انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نقد حقوق بشر برای نقض حقوق بشر نیست

در خصوص مسئله ی نسبیت در حقوق بشر یا جهان شمولی آن بحثهای بسیاری شده است و ادبیات پردازی ها متعددی در خصوص آن صورت گرفته ولی در باب مناقشات آسیا گراها در حقوق بشر کمی پیچیدگی کاری وجود دارد چرا که در اعلامیه بانکوک ۱۹۹۳ موضع بسیاری از کشورهای آسیایی حتی نپذیرفتن مقوله ی نسبیت بود و این گونه عبارت پردازی کرده بودند که : “ما به اینجا نیامده ایم که از یک مفهوم جانشینی حقوق بشر مبتنی بر نظریه ی غیر قابل توصیف که نسبی بودن فرهنگی همانگونه که از طرف عده ای به دروغ عنوان گردیده طرفداری کنیم…بلکه باید به سوابق تاریخی،فرهنگی و مذهبی و خصوصیات منطقه ای توجه شود”. با این حال آسیا گرایی امری غامض و پیچیده است؛البته پیچیدگی در خود آسیا گرایی نیست بلکه در ادعاهای پراکنده و بعضا متضاد آنهاست وگرنه بروز موضوع آسیاگرایی را به جرات میتوان یک پدیده ی روشن دانست که از مسائل سیاسی در درجه نخست و اقتصاد در درجه بعدی ناشی شده است .

منتقدان حقوق بشر آن را دست کم از دو حیث مورد انتقادات مهمی قرار داده اند . این انتقادات را میتوانیم در دو گروه تقسیم بندی کنیم : (الف) انتقادات مفهومی (ب) انتقادات مصداقی . از حیث مفهومی جهان شمولی حقوق بشر را نظرا و عملا قابل ایراد میدانند و مدعی اند مدافعان جهان شمولی حقوق بشر از تنوع چشمگیر فرهنگها ،ادیان و سنتهای ملی در جهان غفلت میورزند و معتقدند هیچ فرهنگی حق ندارد ارزشهای مقبول خود را جهانی فرض کندو بکوشد آن را بر فرهنگهای دیگر تحمیل کند و از حیث مصداقی بسیاری از مصدایق حقوق بشری را متناسب با فرهنگ خاصی نمیبینند مثلا آزادی بیان ،یا آزادی دین ، یا بعضی از حقوق زنان و کودکان و….و در ادامه ما به بررسی موضوع مقاله ی حاضر یعنی آسیاگراها به عنوان یکی از منتقدان حقوق بشر هستند خواهیم پرداخت.

آسیا گرایی(ارزشهای آسیایی)

در خصوص آسیا گرایی یا ارزشهای آسیایی نمیتوان به یک تعریف جامعی رسید چرا که آسیایی ها فرهنگ آسیایی مشترک جمعی قاره ای ندارند به عنوان مثال مقیدات مذهبی در آسیا به هیچ وجه یکی نیست و در درون فرهنگهای آسیایی با مذاهب و ادیان های بسیار متفاوتی روبه رو هستیم .اما در باب ارزشهای آسیای این گفته وجود دراد که میگویند: غربی ها ذاتا فردگرایی هایی متمایل به مجادله اند و آماده اند تا تکالیف خود در قبال جمع و نیز مذهب و خانواده را در درجه ی دوم اهیمت قرار دهند و در مقابل آسیایی ها احساسات تعلق به جمع را مقدم بر لذات شخصی میدانندو با کمال میل خودخواهی خود را فدای میهن و خانواده میکنند. ظهور قدرتهای سرمایه داری و ببرهای اقتصادی که به به تعبیر اسلاوی ژیژک سرمایه داری اقتدار طلب یا همان سرمایه داری مبتنی بر ارزشهای آسیایی است که حتی از نظر قدرت ویرانگری از سرمایه داری غرب هم موثرتر در ویرانیگری است و اتفاقا خواهان قهوه بدون کافئین یا خامه بدون چربی اند_ سرمایه داری بدون سرمایه داری.در چنین فضای سرمایه دارانه حاکم بر کشورهای ظهور یافته در اقتصاد جهانی که تاثیر بسیار زیادی بر اقتصاد دنیا دارند ادعاهایی چون ارزشهایی آسیایی مطرح میشود که باید آن را جدی گرفت چرا که قدرت اقتصادی در مناسبات بین المللی و گفتمان جهانی نقش مهمی دارد هرچند دراین میان بعضی معتقدند آسیا گرایی ریشه ی فلسفی و ارزشی دارد و کنفوسیانیسم و بودیسم موثر در شکل گیری این نوع طرز تفکر بوده اند. انگیزه ی طرح تقدم توسعه اقتصادی بر توسعه ی سیاسی بیشتر بخاطر تمایل دولت بر توسعه ی اقتدار سیاسی خود بر جامعه است و در پی یک پدرسالاری میباشد و اتفاقا همین ویژگی توسعه اقتصادی صرف از الگوهای خود غرب گرفته شده است آنهم الگوهای توتالیتر و فاشیستی که سعی در پیشرفت اقتصادی سریع با ویژگی استبداد گونه داشتند.انتقاداتی که بسیاری از متفکرین در غرب از حقوق بشر می کنند بسیار متفاوت از انتقاداتی است که در شرق مطرح می شود؛یکی از این تفاوت ها این است که نگاه انتقادی غربی به حقوق بشر توجیهی و حکومتی نیست بلکه برعکس؛اگر حتی نقدی بر حقوق بشر وارد می کنند،نه به دلیل توجیه اقدامات حکومتی بلکه برعکس؛ این انتقادات غالبا در پی گسست از دولت مطرح میگردد ،در شرق انتقداتی که به حقوق بشر وارد می شود به خاطر توجیه سرکوبهای شدیدی است که از طرف قدرت بر مردمان اعمال می شود، همان قدرتی که معتقد به نسبیت حقوق بشر و منطقه ای بودن آن است ولی در عین حال همان قدرت جهان شمولی ترین عقاید را در خود دارد و با هرگونه تنوع و تفاوت در داخل مرز و بوم خود مبارزه میکند و یک دیدگاه مطلق را داخل خود دارند و حتی شاید به اشاعه جهانی آن هم بی علاقه نباشند.این ادعاهای آسیا گرایی از طرف کشورهایی مطرح میشود که معمولا شدیدترین سرکوب را در کشور خود دارند و به هیچ وجه وجهه ی دموکراتیک ندارند. انور ابراهیم یکی از آسیا گرایانی است که میگوید: «جامعه مدنی از دیدگاه ما بر اساس اصول اخلاقی،قواعد قانونی و نه در رشد بوالهوسی و رشد نهادهای مدنی نه خفه کردن آن حاکم است و لذا نارضایتی ها و مخالفتها حاد نمیگردد به جای بی معرفتی و بی فرهنگی ،فضیلت و خوبی حاکم میگردد».مشخص است این چنین دیدگاهی حکومت دولت بر منافع مشترک را تجویز خواهد کرد و انتقاد به دولت را یک کارشکنی تلقی خواهد نمود. آنها این ادعا را مطرح میکنند که برای جمعیت فقیر برابری حقوقی و آزادی عقیده به اندازه چشم انداز یک زندگی بهتر حائز اهمیت نیست.یقینا حقوق بشر بسیار قابل نقد است و جای هیچ گونه شکی نیست که میتوان آن را از لحاظ ایدئولوژیکی و مقدس بودنش مورد نقد قرار داد؛بی تردید سوخت جنگنده های آمریکایی از حقوق بشر است،اما مساله بر سر توجیه کشتارها،سرکوب هاست که در آسیا رخ می دهد،کشورهایی که ویژگی های سرمایه داری غرب را به نحو هارتر از خود غرب از آن اخذ کرده اند ولی زمانی که سر صحبت از آزادی و دموکراسی می شود،بلافاصله دلایل و توجیهات سرکوبگرانه را به بهانه اینکه حقوق بشر غربی است ولی ما ارزشهای خودمان را داریم رو می کنند. آنها در پی ارائه ی نقشی در جهان تاریک ،گستاخ وخطرناک شکل گرفته در ذهنشان هستند و در حالت دنکیشوت وار به نبرد آسیابهای بادی می روند،شاید هم خودشان از ایدئولوژی خودشان با خبرند: آنان می دانند که چه می کنند اما بازهم همان کار را می کنند.

منابع

human rights and Asian values , Michael Jacobsen and ole bruun :Contested National Identities and cultural Representation in Asia.2000

Asian value and human rights, Theodore de bary , harvard university press,1998