انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نقش آیین ها و مناسک اجتماعی در بازسازی جامعه صفوی: آیین انتخاب شاطر در عهد صفوی

برگزیدن شاطر یکی از مراسم پرهیاهویی بوده که به بهانه آن جشن هایی در دوره های مختلف در ایران برگزار می شده است. در «سفرنامه ونیزی ها» که مجموعه ای از شش سفرنامه است، «جوزف باربارو» به موضوع انتخاب شاطر در دوره حکومت «اوزون حسن» و «آق قویونلوها» اشاره کرده است و چنین بر می آید که این مراسم در واقع در عهد صفویه مورد تقلید قرار گرفته و البته با تشریفات بسیار بیشتر برگزار شده است. «تاورنیه» در تعریف شاطر چنین می نویسد: «همه کسانی که توانایی دارند هیچ جایی نمی روند مگر سوار بر اسب و همراه با یک یا دو خدمتکار پیاده به نام شاطر که در پیش اسب برای بازکردن راه می دوند. این شاطران یا خدمتکاران پیاده کسانی هستند که در میان خود یک استاد حرفه دارند که دونده خوب تربیت می کند. شاه و بزرگان دربار، عده ای از آنان را در خدمت خود دارند و ایرانیان داشتن شاطر بسیار را از بزرگی می دانند. این شاطران پشت در پشت از پدر تا پسر خدمت می‏کنند و دویدن را با تمرین می آموزند. شاه و حکام شاطری ندارند مگر آنکه دوره استادی را گذرانده باشد و این کار جز با تشریفات خاص و بدون دویدنی که شاهکار شاطر است انجام نمی شود.» (تاورنیه،۱۳۸۹: ۴۶)

در این مراسم مردم در سرتاسر مسیر حضور داشتند و یک روز شاد و سرشار از هیجان همراه با سرگرمی های فراوان را شاهد بوده اند. «کمپفر» می نویسد: «اگر کسی تقاضا کند که جزو شاطران شاه پذیرفته شود باید از عهده امتحانی برآید… باید فاصله بین میدان شاه تا میل شاطردوانی را ۱۲ بار طی کند و برای اثبات اینکه درست از عهده امتحان برآمده هربار نیزه ای با خود بر می دارد و آن را در مقصد می گذارد و باز از مقصد نیزه دیگری بر می دارد. یک چنین واقعه ورزشی در حضور درباریان و اهل شهر که به شوق آمده اند برگزار می شود. اصفهانی ها در دو طرف مسیر دونده می ایستند و با نواختن موسیقی و فریادهای هلهله، دونده را تشویق می کنند. دونده هیچ حق ندارد که در اثنای راه استراحت کند، ادرار کند یا چیزی بیاشامد. هرگاه وی در فاصله بین طلوع و غروب آفتاب مسافت مقرر را ۱۲ بار طی کند(حدود۷۲کیلومتر) دیگر وی در سلک شاطران شاه درآمده و مزد خوبی از دربار می گیرد» (کمپفر،۱۳۶۰: ۲۱۸). «تاورنیه» هم تاکید دارد که هربار که شاطر می رود و باز می آید سرناها و دهل ها به صدا در می آیند. زنان رقاصه نیز جزوی از جذابیت های این جشن به شمار می‏رفته‏اند که هر بار که شاطر به عالی قاپو باز می‌گشته، زنان رقاصه می‌آمده و عرق او را خشک می‌کردند و مشت و مالش می‌دادند(تاورنیه،۱۳۸۹: ۴۷).

آنچه «تاورنیه» و «کمپفر» شاهد گزارش کرده اند مربوط به انتخاب شاطر یکی از بزرگان بوده است اما «شاردن» در مراسم انتخاب شاطر شاه شرکت داشته که این مراسم با تشریفات بسیار بیشتر برگزار شده است. وی در مورد آماده سازی مکان برگزاری جشن می گوید: «… به فرمان مسوولان برگزاری جشن، صاحبان خانه‌های مسیر شاطر و دکان‌داران، جلوی دکان‌ها و خانه‌های خود را آذین بندی کردند و نوکران سراسر راه را جارو و آب پاشی نمودند … سراسر میدان شاه همانند سالن بال خلوت و تمیز بود (شاردن ج۲، ۱۳۷۲ :۷۹۲)… سراسر طول گذرگاه شاطر که بیشتر آنها مسقف بود نیز به وضع جالبی، زین شده بود. همه دکان‌ها را با آویختن پارچه‌های گرانبها و قالی‌های نفیس زینت داده بودند… هر بار اندک مدتی پیش از آنکه شاطر از آن کوچه‌ها بگذرد آنها را از نو آب پاشی و با گل تزیین می‌کردند … باری به خاطر خوش‏آمد شاه همه جا به نیکوترین طرز آرایش یافته بود(همان: ۷۹۴).

تزییناتی که عوامل شاه برای این مراسم برپا داشته اند شباهت بسیار به مراسم تشریفاتی به حضور پذیرفتن و تقدیم هدایای سفرا دارد. همان شرح‌های تزیینات و حیوانات از قبیل فیل و … سینی‌های طلا و ظروف آنچنانی شیرینی و مربا و جانوران درنده شیر و پلنگ، گربه وحشی، … دسته‌های رقاصه‌ها و شاطران دیگر برای پایکوبی و دست افشانی (همان:۷۹۳). … همچنین وقتی شاطر به حرکت در ‌آمده، ۱۶ تا ۲۰ تن از شاطرهای بزرگان پیش پیش یا در دو طرف او به نوبت می‌دویدند. همچنین جلوی وی ۲۵ تا ۳۰ نفر سوارکار به حرکت در می‌آمدند. … اینان به منظور خرید جلال و شکوه نمایش در مراسم شرکت می‌کردند(همان: ۷۹۴).

مراسم انتخاب شاطر را نیز می توان یک آیین دانست. مراسمی که برای آن برگزار می‏شود عموما در میدان اصلی شهر است هرچند که شاطر در طول روز ۱۲ بار باید مسیری تا خارج از شهر را بپیماید و باز گردد اما در نهایت پایان کار در میدان اصلی شهر رقم می خورد و سرانجام انتخاب، در آنجا مشخص می شود. برگزاری آن اگر چه در تاریخ منظمی نیست اما با توجه به لزوم داشتن شاطر برای بزرگان و ارزشی که این موضوع در جامعه صفوی دارد، مساله ای تکرارپذیر است که تنها بسته به شخص خواهان شاطر می تواند بسیار پرسروصدا یا معمولی برگزار گردد و می بینیم که در گزارش هایی که ذکرشان در بالا رفت این موضوع با تشریفات و سوروسات زیادی همراه بوده و صفحات زیادی از خاطرات سفرنامه نویسان را به خود اختصاص داده است. موضوع مورد توجه اگرچه دویدن یک شخص و برآورد توانایی جسمانی یک نفر است اما با بسیج عمومی شهر، تبدیل به واقعه ای هیجان انگیز می گردد و تزیین کردن شهر و مسیر و همراهی نوازندگان و اجرای برنامه های سرگرم کننده همه و همه سائق هایی هستند که مردم را به پیوستن به این رویداد ترغیب می کنند تا روزی شاد و پرهیجان را تجربه کنند و دوشادوش بزرگان و ذینفعان این آزمون، مجموعه ای یکسو و یکدل را شکل دهند که همگی یک هدف دارند و بسا از صمیم دل برای موفقیت فردی دعاگو می شوند که شاید هرگز پیش از این نمی شناخته و بعدها نیز نخواهند شناخت. «شاردن» می نویسد: «مردم در تمام مدتی که شاطر می‌دوید به صورت و بازوان و ران و ساق دست و پایش گلاب می‌افشاندند تا خنک شود و طراوت و شادابی‌اش را باز بیابد. از راست و چپ و جلو و دنبال بادش می‌زدند و این کار را چنان سریع و منظم انجام می‌دادند که با این که همواره سراسر راه پر از انبوه سواره و پیاده بود، هرگز مانعی برای دویدن شاطر پیش نمی‌آمد… زبان همه تماشاگران به تمجید و تحسین و تشویق شاطر گویا بود. برای موفقیتش نذرها و نیازها می‌کردند و با صدای بلند به درگاه خدا و پیامبران التماس می‌کردند که به او توفیق دهد»(شاردن ج۲ دوم،۱۳۷۲: ۷۹۵). این موضوع را نمی توان تنها به حساب سادگی و دل پاکی مردم گذاشت بلکه اهمیت این رخداد به حدی بوده که حس مشارکت را در میان آنان برمی‏انگیخته است. در گزارش «شاردن» به شرکت اعیان و درباریان و حتی صدراعظم نیز در این رویداد اشاره شده است: «اعیان و اشراف که به او می‌رسیدند نویدش می‌دادند که صاحب جاه و عزت و مسکنت خواهد شد. این تشویق‌ها و خوشامدگویی‌ها بر حرارت و شهامت و نیروی شاطر می‌افزود»(همان: ۷۹۵). «بزرگان دربار یکی پس از دیگری یک یا چند بار همراه شاطر اسب می‌تاختند. شیخ علی خان، حاکم بزرگ ترین و مهم‌ترین ایالات ایران، با این که پیری ۶۰ ساله بود، ۵ بار شاطر را با اسب مشایعت و هر بار اسبش را عوض کرد… صدر اعظم نیز با این که همانند شیخ علی خان پیر بود ۳ بار همراه شاطر اسب تازاند و ناظر یا وزیر دربار هم که تقریبا هم سن آن دو بود، فقط دوبار فرصت یافت شاطر را مشایعت کند و از آن به همین اندازه اکتفا کرد که شاه وی را به انجام دادن کاری مامور فرمود و وزیر به منظور اثبات اخلاص و عبودیت خویش به تنها پسرش که ۲۲ سال داشت … دستور داد که۱۲ بار شاطر را مشایعت نماید»(همان: ۷۹۶).

در سفرنامه «شاردن» حتی شرکت شاه نیز به ثبت رسیده است که در آن روزگار بر اهمیت و هیجان ماجرا بیش از پیش می افزوده و بسیاری از برنامه های سرگرمی نیز به امید بازدید شاه برنامه ریزی شده و مردم نیز امیدوار بوده اند به خاطر احتمال پیوستن شاه، شاهد برنامه ای به مراتب جذاب تر از رخدادهای معمولی باشند و همین نکته احتمالا آنان را در اخذتصمیم برای مشارکت در این جشن مصمم تر می ساخته است: «سه ساعت بعد از ظهر شاهنشاه برابر پنجره یکی از کلاه فرنگی‌هایی که مسلط و مشرف به میدان بود نمایان شد. در آن وقت همه دسته‌ها و گروه‌ها که برای هنر نمایی با وسایل هنری خود آماده بودند بدون توجه به تماشاکنندگان نمایش را آغاز کردند … این نمایش‌های متنوع و زیبا چنان همزمان و در نهایت مهارت اجرا می‌شد که تماشاگران متحیر مانده بودند به کدام یک بنگرند»(همان: ۷۹۷).

جشن شاطر بدینسان خاتمه یافته که شاه بر اسب نشسته و به طرفی که شاطر می‌آمده روان شده است. شاطر هم به محض دیدن شاه برای نمایاندن اینکه همچنان دارای توان و نیرو است، کودکی را بر دوش خود گرفته و همچنان می‌دویده است. با پایان این تورنمنت نفس گیر شاه با صدای بلند و رسا برای شاطر درخواست خلعت کرده و منصب شاطر باشی یعنی ارشد شاطرها را که یکی از مشاغل مهم و پر درآمد است به وی ارزانی داشته است. همه بزرگان نیز به نوبه خود تحفه و هدیه‌ای به او دادند (همان: ۷۹۸) لذا با توجه به آنچه شرحش رفت مراسم انتخاب شاطر را می توان با توجه به معیارهای معرفی شده آیینی برشمرد که در انسجام بخشی جامعه آن روز صفوی و وحدت بخشی به آن نقش تاثیرگذاری داشته و از آنجا که همواره با استقبال روبه رو بوده، این انتظار را برآورده می کرده است تا با در کنار هم قراردادن طبقات مختلف اجتماعی، یک همبستگی اجتماعی واقعی را به ارمغان آورد.

 

منابع

– تاورنیه، ژان باپتیست، سفرنامه تاورنیه، ترجمه حمید ارباب شیرانی، چاپ دوم، تهران، انتشارات نیلوفر:۱۳۸۹

– شاردن، ژان، سفرنامه شوالیه شاردن،ترجمه اقبال یغمایی،تهران، انتشارات توس:۱۳۷۲

– کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، چاپ دوم، تهران،شرکت سهامی انتشارات خوارزمی: ۱۳۶۰