مقدمه
مطالعه پیرامون موضوع معنا در شهر و چگونگی ایجاد و انتقال آن خصوصا از سال های ۱۹۶۰ به بعد با پدید آمدن گرایشهای انسان-گرایانه به شهر و محیط شهری با استقبال مواجه شد. مطالعه و بررسی تئوریهای اخیر معنی شناسی نشان میدهد که اطلاعات محیط در قالب پیام توسط فرد گیرنده یا شناسنده دریافت شده، در ذهن او در تطبیق با معانی ذهنی از قبل موجود، رمزگشایی شده و منجر به ادراک معنی میشود. از این رو گرایشات اخیر معنی شناسی توجه بیشتری به اجزا و عناصر ثابت، نیمه ثابت و متغیر محیط در انتقال معانی نشان داده اند.
نوشتههای مرتبط
یکی از اجزای انتقال پیام در شهر، نوع پوشش و لباس مورد استفاده مردم و ساکنان آن است. مردم با استفاده از رنگ، جنس، شکل، فرم و اجزا و تزئینات لباس پیامهایی از خود، جامعه و محیط را انتقال میدهند. این پیامها که اغلب به صورت ناخودآگاه توسط شناسندگان محیط معنی میشود، میتواند اطلاعاتی از قبیل جنسیت، شغل، طبقه اجتماعی، میزان رسمیت فضای مورد استفاده، اعتقادات مذهبی و شرایط اقلیمی و آب و هوایی را انتقال دهد. شهر یا فضای شهری خاصی را تصور کنید که تمام ساکنان و کاربران آن علی رغم وجود تفاوتهای فردی و اجتماعی، از لباسهایی متحدالشکل و یکسان استفاده میکنند. درصد انتقال پیامهای متداولی که از فضا دریافت میشود و به معنی کردن فضا کمک میکند تا به چه اندازه کاهش می-یابد؟ این مقاله با نگاهی تازه به مسئله پوشش و لباس در شهر، درصدد است اهمیت انتقال معنی را از اجزای پویای فضا مورد بازبینی قرار دهد.
لباس و انتقال معنی
نظام مد و لباس برای نخستین بار تحت عنوان یک نظام نشانهای- که به مفهومی ورای صورت اولیه خود اشاره میکند- توسط رولان بارت نشانه شناس فرانسوی مطالعه شد. این مطالعه که مبسوطترین مطالعه نشانه شناختی او محسوب میشود در کتابی به نام نظام مد گردآوری شده است. حاصل مطالعات بارت نشان میدهد که لباس و نوع پوشش که توسط مردمان مورد استفاده قرار میگیرد حاوی یک نظام دلالتی است و پیام¬هایی از طریق آن انتقال داده میشود.
احمدی در کتاب ساختار و تاویل متن (۱۳۷۰) به نقل از رولان بارت مینویسد:
“نظام پوشاک، استوار بر قرارداد است. اگر پوشاک دلالت معنایی اجتماعی نمیداشت، آنگاه تنها لباسهای بادوام خریداری میشد و هرکس تنها زمانی لباسهای تازه میخرید که لباسهای قبلی کهنه و فرسوده شده باشند، اما به دلیل معانی خاص و قراردادی اجزا لباس، ترکیبهای گوناگون و متنوعی به وجود میآیند که اساس رسم پوشاک یعنی مد لباس هستند.”
راپاپورت یکی از ابعاد غیر کلامی فرهنگ را سبک لباس پوشیدن دانسته و آن را در کنار معماری، مبلمان، غذا، موسیقی و … در انتقال معنی محیط موثر می داند. او معتقد است اگر لباس پوشیدن افراد بر اساس شخصیت شان نباشد، فهم شرایط اجتماعی و دسته بندی مردم در گروه های مختلف با اشکال مواجه می شود. سطح اقتصادی، تحصیلی، موقعیت اجتماعی، خط فکری، سابقه و شخصیت هر فرد با نوع لباسی که مورد استفاده قرار میدهد قابل تشخیص است.
واگنر در سال ۱۹۷۹ به شناخت شهرها به وسیله نوع لباس افرادش، نوع ساختمانها و تابلوی مغازه ها اشاره میکند. او معتقد است لباس میزان سلیقه افراد، شغل و وضعیت اقتصادی او را نشان میدهد؛ در حالیکه سبک پوشش و ژست لباس میتواند حکایت از حالت روحی و روانی شخص داشته باشد.
گیرو در نشانه¬های هویت به لباس¬های متحدالشکلی اشاره میکند که مورد استفاده گروه¬های خاص است و وجه تمایز آنها از گروه¬های دیگر است. دسته¬بندی انواع یونیفورمها در نشانهشناسی گیرو (۱۹۷۳) به صورت زیر آمده است:
گروه اجتماعی: اشرافیت، بورژوازی، عوام و …
گروه سازمانی: ارتش، کلیسا، دانشگاه و …
گروه شغلی: قصابها، آشپزها، نجارها و …
گروه فرهنگی: مجامع ورزشی، موسیقایی و …
گروه قومی: برتونها، آلزاسیها، اوورنیاها [در ایران: مثلاً کردها، بلوچها، ترکمنها و …] و …