انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نقش آیین ها و مناسک اجتماعی در بازسازی جامعه صفوی- مناسک تاجگذاری

مناسک عمومی تاجگذاری در عهد صفوی

در مورد تاجگذاری شاهان صفوی اطلاعات موجود بیشتر مربوط به دوران شاه سلیمان است. به ویژه که این پادشاه دوبار تاجگذاری کرده است و پادشاه پیشین در زمان مرگ در پایتخت حضور نداشته و در خصوص جانشین خود نیز وصیت مشخصی نکرده بوده است. لذا این بزرگان حاضر در ییلاق اشرف مازندران بوده اند که با تشکیل شورای جانشینی در این باره تصمیم گرفته اند و نتیجه را از طریق پیک مطمئن به اصفهان رسانیده اند تا شاهزاده از همه جا بی خبر و فراموش شده صفوی را از گوشه تاریک و گمنام حرمخانه بر تخت سلطنت ایران بنشانند و ستاره خاک گرفته بخت و اقبال این شهزاده بی نام و نشان را بر تارک آسمان جای دهند.

عدم حضور شاه عباس دوم در هنگام مرگ در اصفهان باعث شد تا مردم پایتخت در مورد مرگ شاه حتی احتمالی هم در نظر نگرفته و از مرگ یکی و جانشینی دیگری مغفول مانده باشند. از طرفی تاجگذاری هم مراسمی کاملا درباری بوده است که مردم عادی در آن راهی نداشته اند. در سفرنامه های «کمپفر» و «شاردن» با گزارش تاجگذاری های اول و دوم شاه سلیمان صفوی رو به رو می شویم که در کنار شرح کامل مراسم درباری، به واکنش های مردم حین برگزاری مراسم و جشن های پس از آن می پردازند که اندکی به محدوده مدنظر ما در این تحقیق نزدیک می شود. «کمپفر» می گوید: «ایرانیان به هنگام تغییر سلطنت چنان اندک به هیجان می آیند که می توان گفت به هیچ عنوان از این رهگذر آرامش عمومی و امنیت به خطر نمی افتد. ایرانیان بدون ناراحتی و زحمت، کار تغییر سلطنت را چنین روبه راه می کنند که همواره خبر مرگ شاه با اعلام تاجگذاری وارث سلطنت یک جا منتشر می شود»(کمپفر،۱۳۶۰: ۵۰). در کنار این برداشت شخصی «کمپفر» که به نظر بیشتر شرح یک واقعه است و نباید آن را حکم کلی در نظر گرفت، او به یک نشانه اشاره می کند: نواختن بی هنگام موسیقی که برای مردم این پرسش را ایجاد می کند که سبب این نوای بی هنگام چیست: «اصفهانی ها به میدان شاه روی می آوردند تا علت نواختن بی موقع نوازندگان سلطنتی را دریابند … مردم پس از آن که قدری برای صحبت و گفتگو درنگ کردند با خاطری آسوده به کسب و کار خود پرداختند گفتی هیچ مطلبی رخ نداده است»(همان).

«شاردن» هم دقیقا به همین مساله اشاره کرده است: «مقارن این تاجگذاری در میان مردم خبری نبوده است. تنها «نوای نقاره» و دیگر آلات موسیقی از نقاره‌خانه بالای عمارت واقع در انتهای میدان شاه به گوش می‌رسید و چون بر خلاف مرسوم، افزون بر نیم یا سه ربع ساعت دوام یافت، مایه تعجب کسانی که آن صدا مایه آشفتگی خوابشان شده بود، گردید. … تنها تعداد معدودی کسانی که خانه‌شان نزدیک میدان بود و کنجکاوی ایشان برانگیخت، برای کسب اخبار از آنچه روی نموده بود از خانه بیرون رفتند. اما دیگران بامداد روز بعد از مرگ شاه عباس دوم و تاجگذاری شاه صفی دوم با خبر شدند(شاردن ج۴،۱۳۷۲ :۱۶۵۰). … پنهان داشتن مرگ چنان پادشاه مقتدری که سال‌ها بر ایران فرمانروا بود در مدتی طولانی، برای من به راستی غیر قابل تصور می‌نمود. همچنین تاجگذاری زود انجام جانشینش برای همگان شگفت انگیز بود. … و این نشان هوشمندی و فطانت و درایت ایرانیان است. شاهنشاه در می‌گذرد، دیگری بر تخت شاهی می‌نشیند اما در هیات دولت هیچ تغییری و در تمشیت امور هیچ گونه خطور و آشفتگی حاصل نمی‌شود. … مردم بی‌هیچ گونه بد آرامی و ناراحتی خیال شنیدند که شاه عباس ثانی درگذشته و پسرش، شاهزاده صفی جانشین وی شده است. آنان بی‌آنکه از مرگ شاه فقید اندوهگین و از تاجگذاری پادشاه نو، شادمان شوند سلطنت شاه صفی را پذیرفتند. هرکس به کار خود مشغول بود. گفتی که هرگز چنان واقعه روی ننموده است. بازارها باز بود و دکان‌داران همچنان به خرید و فروش کالاهای خود سرگرم بودند و بازرگانان همانند روزهای پیشین با خاطر آسوده به تجارت اشتغال داشتند. از رفتن یکی و جایگزینی دیگری تنها اروپاییان نگران شدند. آنان که در شهر خانه و تجارت خانه داشتند در ساعات اولیه صبح در آنها را بستند. از جمله ۴۰ تن از مردم هلند در خانه‌های خویش پنهان گشتند. … ولی بر اثر درایت و کفایت هیات دولت و تمکین و فرمانداری مردم پایتخت هیچ ناآرامی و عدم امنیت به وجود نیامد»(همان: ۱۶۵۱).

در گزارش «شاردن» در ادامه این اخبار، به موضوع جشن های عمومی پس از تاجگذاری اشاره می شود: «مقارن این احوال اصفهان غرق شور و شادمانی بود. مراسم جشن و اسب دوانی و دیگر تفریحات برپا بود. شب‌ها مراسم چراغانی به عمل می‌آمد و هزاران چراغ اطراف خانه‌ها و میدان‌ها و خیابان‌ها را روشن و غرق نور می‌کرد»(همان: ۱۶۷۱). تجربه دیگر مردم از به روی کار آمدن شاه جدید افزایش ناگهانی فرمان «قرق» در شهر بوده به طوری که «شاردن» می گوید مردم خبر داده اند در مدت ۵ ماه آغاز سلطنت تا اول سال ۱۰۷۸ هجری، اصفهان ۶۲ بار قرق شده تا شاه و زنانش به گردش بروند(همان: ۱۶۷۱). موضوع دیگر نیز عفو عام شاه جدید بوده که البته بیشتر شامل حال رجال و درباریان شده است نه مردم عادی و هر یک از مجرمان به اندک حمایت یکی از درباریان اگر بدخواه با نفوذتری نداشت، از زندان خلاص شده است(همان: ۱۶۷۲).
در تاجگذاری دوم شاه سلیمان هم که چندماه بعد انجام شده باز همان تشریفات صورت پذیرفته به طوری که نوای موزیک در میدان شاه به ترنم درآمده است و همه مردم پایتخت این چنین از تجدید تاجگذاری شاه با خبر شده اند. در آن روز پایتخت غرق سرور و شادی بوده و شب هنگام از چراغانی چون روز روشن می‌نموده و حکم شده دکان‌ها را همه شب باز بگذارند تا از نور چراغ آنها کوی‌ها و بازارها روشن شود(همان:۱۷۲۱).
خود تاجگذاری که مراسم پر کبکبه و دبدبه ای بوده است یک آیین رسمی درباری به شمار می رود اما از آنجا که عامه مردم را به آن راهی نبوده، تنها کارکردهای قدرت بخشی به پادشاه جدید و اعلان رسمی ورود یک شاهزاده را می توان برای آن برشمرد که به ویژه از بعد از زمان شاه عباس اول که شاهزاده ها را در حرمسراها و نزد خواجگان محبوس ساخت و بسیاری از درباریان شناخت درستی از ایشان نداشتند، تاجگذاری را می توان «رونمایی» و «پرده برداری» از شاه جدید برای خادمانی دانست که بنا بوده از آن پس در خدمت وی باشند. اما جشن هایی که پس از تاجگذاری برپا می شده را می توان نوعی آیین به حساب آورد که در دوره زمانی نامشخص اما در پی مرگ هر پادشاه تکرار می شده و با مشارکت مردم شکل می گرفته و از آنجا که چنانچه شرحش رفت مردم از بابت مرگ یکی و آمدن دیگری دغدغه ای نداشته اند، چه بسا بر تخت نشستن نیروی جوان و تازه نفس با افکار متفاوت از شاه پیشین را روزنه امیدی برای تغییر می دانسته و از آن استقبال می کرده اند و حضور در این جشن ها را فرصت مغتنمی برای دمی شاد بودن و به خوشی روزگار گذرانیدن دانسته و در آن ها شرکت می جسته اند. اینکه نوای گوشنواز موسیقی یکسره در فضا مترنم باشد به نظر تدبیری هوشمندانه برای دعوت به مشارکت عامه مردم و ایجاد حس خوش نشاط و امنیت خاطر بوده و ظاهرا اصلی‏ترین نماد این آیین به شمار می رفته است که با مدیریت غیر مرئی دربار همگان را برای پذیرش اتفاق غیرمنتظره ای که می توانسته دلهره آور باشد به بهترین نحو مهیا می ساخته و جشن تاجگذاری را نیز به آیینی وحدت بخش تبدیل می کرده است که در آن گروه های گوناگون و بی تفاوت را در کنار یکدیگر قرار داده و انسجام می بخشیده است تا به کلی یکپارچه تبدیل شوند.

منابع:
– شاردن، ژان، سفرنامه شوالیه شاردن،ترجمه اقبال یغمایی،تهران، انتشارات توس:۱۳۷۲
– کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، چاپ دوم، تهران،شرکت سهامی انتشارات خوارزمی: ۱۳۶۰