چکیده
ترافیک امروزه در ایران خصوصاً در کلانشهرهای جامعه با زندگی روزمره شهروندان عجین شده است و یکی از مسائل مهم و پیچیده، مدیریت شهری است. نقض قوانین راهنمایی و رانندگی، عدم جامعه پذیری الگوهای رفتاری ترافیکی،عدم نظارت و کنترل اجتماعی بر کردارهای ترافیکی، نبودن فرهنگ صحیح رانندگی و فرهنگ عابرین پیاده، ضعف دستگاه های اجرایی، مشخص نبودن مدیریت اجرایی ترافیک ( عدم متولی) و… همگی نشانگر این است که این معضل اجتماعی و شهری در جامعه ایران پیامدهای وخیمی را بوجودمی آورد. نقش خانواده در نهادینه کردن فرهنگ ترافیک از همان اوایل کودکی از طریق کارکردهای آموزشی و فرهنگ سازی در پر کردن، فاصله بین شایستگی های موجود با شایستگی های مطلوب بسیار مؤثر است. آموزش ترافیک چنانچه از خردسالی و دوران کودکی در محیط خانواده آغاز شود، بایدهمراه با انضباط اجتماعی، رعایت حقوق دیگران، تقدم مصالح جمع بر فرد و … به کودک آموخته گردد،و اعضای خانواده( والدین) علاوه برگفتار، در رفتار و کردار خود نیز این مطلوبیت ها را به فرزندان باید یاد دهند، تا این آموخته ها تأثیرشگرفی در کردار و رفتار اجتماعی آنان در بزرگسالی از جمله رعایت قوانین ترافیکی بگذارد. درواقع بخشی از شکل گیری شخصیتی کودکانمان در زمینه آموزش های شهروندی، از جمله “رعایت فرهنگ ترافیک” جزء حوزه فعالیت ها و کارکردهای امروزی خانواده در جامعه ایرانی باید باشد، که این مسأله در تعامل با مسائل اجتماعی دیگر حوزه های مدیریت شهری می تواند رابطه داشته باشد. هرچه رفتار و اعمال ترافیکی اعضای خانواده به کودکانمان و دانش آموزانمان با هنجارهای قانونی نوشته شده( آئین نامه) منطبق و نزدیک تر باشد، رفتار مذکور بهنجارتر و یادگیری آن سریع تر خواهد بود. درآموزش فرهنگ ترافیک باید به کیفیت آموزش ترافیک برای هریک از بازیگران ترافیکی، بر اساس سن و نقشی که در ترافیک ایفاء می کنند، توجه داشته باشیم. آموزش فرهنگ ترافیک به کودکان، که گاه از سوی پلیس، مدرسه و سایر گروه های اجتماعی تدارک دیده می شود، بدون هماهنگی و اتفاق نظر با خانواده، بی تأثیر خواهد بود. آموزش های مستقیم و غیر مستقیم که ترکیبی از نقش های آموزشی، کنترلی و پشتیبانی از سوی خانواده ممکن است باشد، در اجتماعی کردن کودکان به رعایت فرهنگ ترافیک بسیار اثر گذار است.در خانواده باید شرایطی فراهم کرد که کودکانمان و دانش آموزانمان در خصوص هنجارهای ترافیکی به تعمق و تفکر بپردازند؛ و اهمیت هریک از اجزای فرهنگ مذکور را در یابند، وحتی باید در شرایطی این سنین قرار گیرند که خود کار را بر عهده گیرند. براین اساس پیشنهاداتی را برای نهادینه کردن فرهنگ ترافیک در میان فرزندانمان بیان کرده ایم.
واژه های کلیدی
آموزش، اجتماعی شدن، خانواده، ترافیک، فرهنگ
مقدمه
ترافیک و مسأله حمل و نقل یکی از مهمترین فعالیت های مدیریت شهری هر جامعه ای است، این مسأله در تمام جوامع شهری با زندگی شهروندان و زندگی روزمره آنان درهم آمیخته شده است. « کثرت، روز افزون حضور اتومبیل در جهان، با بیش از ۵۰۰ میلیون دستگاه، با کارکردهای پنهان و آشکار آن نظیر: گسترش تخلفات ترافیکی، تصادفات منجربه به مرگ ( با تعدادی بالغ بر یک میلیون نفر در جهان و بیش از ۲۵۰۰ نفر در ایران که ۳ درصد تولید ناخالص ملی کشور، یعنی ۴۰۰۰ میلیارد تومان را از بین می برد و به یکی از مهمترین عوامل مرگ و میر در جهان و ایران تبدیل شده است.» ( آیتی،۱۳۸۱: ۵) از سوی دیگر” آلودگی محیط زیست و صوتی، انواع آلودگی های هوا و انواع بیماری های قلبی و عروقی، سرطان، سکته های مغزی، تنگی نفس، نقص عضو و… از دیگر پیامدهای مهمی است که مسأله ترافیک برای جامعه شهری بوجود آورده است؛ همچنین، نقض قوانین راهنمایی و رانندگی، عدم نهادینه نشدن الگوهای رفتاری و کرداری ترافیکی در بین شهروندان، عدم نظارت و کنترل اجتماعی ترافیکی، نبودن فرهنگ صحیح رانندگی و عابر پیاده، ضعف دستگاه های اجرایی و سیاسی برخورد کردن با این پیامد و…” همگی نشانگر این است که مدیریت شهری و ترافیکی جامعه ایرانی را به فکر چاره جویی انداخته است. نتیجه این ضعف ها در سطح شهرها و جاده ها باعث شده که موجودی خیره کننده و هراس انگیز به نام وسایل نقلیه در کنار زندگی شهرنشینی روبه افزایش باشد،و نیازمندی به آموزش، فراگیری هنجارها، قواعد رفتاری- کرداری، و همچنین ارتقای سطح فرهنگ ترافیک از سنین کودکی تا بزرگسالی امری ضروری به نظر می رسد. این آموزش و فرهنگ سازی بیشتر در جهت سازگاری انسان با محیط زندگی می باشد، هرچه که این آموزش و فرهنگ سازی هدفمند و مداوم، مستمر و بادوام، باشد و از سال های اولیه شکل گیری شخصیت و پرورش آن در خانواده شروع شده باشد، و در سال های بعد توسط نهادهای رسمی چون آموزش و پرورش، رسانه ها، گروه های همسال، مدرسه تقویت و تکمیل گردد، ما شاهد آن خواهیم بود که پیامد ترافیک در جامعه از سوی شهروندان رعایت شده و اصول فرهنگ ترافیک با رعایت قوانین آن به صورت روان در اذهان و کردار شهروندان نهادینه شده، و این معضل مدیریت شهری به سمت کاهش پیامدهای آن سوق یافته است.
طرح مسأله
اهمیت بررسی موضوع ترافیک در جوامع امروزی به گونه ای است که انسان عصر حاضر تصور حذف وسایل نقلیه از زندگی روزانه خود را، همانند حذف اکسیژن و آب به عنوان دو عنصر ضروری حیات بسیار سنگین می داند؛ لذا نیاز به استفاده از وسایل نقلیه در عرصه های مختلف زندگی انسان در حال افزایش است و این گسترش نیاز، افزایش عرضه را به دنبال می آورد. با توجه به این مسأله در دنیا جدید خانواده از طریق آموزش های رسمی وغیر رسمی مؤثر یکی از تکیه گاه های اصلی برای به سامان کردن معضلات ترافیکی و فرهنگ سازی است. آموزش ترافیک چنانچه از خردسالی و دوران کودکی و در محیط خانواده همزمان با فرایندهای تربیتی چون( انضباط اجتماعی، رعایت حقوق دیگران، تقدم مصالح جمع بر فرد و …) با شیوه های مناسب آموزشی به کودک آموخته شود، تأثیر بیشتری خواهد گذاشت. خانواده علاوه برگفتار، در رفتار و کردار خود نیز این مطلوبیت ها را به فرزندان ارائه نمایند، تأثیرشگرفی در رفتار اجتماعی آنان در بزرگسالی از جمله رعایت قوانین ترافیکی خواهند داشت. با توجه به این مسأله در این مقاله به بررسی اهمیت نقش خانواده و کارکردهایی که این نهاد اجتماعی در حل معضل ترافیک دارد با تأکید بر روش تبیینی و تفسیری و به صورت اسنادی و کتابخانه ای به بررسی تأثیر نقش خانواده بر فرهنگ ترافیک در نزد فرزندانمان پرداخته و راهکارهایی را پیشنهاد می نمائیم.
اهمیت موضوع
خانواده در طول تاریخ فرایند زندگی اجتماعی انسان، دارای فراز و نشیب های بسیاری بوده است؛ روی هم رفته نهاد خانواده« نهادی پویا و مقاوم است که به تناسب شرایط اجتماعی و تاریخی، تحولاتی را پذیرفته و در عین حال، جامعه را نیز با خود تطبیق داده است. » (سگالن،۱۳۸۶: ۱۰) باید گفت که، خانواده نقش انکار ناپذیری در شکل گیری شخصیت، فرهنگ، آموزش های شهروندی امروزه دارد؛ رعایت قوانین ترافیکی و احترام به بایدها و نبایدهای ترافیکی یکی از حوزه های فعالیت ها و کارکردهای خانواده امروزی در تعامل با مسائل جامعه به خصوص مدیریت شهری ومهندسی ترافیکی می تواند باشد.
آموزش یکی از ابزارهای عمده”انتقال فرهنگ،جامعه پذیری، نظارت و کنترل اجتماعی، و ضامن استمرار و بقای هر جامعه ای” خواهد بود.آموزش فرایندی است که افراد جامعه از طریق آن نقش ها، انتظارات، قواعد، روابط و به طور کلی فرهنگ” جامعه خود را برای بقاء و دوام فرا می گیرند. در فرهنگ و بستر « آموزش یک سلسله مرتب، منظم، پیوسته و پشت سرهم دانسته شده است که به وسیله آن بتوان دانش، مهارت و یا تغییرات رفتار مطلوب را در نیروهای انسانی یک سازمان برای نیل به هدف های معین و مشخص، به وجود آورد.»( شایان مهر،۱۳۷۷: ۳۲) آموزش در بُعد اجتماعی و فرهنگی آن نوعی عمل اجتماعی فرض شده، که از طریق آن مجموعه ای از دانش ها و مفاهیم مرتبط با هم، همراه با عادت و مهارت ها به مخاطب انتقال می یابد. دورکیم نظریاتی در حوزه جامعه شناسی تربیتی،« آموزش را اجتماعی کردن روشمند نسل جوان می داند. طبق این تعریف، آموزش نهادی است که از طریق پرورش کیفیات شخصی مناسب در نسل های آینده، موجد وفاق ( اجماع) و یگانگی اجتماعی می شود»( گولد،۱۳۷۶: ۲۴۹) نقش خانواده در آموزش مستمر و حضوری فرزندان و دانش آموزان انکار ناپذیر است« آموزش در حوزه ترافیک، مهمترین اصل در میان سایر اصول( اجرای مقرارت، مهندسی ترافیک و شرایط محیطی)، و عامل انسانی به عنوان مهمترین رکن ترافیکی محسوب می شود.»( عبدالرحمانی،۱۳۸۴: ۱۸)
فرهنگ ترافیک
از اهداف بررسی فرهنگ، در هر جامعه ای معطوف ساختن توجه مخاطبان به اهمیت تأثیر فرهنگ بر رفتار اجتماعی، قوانین، و نحوه آموزش عناصر اساسی آن است. این پدیده هنگامی که در سال های اولیه زندگی آموخته شود، در مقابل دگرگونی ها مقاومت بیشتری از خود نشان می دهد. در مجموع « فرهنگ به مجموعه شیوه های زندگی اعضای جامعه ( نحوه لباس پوشیدن،غذا خوردن، حرف زدن،خوابیدن، احوال پرسی کردن و…)، الگوهای رفتاری، آداب، سنن، باورها، اعتقادت و هر نوع توانایی که انسان ها در جامعه می آموزند تا با جامعه سازگار شوند، گفته می شود. فرهنگ اساساً از دو بخش مادی ( رادیو، تلویزیون، هواپیما، اتومبیل، میز،صندلی و… که قابل اند ازه گیری مقایسه و ارزیابی است) و معنوی ( ادبیات، هنر،آداب و رسوم، باورها، و… که قابل اندازه گیری، مقایسه و ارزیابی نیست) تشکیل شده است.»( وثوقی،۱۳۷۶: ۱۲۶)
از آن جایی که واژه ” ترافیک” به صورت مداوم و مستمر در تعاملات روزمره بین شهروندان تکرار می شود، اصطلاحات ” راهبندان- بند آمدن خیابان- قفل شدن یا هنگ کردن- کند شدن حرکت وسایل نقلیه” برای شهروندان همگی نشانگر اهمیت مسأله ترافیک و اجرای الگوهای فرهنگی آن را بیان می کند.در حوزه مطالعات اجتماعی، ترافیک به مجوعه روابط و کنش های متقابلی دانسته شده است که خارج از محل سکونت شهروندان، میان کنشگران اجتماعی به وقوع می پیوند؛ و اساساً در شرایط و موقعیت های خاص اجتماعی میان انسان( به عنوان سواره، پیاده، سرنشین و پلیس). محیط طبیعی و مصنوعی ( شب و روز، کوهستان، جاده، خیابان، کوچه و…) و اتومبیل هنگام جابه جایی برقرار می شود. ترافیک به عنوان یکی از عناصر فرهنگی ( مشتمل بر بخش مادی و معنوی است)، دارای ارتباط نزدیکی با سایر عناصر فرهنگی است. ترافیک به عنوان یک پدیده اجتماعی، هم به طور ذهنی و عینی، هم بر رفتار فردی و اجتماعی، و هم بر کردار اجتماعی و روابط اجتماعی افراد جامعه را اثر می گذارد. برای مثال، بسیاری از باورها و اعتقادات ملی- مذهبی در کشور ما، نظیر: مقدس یا مذموم بودن برخی رنگ ها( سبز و قرمز) که به وسایل نقلیه نیز سرایت کرده است، استفاده از اشیایی گوناگون در تزیینات اتومبیل، و آداب نشستن یا سلام کردن، با فرهنگ ترافیک نیز در هم آمیخته است. هنگامی که در درون اتومبیل و در تزئین داخل آن، از نام و تصاویر ائمه، آیات قرآن کریم، اشعار و ضرب المثل ها استفاده می شود، و زمانی که از نمادهای چشم زخم، قربانی کردن گوسفند در جلوی اتومبیل و مالیدن خون آن به سپرها و چرخ های آن، تخم مرغ زیر چرخ آن گذشتن و صدها مورد دیگر سود جسته می شود، در واقع به این معناست که باورهای قدیمی، در عصر فرهنگ جدیدی به نام اتومبیل تأثیر گذاشته است. بدین ترتیب فرهنگ ترافیک به مجموعه ای از ارزش ها، هنجارها،آداب، باورها، و سننی ( در خصوص اتومبیل) اطلاق می شود که از سوی بازیگران ترافیکی، هنگام تردد در کوچه، خیابان،میدان، بزرگراه و… مورد توجه قرار می گیرد. این فرهنگ اساساً آمیخته ای از دو بخش اصلی است: نخست آیین نامه و قوانین راهنمایی و رانندگی که خود حاوی شکل های نوشتارها و علائم است و دوم رفتارها و کنش های عموم بازیگران ترافیک تحت تأثیر باورها، سنن و آداب فرهنگی آن جامعه قرار دارند. افراد جامعه ( به ویژه کودکان و نوجوانان) به دو طریق ( از سوی خانواده) با فرهنگ ترافیک آشنا می شوند: نخست خواندن و کسب اطلاع و یا شناخت هنجارهای قانونی راهنمایی و رانندگی، دوم مشاهده رفتارهای خانواده و خویشاوندان که احتمالاً آمیخته ای از آیین نامه یاد شده، باورها، سنن و آداب اجتماعی است، هرچه رفتار و کردار ترافیکی خانواده ی دانش آموز با هنجارهای قانونی نوشته شده( آئین نامه) منطبق و یا نزدیک تر باشد، رفتار مذکور به هنجارها تر و یادگیری آن سریع خواهد بود، در مقابل، هرچه هنجارهای قانونی نوشته شده با رفتارهای خانواده کم تر منطبق باشد، رفتار مذکور نابهنجارتر و یادگیری آن دیرتر صورت خواهد پذیرفت. بدین ترتیب، خانواده در انتقال عناصر فرهنگی و منطبق کردن الگوهای رفتاری با هنجارهای قانونی، به عنوان اولین نهادی که به آموزش فرزندان می پردازد، اهمیت بسزایی دارد.
خانواده و اجتماعی کردن
برخی از جامعه شناسان خصوصاً کارکردگرایان، براین عقیده اندکه بعداز تولید بقای نسل « تربیت اجتماعی و جامعه پذیری و یا اجتماعی کردن افراد علی الخصوص کودکان و نوجوانان مهمترین کارکرد این نهاد اجتماعی تلقی می گردد.»( کوئن،۱۳۷۸: ۱۷۳) اجتماعی کردن و یا جامعه پذیر نمودن افراد و اعضای خانواده یکی از اهداف اصلی خانواده، متغیر ها و مؤلفه هایی چون سطح درآمد، تحصیلات، محل تولد، اشتغال، نوع شغل والدین و طبقه اجتماعی افراد را مورد ارزیابی و بررسی قرار می دهد. در واقع از هنگامی که تربیت اجتماعی فرزندان در خانواده شروع می گردد، ارزش ها- دیدگاه ها- باورهای فرهنگی- هنجارها و… در روح و جان کودک نفوذ می کند، بدین ترتیب، هرجا که آموزش و پرورش هست، خانواده در آن نقش اساسی خواهد داشت، در واقع خانواده از هنگامی که آموزش رسمی فرزندان شروع می شود در کنار مدرسه- همسالان- رسانه ها و سایر نهادهای اجتماعی در فرایند اجتماعی کردن افراد جامعه و کودکان مشارکت می کند. فرایند جامعه پذیری و اجتماعی شدن در هنگام کودکی، اساساً مبتنی بر محبت و عشق استوار است، چرا که بدون آن، کودک حاضر به پذیرش وظایف یادگیری نیست. بدین ترتیب، وابستگی متقابل والدین و فرزندان در این دوره رشد، از ضروریات اولیه اجتماعی شدن به شمار می رود. بدین ترتیب می توان گفت، اجتماعی شدن موجب انطباق فرد با محیط زندگی و باعث پیوندهای اجتماعی میان نسل های گوناگون جامعه به یکدیگر خواهد شد.
برخی از جامعه شناسان با توجه به این که خانواده یکی از گروه های نخستین است( با وجود روابط چهره به چهره، غیر رسمی و صمیمانه در آن)، اجتماعی کردن و نظارت اجتماعی را مهم ترین نقش خانواده می دانند و بر این باورند که در نظام های اجتماعی اولیه، به ندرت اعضاء حاضر می شوند، رفتاری مغایر با هنجارهای گوناگون داشته باشند. نظریه پردازان انتقال فرهنگی بر این باورند که رفتار افراد از طریق ارتباط متقابل با سایر مردم فرا گرفته می شود. آنها اذعان می دارند که برخی محیط های اولیه نظیر خانواده و جمع دوستان در انتقال رفتارها، به ویژه رفتارهای نابهنجار، تأثیر بسزایی دارند. طبق نظریه مذکور، فرزندان از طریق همنشینی با والدین( مثلاً هنگام رانندگی)، با مفاهیم ترافیکی نظیر: سرعت مجاز و غیر مجاز،سبقت، بستن کمربند ایمنی، استفاده از کلاه ایمنی، و احترام به حقوق دیگران آشنا می شوند و ابتدا به تقلید و سپس به همانند سازی و درونی کردن آن می پردازند . فرزندان در دوره طفولیت رفتارهای عاطفی و اجتماعی را در اثر مجاورت با والدین و اطرافیان، عمدتاً به صورت ناخواسته، می آموزند. والدین با جامعه پذیر کردن کودکان به طور غیر رسمی، به آن ها می آموزند که در مراحل متفاوت زندگی به عنوان یک شهروند ( مثلاً عابر پیاده، سرنشین، سواره) برای آزادی های دیگران ارزش قائل شوند. مباحث یاد شده نشان می دهند که اجتماعی کردن غیر رسمی و ناخواسته، یکی از مهمترین کارکردهای نهاد خانواده است. اما گاه خانواده با قصد و نیت قبلی به اجتماعی کردن فرزندان می پردازد که نام این فرایند را می توان آموزش گذاشت. هرچند که آموزش رسمی متعلق به نهاد آموزش و پرورش است، اما خانواده نیز بر اساس هنجارهای اجتماعی، به آموزش مستقیم فرزندان، برای مثال نحوه غذا خوردن یا احترام به دیگران می پردازد.
خانواده و فرهنگ ترافیک
آموزش فرهنگ ترافیک از خردسالی، شاید از موضوعاتی باشد که کارشناسان ترافیکی بر آن اتفاق نظر دارند و در سمینارها و کنفرانس های مدیریت ترافیکی و حتی مباحث مهندسی ترافیکی به این مسأله تأکید فراوان کرده اند، اما این بدان معنا نیست که سایر گروه های سنی به آن نیازمند نیستند. باید توجه داشته باشیم که کیفیت آموزش ترافیک برای هریک از بازیگران ترافیکی، بر اساس سن و نقشی که در ترافیک ایفاء می کنند، متفاوت است. برای مثال آموزش کودکان عابر پیاده با آموزش بزرگسالان عابر تفاوت دارد، زیرا کودکان به دلایل جسمی و روانی که بعداً خواهد آمد، صدمات شدیدی می بینند و از این رو نیازمند آموزش های ویژه هستند. دوم اینکه آموزش فرهنگ ترافیک به کودکان که گاه از سوی پلیس، مدرسه و سایر گروه های اجتماعی تدارک دیده می شود، بدون هماهنگی و اتفاق نظر با خانواده، بی تأثیر نخواهد بود. سوم اینکه آموزش کودکان از طریق خانواده نباید همیشه به طور مستقیم باشد، چراکه آموزش های مستقیم همراه با کنترل، نظارت و سختگیری، به کاهش یادگیری می انجامد. خانواده در دوره پیش از پنج سالگی، باید ترکیبی از نقش های آموزشی، کنترلی و پشتیبانی را ایفاءکنند، تا کودک ضمن شناسایی محیط خود، راه های خویشتن داری و اجتماعی شدن را فرا گیرد. چهارم این که در آموزش فرهنگ ترافیک به فرزندان، همیشه لازم نیست که کودک یا نوجوان تشویق یا تنبیه شود. گاه لازم است شرایطی فراهم شود که خود او در خصوص هنجارهای ترافیکی به تعمق و تفکر بپردازد و اهمیت هریک از اجزای فرهنگ مذکور را در یابد.گاه باید در شرایطی قرار گیرد که خودش مسئولیت کارش را به عهده گیرد و در شرایطی که کسی بالای سرش نیست، خودش کار درست را جست و جو کند. گاهی لازم است، نوجوانان بدون تائید و تمجید یا تنبیه دیگران، خود وضعیت های رضایت بخش ا تجربه کند، تا در آینده نیز بکوشد، آن گونه رفتار کنند که احساس رضایت بخش تری داشته باشد.
کارشناسان آموزش فرهنگ ترافیک بر این باورند که آموزش کودکان باید پنج ویژگی خاص داشته باشد که از آن به (( پنج پی)) (۵P) یاد کرده اند: « ۱- آموزش کودکان باید پیش از دوره دبستان باشد (Preschool) 2- کار در آموزش در این دوره به صورت تجربی باشد (Practical) 3- مطابق با اصول رشد کودکان باشد ( Principle)4- به صورت مکرر و مداوم باشد (Presented)5- باید دارای جایگاه خاصی در مدرسه باشد.(Place) »( حسینی،۱۳۸۰.)اصلاح روش های کاهش تصادفات و تبعات ترافیکی، اصلی ترین هدف آموزش فرهنگ ترافیک به کودکان است. سایر هدف ها عبارتند از: «الف: انتقال اطلاعات، ضوابط و مقررات عبور و مرور به عابران پیاده، سواره و سرنشینان. ب) آموزش و ترویج فرهنگ صحیح رانندگی. ج) تغییر در رفتارهای بازیگران ترافیکی. د) جامعه پذیر ساختن هنجارهای ترافیکی. ه) اصلاح و حذف باورهای غلط فرهنگی ترافیکی، مثلاً برای عابران که تصور می کنند، مسیری کوتاه تر ایمن تر است. و) آموزش مفاهیم ترافیکی به همه گروه های سنی و جنسی.» (عبدالرحمانی،۱۳۸۴: ۲۲-۲۱) بسیاری از کارشناسان ترافیکی، عابران پیاده، به ویژه کودکان و نوجوانان را، عاملی مهم در ترافیک درون شهری و برون شهری دانسته اند. گزارش های ترافیکی بیانگر این است که در میان تمام سفرهای درون شهری، سفر های عابرین پیاده، همیشه بیشترین سهم را به خود اختصاص داده اند، لذا به صورت منطقی، بایستی بیش تر سهم در آموزش فرهنگ ترافیک به این مسأله تعلق گیرد. در این میان کودکان و نوجوانان با دارا بودن بالاترین درصد، جمعیت کشور و همچنین، بالاترین درصد تصادفات را به دنبال دارد. در این سنین، اساساً نحوه عبور از خیابان، سازگاری با محیط شهری و حتی اعتماد و عدم اعتماد به پلیس را از والدین می آموزند. آنها با قرار گرفتن در کنار والدین می آموزند که هنگام عبور از خیابان به چه مواردی توجه کنند، از چه کسانی کمک بخواهند، و اگر در حین بازی، گردش خرید و بازگشت از مدرسه راه را گم کردند، به چه کسی مراجعه کنند.گاه خانواده ها با آموزش غیر مستقیم، ناخواسته کودکان را از پلیس راهنمایی و رانندگی، به عنوان یکی از عناصر تأثیر گذار بر ترافیک، می ترساند. چنانکه برای ترساندن یا ساکت کردن کودک خود، او را از تحویل دادن به پلیس و تنبیه از سوی پلیس متوسل می شوند. به همین دلیل است که برخی از کودکان به هنگام کمک خواستن از پلیس دچار تعارض می شوند. کودک با قرار گرفتن در کنار خانواده و نیز گوش دادن به سخنان آن ها درخصوص عبور و مرور، با پدیده ها و مفاهیمی چون: خط کشی عابر پیاده، پلیس و چراغ راهنمایی، که هریک عامل مهمی برای عبور از عرض خیابان است، آشنا می شود. و برای عبور از خیابان از آن ها سود می برد. اگر اعضای خانواده هنگام عبور از عرض خیابان، به علائم راهنمائی و رانندگی توجه کرده و پس از سبز شدن چراغ عابر پیاده، از عرض خیابان عبور گذشته باشند، کودک احتمالاً به تقلید و همانند سازی از آن ها، به همین شیوه عمل خواهد کرد.
کودکان به عنوان سرنشینان هم در آموزش فرهنگ ترافیک از سوی خانواده نقش حائز اهمیتی دارد. کودک ممکن است، سرنشین اتومبیل شخصی، و یا سرنشین اتومبیل( اتوبوس، مینی بوس، و تاکسی) باشد. در هر دو شکل یاد شده، کودک نیازمند آموزش های خاص است. خانواده هایی را که دارای اتومبیل شخصی هستند، باید توجه بیشتری به آموزش فرهنگ ترافیک داشته باشند. برای مثال، خانواده ها باید به کودک بیاموزند که هنگام سوار شدن و یا پیاده شدن از اتومبیل، چه مواردی را رعایت کند، درب اتومبیل را چه وقتی و چگونه باز کند، یا ببندد، در کدام قسمت اتومبیل( صندلی) بنشیند، به هیچ یک از وسایل داخل اتومبیل ( دنده- ترمز دستی- سوئیچ- فرمان و…) دست نزند، هنگام حرکت اتومبیل، جلوی چشم راننده را نگیرند یا در بغل او ننشیند. همچنین به نوجوانان نباید اجازه داد که به تنهایی اتومبیل را روشن و رانندگی کنند. خانواده هایی که کودکان خود را سوار بر اتومبیل های عمومی می کنند، باید به موارد دیگری چون، گرفتن میله های داخل اتوبوس، راه نرفتن در داخل آن، و بیرون نبردن سر از پنجره ها توجه داشته باشند. خانواده ها باید موارد یاد شده را با استفاده از شیوه های آموزشی به کودکان بیاموزند.کودکان و نوجوانان به دلایل پیش گفته شده، نقش اندکی به عنوان سواره در فرهنگ ترافیک بازی می کنند.دوچرخه سواری و گاه موتور سیکلت سواری از معدود مواردی است که آن ها بازیگر نقش سواره هستند. فصل تابستان و هنگام رفتن به مدرسه، مهم ترین اوقاتی هستند که کودک یا نوجوانان از دوچرخه یا موتور استفاده می کنند. بدین ترتیب آموزش فرهنگ دوچرخه سواری و موتور سواری به آن ها ضروری است.
همان گونه که مراقبت و تربیت کودک شدیداً به عناصر فرهنگی وابسته است، استفاده از وسایل نقلیه ای چون دوچرخه و موتور سیکلت از سوی کودک و نوجوان نیز مستلزم به کارگیری عناصر فرهنگی است و باید از سوی والدین به کودک آموزش داده شود. والدین باید به کودک بیاموزد که کجا و کجا باید از دوچرخه استفاده کند، با چه کسانی دو چرخه سواری کند، چه موارد ایمنی را در در دوچرخه سواری رعایت کند و چه مدتی را به دوچرخه سواری و موتور سواری اختصاص دهد. « در برخی از کشورهای جهان نظیر: هند، تایلند، چین و هلند که تعادا دوچرخه ها نه تنها از تعداد اتومبیل ها، بلکه گاه از جمعیت کشور هم بیشتر است و فرهنگ خاصی برای دو چرخه سواری وجود دارد. در این کشورها، ضمن آن که بسیاری از والدین در قالب تفریح، ورزش، و مسافرت در کنار فرزندان به دوچرخه سواری می پردازند، بلکه تعدای از مسئولان سیاسی و اجتماعی درجه یک نیز برای تشویق افراد دوچرخه سواری می کنند.»( رفیع پور،۱۳۷۸: ۴۲۱)
نتیجه گیری
ترافیک از مهمترین فعالیت های مدیریت شهری و مهندسی ترافیک هر جامعه ای است، که امروزه در ایران خصوصاً در کلانشهرهای جامعه با زندگی روزمره شهروندان عجین گشته است، با توجه به این مسأله باید نقش خانواده را در آموزش فرهنگ ترافیک از همان اوایل کودکی بسیار با اهمیت بدانیم. خانواده از طریق کارکردهای آموزشی رسمی و غیر رسمی به فرهنگ سازی در زمینه ترافیک پرداخته، و فاصله بین شایستگی های موجود با شایستگی های مطلوب را پر می کند و این فرصت را فراهم می کند که کودک توانمندیهای خود را بشناسد و امکان استفاده از این استعدادها را نیز فراگیرد. آموزش ترافیک همزمان با اجرای انضباط اجتماعی، رعایت حقوق دیگران، تقدم مصالح جمع بر فرد و … تأثیر بسیاری بر اذهان کودکان خواهد گذاشت. باید گفت که امروزه بخشی از آموزش های شهروندی در حوزه رعایت قوانین ترافیکی احترام به بایدها و نبایدهای ترافیکی است که نهاد اجتماعی خانواده باید در جهت آن گام های اساسی و مستمر بردارد، والدین با جامعه پذیر کردن کودکان به طور غیر رسمی، به آن ها می آموزند که در مراحل متفاوت زندگی به عنوان یک شهروند ( مثلاً عابر پیاده، سرنشین، سواره) باید به قوانین ترافیکی احترام گذارند. آموزش فرهنگ ترافیک از خردسالی، شاید از موضوعاتی باشد که کارشناسان ترافیکی بر آن اتفاق نظر دارند برای مثال آموزش کودکان عابر پیاده با آموزش بزرگسالان عابر تفاوت دارد، زیرا کودکان به دلایل جسمی و روانی با ویژگی های جسمانی و روانی بزرگسالان متفاوت هستند، از این رو نیازمند آموزش های ویژه هستند. دوم اینکه آموزش فرهنگ ترافیک به کودکان که گاه از سوی پلیس، مدرسه و سایر گروه های اجتماعی تدارک دیده می شود، بدون هماهنگی و اتفاق نظر با خانواده، بی تأثیر است. سوم اینکه آموزش کودکان از طریق خانواده نباید همیشه به طور مستقیم باشد، چراکه آموزش های مستقیم همراه با کنترل، نظارت و سختگیری، به کاهش یادگیری می انجامد. خانواده تا قبل از آموزش رسمی، باید ترکیبی از نقش های آموزشی، کنترلی و پشتیبانی را در جهت آموزش فرهنگ ترافیک اجراکند. چهارم این که در آموزش فرهنگ ترافیک به فرزندان، همیشه لازم نیست که کودک یا نوجوان تشویق یا تنبیه شود، گاه لازم است شرایطی فراهم شود که خود او در خصوص هنجارهای ترافیکی به تعمق و تفکر بپردازد و اهمیت هریک از اجزای فرهنگ مذکور را در یابد.
پیشنهادات
با توجه به مقاله حاضر، در یک نتیجه گیری کلی که در سطور قبل به آن اشاره شد، آموزش فرهنگ ترافیک به فرزندان توسط خانواده به خصوص والدین با هدف تثبیت و اصلاح رفتار ترافیکی باید در جامعه ما صورت پذیرد، با توجه به این هدف پیشنهاداتی در ذیل برای بهبود این کارکرد نهاد اجتماعی خانواده در جهت توسعه قوانین مدنی و شهروندی بیان می کنیم.
الف) باید فرهنگ ترافیک را همانند سایر عناصر فرهنگی برای کودک و نوجوان خود تشریح کنیم تا آن جا که درک درستی از وضع قوانین و مقررات ترافیکی در اذهان آنها شکل گیرد.
ب) از طریق برقراری ارتباط نزدیک و صمیمانه با فرزندان، اعتماد آنان را برای درونی کردن عناصر فرهنگ ترافیک جلب کنیم.
پ) لااقل برای خود روشن سازیم که چه روش هایی برای آموزش فرهنگ ترافیک وجود دارد و در شرایط فعلی، کدام روش کارکرد بیشتری در درونی کردن و نهادینه نمودن رعایت قوانین و هنجارهای ترافیکی را در اذهان کودکانمان دارد.
ت) در آموزش فرهنگ ترافیک باید به فرزندانمان، به جای تشویق و تنبیه بی مورد و نیز آموزش مستقیم، در آنها انگیزه برای یادگیری فرهنگ و کردار ترافیکی ایجاد کنیم.
ث) به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی، در حضور فرزندان و حتی هنگام حضور نداشتن آن ها، قوانین و مقررات ترافیکی و همچنین هنجارهایی را که خود به فرزندان آموزش داده ایم زیر پانگذاریم.
مراجع
آیتی اسماعیل،(۱۳۸۱)، « هزینه تصادفات ترافیکی در ایران» ، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد.
حسینی سید رضا، (۱۳۸۰)، « اصلاح فرهنگ ترافیکی با اجتماعی کردن مجدد بزرگسالان» ، ارائه در دومین کنفرانس مدیریت ترافیک،تهران قابل دسترس در www.civilca.com.
سگالن مارتین، (۱۳۸۶)، « جامعه شناسی تاریخی خانواده» ، ترجمه حمید الیاسی، چاپ سوم، تهران: نشر مرکز.
شایان مهر علیرضا، (۱۳۷۷)، « دایره المعارف تطبیقی علوم اجتماعی» ، چاپ اول، تهران: انتشارات کیهان.
عبدالرحمانی رضا،۱۳۸۴، « نقش خانواده در آموزش فرهنگ ترافیک به فرزندان» ، نشریه آموزش علوم اجتماعی، شماره ۴، دوره هشتم،تهران: قابل دسترس در www.noormags.com..
کوئن بروس،۱۳۷۸، « مبانی جامعه شناسی»، ترجمه غلامعباس توسلی و رضا فاضل، چاپ هشتم، تهران: نشر سمت.
گولد جولیوس،۱۳۷۶، « فرهنگ علوم اجتماعی»، با همکاری ویلیام ل. کولب، ترجمه محمد جواد زاهدی مازندرانی، چاپ اول، تهران: انتشارات مازیار.
وثوقی منصور،۱۳۷۶ « مبانی جامعه شناسی»، با همکاری علی اکبر نیک خلق، چاپ دوم، تهران: انتشارات خردمند.
رفیع پور فرامرز،۱۳۷۸، « آناتومی جامعه»، چاپ اول، تهران: شرکت سهامی انتشار.
محمد حسن شربتیان هیت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور خراسان جنوبی- عضو پیوسته انجمن انسان شناسی ایران است.