چه تاثیری بر موسیقی، سینما و شعر گذاشت؟ / آفتاب
نلسون ماندلا رئیس جمهور پیشین آفریقای جنوبی و قهرمان مبارزه با آپارتاید شامگاه پنجشنبه در ۹۵ سالگی در ژوهانسبورگ درگذشت.
به گزارش خبرآنلاین، نلسون ماندلا از دهه ۱۹۶۰ که یک زندانی سیاسی بود و آفریقای جنوبی تحت قوانین آپارتاید اداره میشد، تا دوران معاصر که قوانین نژادپرستانه این سرزمین برچیده شد و او در جایگاه یکی از تحسینشدهترین آدمهای دنیا قرار گرفت، همیشه منبع الهام کنسرتهای موسیقی، ترانهها، اشعار، داستانها و فیلمهای سینمایی و تلویزیونی بوده است.
هنرمندان به یک اندازه مجذوب این مرد و آنچه برایش تلاش میکرد بودند. در طول حدود ۳۰ سالی که ماندلا در زندان بود، آزادی او مترادف با آزادی کشورش شده بود. ترانهسراها و شاعران نام او را برای پایان دادن به آپارتاید و بایکوت هنری آفریقای جنوبی به کار میبردند.
تونی موریسون، برنده جایزه نوبل ادبیات یکبار گفت: «نلسون ماندلا برای من تنها سیاستمدار در دنیاست. سیاستمدار به معنای واقعی، کسی که مشکلاتش را با اسلحه حل نمیکند. واقعا قابل باور نیست.»
حمایت از ماندلا در سالهای زندان کاری جسورانه بود. آن زمان ماندلا و جنبش کنگره ملی آفریقا که او هدایت آن را به عهده داشت، در فهرست گروههای تروریستی در سطح بینالمللی بودند و لیبرالها و محافظهکارها نسبت به او دیدگاههای متفاوت داشتند.
اواخر ۱۹۸۸ تنها دو سال پیش از آزادی ماندلا، یک کنسرت با حضور جمع زیادی از ستارههای دنیای موسیقی به مناسبت هفتادمین سال تولد او برگزار شد، اما تلویزیون بریتانیا هنگام پخش بخشهای سیاسی این کنسرت را سانسور کرد.
اما زمانی که آفریقای جنوبی به شیوه صلحآمیز از آپارتاید به دموکراسی تغییر پیدا کرد و ماندلا در جریان یک انتخابات دموکراتیک عمومی از یک رهبر مخالف به عنوان رئیس جمهور این کشور انتخاب شد، همه چیز به نفع او عوض شد و از آنجا به بعد انگار تنها بر تعداد تحسینکنندههایش اضافه شد.
ماندلا در دهه آخر زندگی خود رئیس مجموعه کنسرتهای «۴۶۶۶۴» در آفریقای جنوبی را به عهده داشت که نام آن از شماره ماندلا در زندان (۴۶۶) و سالی که زندانی شد (۱۹۶۴) گرفته شد.
آنچه در ادامه میآید بخشی از آثار هنری و ادبی در حوزههای مختلف است که با الهام از او تولید شدند.
سینما و تلویزیون: تعدادی از بزرگترین بازیگران هالیوود نقش او را در سینما و تلویزیون بازی کردهاند. سیدنی پواتیه بازیگر برنده اسکار که مهارت خاصی در انتقال انعطافپذیری آتشین و خویشتنداری صمیمانه دارد، سال ۱۹۹۷ یک انتخاب بدیهی برای بازی در نقش ماندلا در فیلمی تلویزیونی بود.
مورگان فریمن دیگر بازیگر برنده اسکار با سابقه حضور در نقشهای متفاوت از قاضی گرفته تا خدا، سال ۲۰۰۹ در فیلم «Invictus» به کارگردانی کلینت ایستوود، درباره یک تیم راگبی در آفریقای جنوبی به نقش ماندلا ظاهر شد. دنی گلاور هم در فیلمی زندگینامهای درباره ماندلا نقش او را ایفاء کرد.
دنیس هیزبرگ نیز سال ۲۰۰۷ در فیلم «خداحافظ بافانا» نقش ماندلا را بازی کرد. این فیلم درباره ارتباط ماندلا با یکی از نگهبانان زندان (با بازی جوزف فاینس) است. خود ماندلا در پایان فیلم «مالکوم ایکس» (اسپایک لی، ۱۹۹۲) حضور داشت.
«ماندلا: راه طولانی آزادی» به کارگردانی جاستین چادویک تازهترین فیلمی است که درباره رهبر محبوب آفریقای جنوبی ساخته شده است. ایدریس البا در این فیلم که از ۲۹ نوامبر در آمریکای شمالی اکران شده به نقش ماندلا ظاهر شده است.
از قضا «ماندلا: راه طولانی آزادی» اولین بار در بریتانیا پنجشنبه شب در لندن با حضور شاهزاده ویلیام، دوک کمبریج، همسرش کیت میدلتن و دو دختر ماندلا روی پرده رفت. خبر مرگ ماندلا همزمان با افتتاحیه فیلم اعلام و باعث شد مراسم به طور موقف متوقف شود، اما دختران ماندلا خواهان ادامه نمایش آن شدند. نائومی هریس، رابرت هابز، مارک الدرکین و تئو لاندی از دیگر بازیگران «ماندلا: راه طولانی آزادی» هستند.
شرکت واینستین ژوئیه پیش همزمان با نود و پنجمین سالگرد تولد ماندلا، بخشهایی از فیلم را در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به نمایش گذاشت.
کنسرتها: یکی از نقاط عطف جنبش آزادی ماندلا کنسرتی بود که سال ۱۹۸۸ به مناسبت هفتادمین سال تولد او در استادیوم ومبلی لندن برگزار و از تلویزیون پخش شد. در این کنسرت سوپراستارهایی چون استیوی واندر، ویتنی هیوستن و استینگ حضور داشتند.
آن زمان جنبش کنگره ملی آفریقا همچنان توسط بسیاری کشورها یک سازمان تروریستی به حساب میآمد و مارگارت تاچر نخست وزیر وقت بریتانیا آن را محکوم میکرد. بیبیسی با سانسور اظهار نظرهای سیاسی هواداران ماندلا را خشمگین کرد.
سال ۱۹۹۰ کنسرت دیگری به عنوان جشن آزادی او با حضور چهرههایی چون تریسی چاپمن و نیل یانگ برگزار شد. خود ماندلا هم در این کنسرت حضور داشت و تماشاگران به طور ایستاده مدتها او را تشویق کردند. در سالهای بعد تقدیر از ماندلا در کنسرتهای مختلف با حضور ستارههایی مانند ویل اسمیت، بونو از گروه یوتو و آنی لنوکس ادامه پیدا کرد.
ترانهها: در دهه ۱۹۸۰ تا آزادی ماندلا در ۱۹۹۰، ترانههای مختلفی در اعتراض به آپارتاید و تحسین ماندلا نوشته شد؛ از « Gimme Hope Jo’Anna» ادای گرانت گرفته تا ترانه «Sun City» استیو وان زانت که خوانندههای معروف چون بروس اسپرینگستین، مایلز دیویس و خیلیهای دیگر آن را خواندند. از ترانههایی که مستقیما درباره ماندلا هستند میتوان به «۴۶۶۶۴» همکاری مشترک بونو و جو استرامر، «نلسون ماندلا را آزاد کنید» از Special AKA و «روز ماندلا» از سیمپل مایند اشاره کرد.
ادبیات و شعر: «A Sport of Nature» نوشته نادین گوردیمر نویسنده و فعال سیاسی اهل آفریقای جنوبی، پایان عصر آپارتاید را پیشبینی کرد و به شخصیتی پرداخت که از روی ماندلا شکل گرفته بود. تاریخ اشعار سروده شده درباره ماندلا به دهه ۱۹۷۰ بازمیگردد که «و آن را در ماندلا دیدم» سروده جان ماتشیکیزا شاعر آفریقای جنوبی یکی از آنهاست.
اسوشیتدپرس / ۵ دسامبر / ترجمه: علی افتخاری
منبع:
http://aftabnews.ir/fa/news/222020/%D9%86%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%A7-%DA%86%D9%87-%D8%AA%D8%A7%D8%AB%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%D9%88-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B4%D8%AA
::
تاثیر ماندلا بر تغییر رژیم آپارتاید به حکومت دموکراتیک / بیباک
به گزارش بی باک، «احمد بخشی» معاون پژوهشی مرکز مطالعات آفریقا در گفتوگو با خبرنگار بینالمللخبرگزاری فارس، در خصوص درگذشت نلسون ماندلا رهبر سابق آفریقای جنوبی گفت: ماندلا رهبر بزرگ مبارزه آپارتاید است و ۲۷ سال را برای همین مبارزه در زندان به سر برد.
وی افزود: ماندلا انسانی بود که در تغییر رژیم آپارتاید به حکومت دموکراتیک تأثیر داشته و نقش تأثیرگذاری بر آفریقا و دنیا گذاشت، امروز هم میبینیم که با مرگش همه دنیا و آزادیخواهان دنیا متأثر میشوند.
معاون پژوهشی مرکز مطالعات آفریقا ماندلا را نماد آزادی و حمایت از حقوق بشر خواند.
بخشی در بخش دیگری از سخنان خود در خصوص بیانیه مقامات رژیم صهیونیستی در مورد مرگ ماندلا نیز گفت: این موضوع به نوع سیاستهایی که آفریقای جنوبی پس از آپارتاید در دوران ماندلا با رژیم صهیونیستی داشت بازمیگردد.
وی افزود: در زمان جنگ سرد به ویژه آپارتاید به این دلیل که رژیم صهیونیستی و رژیم آفریقای جنوبی هر دو طبیعت یکسانی در نگاه تبعیضنژادی به دنیا داشتند، گرایش زیادی به یکدیگر پیدا کردند و تا پایان رژیم آپارتاید دو طرف روابط خوبی با یکدیگر داشتند.
معاون پژوهشی مرکز مطالعات آفریقا با بیان اینکه در زمان ماندلا هم این روابط ادامه یافت، اظهار داشت:اما نه بدان معنا که حکومت جدید همان گرایشات دوره آپارتاید را نسبت به رژیم صهیونیستی داشته باشد، بلکه در بسیاری از موارد انتقادهایی صورت میگرفت. بدین معنا که اگر تبعیضی بود، آفریقای جنوبی بلافاصله اعلام میکرد و در بسیاری از موارد اعتراض خود را بیان میداشت.
بخشی با اشاره به تظاهرات ژوهانسبورگ و بسیاری از شهرهای آفریقای جنوبی علیه رژیم صهیونیستی در مقاطع مختلف گفت: این تظاهرات تحت عنوان حمایت از فلسطینیان ادامه دارد و با توجه به نگاه دو جانبهای که آفریقای جنوبی پس از آپارتاید داشته، احتمال میرفت که رژیم صهیونیستی هم از مرگ وی ابراز تأسف کند.
وی به سیاست جمعگرایی ماندلا پس از ریاست جمهوری اشاره کرده و اظهار داشت: بدین معنا که آفریقا با تمام کشورهایی که با رژیم آپارتاید هم رابطه داشتهاند رابطه خود را قطع نکرد، اما در عین حال یکسری شاخصهای جدیدی را در پیش گرفت که در نتیجه سیاست جمعگرایی دوران ماندلا بود.
معاون پژوهشی مرکز مطالعات آفریقا ادامه داد: این سیاست انتقاد آمیز در بسیاری از زمینهها و همچنین در مجامع بینالمللی علیه سیاستهای رژیم صهیونیستی دنبال میشد.
بخشی با اشاره به انتقادات صریح ماندلا از رژیم صهیونیستی و حمایت از فرآیند صلح افزود: ماندلا حتی به بوش و اوباما انتقادهایی داشته است. ماندلا در دوران ریاست جمهوری و پس از آن حمله به عراق و افغانستان از سوی آمریکا را مورد انتقاد قرار داده و اعلام کرده بود که آنها میخواهند در سیاست مبارزه با تروریسم اهداف خود را پیش ببرند که همان سیاست جهانگشایی است.
وی با اشاره به اینکه سیاست دولت آفریقای جنوبی سیاست منتقدانهای است، یادآور شد: ماندلا همواره اعلام میکرد که حقوق بشر سرلوحه سیاستهایش است و بر همین مبنا در مواردی مانند شهرکسازی و انتفاضه و در بسیاری از موارد از جمله جنگهای ۳۳ روزه و ۲۲ روزه نگاه انتقادآمیزی را به حملات رژیم صهیونیستی به لبنان و غزه داشت و حتی تحریمهایی که در زمان مبارک علیه مردم آفریقای جنوبی بوده را محکوم میکرد.
معاون پژوهشی مرکز مطالعات آفریقا با بیان اینکه اگر ماندلا نگاه ایدئولوژیک داشت به دلیل روابط اسرائیل با رژیم آپارتاید باید روابط را قطع میکرد، خاطر نشان کرد: تحت سیاست جمعگرا این روابط قطع نشد اما نگاه انتقادآمیز خود را داشت.
::
کتاب وزیر فرهنگ فرانسه درباره ماندلا / ویستا
نلسون ماندلا؛ درس زندگی برای آینده
نویسنده؛ جک لانگ
مترجم؛ دکتر فرح یراقچی
ناشر؛ انتشارات کتاب پنجره، چاپ اول زمستان ۱۳۸۴
۲۲۵ صفحه
نلسون ماندلا را باید به حق قهرمان راه آزادی نام نهاد که با ظریف ترین شکل ممکن از کوه و پیچید گی های تو بر توی سر راه گذشت و البته در این مسیر بارها و بارها به زندان افتاد و درنهایت توانست به آرزوی خود که همانا پایان دادن به دوران آپارتاید است، برسد و از آن مهمتر اینکه در زمانی که در اوج قدرت قرار داشت، بوسه خداحافظی بر این اریکه زد و منزل به دیگری پرداخت تا سنتی را بنا نهد که کمتر کسی در تاریخ چنین کرد.
بر همین بنیان است که مسیری که طی کرد، همه گاه مورد تحسین دوست و دشمن قرار گرفته است و چهره های بزرگ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از نوشتن و بوسه تحسین زدن بر کارهای وی ابا ندارند که از یکدیگر سبقت می گیرند که درباره اش بنویسند.
در ایران کتاب های چندی درباره ماندلا ترجمه شد که مهمترین آن «راه دشوار آزادی» بود که خاطرات و زندگینامه مفصل این چهره نامی بود که ابتدا به صورت پاورقی در روزنامه اطلاعات منتشر شد و سپس درقالب کتاب از سوی انتشارات اطلاعات به بازار کتاب عرضه شد. اکنون کتابی تازه درباره این چهره نامی از سوی وزیر فرهنگ فرانسه نگاشته شده است. زندگی ماندلا در این کتاب که «نلسون ماندلا؛ درس زندگی برای آینده» نام دارد از دید جک لانگ به پنج برهه مختلف تقسیم شده است.
در بخش اول ماندلا همانند آنتیگون است که در مقابل وی چهره تیره کرئون قرار دارد که همان آپارتاید است که او را از حقوق خود محروم می کند، همچنان که دیگران را نیز ازحقوقشان محروم کرده است.دربخش دوم که اسپارتاکوس نام دارد، ماندلا رئیس گروهی شورشگر می شود علیه قدرت حاکم آفریقای جنوبی که همانند اسپارتاکوس با سلطه گران روم قدیم مبارزه می کرده است.
در بخش سوم وی مانند پرومته، روی صخره نژادپرستی به زنجیر کشیده شده، به خاطر اینکه مشعل مقاومت را از زئوس، فرمانروای سفاک که همان آپارتاید باشد، ربوده و آن را به دست انسان ها سپرده است.
دربخش چهارم نیز ماندلا زمانه و هویت فعلی خود را پیدا می کند و همانند پروسپرو که حامی بشریت است بر کالیبان غلبه پیدا می کند و بالاخره در بخش پنجم وی پادشاه نلسون است؛ اسطوره پایه گذار کشوری آزاد که درس فاجعه نژاد پرستی را با خود حمل می کند.
پیش گفتار نادین گوردیمر (برنده نوبل ادبی سال ۱۹۹۱ ) براین کتاب از دیگر ویژگی های این اثر خواندنی به شمار می رود. گوردیمر از این اثر به عنوان کتابی واقعی یاد می کند که نویسنده آن سعی کرده است بدون اغراق گویی و مبالغه فضایی انسانی از فراز و فرود زندگی ماندلا را تصور کند. جک لانگ که این کتاب را نوشته است، علاوه بر آنکه در دوره ای دوازده ساله وزارت فرهنگ و هنر و آموزش عالی فرانسه را برعهده داشته است، دکترای حقوق دارد و تالیفات دیگری چون دولت و تئاتر،فردا و زنان و تغییرات را درکارنامه کاری خود دارد.
منبع:
http://vista.ir/article/254284/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%A7
::
به بهانه جشن تولد نود سالگی ماندلا: نلسون ماندلا رهبری با احساسات متفاوت / آفتاب
ماندلا بدون شک یکی از چهره های ماندگار مبارزه علیه آپارتاید در جهان است. او در طول سال های طولانی عمر خود همواره به فعالیت و مبارزه با نژاد پرستی ادامه داده است. وی همواره پای بند به عدم توسل به خشونت بود. ویژگی های ممتاز شخصیتی او موجب شده که به محض شنیدن نامش در بسیاری از کشورها موج مثبت و احساس روشنی در ذهن مردم ایجاد شود. ماندلا وقتی جایزه صلح نوبل را برد، اعلام کرد: «انسانیت، همه ما را سوای رنگ پوستمان به نژادی واحد تبدیل کرده و ما را قادر خواهد ساخت که همچون کودکان در بهشت زندگی کنیم، بدین سان ما سعادتمندانه خواهیم زیست».
او زندگی اش را وقف جنگهای صلیبی سیاسی کرد و عاقبت به عنوان اولین رییس جمهور سیاه پوست آفریقای جنوبی انتخاب شد. اما نلسون ماندلا هرگز از خود واقعیاش دور نشد و هویت اصیل خود را حفظ کرد. همان طوری که آنهایی که او را میشناسند این موضوع را تایید میکنند.
نلسون ماندلا پس از ۲۷ سال در سال ۱۹۹۰ از زندان آزاد شد و امید زیادی برای تغییرات بعد از طوفان های سیاسی آپارتاید ایجاد کرد اما مذاکرات برای تغییرات با مشکلات و سختیهای فراوانی همراه بود و به زعم استراتژیست کلیدی کنگره ملی آفریقا شری کارلوس این وضعیت دشوار حکایت سخت و ناگواری بود که پیش روی ما قرار داشت.
کارلوس که بعدها عضو کمیسیون عالی آفریقای جنوبی شد می گوید: «آنچه که بسیار دارای اهمیت است تاثیر بیش از حد ماندلا بر روی فرهنگ و نظام خانوادهها در این کشور میباشد. آن چیزی که باعث شد تا آپارتاید از ما دور شود و ساختار سنتی تعصبات و سنگ فکری ها در هم ریزد».
ماندلای واقعگرا
گفته میشود دلایل زیادی برای احساسات واقع گرایانه مشهورترین زندانی سیاسی که اقدامات قابل توجهی را در مورد حفظ نظام خانواده انجام داده وجود دارد و آن را میتوان در ازدواج دومش با وینی (winnie) که در حال حاضر با او زندگی نمیکند، ملاحظه کرد.
کارلوس در این خصوص میگوید: «آنهایی که با او کار کردند و از نزدیک او را می شناسند میدانند که او به خاطر این مساله تا چه حد از لحاظ عاطفی آسیب دید».
او در ادامه می افزاید که: «ماندلا سعی کرد اجازه ندهد که طلاقش مانعی برای ادامه روند رو به رشد کنگره ملی آفریقا (ANC) گردد. ماندلا تلاش زیادی کرد تا همکارانش را مطمئن نماید که نباید بین او و وینی یکی را انتخاب کنند زیرا هر دو آنها رهبران ANC تلقی میشدند و آنچه برای وی حائز اهمیت بود ANC بود نه تک تک افراد و یا چیز دیگر».
بارها از کسانی که با ماندلا در گذشته کار کردند و از دوره طولانی حبس تاکنون دوستان و نزدیکان او بودند، شنیدهایم که مهمترین عامل شناسایی و تشخیص او از سایرین در جهان، متفاوت بودن اوست. او را در آفریقای جنوبی همه احساس میکنند و به نشانه احترام مخولو (پدر بزرگ) صدا میزنند و در میان بزرگان خاندان ماندلا به عنوان افتخاری مادیبا می شناسند.
آمینا کاچالیا (Amina Cachalia) می گوید: «او همواره در میان ماست در حالی که دیواری به دور خود کشیده است». آمینا کسی است که از یک خانواده سیاسی آمده است و با نهضت مقاومت مهاتما گاندی در آفریقای جنوبی مبارزاتش را آغاز کرده است.
او از همسر سابق ماندلا نقل میکند که اگر همسرش مدت زیادی را در زندان سپری نکردهبود و یا زودتر آزاد شده بود آنها زودتر از هم جدا میشدند.
آمینا می گوید: «من با شنیدن این جملات از وینی دچار تعجب و شگفتی شدم». وینی فکر میکند که آنها در دو میسر جدا از هم از لحاظ احساسی رشد کردهاند و دو انسان کامل و اما متفاوتند. البته برخی معتقدند: «شاید بعد از آنکه او یک فعال سیاسی مشهور و رهبر ملی گردید دلیل و انگیزه قویتری برای جدایی پدیدار گردید».
شواهد نشان میدهد غم جدایی نلسون از وینی باعث شد او ناگزیر در مسیر ازدواج با فرد دیگری قرار گیرد. او بعد از مدتی برای رهایی از غم و اندوه با گراکاماچل ارتباط پیدا کرد. او کسی بود که پیش از این با رییس جمهور موزامبیک ازدواج کرده بود و اکنون زنی مطلقه محسوب میشد.
روری استین (Rory Steyn) از قول خانم ماچل وقتی که عاشق ماندلا شده بود می گوید: «یکبار ماندلا به او گفته است که می خواهد شکلات، گل و طلا برایش بخرد. شاید نتوانید تصور کنید که چه اتفاقی افتاد وقتی که ماندلا به شهر سنتون (یک فروشگاه مرکزی در حوالی شمالی ژوهانسبورگ) به منطقه محلی فروشندگان شکلات رفت؟ ما هم انواع حدسها و گمانها را در مورد رفتار ماندلا در ذهن ساختیم اما اکثریت بر این باور بودیم که ماندلا میخواسته آنها را برای همسرش بخرد».
اما او گفت: «ماندلا در کمال ناباوری من گفت که می خواهد آنها را برای خودش بخرد». روری استین می گوید: «ماندلا یک واقع گرایی است که علی الظاهر حرکاتش کمتر تظاهرگرا و ظاهری بیشتر مبتنی بر واقعیت گرایی دارد. ماندلا پیش بینی نشدنی است اما هیچ برخورد یا رفتار وی در ذهن خطا و یا کنشی خارج از حیطه اخلاق به حساب نمیآید».
یک بغل احساس
استین می گوید تعالیم و روشهای او به عنوان یک نیروی سیاسی تاثیرگذار در آفریقای جنوبی که میتواند اینگونه در مقابل آپارتاید بایستد، گاهی اوقات ظن و شک را نسبت به ماندلا ایجاد میکند، چون بعضا حمایتهایی نیز از او میشود که این ایده را تایید میکند اما اگر به عقب برگردیم و دقایقی از یک روز را که او میخواست به عنوان رییس جمهوری رسما کار خود را در سال ۱۹۹۴ آغاز نماید به یاد آوریم، میفهمیم که او فردی واقع گراست که در رفتارهایش خلوص و شفافیت موج میزند.
گفته میشود درست بعد از مراسمی که در پروتاریا به عنوان رییس جمهوری جدید برگزار میشد، ماندلا سفری به استادیوم پارک ایس در ژوهانسبورگ نمود که حمایتش از تیم فوتبال آفریقای جنوبی که بازامبیا بازی داشت را نشان دهد او عجله زیادی برای بازگشت به پروتاریا داشت اما بدون آنکه چیزی بگوید در فضای سردرگمی تیم حفاظتش از ماشین رسمیاش پیاده شد و به سوی یک افسر پلیس پیر حرکت کرد.
افسر که با دیدن او داشت چشمهایش از حدقه در میآمد و هر لحظه چشم هایش بزرگتر و بزرگتر می شد ملاحظه کرد که ماندلا به او نزدیک می شود، وقتی به او رسید دستش را فشرد و گفت: «کلنل من فقط می خواستم بگویم که از امروز شما پلیس ما شدهاید. ANC در انتخابات پیروز شد و من هم اکنون رییس جمهور شدهام. من میخواهم شما این موضوع را بدانید و بس. امروز شما و شماها پلیس ما هستید».
استین می گوید: «پیرمرد پلیس با شنیدن این جملات اشک از چشمانش سرازیر شد و صورتش را پیمود و آنقدر گریه کرد تا زمین اطرافش را خیس خیس کرد».
اما شرلی کارلوس داستان دیگری از اولویتهای احساسی ماندلا دارد که در نوع خود جالب و شنیدنی است. در سال ۱۹۹۵ شرلی می گوید: «بعدها از پدرم شنیدم که رییس جمهور به دیدن پدر وی که یک کارگر فقیر از طبقات محروم بود، در بیمارستان رفته است. او در حالی در بیمارستان حضور یافت که حتی کارمندان بیمارستان و یا مطبوعات و رسانهها نیز از این موضوع باخبر نشدند. در طی این ملاقاتها ماندلا از کمکها و اعانات موثر شرلی برای آینده آفریقای جنوبی به خوبی یاد کرده و نیاز کشور را به امثال او یادآوری کرده است». شرلی میگوید: «پدرم به من گفت ماندلا رویایی است که در حقیقت به وقوع پیوسته است»
عصر بی گناهی
خوب است بدانید که این روزها ماندلا نودمین بهار زندگی اش را جشن میگیرد و جهانی که همراه او ناظر فوت کردن شمع های کیک تولدش است اشک شوق و شادی میریزد. او اگر چه بسیار پیر و فرتوت شده است اما هنوز به هنگام صبح حافظه و سطح انرژی ماندلا شرایط خوب و امیدوار کنندهای دارد هر چند که هر چه به پایان روز می رسیم، او بیشتر احساس خستگی میکند. احمد کاتردا (Ahmed Katherada) سالها با ماندلا در زندان بوده است و همچنان نیز یار و یاور اوست.
در این خصوص می گوید: «ماندلا تمام صبح روزنامه ها را با چشم هایش میخورد. بازنشستگی و ماندلا به مانند دو پدیده متضاد و متناقض میباشند. هیچ زمانی تعطیلی برای ماندلا معنایی نداشته و ندارد».
اما بر طبق گفتههای پرفسور بارنی پینیانا کهولت سن بر روی تواناییهای او تاثیر گذاشته است و او تدریجا بسیاری از تواناییهایش را نسبت به گذشته از دست داده است. اما همه می دانند که خیلی از دستاوردهای امروز مدیون زندگی پرتلاش ماندلا است.
امروز بسیاری از اصول اساسی تعالیم و آموزش های دانشگاه آفریقای جنوبی با نام ماندلا تحکیم می یابد. او کسی است که توانسته کمک شایانی در زمینه جنبش های آگاهی بخش سیاهان، حقوق بشر و توجه به مسائل معنوی را در مردم ایجاد نماید.
کاترادا می گوید: «ماندلا متعلق به عصری ست که ما به آن عصر بی گناهی میگوییم».
در ابتدای روند گسترش دموکراسی در این کشور و بسیاری از علائم و نشانههای امیدوارانه ما بعضا کم رنگ میشد و امید خود را به آینده از دست میدادیم اما امروز بعد از ۱۵ سال با تجربیات به دست آمده در جایی ایستادهایم که با دیروز فاصله زیادی دارد.
پیتیانا (Pityana) میگوید: «حفظ و نگه داشتن ANC که حداقل از لحاظ ظاهری با نفوذ است، میتواند ارتباطی با تاریخ آن داشته باشد، تاریخی که به قلب و ذهن آفریقای جنوبی شکل داده است». او بر این باور است که ماندلا ذهن و احساس و فکر و همه وجودش را در اختیار ANC قرار داده است همان طوری که آرزوی آن را داشت. اما او نمیِخواهد درگیر هر نوع جنگ یا نیرویی در راستای تقسیم جنبش گردد.
امروز جوانانی که در طی خیابان «ولی کازی» در «سوئتو» جایی که ماندلا در آن مدتی زندگی کرده قدم میزنند، میگویند که بزرگترین دغدغه و مشکلات شان به دست آوردن شغل مناسب میباشد. اما یکی از آنها ضمن ستایش او در این میسر سخت میگوید: «من به آینده مشکوکم اما برای ماندلا ارزش زیادی قائلم. او برای ما فرصتها و امکان تغییرات را فراهم آورد، این دستاوردی است که هیچ کس نباید آن را فراموش کند و این شاید همان قدردانی است که باراک اوباما نامزد دموکراتها برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز در جشن تولد نود سالگی ماندلا عنوان کرده است. اوباما از ماندلا به خاطر نپذیرفتن جهان آنگونه که هست و نشان دادن اینکه میتوان جهان را آنگونه که باید باشد بازسازی کرد، قدردانی نمود.»
امروز همه بر این باوریم که ماندلا دین خود را به جهانیان ادا نموده است.
منابع:
۱ خبرگزاری BBC و CNN
۲ دایره المعارف ویکی پدیا
۳ مجموعه مقالات اینترنتی موجود در دانشگاه های آفریقای جنوبی
منبع:
http://aftabnews.ir/fa/tag/1/نالسون%۲۰ماندلا
::
سخنان احساسی رئیس چمهور آمریکا در مرگ ماندلا / ۸ صبح
«من با سلطه سفیدپوستان جنگیده ام، و با سلطه سیاه پوستان جنگیده ام. من آرمان برخورداری از جامعه ای دمکراتیک و آزاد در سردارم. جامعه ای که مردمانش در آن با هماهنگی و همبستگی و امکانات برابر زندگی کنند. این آرمانی ست که امیدوارم برای رسیدن به آن زنده بمانم. اما اگر لازم باشد، آرمانی ست که آماده ام برایش بمیرم. »
این سخنانی بود که نلسون ماندلا در سال ۱۹۶۴در دادگاه بیان کرد. در دادگاهی که او را به خیانت محکوم کرد و به زندان انداخت. و ماندلا بیست و شش سال در زندان گذراند.
باراک اوباما روز پنجشنبه در سوگ نلسون ماندلا، رهبر آفریقای جنوبی و نماد جنبش مبارزه با آپارتاید یا تبعیض نژادی سخنانش را با گفته بالا از ماندلا آغاز کرد و گفت وقتی در سال ۱۹۶۴ نلسون ماندلا محاکمه می شد و این سخنان را می گفت او دوازده ساله بود.
نخستین رئیس جمهوری آفریقایی تبار امریکا که در عزای نخستین رئیس جمهوری آفریقایی آفریقای جنوبی، از کاخ سفید آمریکا سخن می گفت، با نقل این قول ماندلا، ادامه داد:«نلسون ماندلا برای این آرمان زندگی کرد و آنچه به دست آورد بیش از آن است که بتوان از فردی انسانی توقع داشت. امروز او به خانه ابدی رفته است و ما یکی از تاثیرگذارترین، شجاع ترین و یکی از نیک ترین انسان ها را، به معنای عمیق کلمه، از دست داده ایم»
اوباما درباره رئیس جمهوری پیشین و بنیان گذار جمهوری آفریقای جنوبی که پس از مدت ها بیماری در ۹۵ سالگی درگذشت، افزود: «او دیگر به ما تعلق ندارد. او دیگر به اعصار و ابدیت پیوسته است. او با متانتی وزین و اراده ای انعطاف ناپذیر آزادی خود را در راه آزادی دیگران فدا کرد. او آفریقای جنوبی را تغییر داد و همه ما را تکان داد. سفر او از زندان به ریاست جمهوری تحقق این وعده بود که انسان ها، و کشورها، می توانند به سوی بهتر شدن تغییر کنند. تعهد او به انتقال قدرت، و آشتی با کسانی که به زندانش افکنده بودند، نمونه ای ست که باید الهام بخش همه بشریت، چه برای کشورها و چه در زندگی شخصی باشد. و این واقعیت که هرچه او کرد در نهایت نجابت و خوش خلقی، و قابلیت درک و پذیرفتن نقص های خودش بود، بر ارزش او بسی بیشتر می افزاید.
چنان که زمانی درباره خودش گفت:من قدیس نیستم. مگر این که فکر کنید قدیس، گناه کاریست که در گناه کاریش ثابت قدم است. »
باراک اوباما سپس از تأثیر ماندلا بر خود سخن گفت:«من یکی از آن بی شمار میلیون ها تن از مردم جهانم که از زندگی ماندلا الهام گرفته اند. نخستین عمل سیاسی من، اولین کاری که به مسئله یا خط مشی یا روشی سیاسی مربوط می شد، شرکت در اعتراض به آپارتاید بود. من گفته ها و نوشته هایش را می خواندم. روزی که از زندان آزاد شد دریافتم که انسان وقتی با امید و نه با ترس هایش رهبری شود تاکجا ها می تواند پیش برود. و مانند بسیاری دیگر در سراسر کره زمین نمی توانم تصور کنم که بدون الگویی که ماندلا ایجاد کرد، زندگی ام چگونه می بود. و تا وقتی که زنده باشم هرچه بتوانم از او خواهم آموخت»
اوباما سپس از سوی خود و همسرش میشل مراتب همدردی و سپاس خود را به خانواده اوباما تقدیم کرد که «چنین مرد خارق العاده ای را به ما بخشیده اند»
او خطاب به مردم افریقای جنوبی گفت :«ما از نمونه آشتی و باز سازی که شما انجام دادید نیرو می گیریم. افریقای جنوبی، کشور آزادی ست که با خود درصلح است و الگویی به سراسر جهان تقدیم کرده است. و این ژرف ترین میراثی است که او برای ملتی که ترکش کرد به جا گذاشت»
اوباما افزود: «ما شاید دیگر نتوانیم کسی چون او بیابیم. پس بر ماست که تا آنجا که در توان داریم از الگویی که او به دست داد پیروی کنیم؛ که از روی عشق تصمیم بگیریم نه از سر نفرت؛ که هرگز تفاوتی را که هر فرد می تواند به وجود آورد دست کم نگیریم؛ که برای آینده ای که ارزش فداکاری های او را داشته باشد تلاش کنیم.»
اوباما در پایان سخنانش گفت:«و اکنون، جا دارد اندکی درنگ کنیم و از این که نلسون ماندلا در این جهان زیست، شکر به جا آوریم. مردی که تاریخ را در دست گرفت و کمان جهانی اخلاقی را به سوی عدالت کشید»
منبع:
http://8sobh.ir/fa/news/20370/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%DA%86%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%A7
::
نلسون ماندلا، مبارز بی کینه / بانی فیلم
سیدرضا اورنگ-نلسون ماندلا قهرمان عرصه مبارزه با نژاد پرستی و ظلم، پس از مدت ها مبارزه با مرگ، سرانجام تسلیم آن شد. ماندلا، قهرمانی بود که برای مردم به پا خواست، به خاطر آنان پیروز شد و با عشق آنان تسلیم مرگ شد. او بهترین سال های عمر خود را در زندان گذراند و در راه مبارزه سختی های بسیاری کشید، حتی فرزند خود را نیز در این راه پر نشیب و فراز از دست داد. ماندلا در برابر سختی های بسیار، شکنجه ها و آزارهای بی حد و حصر رژیم آپارتاید، هیچ گاه سر خم نکرد. او دارای اخلاقی نیکو و منشی بزرگ بود که حتی روی زندانبانان خود تأثیر می گذاشت. پس از سالها مبارزه و تحمل دردهای فراوان، پایه های رژیم آپارتاید فرو ریخت و نلسون ماندلا و یارانش از بند رهایی یافتند. آنچه نلسون ماندلا را تبدیل به یک قهرمان دوست داشتنی در سطح جهان کرده، مبارزات و حبس طولانی نیست، بلکه بزرگواری و آینده نگری اوست. ماندلا پس از آزادی از زندان که زمام امور آفریقای جنوبی در دست وی افتاد، کینه ورزی پیشه نکرده و دست به انتقام جویی شخصی نزد. او همه را برای ساختن آینده روشن کشورش دعوت به همکاری کرد، چه سیاه چه سپید. ماندلا هرگز چیزی را برای خودش نخواست و برای سال ها مبارزه اش طلبکار نبود. هنگامی که احساس کرد به علت ضعف و پیری نمی تواند آن گونه که باید به مردم خدمت کند، داوطلبانه آن را به دیگران سپرد تا آنان این کشتی را به ساحل امن برسانند. زندگی و مبارزات نلسون ماندلا بارها سوژه فیلم های داستانی و مستند شده است. با وجود ناتوانی جسمی، هر محفل هنری که از او دعوت می کرد، اگر توانش اجازه می داد در آنجا حاضر می شد. نلسون ماندلا مرد، اما نامش همواره در خاطره تاریخ و مردم زنده خواهد ماند.
منبع:
http://www.banifilm.ir/Modules/News/NewsDetail.aspx?Ser_Id=6&News_Id=23019
::
برخی کتابهای نلسون ماندلا:
راه دشوار آزادی / های پرشین
– راه دشوار آزادی، خاطرات نلسون ماندلا: این کتاب را انتشارات اطلاعات در ۸۰۴ صفحه (بدون احتساب عکس های پیوست کتاب) منتشر کرده است.
این کتاب در ایران، دست کم چهار بار تجدید چاپ شده است و من چند ماه پیش از یکی از فروشگاه های آنلاین کتاب تهیه اش کردم.
معمولا بیوگرافی اشخاص سیاسی چندان جذاب از کار درنمی آید، مثلا بیوگرافی جورج بوش، هیلاری کلینتون یا بیل کلینتون. آنچنان که آدم مشتاق است حاوی خاطرات خصوصی و نکات جذاب نیست و مملو است از شرح حال کسل کننده اقدامات سیاسی و مبارزات انتخاباتی. غالبا آنقدر در ذکر نظرات در مورد اشخاص و رویدادها در این کتاب ها، محافظه کاری می شود، که نهایتا کتاب جذابی به دست خواننده نمی رسد. البته استثنائاتی در این امر وجود دارد.
جذابیت کتاب برای من از همان صفحات اول شروع شد، جایی که نلسون ماندلا ما را با خود سال های دوران کودکی خود می برد، داستان از روستای کوچک موزو از هجدهم ژوئیه سال ۱۹۱۸ شروع می شود، جایی که ماندلا به دنیا آمد و پدرش که در قبلیه برای خودش کسی بود، نام رولیهلاهلا به معنی آشوبگر را بر او نهاد.
سرسختی پدر در جریان یه دعوای محلی باعث شد که پدر چهارزنه ماندلا، جایگاه اجتماعی خود را از دست بدهد و ماندلا و مادرش مجبور شوند به روستای دیگری به نام کیونو بروند، روستایی که ذرت و لوبیا و کدو تنبل، تنها مواد غذایی مردم را تشکیل می داد. ماندلا مدتی در همین روستا و در یک کلبه محقر زیست تا اینکه در نه سالگی، پدرش به دنبال یک ناخوشی ناگهانی درگذشت. ماندلا بسیار خوش شانس بود، چرا که رئیس قبلیه تمبو که پدر ماندلا در انتخابش به عنوان رئیس، نقش عمده ای بازی کرده بود، لطف پدر ماندلا را فراموش نکرد و ماندلا را به عنوان پسرخوانده قبول کرد و با خودش برد. در روستای مکهکزونی بود که ماندلا با تاریخ آفریقا آشنا شد و دریافت که تاریخی سوای تاریخی که انگلیسی ها نوشته اند و به زعم آنها از سال ۱۶۵۲ از زمان به انگر انداختن کشته اکتشافی انگلیسی ها در دماغه امید نیک شروع می شود، وجود دارد.
«پسر دهاتی ای که به پوشیدن کفش عادت نداشت» و نمی توانست به درستی با کارد و چنگال غذا بخورد، در شانزده سالگی به مدرسه کلارک بری و در نوزده سالگی به کالج هلید تاون رفت.
در همین کالج بود که جرقه های اول تفکری در مغز ماندلا شکل گرفت که بر اساس آن هیچ برتری نژادی منطقی نمی نمود. روزی که او ایستادگی کشیش سیاه پوست کالج را در برابر رئیس سفیدپوست دید، شاید اولین بذر این تفکر در ذهن نلسون پاشیده شد.
یکی از روزهای برجسته دیگر در دوران کالج برای ماندلا، روزی بود که شاعری به نام «کرون مکهایی» از مدرسه بازدید کرد و در آنجا در غالب شعرهایی از بزرگی تمدن آفریقایی صحبت کرد.
منبع:
http://www.hipersian.com/content/30118-%D9%BE%D9%8A%D8%B4%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%AF-%DB%B1%DB%B0-%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%D9%83%D8%B3.html
::
نگاهی به کتاب «پندارها و گفتارهای نلسون ماندلا» / فروم
ماندلا در این اثر تعریف میکند که چرا خود را متعهد همیشگی به ملاحظات مهمی میداند که رسالت تاریخی و مردمی او را رقم میزند.
نام اصلی این کتاب که از سوی یاران «نلسون ماندلا» جمعآوری، تلخیص و چاپ شده، «گفتگو با خودم» یا «خودگوییهای من» است اما این نام بر چنین کتابی در زبان فارسی، ادا کننده حق مطالب مندرج در آن نیست. از اینرو، مترجم این اثر ترجیح داده نام «پندارها و گفتارهای نلسون ماندلا» را برگزیند که ماهیت مطالب مندرج در کتاب را بهتر بیان کند.
این کتاب در نوع خود شرح حال «نلسون ماندلا» محسوب میشود اما به شکل و قیافهای متفاوت. همانطور که در مقدمه کتاب آمده است، دوستان «نلسون ماندلا» در بنیاد ماندلا در آفریقای جنوبی با در کنار هم قرار دادن اسناد، مدارک، سخنرانیها، دفاعیات صحنه محاکمهها، اعترافات، مصاحبهها، گفتوگوهای شخصی یا رسمی، خاطرات دوستان و حتی دشمنان توانستهاند خطی مستند و مستدل را دنبال کنند که شرح حال «نلسون ماندلا» را هم بیان میکند. در واقع، آنچه وجود دارد، سند است.
زندگی او در نوشتههای بیشماری از شرح حال گرفته تا مقالات روزنامهها و مجلات، از فیلمهای سینمایی تا مستندهای تلویزیونی، از کتابهای بزرگ و مصور تا ضمیمههای روزنامهها، از سرودهای آزادی تا اشعار حماسی، از وبسایتهای سازمانهای بزرگ تا وبلاگهای شخصی افراد شرح داده شده است. این اثر نیز به این پرسشها پاسخ میدهد که «نلسون ماندلا» به واقع کیست و چه اندیشهای در سر دارد.
«نلسون ماندلا» در خلق ادبیاتی به نام ادبیات ماندلا و در انتشار این ادبیات و گفتوگوهای عمومی نقش داشته است. شرح حال او با نام راه دراز آزادی که در سال ۱۹۹۴ منتشر شده، تاکنون کتاب پرفروشی بوده است. از سال ۱۹۹۰ که «نلسون ماندلا» از زندان آزاد شد، مطالب زیادی از سوی دفترش انتشار یافت. او هزاران مصاحبه تلویزیونی، سخنرانی، پیام ضبط شده و کنفرانس مطبوعاتی داشته است.
خودگوییهای نلسون ماندلا به خواننده اجازه میدهد که با گشتوگذار در بایگانی شخصیاش، آن بخش از شخصیت، پندارها و گفتارهای «نلسون ماندلا» را که تاکنون از انظار عمومی مخفی مانده است، بشناسند. در این بایگانی شخصی، نوشتهها و گفتارهای منتشر نشده و خصوصی «نلسون ماندلا» که یا برای دوستان بسیار نزدیکش ابراز شده یا در زندگی خصوصی او باقی ماندهاند، برملا میشود.
در این کتاب «نلسون ماندلا»یی دیده میشود که به هیچ مخاطبی احتیاج نداشته و در خفا گفته و نوشته است. در اینجا «نلسون ماندلا»یی دیده میشود که نامههای خصوصی مینویسد، پیشنویس متن سخنرانی خود را تنظیم میکند، مراقب وزن و فشار خونش است و برنامه کارهای در دست اجرایش را تهیه میکند. او در در این کتاب یک قدیس یا یک قهرمان که از دسترس مردم عادی دور مانده است، نیست.
کتاب خودگوییهای نلسون ماندلا در حقیقت، کتاب خود «نلسون ماندلا» است. صدای «نلسون ماندلا» از لابلای کلمات و صفحات کتاب به گوش میرسد اما نباید زحمات کارشناسان اعضای این گروه را در تهیه این کتاب نادیده گرفت. کلماتی که در این کتاب به کار رفتهاند، از میان مطالب زیادی استخراج شدهاند.
کتاب حاضر در چهار بخش، پندارها و گفتارهای نلسون ماندلا را بررسی کرده است. زندگی روستایی، در صحنه نمایش، حماسه و کمدی تراژیک، عناوین بخشهای چهارگانه این اثرند.
منبع:
http://www.forum.98ia.com/t415288.html
::
رهبری به شیوه مادیبا / فردابوک
http://www.fardabook.com/%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B4%DB%8C%D9%88%D9%87-%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A8%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%A7.html
::
گفته هایی از نلسون ماندلا رونمایی شد / خبرگزاری کتاب ایران
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مراسم بزرگداشت نلسون ماندلا و رونمایی از کتاب «گفتههایی از نلسون ماندلا» روز گذشته در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
در این مراسم، گری لوییس؛ هماهنگ کننده مقیم سازمان ملل، «آر. جی. وایتهد»، سفیر آفریقای جنوبی، حجتالاسلام حسینی؛ رییس مرکز اسلامی آفریقای جنوبی، رضا محمدی؛ مدیرکل محترم آفریقای وزارت امور خارجه و امیر خوراکیان؛ رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران حضور داشتند.
گری لوییس در این مراسم، متن سخنرانی دبیرکل سازمان ملل متحد را قرائت کرد.« آر. جی. وایتهد» نیز متن پیامی از بنیاد نلسون ماندلا را برای حاضران خواند. رضا محمدی نیز پیام دکتر محمدجواد ظریف، وزیر خارجه را درباره جایگاه ماندلا در این مراسم قرائت کرد.
پس از سخنرانی مدعوین درباره جایگاه و اهمیت حرکت نلسون ماندلا در قرن بیستم، از پرتره نلسون ماندلا و کتاب «گفتههایی از نلسون ماندلا» و تمبر یادبود وی رونمایی شد.
منبع:
http://www.ibna.ir/vdcez78zvjh8voi.b9bj.html
::
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد.
کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:
شماره حساب بانک ملی:
۰۱۰۸۳۶۶۷۱۶۰۰۷
شماره شبا:
IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07
شماره کارت:
۶۰۳۷۹۹۱۴۴۲۳۴۱۲۲۲
به نام خانم زهرا غزنویان
دهشتی ورای توصیف: مرحله ی اخیر جنگ علیه ترور
دهشتی ورای توصیف_ مرحله ی اخیر جنگ علیه ترور/ مصاحبه ی پلیکرونیو با نوآم چامسکی برگردان : عاطفه اولیایی// در حال حاضر «جنگ علیه ترور» جنبه ی جهانی یافته است لیکن هنوز دلایل واقعی ظهور و رشد سازمان های سبعی چون داعش پنهان است. در پی قتل عام پاریس درماه نوامبر، کشور های مهم غرب مانند فرانسه و آلمان در جنگ علیه ترور اسلام گرایان افراطی با آمریکا متحد شدند. روسیه نیز که خود از گسترش این خطر می ترسد به آن ها پیوست. در واقع، پس از سقوط شوروی، روسیه در گیر «جنگ خود علیه ترور» بوده است. در عین حال،
در حال حاضر «جنگ علیه ترور» جنبه ی جهانی یافته است لیکن هنوز دلایل واقعی ظهور و رشد سازمان های سبعی چون داعش پنهان است. در پی قتل عام پاریس درماه نوامبر، کشور های مهم غرب مانند فرانسه و آلمان در جنگ علیه ترور اسلام گرایان افراطی با آمریکا متحد شدند. روسیه نیز که خود از گسترش این خطر می ترسد به آن ها پیوست. در واقع، پس از سقوط شوروی، روسیه در گیر «جنگ خود علیه ترور» بوده است. در عین حال، نیرو های غربی که علیه تروریسم بین المللی می جنگند، یاری مستقسم و یا غیر مستقیم متحدین نزدیک آمریکا را (همچون عربستان سعودی، قطر و ترکیه) به راحتی نادیده می گیرند. پس از سرنگونی هواپیمای روسی توسط ترکیه ،این کشور اخیرا ترکیه را « همدست تروریست ها» خواند. بهانه ی این سرنگونی تجاوز به حریم هوایی ترکیه بود ( فراموش نکنیم که ترکیه، خود مرتبا به حریم هوایی یونان تجاوز می کند مثلا تنها در سال ۲۰۱۴ ، ۲۲۴۴ مورد آن گزارش شده است).
«جنگ با ترور» به چه معناست؟ آیا سیاستی مثمر ثمر است؟ مرحله ی فعلی آن با دو مرحله ی قبلیش تحت فرماندهی ریگان و بوش چه فرقی دارد؟ به علاوه، چه نیرویی واقعا از «جنک علیه ترور» منفعت می برد؟ آیا رابطه ای بین صنایع نظامی آمریکا و درگیری این جنگ ها وجود دارد؟ طی این مصاحبه، نوآم چامسکی، منقد مشهور سیسات خارجی آمریکا نظرات خود را در این زمینه ابراز می کند.
پلی کرونیو ( پ) : نوآم، از شما برای قبول انجام این مصاحبه ممنونم. در ابتدا نظرتان را در باره ی اقدامات اخیرآمریکا در جنگ علیه ترور می پرسم، یعنی سیاستی که با ریگان شروع شد، سپس با نظریه ی « جنگ صلیبی» ( اسلام هراسی) جرج بوش با آن همه تلفات انسانی و نادیده گرفتن قوانین بین المللی، ادامه یافت. با ورود سایر کشور ها ( هر کدام طبق برنامه و منافع خود) به این جنگ، وضعیت بسیار حطرناک تر شده است. اولا آیا با این برآورد موافقید و در آن صورت، نتایج اجتماعی، افتصادی و سیاسی یک چنین جنگ دایمی در سراسر جهان را چگونه ازریابی می کنید؟ تاثیرات آن بخصوص برای جوامع غربی چیست؟
چامسکی (چ): دو مرحله ی جنگ علیه ترور، به غیر از یک مورد مهم، بسیار با هم متفاوتند. جنگ ریگان به زودی به قتل عام تبدیل شد و شاید به همین دلیل « ناپدید شد». این جنگ عواقب دهشتناکی برای آمریکای لاتین، آفریقای جنوبی و خاور میانه داشت. آمریکای مرکزی که مسقیم ترین هدف بود، هنوز دچار عواقب این جنگ یعنی آوارگی پناهجویانش است. این وضعبت در مورد مرحله ی دوم جنگ علیه ترور که بیست سال بعد در ۲۰۰۱ اعلام شد نیز صادق است؛ پس از آن، درون های اوباما، با کشتار گسترده درسراسر جهان، به جای حل مسأله بر تعداد تروریست ها افزوده است.
امروزه جهان آمریکا را بزرگترین خطر برای صلح می داند. جنگ بوش علیه القاعده بود لیکن از افغانستان، عراق تا لیبی، جهادیون توانسته اند جنگ خود را از دهکده ی کوچکی در افغانستان به غرب آفریقا، خاور نزدیک و تا آسیای جنوب شرقی بکشانند و در این بین، نیرویی بس مخرب ترجانشین القاعده شده است. در حال حاضر، حکومت اسلامی عراق و شام ( داعش) رکورد حیوان صفتی و خشونت را شکسته است. اندرو کاکبرن ،تحلیل گر نظامی در کتاب زنجیره ی کشتار این روند جایگرینی را بررسی کرده بود. او به طور مستند نشان داد که قتل رهبر، در صورتی که با برخورد با و حل مسایل پایه های یک سازمان همراه نباشد، به جایگرینی رهبر مقتول با فردی جوان تر و معمولا سبع تر می انجامد. نتیجه ی چنین امری در گیری غرب با جوامع مسلمانان خشمگین از یک طرف و از جانب دیگر محدودیت حقوق بشر، سرکوب و تحمیل هزینه های کمر شکن در جوامع غربی است. اوباما به خواب خیال های بن لادین و داعش جامه ی عمل پوشانده است.
شناسایی گروه های تروریست و یا دول حامی تروریسم نه تنها کاملا دلبخواهی است، بلکه در بعضی موارد، همان طرفی که به کارآیی سیاست های آمریکا شک برده و آن را توجیهی برای سیاست های توسعه طلبانه ی آمریکا می داند، متهم به ترور می شود.
پ: القاعده و داعش بدون شک سازمان هایی تروریستی هستند؛ لیکن رسانه ها و سیاستمداران آمریکایی هرگز سخنی از متحدانش یعنی عربستان و قطر و حتی اعضای ناتو مثل ترکیه، به میان نمی آورند. نظر شما در این باره چیست؟
چ: در مورد ریگان و بوش نیز چنین بود. دخالت ریگان در آمریکای لاتین تحت لوای «جنگ علیه ترور» صورت گرفت. ریویرا ای داماس، اسقف سالوادوری که جای اسکار رومرو، اسقف اعظم مقتول را گرفت، جنگ ریگان را « جنگی به منظور نابودی و قتل عام شهروندان بی دفاع » خواند. در گواتمالا اوضاع بد تر بود و در هندوراس هم وحشتناک! گواتمالا تنها کشوری بود که ارتشی برای دفاع از کشور علیه تروریست های ریگان داشت؛ در کشور های دیگر نیرو های امنیتی ( داخلی) نقش تروریست ها را بازی کردند.
در آفریقای جنوبی، « جنگ علیه ترور» سرپوشی بر حمایت از فجایع داخلی ومنطقه ای بود. گفته می شد که هدف آمریکا دفاع از تمدن در مقابل « یکی از قوی ترین گروه های تروریستی» جهان یعنی کنگره ی ملی آفریقای نلسون مندلا بود. خود مندلا تا سال ۲۰۰۸ هنوز در فهرست تروریست ها بود. در خاور میانه « جنگ علیه ترور» در واقع کمکی بود به حمله ی اسراییل به لبنان. بوش هم از این ادعا برای حمله به عراق استقاده کرد. و داستان ادامه دارد…
آنچه در سوریه رخ می دهد در توصیف نمی گنجد. به نظر می رسد کرد ها که در فهرست تروریست های آمریکا قرار دارند، مهمترین نیروی زمینی علیه داعش باشند. در هر دو کشور، کرد ها هدف حمله ی متحدمان در تاتو یعنی ترکیه قرار دارند، لیکن ترکیه از نیروی متحد القاعده در سوریه یعنی جبهه ی النصرت که چندان با داعش فرق نمی کند، دفاع می کند. حمایت ترکیه از النصرت به حدی است که نیرو های مخصوص آمریکا را که برای جنگ با النصرت فرستاده شده بودند لو داد و النصرت آن ها را قلع و قمع کرد. النصرت و احرار الشام مورد حمایت عربستان و قطر نیز هستند و به نظر می رسد از اسلحه های پیشرفته ی سیا نیز برخوردار می شوند: گزارشده است که از ضد تانک های TOW دریافتی ازسیا در جنگ علیه نیرو های بشار اسد استفاده می کنند. این خود می تواند بهانه ای برای دخالت روسیه شود. جهادیون مرتبا با عبور از مرز های ترکیه به داعش می پیوندند. ترکیه عضو مهم ناتوست و موقعیت جغرافیایی مهمی دارد. طی دهه ی ۱۹۹۰، ترکیه در دهشتناک ترین حملات علیه کرد ها، از تسلیحات آمریکا برخوردار بود. البته در سال ۲۰۰۳ عدم همکاری ترکیه با آمریکا در حمله به عراق ( به علت مخالفت ۹۵ درصد جمعیت ترکیه)، روابط دو کشور را مکدر ساخت. اخیرا، آمریکا و ترکیه در جنگ علیه داعش به توافقی رسیدند که طبق آن ترکیه پایگاه های نزدیک سوریه را در اختیار آمریکا بگذارد و با داعش نیز بجنگد، ولی در عوض ترکیه به کرد ها حمله کرد.
عربستان، سال ها نه تنها با حمایت مالی بلکه از طریق مدارس مذهبی، مساجد و روحانیون نظرات افراطی وهابیون را اشاعه داده است. پتریک کاکبرن « وهابی شدن» اسلام سنی را از خطرات بزرگ این زمان می شمارد. عربستان و امارات، علیرغم برخورداری ازامتیازات بسیار در زمینه ی نظامی، چندان در جنگ با داعش درگیر نشده اند ولی در یمن به فاجعه ای انسانی دامن زدند و شرایط پیدایش نسل بعد تروریست ها را تسهیل می کنند.
دلیل چشم پوشی غرب بر حمایت برخی کشور های خلیج فارس از داعش، نفت است.
و اما در مورد سوریه، تغییر سیاست ضروری است. به نظر می رسد تنها امید مذاکرات بین نیرو های متفاوت، منجمله افراد فاسدی همچو بشار اسد باشد، البته به غیر از داعش.
پ: شاید بسیاری با این برآورد موافق نباشند، ولی به نظر می رسد روسیه، بر خلاف آمریکا، کمتر متوسل به قهر می شود. در صورتی که با این نظر موافقید، فکر می کنید دلیل آن چیست؟
چ: آن ها ظعیف ترند، مثلا مانند آمریکا، در دنیا هشتصد پایگاه نظامی ندارند و مسلما توانایی کشتاری را که اباما در سراسر جهان با درون ها به راه انداخته است نیز ندارند. در دوران جنگ سرد هم همین موضوع صادق بود: در حوالی مرز های خود می توانستند بجنگند ولی نه در هندوچین.
پ: به نظر می رسد فرانسه هدف اسلام گرایان افراطی شده باشد. دلیل این امر چیست؟
چ: در واقع تعداد کشته شدگان در آفرقا توسط تروریسم اسلامی بیشتر است. در اروپا فرانسه عمدتا به علت جنک الجزایر مورد هدف قرار گرفته است.
پ: تروریسم داعش مورد انتقاد حمص و حزب الله قرار گرفته است. تفاوت آن ها در چیست؟ خواست واقعی داعش چیست؟
چ: در استفاده از نام « سازمان های تروریست» باید احتیاط کنیم. پارتیزان های ضد نازی از ترور استفاده کردند. ارتش جرج واشنگتن نیز چنان وحشتی ایجاد کرد که مردم از آن فرار می کردند و بومیان او را «ویران گر شهرها» می خواندند. به سختی می توان یک جنبش رهایی بخش ملی را نام برد که از ترور استفاده نکرده باشد. حزب الله و حمص در پاسخ به اشغال اسراییل شکل گرفتند. با هر معیاری بسنجیم، داعش با آن ها متفاوت است. داعش در پی ایجاد خلافت با دست اندازی بر سرزمین های دیگران است.
پ: در پی قتل عام پاریس در نوامبر ۲۰۱۵، اوباما در کنفرانسی مشترک با هولاند اظهار کرد که «داعش باید نابود شود» فکر می کنید این ممکن باشد؟
چ: البته غرب توانایی قتل عام در زمین های اشغالی داعش را دارد لیکن این به نابودی آن منتهی نخواهد شد، یا این که همان طور که توضیح دادم گروهی خونخوار تر جای آن را خواهد گرفت. یکی از اهداف داعش در گیر کردن همه ی مسلمانان در جنگ است. ما می توانیم در این فاجعه به آن ها کمک کنیم، یا به ریشه ی این مسأله پرداخته و شرایطی ایجاد کنیم که نیرو های منطقه بر داعش فائق شوند. پیشنهاد ویلیام پولک، پژوهشگر خاورمیانه ( که در تصمیم گیری در سطح دولت نیز با تجربه است) شاید راه گشا باشد. وی مورد حمایت اسکات اتران نیر هست لیکن متأسفانه احتمال مقبولیتش زیاد نیست.
پ: آیزنهاور، با هشدار در باره ی مجتمع های صنعتی ـ نظامی اظهار کرده بود که قتصاد سیاسی آمریکا چنان شکل گرفته که جنگ را غیر قابل اجتناب می سازد. به نظر شما چگونه می توان آمریکا را از این سیاست جنگ طلبی دور کرد؟
چ: البته منافع آن بخش از اقتصاد در جنگ طلبی است ولی فکر نمی کنم این دلیل اصلی باشد. منافع سوق الجیشی و اقتصاد بین المللی نیز از اهمیت بسیاری برخوردارند. بعد ار جنگ جهانی دوم، برنامه های رفاه اجتماعی کشور را از رکود نجات داد. طبق مقاله ای منتشره در مجله ی « اقتصاد این هفته» در ۱۲ فوریه ی ۱۹۴۹، اگر چه تأثیر اختصاص بودجه به جنگ و یابه برنامه های رفاه اجتماعی، به عنوان نیروی محرکه ی اقتصاد یکسان است، لیکن برای نهاد های بازرگانی، تفاوت های اقتصادی و اجتماعی بسیاری در این دو نوع سیاست اقتصادی وجود دارد. بودجه های مصرفی در صنایع جنگی ساختار اقتصاد را تغییر نمی دهد در حالی که مصرف چنین بودجه هایی برای برنامه های رفاه اجتماعی، با ایجاد کانال های جدید تولیدی و مصرفی، درآمد را بازتوزیع کرده و اقتصاد را دگرگون می کند. در حالی که مصرف بودجه های رفاه اجتماعی نقش دمکراتیزه کردن دارد، بودجه های نظامی با بخش همگانی زیاد سر و کار ندارد و به همین دلیل، اساس برنامه ریزی دولت می گردد.
پ: آیا سقوط اشکار تسلط آمریکا بر صحنه ی جهانی، باعث جنگ طلبی بیشتر آن است؟
چ: نقطه ی اوج قدرت آمریکا، پس از جنگ جهانی دوم بود لیکن با «از دست دادن چین»، پدیدار شدن رقبای قدرتمند صنعتی، روند ضد استعماری و اخیرا با وجود تنوع اشکال قدرت رو به سقوط گذاشت. پاسخ آمریکا به این امر می تواند متنوع باشد: یا مانند بوش رو به تجاوز و فتح طلبی بگذارد یا مانند اوباما سیاست خود داری از استفاده از نیرو های زمینی باشد. البته امکانات فراوان دیگری نیز هست.
*********
این مطلب بخشی از کتابی است که به زودی از طرف انتشارات انسان شناسی و فرهنگ منتشر خواهد شد. نقل قول و هر گونه انتشار این مطلب بدون اجازه کتبی و رسمی موسسه انسان شسی و فرهنگ ممنوع و قابل پیگرد قانونی است. متن منتشر شده برای جلوگیری از تقلب های احتمالی فاقد منابع درونی بوده و بخش هایی از متن اصلی در آن خذف شده است یا بدون آنکه به اثر خدشه ای وارد شود تغییر کرده اند. متن نهایی و کامل در شکل کتاب منتشر خواهد شد.
******************
پرونده ی امبرتو اکو در انسان شناسی و فرهنگ:
http://old.anthropology.ir/node/28529
پرونده ی برونو لاتور در انسان شناسی و فرهنگ:
http://anthropology.ir/dossier/858
صفحه ی عاطفه اولیایی در انسان شناسی و فرهنگ:
http://anthropology.ir/oliaiatefe
*********************
تاریخ انتشار
شنبه, فروردین ۱۵, ۱۳۹۴ – ۰۱:۵۸
شاخه اصلی
جنگ، مرگ و فاجعه
بیشتر بخوانیددرباره دهشتی ورای توصیف: مرحله ی اخیر جنگ علیه ترور
نلسون ماندلا: مسیرهای غیرمنتظره (لوموند دیپلماتیک: اوت ۲۰۱۳)
زمانی که نلسون ماندلا خاموش شود، می توان پایان قرن بیستم را اعلام کرد. مردی که امروز درغروب زندگی خویش است، یکی از چهره های نمادین قرن بیستم است. به استثنای فیدل کاسترو، او شاید آخرین نفر ازشمار مردان بزرگ درحال ناپدید شدن است زیرا دوران ما برای رهاکردن اسطوره ها شتاب بسیار دارد.
نامش در ۵ قاره دنیا مترادف با مقاومت، آزادی و جهان گرایی است. نلسون ماندلا، مبارز سرسخت و نستوه، نودوپنجمین سالگرد تولدش را جشن می گیرد. حتی ایده کرنش دربرابر موقعیتش او را ازجادرمی برد. او می گوید: باید به پیش رفت و وظیفه سنگین دستیابی به آزادی را ادامه داد.
زمانی که نلسون ماندلا خاموش شود، می توان پایان قرن بیستم را اعلام کرد. مردی که امروز درغروب زندگی خویش است، یکی از چهره های نمادین قرن بیستم است. به استثنای فیدل کاسترو، او شاید آخرین نفر ازشمار مردان بزرگ درحال ناپدید شدن است زیرا دوران ما برای رهاکردن اسطوره ها شتاب بسیار دارد.
بیش از قدیسی که او همواره تاکید می کند که هرگز نبوده، ماندلا درواقع پیش، درحین و پس از دوران طولانی زندان خود یک اسطوره زنده بوده است. دروجود اوست که افریقای جنوبی، این رویداد جغرافیایی که به دشواری می تواند مفهومی از خود عرضه کند، ایده خود را یافته است. و اگر شتابی برای جدایی از او ندارد، آشکارا به این خاطراست که اسطوره جامعه بدون اسطوره، ازخطر موجودیت تازه خویش به عنوان جامعه ای زنده درفردای تبعیض نژادی برکنار نیست.
اماباید رد موضوع قدیس بودن را که ماندلا همواره، گاه با شیطنت، برآن تاکید داشته درنظر داشت و پذیرفت که او با موجودی عادی و معمولی بودن فاصله داشته است. آپارتاید که یک شکل عادی از سلطه استعماری و ستمگری اجتماعی نبود، موجب پیدایش طبقه ای از زنان و مردان غیرعادی و بی پروا شد که به بهای از خودگذشتگی های بی سابقه به لغو آن شتاب بخشیدند. اگر ازمیان همه ماندلا نامدارشد، به این دلیل است که درهر چهارراه زندگی اش، گاه زیرفشار موقعیت و بیشتر به صورت داوطلبانه توانست مسیری غیرمنتظره برگزیند.
درنهایت، زندگی او درچند کلمه خلاصه می شود: مردی که مدام تحت شنود، بازرسی و نظارت بود، گزینه هایش آنقدر غیرمنتظره بودند که معجزه آسا به نظر می آیند و این امر بازهم به اسطوره سازی بیشتر از او می انجامد.
درژرفای اسطوره تنها تمایل به تقدس و تشنگی برای چیزهای نادانسته یافت نمی شود. اسطوره ابتدا در مجاورت مرگ، این شکل نخستین عزیمت و ازجا کنده شدن، می شکفد. ماندلا این را زمانی تجربه کرد که پدرش امفا کانیسوا گادلا ماندلا، تقریبا جلوی چشمان او بازندگی وداع کرد ، درحالی که پیپ برلب داشت و درگیر سرفه هایی غیرقابل کنترل بود که حتی توتونی که آنهمه آنرا دوست داشت نمی توانست تسکینش دهد. این نخستین عزیمت موجب شتاب بخشی به عزیمتی دیگر شد. ماندلای جوان، به همراهی مادرش کونو، محل زندگی دوران کودکی و نوجوانی اش، که درزندگی نامه اش از آن با ملاطفت فراوان یاد می کند راترک کرد. او درجریان سال های دراز زندانی بودنش باز به آنجا بازگشت و پس از ساختن یک خانه، کاملا به شکل آخرین زندانی که پیش از آزادی در آن محبوس بود، درآن سکونت گزید.
اوکه از معمولی بودن سرباز می زد، برای دومین بار نوجوانی را پشت سر گذاشت. شاهزاده گریزپا، به یک شغل نزد رئیس تمبوس، خاندان اصلی اش، پشت کرد. به ژوهانسبورگ، شهری معدنی رفت که درآن زمان در اوج توسعه و محل تناقض های اجتماعی و فرهنگی به وجود آمده براثر سرهم بندی سرمایه داری و نژادپرستی، که درسال ۱۹۴۸ شکل و نام آپارتاید به خود گرفت بود. ماندلا که بنابر سنت برای ریاست فراخوانده شده بود، به ناسیونالیسم مانند یک مذهب روی آورد و شهر معادن طلا به صورت میعادگاه او با سرنوشتش درآمد.
درآن هنگام، راهی خیلی طولانی و دردناک در پیش داشت که پر بوداز محرومیت، بازداشت مکرر، آزار و اذیت های نابهنگام، حضور چندین باره دربرابر دادگاه ها، اقامت های معمول در زندان هایی با شکنجه گاه و برنامه های تحقیر، زمان های کم و بیش طولانی زندگی مخفی، وارونه شدن زندگی روزانه و شبانه، تغییرلباس و چهره دادن های گاه به گاه، زندگی خانوادگی شیرازه ازهم پاشیده، اقامتگاه های متروک، مرد مبارز تحت تعقیب و فراری مدام در حال عزیمت. تنها راهنمای او دراین احوال، باور به یک روز درپیش رو، روز بازگشت بود.
ماندلا درواقع خطرهای بزرگی را به جان خرید. خطر برای زندگی خود، که با سختی و مشقت به سربرد. هربار گویی که آغازی نو بود و هربار گویی که آخرین بار بود. او همچنین زندگی بسیاری دیگر، ازجمله خانواده اش را دچار خطر کرد که درنتیجه اجتناب ناپذیر کارها و باورهای او بهایی غیرقابل ارزیابی پرداختند. پیوند او با خانواده از راه بدهی سنگینی بود که او هرگز توفیق بازپرداخت آن را نیافت. امری که موجب تشدید احساس گناه در او شد.
اوبا مویی فاصله از مجازات مرگ نجات یافت. درسال ۱۹۶۴، او همراه با متهمان دیگر پرونده، خود را برای محکومیت آماده کرده بود. مدتی پس از خروج از زندان، او در مصاحبه ای با احمد کاترادا تایید می کند که: «ما این احتمال را درنظر گرفته بودیم. اگر قراربود ازبین برویم، بهتراین بود که این کار در هاله ای از شکوه و عزت انجام شود. این برای ما خوشایند بود که مرگمان به منزله آخرین هدیه به مردم و سازمانمان باشد »(۱). این بینش مسیح وار به هیچ وجه به مفهوم شهادت طلبی نبود و به عکس همه کسان دیگر از روبن اوم نیوبه تا پاتریس لومومبا، آمیلکار کابرال، مارتین لوترکینگ و حتی مهندس کارامچاند گاندی، او از زیر تیغ رهایی یافت.
در اردوگاه کار اجباری جزیره روبن بود که او، درمرز کار اجباری، مرگ و دورافتادگی، میل به زندگی را تجربه کرد. زندان به صورت آزمونی بسیار دشوار درآمد، آزمون محدود و مقید بودن و بازگشت به ابتدایی ترین وضعیت. دراین مکان بی بهرگی از حداقل ضروریات زندگی، ماندلا آموخت حدود ۲۰ سال در سلولی زندگی کند که تفاوت چندانی با تابوت نداشت (۲).
در درازای ساعت های سخت و طولانی تنهایی، رانده شده به مرز جنون، او موضوعی اساسی را ازنو کشف کرد: آنچه که در سکوت و سکون نهفته است. همه چیز برایش به سخن درآمد، مورچه ای که معلوم نبود به کجا می رود، دانه پنهان شده ای که می میرد و باز می روید و توهم یک باغ را پدید می آورد، ذره ای از یک شیئی، مهم نیست چه چیزی، سکوت روزهای کسل کننده ای که به نظر نمی آید قصد گذشتن داشته باشند و به هم شباهت دارند، زمان که به شکلی پایان ناپذیر کش می آید، کندی روزها و سرمای شب ها، سخن نادر و کمیاب شده و مردم آن سوی دیوارها که دیگر همهمه شان به گوش نمی رسد، ورطه جزیره روبن و اثر زندان بر چهره اش که دیگر درد برآن نقش بسته، درچشمان تار شده براثر نور خورشید بازتاب یافته برذرات سیلیس، در اشک هایی که دیگر چندان جاری نمی شوند، غباری که چهره را به صورت شبح درآورده و بر ریه ها، انگشتان پا و فراتر ازهمه بر لبخند شاد و درخشانش نشسته و حالت متکی به خود، راست قامت، ایستاده با مشت گره کرده، آماده برای ازنو درآغوش گرفتن دنیا و برپا کردن توفان [را محو کرده است].
تقریبا محروم از همه چیز، او وجب به وجب برای ازدست ندادن باقیمانده انسانیتی مبارزه کرد که زندانبانانش به هرقیمتی می خواستند از او بگیرند و به عنوان پیروزی نهایی خود وانمود کنند. ناگزیر از زندگی کردن با تقریبا هیچ، او آموخت که همه چیز را پس انداز کند و به ویژه یک عدم وابستگی ژرف نسبت به امور جسمانی زندگی، ازجمله نیاز جنسی، پیدا کرد. تاجایی که، زندانی محبوس درمیان دیوارها، دیگر برده کسی نبود. جسم ماندلا در مجاورت فاجعه زندگی کرد. او به شامگاه زندگی نفوذ کرد و در جستجوی یک ایده، یعنی چگونه می توان آزاد از قید نژاد و سلطه ای که این نام ایجاد می کند زندگی کرد، به نزدیک ترین نقطه ظلمات رسید. گزینه هایش او را به مرز فاجعه رهنمون شدند. او دنیا را مجذوب خود ساخت زیرا آموخت که چگونه از سرزمین سایه ها زنده بازگردد. نیرویی فوران کننده درغروب قرنی که درحال پیرشدن، دیدن رویا را از یاد برده بود.
مانند جنبش های کارگری در قرن نوزدهم، یا مبارزات زنان، مدرنیته دوران ما ناشی از رویای الغای بردگی است که پیشتر بردگان درسرمی پروراندند. این رویاست که درآغاز قرن بیستم موجب نبردهایی برای استعمارزدایی شد. فعالیت های سیاسی ماندلا در متن این تاریخ مشخص مبارزات بزرگ افریقایی برای آزادی انسان ثبت می شود.
این مبارزات از اصل بازپوششی جهانی داشتند. مفهوم آنها هرگز محلی و منطقه ای نبود و همواره دنیا را دربرمی گرفت. حتی هنگامی که بازیگران محلی را دریک کشور یا قلمرویی ملی کاملا تجهیز می کرد، در نقطه آغاز از یک همبستگی درمعیار جهانی و فراملی برخوردار بود.
اینها مبارزه هایی بودند که هربار موجب گسترش یا جهانی شدن حقوقی شدند که تا آن زمان در تیول یک نژاد باقی مانده بود. پیروزی جنبش الغای بردگی درطول قرن نوزدهم بود که برتناقض دموکراسی و برده داری مدرن نقطه پایان نهاد. به عنوان نمونه: در ایالات متحده آزادی مردمان دارای اصلیت افریقایی و مبارزات برای حقوق مدنی، راه را برای تعمیق و کاربرد ایده برابری و شهروندی گشودند.
همین جهان شمولی در جنبش ضداستعماری یافت می شود. درواقع درآن آماجی از، اگرنه امکان بخشیدن به ابراز، یک قدرت خاص تکوینی – قدرت روی پای خود ایستادن، ساختن جامعه و خود گردانی – دیده می شود.
ماندلا با تبدیل شدن به نماد مبارزه جهانی علیه تبعیض نژادی، به مفاهیم خود وسعت بخشید. هدف پایه گذاری جامعه ای ورای نژاد بود. درحالی که نژاد پرستی به شکل هایی کم وبیش غیرمنتظره درحال بازگشتند، برنامه برابری جهان شمول بیش ازهمیشه درپیش روی ماست.
نکته ای که ماندلا برای گفتن درباره افریقای جنوبی پشت سرخود باقی می گذارد این است که گذر از یک جامعه تحت کنترل به یک جامعه مصرفی، بی تردید نمایانگر یکی از دگرگونی های قطعی پس از آزادی و پایان یافتن آپارتاید است. در نظام آپارتاید کنترل برمبنای تعقیب و محدود کردن سیاهان بود. این کار ازراه محدود کردن محل هایی که آنان می توانستند تردد کنند انجام می شد و با این هدف بود که هرچه بیشتر از آنان کار کشیده شود. به این دلیل بود که محیط زیست های کوچکی ایجاد شدند که گاه به صورت محوطه های محصورشده و گاه به شکل اردوگاه ها بودند. از اینرو، تماس بین افراد یا ممنوع بود و یا برمبنای قوانینی سختگیرانه انجام می شد. به ویژه زمانی که این افراد به طبقه بندی های نژادی متفاوت تعلق داشتند. بنابراین کنترل بنابرخواست قدرت حاکم، برمبنای تغییراتی خشن در راستای نژادی تشدید می شد.
در نظام آپارتاید ، خشونت ۳ عملکرد داشت: ازیک سو، ضعیف کردن ظرفیت های سیاهان برای بازتولید اجتماعی را نشانه می گرفت. آنان هرگز توان دستیابی به وسایل ضروری برای یک زندگی شایسته، اعم از غذا، مسکن، آموزش و سلامت یا بازهم بیشتر، حقوق ابتدایی شهروندی را نداشتند.
از سوی دیگر، این خشونت بعدی اندام واره داشت و بی تحرکی، فلج کردن بدن و درصورت ضرورت شکستن آن را نشانه می گرفت. و سرانجام، به دستگاه عصبی حمله می کرد تا ظرفیت قربانیان خود برای ایجاد یک دنیای نمادین را بخشکاند. غالبا، نیروی آنها به سوی انجام کارهایی برای زنده ماندن معطوف می شد. آنان ناگزیر بودند زندگی خود را برمبنای تکرار بگذرانند. این درواقع کاری بود که نژادپرستی تعمد در انجام آن را داشت.
این شکل های خشونت و ددمنشی موجب ژرف ترین نوع درون گرایی که بتوان تصورکرد شد. پس از سال ۱۹۹۴، این خشونت ها با شیوه ای مولکولی در سطح موجودیت مشترک و عمومی [سیاهان] بازتولید شدند. آنها به شکل واکنش های متقابل اجتماعی درتمام سطح ها، اعم از فضای زندگی خصوصی، چهارچوب های تمناها و تمایلات جنسی، یا ازاینها هم بیشتر، میل سرکوب ناپذیر به مصرف هرنوع کالا، خود را نشان می دهند.
این تمایل بی حد و اندازه برای مصرف، به جای عصاره و جوهر اصلی دموکراسی و شهروندی گرفته شده است. گذر از یک جامعه تحت کنترل به یک جامعه مصرفی در زمینه ای رخ می دهد که نقش انواع محرومیت سیاهان برآن دیده می شود. ثروت فراوان و محرومیت مفرط درکنار هم همزیستی می کنند و چاله ای که بین این دو ایجاد شده بیش از پیش به خشونت و انواع احتکار می انجامد..
دموکراسی پس از ماندلا از ترکیب اکثریت سیاهان بیکار و کسانی که واجد شرایط کارکردن نیستند و تقریبا برهیچ چیز مالکیت ندارند، تشکیل شده است. برتاریخ طولانی کشور نقش آشتی ناپذیری بین دو اصل، حکومت مردم بر مردم و قانون دارندگان [ثروت] بسته شده است.
تاهمین اواخر، این صاحبان ثروت تقریبا به صورت انحصاری سفیدها بودند و همین به مبارزه جنبه نژادی می داد. اکنون دیگر کاملا چنین نیست. طبقه متوسطی از سیاهان پیدا شده اند اما در وضعیت بهره گیری همراه با امنیت کامل از حقوق مالکیتی که اخیرا به دست آورده اند نیستند. اطمینانی به این که خانه ای که با وام بانکی خریداری شده، به زور یا به دلیل موقعیت نامناسب اقتصادی، فردا توسط بانک ضبط نشود وجود ندارد. این احساس عدم پایداری و بی ثباتی یکی از جنبه های روانی طبقه متوسط سیاه را تشکیل می دهد. جنبش قدیمی آزادی، کنگره ملی افریقا هم به نوبه خود دردام تغییری متناقض گرفتار شده است. محاسبه ای که طبقه های درقدرت و دارندگان سرمایه می کنند، این است که فقرتوده های مردم و نرخ بالای نابرابری می تواند، دربرخی شرایط، به آشوب و آشفتگی، اعتصاب های موردی و رویدادهای پرشمار خشونت آمیز منجر شود، اما به ضد ائتلافی منتج نمی شود که بتواند به صورت عمده موضوع مصالحه سال ۱۹۹۴ را تغییر دهد که قدرت سیاسی را به کنگره ملی افریقا واگذارکرد و برتری اقتصادی و فرهنگی را به اقلیت سفید سپرد.
افریقای جنوبی وارد دوران جدیدی از تاریخ خود می شود که درطول آن فرآیند انباشت [ثروت] مانند سلب مالکیت مستقیم در هنگام جنگ های قرن نوزدهم عمل نمی کند. این کار ازاین پس ازطریق ضبط و مالکیت خصوصی منابع عمومی، تغییر درنوع خشونت ها و استفاده ابزاری نسبی از بی نظمی صورت می گیرد. تشکیل طبقه ای از رهبران چند نژادی از راه ترکیب دوگانه از مدل های روسیه، چین و افریقای پسا استعماری انجام می شود.
درعین حال، فضای عمومی به تدریج بالکانیزه می شود. تراکم جمعیت درنقاط مختلف کشور تغییر می یابد. شماری از سفیدها با ترک مناطق بندری و کشتیرانی، به ساحل ها، عمدتا در استان کاپ غربی می روند. آنها از روند رشدیابنده «افریقایی کردن» کشور می ترسند و در رویای بازسازی یک جمهوری سفید پوست، به دور از برچسب تبعیض نژادی، اما مقید به حمایت از امتیازات پیشین سفید پوستان، به سرمی برند.
بخشی ازتناقض وابستگی به چهارچوب های روانی دوران جداسازی نژادی، به روند تبدیل کشور به ملتی مرکب از شهروندان مسلح، نوعی از ملت- پادگان مجهز به پلیسی عمیقا فاسد و نظامی شده پاسخ می گوید. مرفه ها از نوعی شبه امنیت که از هزاران موسسه خصوصی امنیتی و نگهبانی خریداری می کنند بهره می گیرند که بخشی از این موسسه ها توسط سران پلیس مخفی یا سرویس های جاسوسی اداره می شوند (۳).
این نظام جدید کنترل از راه کالا از بازپخش مفرط منابع خشونت استحکام می یابد. ولی یک جامعه مسلح همه چیز هست جز یک جامعه مدنی و ازاین هم کمتر یک اجتماع واقعی است. مجموعه ای از افراد پراکنده، منزوی دربرابر قدرت، جداشده برمبنای بدگمانی، ناتوان از تشکیل توده اما آماده برای رفتن زیرسایه یک تشکیلات شبه نظامی یا یک مردم فریب است و نه ساخت سازمان های با انضباظ ضروری برای عملکرد یک جامعه دموکراتیک.
فزون براینها، از زندگی و رفتار ماندلا دو درس می توان آموخت: درس نخست این است که، دستکم درحال حاضر، تنها یک دنیا وجود دارد و این دنیا همه چیزی است که هست. درنتیجه، وجه مشترک همه ما احساس یا تمایل به انسان کامل بودن است. این تمایل برای تکامل یافتن در انسانیت، چیزی است که همه ما درآن سهیم هستیم.
برای ساختن این دنیایی که مشترکا به همه ما تعلق دارد، می باید به کسانی که در روندی ذهنی و عینی درطول تاریخ بخشی از انسانیت شان ربوده شده را به آنان بازگرداند. مادامی که کسانی که به بینوایی مطلق سوق داده شده اند، از وضعیت ناگوار و تاریکی که درآن گرفتارند رهایی نیابند، نمی توان به مفهوم دنیای مشترک دست یافت. در اندیشه ماندلا، آشتی و ترمیم درقلب امکان آگاهی مشترک از دنیا، یعنی دستیابی به عدالت جهانی قراردارد. برمبنای تجربه دوران زندان، او به این نتیجه گیری رسید که هر انسانی دارای بخشی ذاتی از انسانیت است. این بخش غیرقابل کاهش به هریک ازما تعلق دارد و موجب می شود که به طور عینی، مادرعین حال متمایز از یکدیگر و شبیه به هم هستیم. درنتیجه مبنای اخلاقی آشتی و ترمیم حکم می کند که چیزی را که می توان آن را سهم دیگری نامید را به رسمیت بشناسیم. چیزی که مال من نیست اما من بخواهم یا نخواهم تضمین کننده آن هستم. این بخش متعلق به دیگری را من نمی توانم بدون تحمل عواقبی برای باوری که ازمفهوم عدالت، حقوق و حتی تمام انسانیت – اگر این را نهایت همه چیز می دانم – دارم، تصرف کنم.
دراین شرایط، کشیدن مرز، ساختن دیوار و محوطه محصور، تقسیم بندی، طبقه بندی، سلسله مراتب، سعی در کندن انسانیت کسانی که دچار فرودستی شده اند، که خوشایندمان نیستند، که به ما شبیه نیستند یا کسانی که فکرمی کنیم با آنها هرگز به توافق نخواهیم رسید، بیهوده است. تنها یک دنیا وجود دارد و همه ما، حتی اگر شیوه سکونتمان درآن یکسان نیست، وارثان آن هستیم. و دقیقا چندگانگی فرهنگ ها و شیوه های زندگی ناشی از همین امر است. گفتن این به هیچ وجه به معنای مخفی کردن ددمنشی که مشخصه برخورد بین مردمان و ملت هاست نیست. یادآوری یک نکته بی ترحم است که اصل آن بی تردید به آغاز دوران مدرن بازمی گردد: روند غیرقابل برگشت درهم پیچیده و متقاطعی از فرهنگ ها، مردمان و ملت ها.
غالبا تمایل به متفاوت بودن درست درجایی ظاهرمی شود که بیشترین تجربه محرومیت وجود دارد. در این حالت، اعلام تفاوت بیان وارونه تمایل به بازشناسی و شمول است. برای کسانی که سلطه استعماری را تحمل کرده اند یا کسانی که سهم انسانیت شان در برهه تاریخی مشخصی ربوده شده، بازپس گیری این سهم انسانیت غالبا ازراه اعلام تفاوت انجام می شود. اما، چنان که در بخشی از نقد مدرن افریقایی دیده می شود، این امر یک لحظه ازبرنامه ای وسیع تر است: برنامه دنیایی که خواهد آمد، دنیایی درپیش روی ما، که مقصد آن همه جهان است. دنیایی خلاص شده از سنگینی نژاد و تمایل به انتقامجویی از بیدادگری های یادآور تبعیض نژادی.
۱- Nelson Mandela, Conversations avec moi-même, Seuil, coll. «Points », Paris, 2011.
۲-Cf. Nelson Mandela, Un long chemin vers la liberté, Le Livre de poche, Paris, 1996.
۳-Lire Sabine Cessou, «Trois émeutes par jour en Afrique du Sud », Le Monde diplomatique, mars 2013.
نویسنده: Achile Mbembe
استاد تاریخ و علوم سیاسی دانشگاه ویت واترزرند در ژوهانسبورگ، نویسنده [کتاب] “نقدی برخرد سیاه” که توسط نشر دکوورت دراکتبر ۲۰۱۳ منتشر می شود.
صفحه لوموند دیپلماتیک در انسان شناسی وفرهنگ
http://anthropology.ir/lmd
پرونده «لوموند دیپلماتیک» در انسنا شناسی و فرهنگ