انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نقد اوستا به عنوان منبع اسطوره شناسی در ایران

بررسی نامهای ایزدان یا دیگر شخصیت های نامدار در اوستا در سطح معرفی های کلی از ویژگی های اصلی مطالعاتی است که در ایران با نام اسطوره شناسی شناخته می شوند. اما از سویی دین شناسی فرهنگ ایران باستان که معمولا به دوران مشترک هند و ایرانی بازمی گردد و تنها از طریق بازسازی بافت آن دوران با ریشه شناسی دقیق اصطلاحات ممکن است هنوز در ایران جدی گرفته نمی شود؛ از سوی دیگر رویکردهای علمی و نوی اسطوره شناسی در تحلیل شخصیت های اسطوره ای اوستا به ویژه در مطالعات تطبیقی جایگاهی جدی ندارد.

آگر این پیش فرض را بپذیریم که گاهان آموزه های زرتشت است، باید نخست در پی پاسخ به این پرسش باشیم که زرتشت در تقابل با چه اندیشه ها و آموزه هایی برخاسته است که از آنان به عنوان قدرت های خطرناک یاد می کند؟ آیا آموزه های محدودی که در گاهان آمده است، توانسته است ریشۀ همۀ باورها و آیین های پیش از او را از میان برکند؟ در اوستا ردپای دیگر آموزه ها و کیش ها دیده می شود. دلیل متقن این ادعا یشت ها است که بخش هایی از آن همانندی های بسیاری با سرودهای ریگ ودا دارد. پس خود این مسئله صرف نظر از جزئیات دیگری که از بررسی دقیق بسیاری از اصطلاحات برای بازسازی دین های کهن ایران باستان حاصل می شود ساده کردن مفهوم دین زرتشتی را به عنوان الگوی یکدست دین ایران باستان از میان برمی دارد و ما را با دشواری هایی رو به رو می کند که برخی از دانشمندان کوشش در برطرف ساختن آنها داشته اند.

در پژوهش هایی که به ویژه در صد سال گذشته در آلمان و برخی دیگر از کشورهای اروپایی به خاطر توجه به فرهنگ هند و اروپایی شده است، اهم توجه بر دین بوده است. نزدیکی بسیاری که میان کهن ترین منابع هندی (ودا) و ایرانی وجود دارد، کمک بزرگی در شناخت فرهنگ مشترک هند و اروپایی بوده است. با توجه به چنین وضعیتی است که می توان امیدی نسبی برای بازسازی فرهنگ این اقوام داشت و تاثیر آن را تا امروز پی گرفت. برای نمونه می توان به پژوهش ساموئل نیبرگ (S. Nyberg) اشاره کرد با عنوان Die Religionen des alten Iran که این کتاب با عنوان دین های ایران باستان، توسط سیف الدین نجم آبادی به فارسی ترجمه شده است. نیبرگ در این کتاب می کوشد تا از طریق بررسی دقیق اصطلاحات اوستایی و مقایسۀ آن ها با منابع هندی و در خود اوستا به بازسازی انجمن مهری در کنار انجمن مزدیسنایی (انجمن گاهانی) که بعدها دین زرتشتی شناخته می شود برآید و انجمن گاهانی را که زرتشت متعلق به آن است از مراحل اولیۀ شمنسیم معرفی کند. جز او استیگ ویکاندر (Stig Wikander) پژوهش های جدی در دین شناسی آریایی با عنوان های Der arische Männerbund (انجمن مردان آریایی) در سال۱۹۳۸؛ Vayu (وایو متون و بررسی در تاریخ دین هند و ایرانی) در سال ۱۹۴۱، و Feuerpriester im klein Asien (آتش پریستاران در اسیای صغیر) در سال ۱۹۵۳ منتشر شده اند. او در این بررسی ها کوشیده است سوای انجمن مهری که نیبرگ در کتابش بازسازی کرده است دو انجمن مهم دیگر پرستندگان وایو (باد) و آناهیتا را بازسازی کند؛ پژوهش های او از منابع جدی در مطالعات دین فرهنگ هند و ایرانی به شمار می رود. جز او گئو ویدن گرن (G. Widengrne) در Hochgottglaube im alten Iran (باوربه خدای برتر در ایران باستان) در سال ۱۹۳۸ و در سال ۱۹۶۹ Der Feudalismus im alten Iran (فئودالیسم در ایران باستان) به برخی دیگر از مسائل جزیی در بازسازی این انجمن ها پرداخته است. از آنجا که این سه دانشمند در دانشگاه اوپسالا کنار هم گرد آمده بودند شیوۀ پژوهشی آنها به مکتب اوپسالا شهرت دارد که این مکتب و روش های آن تاثیر ژرفی بر پژوهشهای بعدی دین شناسی ایرانی گذارده است. سوای آنها، مطالعات جدی دیگری از هرمان لومل (H. Lommel) چون Die alten Arier, von Art und Adel ihrer Götter (آریاییان کهن: در بارۀ ویژگی و آزادگی ایزدانشان) در سال ۱۹۳۵ از پژوهش های بسیار مهم در نقد کار ردلف اوتو (R. Otto) به شمار می آید. اوتو در کتاب Gottheit und Gottheiten der Arier (بغانگی و بغان آریائیان) در سال ۱۹۳۲ کوشید با رویکردی روانشناختی دینی به این موضوع بپردازد و شاخص های اسطوره ای را بر این اساس به صورت محدود و یک جانبه ای تحلیل کند. البته پژوهش لومل نیز از آنجاکه شدیدا در پی تحلیل ایزدان صرفا از جنبۀ کیهان شناختی است ایراداتی دارد و نمی تواند در تحلیل دین شناختی کاملا درست به شمار آید. لومل در دیگر پژوهش های خود از این رویکرد یک بعدی کمی فاصله گرفت با این حال ژرفا و دقت آثار او قابل قیاس با کارهای ویکاندر و نیبرگ و ویدن گرن نیست. سوای کارهای اینان پژوهش جدی امیل بنونیست (É. Benveniste) و لویس رنو (L. Renou) با عنوان Vrtra et Vrθragna (ورتره و ورتره غنه) در سال ۱۹۳۴ یکی دیگر از پژوهش های جدی برای حل یکی از دشوارترین موضوعات اسطوره های ایرانی است. پژوهش های متعدد و فراوان بعدی هر یک پیرو یکی از این رویکردها بوده و به منظور بازسازی دین های کهن ایران باستان صورت گرفته است. یکی ازمهمترین کوششهای انجام شده در زمینه ی اسطوره ها و ادیان هند و اروپایی، آثار ژرژ دومزیل است که در آنها وی از آراء همه ی پژوهشگران یاد شده بهره گرفته و سرانجام در این راه روشی کاملا یگانه و نو در تحلیل به کار بست. رویکردِ ساختارگرایانۀ دومزیل بر این باور استوار است که در اسطوره ها، افسانه ها، حماسه ها، آیین های ملل هندواروپایی و جز آن، جهان بینیِ مشترکی بازتاب دارد که نه فقط در اسطوره ها و ادیان، بلکه در نهادهای اجتماعی این اقوام متجلی شده است. در این میان، یکی از گام های مهم دومزیل، که اهمیت کار او را از پژوهش های اسطوره شناسیِ تطبیقی پیشین و نیز از دیدگاه اولیه خود او متمایز می سازد، آن است که دومزیل دیگر به همانندی ها و همسانی های صوری نامها، آیین ها در میان زنجیرۀ اسطوره ها و آیین های اقوام مختلف هندو اروپایی بسنده نمیکند، بلکه گام از این فراتر می نهد و بر آن است تا از پسِ اسطوره هاو مجموعۀ ایزدان و آیین ها و مناسک و امثال آن، نظام مشترکی را نیز کشف نماید.

بر این اساس، باید در نظر گرفت که این آثار، آثاری روشمنداند و در تحلیل اسطوره ها و ادیان ایران باستان روشمندانه از رویکردی علمی به موضوعِ تحقیق پیروی کرده اند و به اقتضای روشی که اتخاذ نموده اند، به نتایجی گوناگون و گاه مغایر هم رسیده اند؛ در پژوهشهای ما در بارۀ ادیان و اسطوره های ایران باستان، به دلیل فقدان روش، به ندرت نتایجی علمی در پی داشته است، و تحقیق از توصیف و بازگویی فراتر نمی رود. لازمۀ نیل به نتایجی علمی در این گستره، اتخاذ شیوه و رویکردی انتقادی و روشمند در قبال این مباحث است. پیش از هر چیز نیاز به مطالعه ی دقیق این آثار پژوهشی یاد شده و اتخاذ شیوه ای علمی در پژوهش در این زمینه ها است تا برخی از ویژگی ها و مولفه های فرهنگی ما روشن شود. تجزیه و تحلیلهای اسطورها و ادیان ایران باستان در ایران، معمولاَ از خط نظری روشنی پیروی نمیکند و گونه ای نابه سامانی و ناروشنی در آنها وجود دارد، که مانع ازآشکار ساختن آغاز و تاریخ بحث مورد پژوهش است.
پیش از هر چیز، بایستی تعریف درست و روشنی از اصطلاحات، ایدهها، قواعد و شیوههای تفسیر داشته باشیم که معنای آنها از دل خود متون به دست میآید. دیگر اینکه هرازگاه باید شیوه های کار بازبینی شوند و برای این امر زحمت زیادی لازم است و یک خط کلی مجمل جوابگوی این موضوع نیست.